استراتژی تبليغ مهدويت

تاریخ انتشار:
مهدويت با پشتوانه عميق مبتني بر مباني ديني و علمي مي‌ تواند پاسخ‌ گوی فراواني نياز هاي بشريت امروز در ابعاد مختلف مادي و معنوي باشد. زيرا بر فطرت و نگرش جهان شمول استوار است.
مهدویت

مهدويت با پشتوانه عميق مبتني بر مباني ديني و علمي مي‌ تواند پاسخ‌ گوی فراواني نياز هاي بشريت امروز در ابعاد مختلف مادي و معنوي باشد. زيرا بر فطرت و نگرش جهان شمول استوار است.

مهدويت در عصري ضرورت و كار آمدي بيشتر خود را متبلور مي‌سازد كه مكاتبي چون كمونيسم در جغرافياي بلوك شرق سقوط كرده و ليبرال دمكراسي بلوك غرب رو به افول است و نظريه‌ پردازان اين مكتب در پايه استدلال خود دچار تزلزل گشته‌ اند. براي مثال در سه كنفرانس جهاني تورنتو، واشنگتن و اورشليم «فرانسيس فوكوياما» تئوري پرداز ژاپني‌ الاصل آمريكايي، نویسنده و استاد اقتصاد سياسي بين‌ الملل دانشگاه «جان هابكينز» كتاب جنجال‌ برانگيز «پايان تاريخ» خود را ارائه كرد.

اين كتاب در برابر كتاب برخورد تمدن‌ها اثر «ساموئل‌ هانتينگنون» است. فوكوياما مدعي است كه خرده تمدن‌ ها و فرهنگ‌ هاي جزئي به دست فرهنگ غالب بلعيده ‌شوند و رسانه‌ها، دنيا را به سمت دهكده واحد پيش مي‌ برند و به ناچار دنيا درگير جنگي خانمان‌ سوز خواهد شد، بنابراين براي پيش‌ گيري از اين جنگ بايد يكي را به عنوان كدخدايي بپذيريم و در ادامه ثابت مي‌كند كه كدخدا، آمريكاست. فوكوياما مي‌گويد: اين نبرد حتمي است، ولي برنده‌ي آن غرب نخواهد بود و او با اسناد و مدارك ثابت مي‌كند كه برنده‌ ی نبرد آخرالزمان، شيعيان هستند.

اگر بخواهيم هويت و تمدن شيعه را به صورت اصيل بررسي كنيم، خواهيم ديد هويت و تمدن شيعه، تنها تمدني است كه منجي و موعودش يك موجود زنده ي عيني است. بر خلاف ساير تمدن ها، مانند بودائي‌ ها و هندي ها كه به «گوتمه» يا بوداي پنجم اعتقاد دارند و زرتشتي ها به «سوشيانت» معتقدند و مسيحي‌ ها اعتقاد دارند عيسي مجدداً برمي‌گردد و يهودي‌ ها مي‌گويند: عيسي واقعي هنوز نيامده است.

مسأله‌ي موعود در همه‌ ي تمدن‌ ها مطرح است اما در تمدن اسلام و شيعه بسيار عيني است، يعني اين تمدن هويتش با موعود آخرالزمان مفهوم و معنا مي‌ يابد، تمدن‌ هاي ديگر منجي‌ شان يك منجي ذهني است. در آن تمدن‌ ها اعتقاد به مسأله‌ي موعود وجود دارد اما عيني نيست؛ يعني در زندگي آنان تبلور و بروز ندارد. برخلاف موعود و منجي شيعه و اسلام كه كاملاً عيني است. به عبارت ديگر يكي از خصوصيات ويژه‌ي مهدويت در نگاه تشيع، وجود شخصي و تعين خاص ايشان است.

در واقع اگر مهدويت در مكاتب و انديشه‌ هاي ديگر، يك امر مبهم و صرفاً آرماني با زاويه‌ ها و مشخصات جبرگرايانه است و بيشتر به عنوان اتفاقي در بستر تاريخ مورد توجه قرار مي‌گيرد و به نوعي از جبريات در فلسفه تاريخ به شمار مي‌ رود در نگاه تشيع، مهدويت يك اصل كاملاً روشن و يك آرمان با رويكرد واقع‌گرايانه است.

ساير اديان نيز به انتظار معتقدند با اين تفاوت كه در آن ديدگاه ها و سخن از يك موجود نجات‌ بخش است كه در آينده مي‌ آيد و به امور سامان مي‌دهد. ولي در انديشه تشيع، سخن از انسان شريفي است كه او هم همراه با ساير مردم انتظار مي‌كشد؛ منتظري است كه با ما زندگي مي‌ كند، درد ها و غصه‌ ها را احساس مي‌ كند و مقام ولايت تكويني در بين مردم دارد.

تئوري مهدويت شيعي و اسلامي انديشه‌ اي است ارزشمند و شور و تحرك آفرين، تحرك بخش، اميد دهنده و پيوسته تعهد آور براي همه‌ي منتظران جاري در زمان.

فيلسوف شهير فرانسوي هنري كربن، اعتقاد شيعه به مهدويت و تفاوت آن با ديگر موعودگري ها در مكاتب ديگر را چنين بيان مي‌ دارد: «به عقيده ي من، مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه‌ ي هدايت الهي را ميان خدا و خلق هميشه زنده نگه داشته و به طور مستمر و پيوسته ولايت را زنده و پا برجا مي‌ گذارد. مذهب يهود، نبوت را، كه رابطه‌ اي است واقعي ميان خدا و عالم انساني، درحضرت كليم ختم كرده وپس از آن به نبوت حضرت مسيح و حضرت محمد(ص) اذعان ننموده و رابطه‌ ي مزبور را قطع مي‌ كند و نيز مسيحيان هم در حضرت عيسي متوقف شدند و اهل سنت از مسلمانان نيز در حضرت محمد(ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ايشان، ديگر رابطه‌ اي ميان خالق و خلق، موجود نمي‌ دانند.

تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده مي‌ داند، ولي ولايت را، كه همان رابطه ي هدايت و تكميل مي باشد، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند؛ رابطه‌ اي كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي حكايت مي‌كند، به واسطه‌ ي دعوت‌هاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمد(صلوات‌ الله عليهم اجمعين)؛ و بعد از حضرت محمد(ص) به واسطه‌ ي همين رابطه ي ولايت، جانشين وي (به عقيده‌ ي شيعه) زنده بوده و هست و خواهد بود و اين حقيقتي است زنده؛ كه هرگز به نظر علمي نمي‌ توان آن را از خرافات شمرده و از ليست حقايق حذف نمود.

به عقيده‌ي من، همه‌ي اديان بر حق بوده و يك حقيقت زنده را دنبال مي‌ كنند و همه‌ ي اديان در اثبات وجود اين حقيقت زنده مشتركند. آري! تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت، لباس دوام و استمرار پوشانده است.»[1]

1. آسيب شناسي انتظار و منتظران

انديشه‌ ي پر بار مهدويت در طول تاريخ از تهاجم فكري و فرهنگي و آسيب بد انديشان و دشمنان آگاه و دوستان نادان در امان نبوده و هر از چند گاهي دست خوش تهديد ها و آسيب‌ ها قرار گرفته است.

مطابق آيات و روايات و مستندات ديني ما انتظار در واقع نوعي آمادگي است، آمادگي براي تهذيب نفس و پاك زيستن، آمادگي براي حركت، حركتي آگاهانه و ارادي و هدفمند، توأم با دگرسازي و زمينه سازي و سرانجام آمادگي براي حضور در نهضت عظيم مهدي موعود(عج) كه آغاز آن ظهور نور و پايان آن شكست تاريكي و ظلم و نتيجه‌ي آن برپايي حكومت عدل الهي است.

استاد شهيد مرتضي مطهري دربارة مفهوم انتظار متناسب با برداشت‌ هاي متفاوت اين انديشه را منشأ رشد و پويايي يا ركود و عقب ماندگي منتظران دانسته است، به طوري كه ويژگي‌هاي دوگونه انتظار (مثبت و منفي) را اين‌ طور بيان مي‌ كنند: «انتظار فرج و آرزو و اميد و دل بستن به آينده دو گونه است: انتظاري كه سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است، به گونه‌ اي كه مي‌تواند نوعي عبادت و حق‌ پرستي شمرده شود؛ و انتظاري كه گناه است: ويرانگر، اسارت بخش و فلج كننده و نوعي (ابائي‌گري) بايد محسوب شود.

اين دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظيم مهدي موعود است و اين دو نوع برداشت به نوبه خود، از دو نوع بينش درباره تحولات در انقلاب‌هاي تاريخي ناشي مي‌شود.»[2]

«در نگاه انتظار ويرانگر و منفي – كه متأسفانه در جامعه‌ ي ما هم طرفدار دارد- هر اصلاحي در جامعه محكوم است چرا كه بايد ظلم و تباهي رواج داشته، حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد، باطل يكه تاز ميدان گردد، تا انفجاري رخ دهد و انتظار به سر آيد. بنابراين هر اصلاحي محكوم است، زيرا هر اصلاح يك نقطه‌ ي روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه‌ ي روشني هست دست غيب ظاهر نمي‌شود، برعكس، هر گناه و فساد و هر ظلم، تبعيض و حق كشي و هر پليدي‌ اي به حكم اين كه مقدمه صلاح كلي است و انفجار را قريب‌ الوقوع مي‌ كند، رواست، زيرا «الغايات تبرر المبادي» هدف ها، وسيله‌ هاي نامشروع را مشروع مي‌ كنند. پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است. اين جاست كه گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و كام‌ جويي است و هم كمك به انقلاب مقدس نهايي.»[3]

ما در عصر غيبت كبري به سر مي‌ بريم. در اين عصر براي منتظران شرايطي مطرح است كه بايد ملتزم به آن شرايط بود. بايد داراي برنامه‌ ي مشخص و مدون بود. در عصر غيبت اهداف مي‌ بايست در راستاي زمينه سازي ظهور طراحي گردد. بايد اين استراتژي در نظام اجتماعي و تبليغي در سطوح مختلف تبيين و تعريف شود. براي مثال در سطح نظام آموزش عالي، رسانه‌ي ملي و مساجد و مدارس و حتي مهدهاي كودك در اركان مختلف لحاظ شود.

با كمال تأسف در عصر غيبت فقدان يك برنامه‌ ي مشخص كه اسم آن را استراتژي تبليغ مهدويت بگذاريم مشاهده مي‌ شود.

جهان امروز از ابزار رسانه و فناوري اطلاعات و ارتباطات براي دستيابي به اهداف خود نهايت استفاده را مي‌ برد. براي مثال مسيحيت صهيونيست كه به دنبال تحميل عقايد خيالي و پوچ خود تحت پوشش مسيحيت مي‌ باشد طي يك دهه، فعاليت خود را از پنج شبكه به پنجاه شبكه افزايش و گسترش داده است.

در كنفرانس تل آويو افرادي مثل برناردلوئيس، مايكل ام. جي، مارتين كرامر روي اين بحث خيلي تكيه مي‌ كنند. اصلاً هويت سياسي شيعه به دليل اعتقاد به منجي است. جمله‌ ي بسيار مشهوري دارند كه «اين ها به اسم امام حسين(ع) قيام مي‌كنند و به اسم امام زمان(ع)‌ قيامشان را حفظ مي‌ كنند.»

مارتين كرامر رسماً مي‌گويد: «ما كنفرانس تل‌آويو را گذاشتيم كه ريشه‌ ها و مباني انقلاب ايران و آثار و نتايج آن را در جهان بررسي كنيم. نكته‌ي قابل توجه اينكه در دسامبر 1984م (1356 ش) در دانشكده‌ ي تاريخ دانشگاه تل آويو با همكاري موسسه ي مطالعاتي شيوهه -كه يك مؤسسه ي مطالعاتي غير انتفاعي است و متصل به صهيونيسم- كنفرانس با حضور 300 شيعه شناس درجه يك جهان برگزار شد و ظرف مدت 3 روز در آن 30 مقاله ارائه شد و به قول مارتين كرامر يكي از شيعه‌ شناسان جهان كه دبير اين كنفرانس بود «هدف اصلي از برپايي اين كنفرانس، شناخت مفاهيم محوري در تمدن شيعه اثني عشري و بعد بالطبع شناسايي انقلاب اسلامي سال 57 در كشور ايران بود.»

اگر به حجم كتاب‌ هايي كه در ساليان اخير در رد اعتقادات شيعي، به ويژه موضوع مهدويت و انتظار نوشته شده و از سوي دستگاه‌ هاي اطلاعاتي كشور هايي چون آمريكا و انگليس، رژيم صهيونيستي و ... در شمارگان وسيع منتشر شده‌اند نگاه كنيم؛ اگر به تعداد قابل توجه فيلم‌ هايي كه در دو سه دهه‌ ي گذشته با هدف ترويج و تبليغ نگرش آخرالزماني مسيحي – يهودي و تقبيح و تحقير نگرش آخرالزماني و موعود باوري اسلامي ساخته شده‌اند نظر بيفكنيم؛ آثار و نتايج كنفرانس تل‌آويو را به طور ملموس خواهيم ديد. اگر به شمارگان كتاب هاي سطحي، نازل، عوام پسندانه و مبتني بر باور هاي سست و خرافي كه در چند سال اخير در كشور ما در زمينه موضوع مهدويت نوشته شده‌اند، توجه كنيم؛ اگر به تعداد روز افزون مجالس و محافلي كه به بهانه‌ ي ذكر و ياد امام زمان (عج) در گوشه‌ گوشه‌ ي اين سرزمين تشكيل مي‌ شوند و به جاي بارور كردن روحيه اميد، سرزندگي، تلاش، تكاپو، در دل جوانان اين سرزمين و بالا بردن سطح هوشياري، احساس مسؤوليت و آمادگي آن ها براي ظهور، بذر يأس و نوميدي، عزلت گزيني و گوشه‌ نشيني، بي‌ مسئوليتي و بي‌ تفاوتي، سستي و رخوت را در دل آنان مي‌كارند، نگاهي اجمالي داشته باشيم؛ خواهيم ديد كه اولين آسيبي كه در قلمرو انتظار وجود دارد عوام زدگي است.

در حال حاضر يكي از معضلات جامعه‌ ي ما فعاليت كسان يا جرياناتي است كه تحت عنوان مهدويت خرافاتي را به جامعه و نسل جوان تحميل مي‌ كنند و با احساسات و اعتقادات مردم بازي مي‌ كنند و بستر مناسبي براي خرافه‌ پردازي فراهم مي‌ نمايند، متأسفانه در برخي موارد موفق هم شده‌اند و حقيقت انتظار كه مي‌ بايست در جان منتظران شعله‌ هاي مسئوليت بيافريند را تبديل به تحذير نموده و احساساتي فاقد معرفت را دامن زده‌اند.

پيامد ناگوار اين جريان فضايي را به وجود مي‌ آورد كه اهل تعقل و انديشه را نسبت به مهدويت بدبين مي‌ كند و زمينه‌ ي انحراف‌ هاي فكري را فراهم مي‌ آورد و در نتيجه مخالفان مهدويت كه اتاق فكر آنان در كنفرانس تل‌آويو استقرار يافت و نيز نحله‌ هاي فكري و انحرافي امكان رشد و گسترش مي‌ يابند و آراء و افكار ناصواب عوام زدگان به نام تشيع ثبت مي‌شود و به ديگران انتقال مي‌ يابد و يك عقيده‌ اي كه در اصل آن تمام فرق اسلامي توافق دارند، به گونه‌ اي مطرح مي‌شود كه با حقيقت مهدويت مغايرت دارد.

ناظر بر اين مدعا، نحله‌ هاي فكري انحرافي و صد ها كتابي است كه در طول تاريخ و معاصر، با استفاده از اين عنوان شريف مهدويت به وجود آمده است با انگيزه‌ هاي شخصي، سياسي، اقتصادي و عقيدتي مورد استفاده قرار گرفته و مي‌ گيرد و اهداف و اغراض خاصي از اين عمل دنبال شده و مي‌ شود.

از آن جايي كه مسأله امام مهدي(عج) وموعود آخرالزمان در اسلام صرفاً به اشارات پيشينيان اكتفا نشده است، بلكه در آيات و روايات فراواني خصوصيات آن، اعم از علايم تشريفي و تكريمي قائميت كيفيت تشكيل حكومت الهي و... مطرح شده است، با هشدار هاي آگاهانه و به موقع عالمان دين در جوامع اسلامي ماهيت مدعيان دروغين، مغرض و جاهل آشكار مي گرديد، و صاحبان آن نحله‌ هاي فكري و انحرافي همچون فرقه‌ ي ضاله‌ ي بابيت و بهائيت و ... رسوا مي‌گشتند.

در روايتي كه از امام صادق(ع)‌ نقل شده وظيفه‌ ي علماي شيعه در زمان غيبت بدين گونه تصوير شده است:

«لولا من يبقي بعد غيبته قائمكم ، عليه‌السلام، من العلماء الداعين اليه والدالين عليه و الذابين عن دينه بحجج الله و المنتقدين لضعفاء عبادالله من شباك ابليس و مردته و من نخاخ النواصب لمابقي أحد الا ارتدّ عن دين الله عزوجل، و لكنهم الذين يميسكون ازمة قلوب ضعفاء الشيعة كما يمسك صاحب السفينة سكّانها، اولئك هم الافضلون عندالله عزوجل.»[4]

اگر بعد از غيبت قائم شما نبودند علمائي كه مردم را به سوي او مي‌ خوانند، و به سوي او راهنمايي مي‌ كنند، و با برهان هاي الهي از دين او پاسداري مي‌ كنند، و بندگان بيچاره خدا را از دام هاي ابليس و پيروان او و همچنين از دام هاي دشمنان اهل بيت رهايي مي‌ بخشند، هيچ كس بر دين خدا باقي نمي‌ ماند.

اما علماي دين دل هاي متزلزل شيعيان ناتوان را حفظ مي‌ كنند، هم چنان كه كشتي بان، مكان كشتي را حفظ مي‌كند. اين دسته از علماء در نزد خداوند داراي مقام و فضيلت بسياري هستند. همچنين در روايتي از امام جواد(ع) وظايف علماي دين به هنگام غيبت امام از جامعه چنين بيان شده است:

«ان من تكفل بأيتام آل محمد (ص) المنقطعين عن امامهم، المتحيرين في جهلهم، الاساري في أيدي شيماطينهم و في أبدي النواصب. من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حيرتهم و محمر الشياطين برد و ساوسهم و قهرالناصبين بحجج ربهم و دلائل ائمتهم، ليفضلون عندالله. علي العابد بأفضل المواقع، بأكثر من فضل السماء علي الارض و العرش و الكرسي و الحجب علي السماء و فضلهم علي هذا العابد كفضل ليلة البدر علي أخفي كوكب في السماء.»[5]

كسي كه سرپرستي يتيمان آل محمد(ص) را كه از امام خود دور افتاده، در ناداني خويش سرگردان مانده ودر دستان شياطين و دشمنان اهل بيت گرفتار آمده‌اند، به عهده گيرد و آن ها را از چنگال دشمنان رهايي بخشد و از حيرت و جهالت خارج سازد و وسوسه‌هاي شياطين را از آن ها دور كند، و بادلايل پروردگارشان و برهان هاي امامانشان دشمنان اهل بيت را مقهور سازد، تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترين شكل حفظ نمايد، در نزد خداوند بر عابدي كه در بهترين مواقع به عبادت پرداخته، برتري دارد، بيشتر از آنچه آسمان بر زمين، و عرش و كرسي و حجاب‌ ها بر آسمان برتري دارند. برتري او بر چنين عابدي مانند برتري ماه شب چهارده بر كوچك‌ ترين ستاره آسمان است.

«حال بايد ديد آيا ضرورت‌ هايي كه استوانه‌ هاي فقاهت شيعه را به تدوين كتاب و نگارش رساله در زمينه شناخت آخرين حجت حق و ديگر موضوعات مرتبط با غيبت امام عصر(عج) واداشته از بين رفته است يا خير؟

آيا آن نگراني كه خاطر شيخ صدوق را پريشان ساخت و او را وادار به تأليف كتاب كمال الدين و تمام النعمة نمود، ديگر برطرف شده و جايي براي نگراني خاطر باقي نمانده است؟

آيا آن شبهات و سوال هاي گوناگون درباره غيبت كه شيخ مفيد را وا مي‌ داشت براي پاسخ به آن ها رساله‌ هاي گوناگوني همچون الفصول العشرة في الغيبة، خمس رسائل في اثبات الحجة، في سبب إستتار الحجة و ... را به رشته تحرير در آورد، ديگر از بين رفته است؟

آيا آن احساس ضرورتي كه شيخ طوسي را وادار مي‌ ساخت كه با همه اشتغالات علمي و درگيري در عرصه‌ هايي همچون فقه، تفسير،حديث و رجال دست به تأليف كتاب الغيبة بزند، ديگر زمينه‌ اي ندارد؟ آيا ديگر هيچ خطري سرمايه اعتقادي شيعيان آل محمد(ص) را تهديد نمي‌ كند؟»[6]

بنابراين اولين اصل در استراتژي تبليغ مهدويت آسيب شناسي مفهوم انتظار و انديشه‌ ي منتظران و پالايش فرهنگ انتظار و منتظران از عقايد و افكار انحرافي بر غناي هر چه بيشتر آن خواهد افزود و توسعه‌ ها و دسيسه‌ هاي دشمنان را خنثي خواهد ساخت.

2- مهدويت آموزه‌ اي بين الادياني و بشري

حضرت مهدي(عج) به عنوان خاتم الاوصياء آخرين ذخيره‌ ي الهي در روي زمين پياده كننده ي آيات قرآن و دستورات خداوند براي تمام جهانيان است. آن حضرت به عنوان منجي عالم بشريت تمام مستضعفان و بشريت را به توحيد و عدالت و صلح دعوت خواهند فرمود.
قرآن در زمينه‌ ي منجي آخر الزمان و عدالت گستر جهاني چنين مي‌ فرمايد:

«و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين»[7].

ما اراده كرده‌ايم كه به ضعيفان زمين منت نهاده و آن ها را پيشوايان و وارثان زمين گردانيم.

پيامبر گرامي اسلام(ص) پيرامون ويژگي‌ هاي آن حضرت و آثار قيام مهدي(عج) مي‌ فرمايند:

«مهدي از فرزندان من است، اسم او، اسم من(محمد) و كنيه‌ اش، كنيه من «ابوالقاسم» است، از نظر اخلاق و خلقت شبيه‌ ترين مردم به من است. براي او غيبت و حيرتي است كه در آن مردم بسياري گمراه مي‌ شوند. آن گاه مثل شهاب ثاقب مي‌ آيد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، همچنان كه پر از ظلم و ستم شده بود.»[8]

«آنچه به عنوان يك امر بسيار مهم و يك نقطه پر افتخار و پيشرفته در انديشه‌ هاي مهدويت شيعي مطرح است، اولاً نوع حركت حضرت بقية الله در آغاز زمان ظهور و دعوت ايشان از تمامي انسان‌ هاست كه در فضايي كاملاً منصفانه، دلسوزانه، علمي، آگاهي دهنده و بدون استفاده از ابزارهاي مقتدرانه صورت مي‌گيرد و ثانياً استكمال بشر در زمان ظهور از حيث علمي و انديشه‌‌ اي به عنوان مهم‌ترين نقطه ارزشمندي انسان است. در واقع حركت، دعوت و حكومت مهدوي بيش از آنكه بر مبناي تسلط خارجي بر ظاهر آدم‌ ها باشد و از سوي ديگر بر مبناي كمال به وجود آمده در انسان از حيث علمي و اخلاقي صورت مي گيرد.

مهدويت شيعي يك جنبش كاملاً علمي و يك حركت اساساً دروني است و اگرچه يك حقيقت هستي شناختي است اما بر مبناي معرفت شناختي انسان ها پايه دارد و از آن مايه مي‌ گيرد. لذاست كه بسياري از مردم كه اساساً هيچ گونه دين داري اي را تا پيش از ظهور حضرت بر نمي‌ تافتند با شنيدن نداي عالمانه حضرت و آگاهي‌ اي كه در سطر سطر سخنان و حركات و دعوت‌ هاي ايشان مي‌ بينند بر مبناي انسانيت خود و آنچه از عوالم ديگر در درونشان به يادگار مانده است به نداي آسماني حضرت لبيك مي‌ گويند و ايمان مي‌ آورند. اين البته به معناي عدم جنگ حضرت با بدكاران و ستمكاران عالم نيست بلكه بدان معناست كه جنگ با كساني صورت مي‌گيرد كه از روي تعصب برآمده از جهالت وعناد توانايي حضور در عالم نوراني و نور عالمگير وجود حضرت را ندارند و خود به خود بايد كنار بروند چرا كه جايي كه نور است ظلمت معنايي ندارد...»[9]

متفكر شهيد استاد مطهري در بيان نقش مهدويت در تكامل تاريخ و بشريت مي‌ فرمايند: «يعني زندگي بشر در آينده منتهي مي‌ شود به عالي‌ ترين و كامل‌ ترين زندگي ها كه از جمله آثاري كه در آن هست آشتي انسان و طبيعت است و آن اين است كه زمين تمام معادن خود را در اختيار انسان قرار مي‌ دهد. آسمان تمام بركات خود را در اختيار انسان قرار مي‌ دهد و همه‌ ي اين‌ها خود تكامل تاريخ است.»[10]

و همچنين مي‌ فرمايند: «عمر جهاني به پايان نرسيده است»، هنوز اول كار است ، دولت مقرون به عدل، عقل، حكمت، خير، سعادت، سلامت، امنيت، رفاه، آسايش و وحدت عمومي و جهاني، درانتظار بشريت است، دولتي كه در آن دولت، حكومت با صالحان است و انتخاب اصلح به معني واقعي در آن صورت خواهد گرفت.»[11]

درك اين نكته كه منجي آخرالزمان به هر حال به عنوان يكي از اشتراكات بشري مورد تأكيد تمامي انديشه ها و مكاتب است، اهميت اين نقش جديد و نوين را در توليد و استكمال علم بشري بيشتر مي‌كند. ضمن آنكه شفافيت، وضوح و تشخص خاص مهدويت شيعي امكان چنين استفاده‌ اي را در آخرين حد در مهدويت شيعي منحصر مي‌ كند. امروزه كه نهضت يا جنبش نرم‌ افزاري و توليد علم در هر يك از جريان های فكري مورد توجه اصحاب انديشه و فكر قرار گرفته است به نظر مي‌ رسد بايد از قابليت‌ هاي معرفت‌ شناختي گفتمان مهدويت بالاترين بهره را برد و اين جز با پيراستن انديشه‌ هاي مهدويت از آرايه‌ ها و خرافات بيهوده و رويكرد به علم، ايمان و آگاهي برآمده از مستندات ديني امكان‌ پذير نخواهد بود.

در ميان تعاليم جاوداني و جهاني اسلام، هيچ يك به اندازه‌ ي حكومت فراگير مهدوي، قابليت ارائه به جهان پرغوغاي امروزي را ندارد، منجي و حكومتي كه براي جهانيان عدالت و امنيت را به همراه دارد. اما جاي بسي تأسف است كه انديشه‌ي والا و گيراي مكتب اسلام،كمتر از ديگر موضوعات ديني ، به انديشمندان امروزي معرفي گرديده است؛ البته آن هم به شكلي ناقص يا نادرست؛ زيرا آشنايي جهان غرب با اسلام ، عموماً به واسطه‌ ي مقالات يا كتب مستشرقان بوده است؛ كه خود اطلاع درستي از اين مكتب آسماني نداشته‌ اند.

فرهنگ انتظار و پيام مهدويت محدود به جغرافياي خاص، فرقه، مذهب و ... نمي‌ باشد بلكه مهدويت داراي طرح جهاني و در بستر تاريخ و هميشه‌ ي زمان مي‌ باشد. بنابراين بايد زمان و اقتضائات آن را به طور جامع شناخت و با درك هويت مخاطب و جغرافياي فرهنگي آن آيات قرآن و روايات را مورد بازخواني بر حسب نيازهاي جديد قرار داد. تلاش و كوشش براي انتقال فرهنگ انتظار و پيام مهدويت با زبان قابل فهم دنياي كنوني امري ضروري مي‌ باشد.

3. مهدويت چشم انداز تمامي فرق اسلامي

با مراجعه به منابع روايي و تاريخي اسلامي، روشن مي‌ گردد كه مسئله «موعود» يكي از مهم‌ ترين مسائل سده‌ هاي نخست هجري بوده است. اين نوشته‌ ها كه به اصول مدونه شهرت يافته‌ اند، اساس كتاب‌ هاي قرن چهارم و پنجم درباره غيبت مهدي موعود(عج) را تشكيل مي‌ دهند وعناوين اين كتاب‌ ها نيز مانند اصول مدون، (كتاب الغيبه) است.

مسئله موعود و اعتقاد به دوره آخر الزمان، انتظار ظهور منجي هنگامي كه به حوزه هاي فكري و عقيدتي اسلام مي‌ رسد، جلوه و تبلور خاصي پيدا مي‌كند.

تمامي فرق اسلامي – تقريباً- آيات و روايات مربوط به مهدي موعود ومفاد آن ها را مورد كنكاش در منابع روائي و كلامي و تاريخي و تفسيري خود قرار داده‌ اند تا جايي كه مي‌ توان ادعا كرد كمتر دانشمند و عالمي، بلكه مسلماني يافت مي‌ شود كه به اين موضوع مهم نپرداخته يا اين مطلب به گوش او نرسيده باشد.

در حوزه انديشه اسلامي مسأله‌ ي موعود و ظهور مصلح جهاني با ويژگي‌ ها و مشخصه‌ هاي معيني معرفي شده است، زيرا كه پيامبر گرامي اسلام، خاتم پيامبران ودين مبين اسلام آخرين دين الهي است و آن وجود شريف و عدل گستر جهاني، از اسلام است، از اين رو يكي از مهم‌ ترين و عميق‌ ترين مطالب در حوزه فكري عقيدتي اسلامي مسأله موعود و بيان خصوصيات و ماهيت و فلسفه ظهور آن حضرت است.

همه‌ ي گروه‌ هاي اسلامي بر اين قول متفق‌ اند كه در آخر الزمان، مردي ظهور مي‌ كند كه دنيا را پر از عدل و داد مي كند و دولت حق را برپا مي‌ سازد، دولتي كه تمام جهانيان را فرا مي‌ گيرد. اين ديدگاه به استناد آيات كريمه قرآن از جمله: 105 سوره انبياء، 5 قصص، 32 و 33 توبه و... است. اهل سنت با شيعيان اتفاق نظر دارند بر اين كه مهدي(عج) از خلفاي دوازده‌ گانه‌ اي است كه رسول اكرم(ص) به آنها در احاديث گوناگون بشارت داده است. از آنجا كه حقايق وحي و وجود رهبران الهي در بين بشر، منطبق با نياز هاي طبيعي و فطري است، چنين اعتقادي نيز ريشه در نهاد انسان دارد و پاسخي به نياز آرماني بشريت است.

هنگامي كه كتاب‌ ها و منابع و مأخذ اهل تسنن به دقت مورد مطالعه قرار گيرد ملاحظه مي‌شود كه پيرامون مسئله موعود احاديث نبوي مستفيضه بلكه متواتره وارد شده است. تحقيقاً مي‌ توان ادعا كرد كه يكي از مسائل بسيار حائز اهميت كه مي‌ تواند در انسجام جوامع اسلامي مؤثر باشد طرح مسأله موعود آخر الزمان است. احاديث پيرامون مهدي(عج) را عده‌ اي از صحابه و همسران پيامبر گرامي اسلام با اندك اختلافي در اجمال و تفصيل از پيغمبر گرامي اسلام(ص) نقل كرده‌ اند.

پی نوشت:
[1] . ظهور شيعه، مجموعه مصاحبه‌هاي استاد علامه طباطبايي و پروفسور هانري كربن، ص 7.

[2] . مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي ازديدگاه فلسفه تاريخ، انتشارات صدرا، صص 7 و 8.

[3] . همان، ص 62 به بعد.

[4] . احمد بن علي بن ابي طالب الطبرسي، الاءحتجاج، ج 1، ص 9.

[5] . همان، صص 15-14.

[6] . ابراهيم شفيعي سروستاني، مرزداران حريم تفكر شيعي.

[7] . سوره‌ي قصص، آيه 4.

[8] . شيخ صدوق، كمال الدين، ص 287.

[9] .محمد شيخ الاسلامي، مهدويت شيعي و جنبش نرم‌افزاري.

[10] . مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ، ص 202، انتشارات صدرا.

[11] .مرتضي مطهري، انسان و سرنوشت، ص 137، دفتر انتشارات اسلامي.

منبع: خزائن

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.