ابوالقاسم يعقوبى

مقدس اردبيلي اسوه درايت و قداست

تاریخ انتشار:
درياي بيكران هستي، در ژرفاي خود گوهراني را پرورش داده كه گوهر شب چراغ شدند و در تاريكزار زندگي انسانها، مشعلدار و روشنايي آفرين گرديدند.
مقدس اردبيلي

درياي بيكران هستي، در ژرفاي خود گوهراني را پرورش داده كه گوهر شب چراغ شدند و در تاريكزار زندگي انسانها، مشعلدار و روشنايي آفرين گرديدند.
اينان، با دانش و بينش خود، فروغ و شور و حركت و سرور آفريدند و با راستي و صفا، پاكي دل و صفاي باطن، ساحت حيات انساني را عطرآگين ساختند.
و در هر زمان و هر دياري، سرمشق ارباب دل و الگوي خداباوران گشته اند.
اين فرزانگان وارسته، با تلاش بسيار و رياضتهاي سخت، از لاك خود پرستي و خودمحوري رهيده و خدابين و حقيقت محور شده اند.
در فرهنگ فخيم و زلال شيعي، از اين گوهران ارزشمند بسيار بوده اند كه مانند خورشيد بر تارك تاريخ تشيع درخشيده و در پرتو نور خود، چهره هاي فروزاني تربيت كرده اند. در اين نوشتار، برآنيم سرزمين جانمان را در معرض ابري پربار و خورشيدي تابان قرار دهيم كه همگان بر پاكي و پارسايي او گواهي داده اند و او را از پرهيزگارترين، زاهدترين و پاك ترين افراد زمانش خوانده اند.
آري، آن بزرگمرد، علامه احمدبن محمد اردبيلي است كه به محقق و مقدس اردبيلي، نامبردار شده و درباره اش گفته اند:
والأردبيلي من الأعاظم
منه استجاز صاحب المعالم
مقدس ذو ورع و عفة
وفانة في الألف الاالسبعة [1]
اردبيلي همان بزرگمردي است كه صاحب معالم از او دانش آموخت و اجازه روايت گرفت.
زندگي را با قداست و پاكي و پاكدامني سپري كرد و در سال 993هـ. ق نيز دنيا را به درود گفت.
در زمينه نيكوييهاي اخلاقي و چهره معنوي و ملكوتي او سخنها گفته اند [2]
پاك سرشتي و نيكوييهاي اخلاقي او در تاريخ، زبانزد همگان و ضرب المثل شده است و اين ويژگي او، مانند خلق نيكوي پيامبر - صلي الله عليه و آله - و شجاعت و استواري امام علي - عليه السلام - و بخشندگي حاتم طايي، شهرت يافته است.
اين فقيه وارسته، فراست و درايت و پژوهش را با پاكي و پرهيزكاري در آميخت. سالها، جبين بندگي برآستان ربوبي بساييد، نفس را از شرّ و شيطنت به دور داشت، شرك خفي را از صفحه دل زدود، از بارگران خود پرستي رهيد و به درگاه مقدس الهي روي نياز آورد و از دوستي جز خدا گريزان بود.
با اين همه، از كساني نبود كه مقدس بودن و تقدس را حرفه خود قرار دهد و به همين جهت در برابر عوام دستگاهي نداشت، بي تكلف مي زيست و از هرگونه خودنمايي و عوام فريبي به دور بود. براي خوش آمد گويي عوام و ساده دلان، حقيقت را فداي مصلحت نكرد و در همه عمر، مقدس راستين بماند و با همين راستي و قداست برفت.
سيره علمي و عملي مرحوم اردبيلي گواه اين نكته است.
او، در مسائل علمي به تحصيل دانشهاي رايج حوزوي بسنده نكرد، بلكه پس از پيمودن اين مرحله، دست به كار شناخت منابع اصيل و مآخذ معتبر دين شناسي شد و خود را به سرچشمه ها نزديك ساخت. با نوشتن كتاب: زبدةالبيان في احكام القرآن، به سوي حيات عقلي و قلبي و علمي قرآن شتافت و اين كتاب آسماني را در متن كارهاي علمي و پژوهشي خود قرار داد. نكته ها و برداشتهاي دقيق فقهي را از بوستان وحي الهي چيد و اين گنجينه عظيم خداوندي را، پشتوانه و سرمايه ديگر پژوهشهاي خود ساخت.
بازگشت او به قرآن، بازگشتي عالمانه بود و همراه با درنگ و تشخيص و اجتهاد بود، چنانكه امامان - عليه السلام - فرموده اند، او، با فهم درست و فراگير (وَعي) به قرآن مي نگريست و با اين ديد و نگرش، از اين منبع بزرگ توشه و توان راه مي گرفت و بدون پيرايه و پيچ و خمهاي دست و پاگير، حكم خدا را از كتاب خدا استنباط مي كرد و به ديگران عرضه مي داشت.
درباره روايت نيز، باريك بين بود و نوآوريهاي فراوان داشت.
او، به خوبي مي دانست كه روايات نيز مانند آيات قرآن محكم و متشابه دارند؛ [3] از اين روي، به ظهور روايت بسنده نمي كرد، بلكه به درايت فقهي و رجالي و عرضه سنت بر قرآن، توجه تام و تمام داشت. گاهي در ضمن مطرح كردن حديثي فقهي، به اصول و قواعد فقهي ديگر و ساير مباحث كلامي و عقيدتي و اخلاقي فراواني اشاره مي كند. [4]
امام صادق - عليه السلام - مي فرمايد:
«عليكم بالدرايات لابالروايات» [5]
بر شما باد به درايت، نه روايت.
حقيقت فقاهت و اجتهاد، درايت است. هنر عالم ديني در درايت و ميزان فهم و درك او نمايان مي شود و همين نكته راز نوآوري و نوفهمي فقيهان بوده و هست.
محقق اردبيلي، در عين پاكي و پرهيزگاري، از درايت و هوشمندي ژرف و همه جانبه اي برخوردار بود. چنان نبود كه ارزش مداري و پاك زيستي و وارستگيهاي اخلاقي، او را از كاوش و پژوهش باز دارد و روح تحقيق و تلاش علمي را از وي بگيرد و نيز از كساني نبود كه در بررسيهاي علمي و پژوهشي فرو رود و از خود غافل شود.
گزيده سخن آن كه: اردبيلي، مرد علم و عمل، آگاهي و پاكي، روايت و درايت، هوشمندي و معنويت بود و به جرأت مي توان گفت اسوه عالمان راستين و مقدسان راستين بود.

مفهوم مقدس

پاكي، پاك انديشي، پاك سيرتي و احساس مسؤوليت در برابر كارها و بندگي از استوار كننده هاي معني و مفهوم مقدس است.
آن كه در باورهاي ديني، از هرگونه آلودگي شرك و شبهه به دور است و كردار و رفتار او، سيره صالحان و صادقان را ترسيم مي كند، انساني مقدس است.
پاي بندي به احكام فردي و اجتماعي شريعت و حركت بر محور ولايت و رهبري ديني، از نشانه هاي آشكار تعهد و تقدس است. واژه مقدس، فراگير و گسترده است، هرگونه ارزش فردي و اجتماعي را در بر مي گيرد. فرد و جامعه اي كه با قطب نماي ديانت و تقوا و تقدس حركت مي كند، در قول، قلم، قدم و اقدام، راستي و درستي، استحكام و اتقان، تعهد و تعاون و... را به نمايش مي گذارد.
جداسازي مسائل فردي و اجتماعي از يكديگر و گسستن اين دو در نگرش ديني، گونه اي بي تعهدي، بي تفاوتي و بي تقدسي است كه به هيچ روي، با فرهنگ دين و مذاق شريعت سازگار نيست.
اگر در جامعه اي حقوق اجتماعي، به درستي نگه داشته نشود، آن جامعه به همان اندازه، از پاكي دور افتاده و كژ راهه رفته است.
علي - عليه السلام - در اين زمينه مي فرمايد از رسول خدا - صلي الله عليه و آله - شنيدم كه مي فرمود:
«لن تقدّس امة لايؤخذ للضعيف فيها حقّه من القوي غير متعتع» [6]
هرگز امتي را پاك (از گناه) نخوانند كه در آن امت (بي آن كه بترسند) و در گفتار در مانند حق ناتوان را از توانا نستانند.
اگر فاصله طبقاتي در جامعه به اندازه اي باشد كه فرهنگ جامعه اين اجازه را به انسان ناتوان ندهد كه از توانا و قدرتمند، حق تباه شده خويش را بخواهد، اين جامعه بيمار و نامقدس است.
در بُعد سياسي و اجتماعي، جامعه اي را مي توان مقدس خواند كه زيردستان و دورافتادگان از قدرت، توان رساندن پيامشان به رهبران و مسؤولان را داشته باشند و اين زمينه براي فرد فرد جامعه فراهم باشد كه دشواريهاي زندگي و مشكلات اجتماعي خود را آزادانه مطرح كنند و به گوش دست اندركاران برسانند.
به فرموده پيامبر - صلي الله عليه و آله -:
اَبلغوني حاجة من لايستطيع ابلاغ حاجته فانه ابلغ سلطاناحاجة من لايستطيع ابلاغها ثبت الله قدميه علي
«الصراط يوم القيامة». [7]
نياز كسي را كه از رساندن آن ناتوانست، به رهبران و زمامداران برسانيد؛ زيرا هر كس نياز نيازمند و درمانده اي را به مسؤول آن برساند، خداوند روز قيامت گامهاي او را بر پل صراط استوار بدارد.
از جلوه هاي نخستين جامعه مقدس، توجه به محرومان و مستضعفان و كساني است كه در هر رخدادي، سنگ زيرين آسياي دشواريهايند و به فرموده امام خميني (ولي نعمتها)يند. [8]
پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - از اين واقعيت اين گونه ياد كرده است:
«اکرموا الضعفاءکم فانّما ترزقون و تنصرون بضعفائكم» [9]
ناتوانان را گرامي داريد؛ زيرا شما به بركت آنان روزي مي خوريد و ياري مي شويد.
بدين سان مي يابيم كه واژه (مقدس) مفهومي گسترده و جامع دارد و آنان كه مي خواهند اين مفهوم را ويژه كساني سازند كه: آرام سخن مي گويند، با وقار حركت مي كنند، سر در لاك خود فرو برده و از سرنوشت اجتماعي خود و ديگران بي خبرند، در برابر رويدادها و رخدادهاي سياسي و اجتماعي واكنش نشان نمي دهند و... سخت در اشتباهند و بي راهه مي روند.

مقدس نمايي

مفاهيم و كلمه ها نيز مانند هر پديده ديگر، گرفتار آفت مي شوند. ممكن است كلمه اي در اصل مفهومي پويا، متحرك، سازنده و مثبت داشته باشد، اما كم كم، رنگ ببازد، تا آن جا كه ناساز با معناي آغازين خود شود؛ مثلاً واژه (استعمار) در اصل به معناي آباد كردن، سازندگي و بهره درست از طبيعت گرفتن است؛ اما در فرهنگ جهاني امروز، به كلي اين معني را از دست داده و مفهومي صد درصد ناسازگار پيدا كرده، به گونه اي كه اين كلمه همراه است با ويرانگري و غارت ثروت ملتها به دست غارتگران و چپاولگرانِ بين المللي و قدرتهاي زرمند و زورمدار.
واژه (مقدس) در فرهنگ ما نيز چنين سرنوشتي دارد، اين واژه كه به معناي زيستن پاك و متعهدانه و همراه با دفاع از ارزشهاي ديني و گسترش آن در سطح زندگي فردي و اجتماعي بوده، مفهوم ديگري يافته، تا آن جا كه اگر بگويند: فلاني (مقدس) است يعني كار به كسي ندارد از سياست و سياستمداران فاصله مي گيرد، ديانت را با سياست دو مقوله ناسازگار و ناهمگون مي شمارد، هرگونه اصلاح و نوآوري را بدعت مي داند، استفاده از قالبهاي نوين را براي محتواهاي كهن خارج شدن از سنّت و شيوه پيشينيان به شمار مي آورد، همه سنتها و آداب گذشته را در قفسه عقايد و باورهاي خود، مانند اجناس عتيقه نگهداري مي كند و با هر فكر نو، ايده نو، طرح نو، موضع مخالف مي گيرد و با آن مي ستيزد.
اين مفهوم انحرافي و برداشت نادرست از كلمه (مقدس) شيوه گروهي است با انديشه و تفكر جامد و متحجر كه همواره در طول تاريخ، در برابر رهبران صالح و مصلحان اجتماعي ايستاده ا ند و سنگ اندازي كرده اند.
آن كه دين دارد اما دين شناس نيست، نه تنها ره به جايي نمي برد، بلكه هماره، بي راهه مي رود.
امام علي - عليه السلام - مي فرمايد:
«لاتري الجاهل اما مفرطا او مفرِّطا» [10]
نادان را نبيني جز اين كه كاري را از اندازه فراتر كشاند و يا بدان جا كه بايد نرساند.
رفتار دو گروه كمرشكن است و توان سوز: عالم بي پروا و عبادت كننده نادان. [11]
كم تر مصلح و دردمندي را در طول تاريخ اسلام مي يابيم كه از اين دو سوي، مورد هجوم قرار نگرفته باشد و از جام تلخ تكفير و تفسيق مقدس نماهاي نادان، جرعه اي ننوشيده باشد.
اميرالمؤمنين علي - عليه السلام - از اين گروه، درد دلها داشته و خون جگرها خورده است. رنج جانكاه آن بزرگمرد، گاه از سخنان غم انگيزش پيداست. از جمله مي فرمايد:
«... ولكنّني آسي ان يلي امر هذه الامة سفهاءها و فجّارها فيتخذوا مال الله دُولاً و عباده خولا والصالحين حربا والفاسقين حزبا» [12]
اندوه من بر شما اين است كه مردم فاسق و بدكار، بر امت مسلمان ولايت يابند و چيره شوند و مال خدا را دست به دست ميان خود بگردانند، با فاسقان و بدكاران يار شوند و با نيكان بجنگند.
رهبر توانايي همچون علي - عليه السلام -، به واسطه كارشكني مقدس نمايان و خشك انديشان متهم به بي مديريتي مي شود و آخر كار نيز، تسليم جوسازيهاي اين گروه مي گردد و صلح تحميلي با معاويه را مي پذيرد و فرزندش امام حسن - عليه السلام - نيز، سرنوشتي بسان وي مي يابد.
ضربه هاي جبران ناپذيري كه اين گونه تفكر به اسلام زده و مي زند، مصلحان ديني را وا داشته كه اعلام خطر كنند.
امام خميني مي گويد:
(... اين گونه افكار ابلهانه (جدايي دين از سياست، حرف زدن در اين مقولات منافي شأن آخوند است و...) كه در ذهن بعضي وجود دارد... افكار جماعتي است كه به مقدسين معروفند و در حقيقت، مقدس نما هستند، نه مقدس. بايد افكار آنها را اصلاح كنيم و تكليف خود را با آنان معلوم سازيم، چون اينها مانع اصلاحات و نهضت ما هستند و دست ما را بسته اند... . امروز، جامعه مسلمين طوري شده كه مقدسين ساختگي جلو نفوذ اسلام و مسلمين را مي گيرند و به اسم اسلام، به اسلام صدمه مي زنند ... [13]. از عوامل مهم و اساسي دور شدن جامعه از تقدس و تعهد، وجود و نفوذ مقدس نمايان ناآگاه در مجاري امور و مراكز تصميم گيري و برنامه ريزي است. اينان، نه تنها شهامت و شجاعت و صراحت ندارند، بلكه ديگران را نيز به تن آسايي، تنبلي، بي تحركي، بي تفاوتي و بي دردي مي كشانند. اين انديشه، اگر در جامعه فراگير شود، فتنه ساز نيز خواهد شد.
امام علي - عليه السلام - در حديثي، به اين ويژگي آنان اشارت دارد و مي فرمايد: ده گروه هستند كه خود و ديگران را به فتنه گرفتار مي سازند، از آن جمله:
«... و عالم غير مريد للصلاح و مريد للصلاح و ليس بعالم والعالم يحب الدنيا» [14]
و دانشمندي كه انديشه صلاح و اصلاح ندارد و مصلحي كه آگاهي لازم ندارد و عالمي كه دنيا پرست است.
مقدس نمايان، تقدس را حرفه و پيشه خود قرار داده و جامع بودن دين خدا را ناديده مي انگارند. با خشك مقدسي و دگم انديشي كه دارند، معارف دين را يك بعدي و تك محوري جلوه مي دهند و از ديگر اركان شريعت كناره مي روند در بعدِ عبادي و حفظ ظواهر و نگهداشت آداب و سنن مستحبي از خود پاي بندي فراوان نشان مي دهند؛ اما از روح حاكم بر فرهنگ دين و مذاق شريعت بي خبرند. به همين جهت، از عبادتهاي توان فرساي خويش نيز، بهره اي نمي برند.
امام صادق - عليه السلام - اين ويژگي آنان را اين گونه ترسيم فرموده است:
«... فان لدين الله اركانا لاينفع من جهلها شدة اجتهاده في طلب ظاهر عبادته» [15]
دين خدا را پايه هايي است كه نيايش گران پرتلاش و سطحي نگر را از آن سودي نيست.
در كلام امام - عليه السلام - براي دين خدا ركنهايي ترسيم شده است كه دينداران نادان از آن بي خبرند. روشن است كه يكي از ركنهاي استوار و بنيادهاي اصيل در مجموعه دين، مسأله امامت و رهبري سياسي است. مقدس نماها، كه تز جدايي دين از سياست را مطرح مي كنند، به اين ركن اساسي دين نيز ارزشي نمي دهند و مي توان گفت كه در واقع، ولايتيهاي بي ولايتند و چون چنين مي انديشند، بسياري از مسائل جاري زمان را كه از ديدگاه حكومت اسلامي و ولايت فقيه مشروع و برابر دين است آنها آن را خلاف شرع و شريعت مي دانند و گاهي نيز صداي وا اسلاما و اين كه دين و احكام شرعي در خطر است، سر مي دهند.
به هر حال، اين گروه كه در جوامع اسلامي و بويژه در حوزه هاي علمي، كم و بيش، نفوذ كرده و افكار خود را رواج مي دهند، اگر به حال خود رها شوند و باز دارنده اي در جلو نشر انديشه هاشان نبينند، چه بسا در هنگامه هاي حسّاس و سرنوشت ساز، مايه دردسر و كند شدن چرخهاي نظام و انقلاب نيز بگردند. امام خميني، در برابر اين جريان و تفكر، سخنان روشنگر و هشدار دهنده اي دارد كه با يسته است هماره، آن سخنان را يادآوري كنيم، تا اين گروه ميدان نيابند و انقلاب به دست نااهلان نيفتد:
(از توطئه هاي مهمي كه در قرن اخير... و بويژه پس از پيروزي انقلاب آشكارا به چشم مي خورد، تبليغات دامنه دار با ابعاد مختلف براي مأيوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است. گاهي ناشيانه و با صراحت... كه اسلام يك دين ارتجاعي است و گاهي موذيانه و شيطنت آميز، به گونه طرفداري از قداست اسلام، كه اسلام و ديگر اديان الهي سروكار دارند با معنويات و تهذيب نفوس و تحذير از مقامات دنيايي و دعوت به ترك دنيا و اشتغال به عبادات و اذكار و ادعيه كه انسان را به خداي تعالي نزديك و از دنيا دور مي كند و حكومت و سياست و سررشته داري برخلاف مقصد و مقصود بزرگ و معنوي است و...
اما طايفه دوم كه نقشه موذيانه دارند و اسلام را از حكومت و سياست جدا مي دانند، بايد به اين نادانان گفت: كه قرآن كريم و سنت رسول الله، صلي اللّه عليه و آله، آن قدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند، بلكه بسياري از احكام عبادي اسلام عبادي سياسي است كه غفلت از آنها اين مصيبتها را به بار آورده است.) [16]
از آنچه اشارت كرديم روشن شد كه، (مقدس) مفهومي است در فرهنگ دين، پربار و پيام دار و اگر به درستي، حقيقت تقدس زيربناي فرهنگ جامعه قرار گيرد، جلوه هاي زيبا و راهگشايي را در پي دارد. گرچه متأسفانه شماري نادان و ترسو و گريزان از مبارزه و سياست و مسؤوليت، زير پوشش اين نام قرار گرفته و ضربه به دين مي زنند، اما اسلام راستين، در هر زماني مقدسان راستين پرورش داده و مي دهد كه پرده از چهره مقدس نمايان مي گيرند و مجال مانور و ميدان داري به آنان نمي دهند.
در اين جا، نگاهي گذرا داريم به رفتارهاي اخلاقي مقدس راستين، محقق اردبيلي كه خوشبختانه هم به نام (مقدس) شهرت يافته است و هم كردار و رفتارش از پاكي سرشار است و افزون بر اينها قداست و درايت را نيز به هم درآميخته است.

واژه (مقدس) در فرهنگ ما نيز چنين سرنوشتي دارد، اين واژه كه به معناي زيستن پاك و متعهدانه و همراه با دفاع از ارزشهاي ديني و گسترش آن در سطح زندگي فردي و اجتماعي بوده، مفهوم ديگري يافته، تا آن جا كه اگر بگويند: فلاني (مقدس) است يعني كار به كسي ندارد از سياست و سياستمداران فاصله مي گيرد، ديانت را با سياست دو مقوله ناسازگار و ناهمگون مي شمارد، هرگونه اصلاح و نوآوري را بدعت مي داند، استفاده از قالبهاي نوين را براي محتواهاي كهن خارج شدن از سنّت و شيوه پيشينيان به شمار مي آورد، همه سنتها و آداب گذشته را در قفسه عقايد و باورهاي خود، مانند اجناس عتيقه نگهداري مي كند و با هر فكر نو، ايده نو، طرح نو، موضع مخالف مي گيرد و با آن مي ستيزد.

تقوا و تلاش

امام علي - عليه السلام - مي فرمايد:
سرآمد خويهاي نيك تقوا و خويشتن باني است: «التُّقي رئيس الأخلاق» [17]
تقوا دو رويه دارد: پرهيز و گريز از انگيزه هاي ناروا و گرايش و روآوردن به انگيزه هاي روا.
امام علي - عليه السلام - مي فرمايد:
«اعنيوني بورع و اجتهاد و عفة وسداد» [18]
مرا ياري كنيد به پارسايي و تلاش و پاكدامني و درستي ورزيدن.
پيداست كه (ورع) و (عفت) جنبه پرهيزي تقوا را مي رساند و (اجتهاد) و (سداد) جنبه اثباتي آن را؛ از اين روي آنان كه از فساد و رويارويي با ضد ارزشها مي گريزند و انزوا و رهبانيّت را پيش مي گيرند و هيچ گونه برخورد و ستيزي و رودر رويي، با نارواييها و زشتيها ندارند، تقواي كامل و راستين ندارند. هنر آن است كه انسان در متن جامعه بزيد و جريان ضد ارزشي اجتماع را به سمت و سوي ارزشها، هدايت كند و خود نيز جلودار و پيشگام در حفظ و گسترش ارزشها باشد:
مقدس اردبيلي از جمله كساني است كه داراي تقوا و تقدس راستين بود و هماره مي كوشيد كه تقوا را با تلاش عملي و كوشش در راه گره گشايي همراه سازد:
(موادّ غذايي در عراق به شدّت كم ياب شد و گراني فراگير و توان فرسا، آن بزرگوار آنچه در خانه داشت بين نيازمندان تقسيم كرد و براي خود و خانواده اش سهمي بسان ديگران برداشت) [19]
او، به راستي ثابت كرد پرتوي از تقواي علي - عليه السلام - را داراست، همو كه همواره با نيازمندان جامعه همدردي و همساني داشت و آشكارا مي فرمود:
أاقنع من نفسي بان يقال هذا اميرالمؤمنين ولا اشاركهم في مكاره الدّهر او اكون اسوة لهم في جشوبة العيش. [20]
آيا بدين بسنده كنم كه مرا امير مؤمنان گويند و در ناخوشايندهاي روزگار شريك آنان نباشم؟ يا در سختي زندگي (نمونه اي) برايشان نشوم؟
مقدس اردبيلي اين چنين زيست. از اين روي بزرگان او را با عناوين: اورع، اتقي، ازهد و... ستوده اند.
ايشان افزون بر تقواي اجتماعي، درخودسازي و تقواي فردي نيز پيشگام بود. از روي خلوص و صفاي باطن سر از بالين (نومكم سباتا) [21] برداشت، تا بر مركب راهوار شب زنده داري دست يافت و دريچه هاي اسرار و سرچشمه هاي دانشها را به جان خود گشود و از خار ظلمت شب به خود ترسي روا نداشت، تا گل مراد زبوستان سحر چيد.
تفكر را با شب زنده داري و پرواپيشگي در آميخت و بانور افكن تقوا از همگنان خويش در ميدان تحقيق نيز گوي سبقت ربود:
(در آغاز شب مي خوابيد و به هنگام سحر بر مي خاست و به نماز شب و شب زنده داري مي پرداخت، آن گاه به انديشه درباره مسائل علمي و فقهي مشغول مي شد. با اين حال، همواره از همدرس و هم مباحثه اش (باز غندي) كه از آغاز تا پايان شب، مي انديشيد، بهتر و زودتر، به حلّ مسائل ره مي يافت.) [22]

اخلاص و پارسايي

اخلاص گوهري است كه به عمل ارزش مي دهد. كيمياي كم يابي است كه مسّ كردار آدمي را طلاي ناب مي سازد. سرّي است از اسرار الهي، سكوي پرش است براي عروج انسان از ملك به ملكوت و در يك كلام، اخلاص ميداني است براي آشكار شدن و جلوه گري بندگي.
چيست اخلاص دل از خود كندن كار خود را به خدا افكندن نقد دل از همه خالص كردن روي چون زر بخلاص آوردن عملي ارزشمند و پذيرفته خداوند است كه از روي قصد و نيّت باشد، نه از روي رسم و عادت. قصد و نيّت نيز، بايد پالوده و صافي شده باشد، تا در بازار نقد كارها، مورد پذيرش ناقد بصير قرار گيرد:
«اخلصّ العمل فان الناقد بصير.» [23]
اگر كسي توفيق دست يابي اخلاص را يابيد، به مقصد و مقصود ره يافته است.
به فرموده علي - عليه السلام -:
«اخلِص تَنَلْ.» [24]
اخلاص بورز تا به مقصد رسي.
مقدس اردبيلي، از خيل راه يافتگان به وادي خلوص و اخلاص است. وي در مقام پژوهش معناي اخلاص و در مرحله پياده كردن جلوه هاي اخلاص در عمل، به اين حقيقت دست يافت و در اين زمينه نيز الگوي خدا باوران و اسوه سالكان و رهروان حقجو، قرار گرفت.
ايشان، مفهوم و جايگاه اخلاص را اين گونه ترسيم كرده است:
«... و بالجملة الأصل و الأساس هو الأخلاص و هو قليل جداً وصعب في الغاية كما يشعر به من شبهه من العلماء بإخراج اللّبن الخالص من بين فرث و دم و هذا التشبيه في غاية الحسن و غاية الكمال.» [25]
پايه و اساس ارزشها، اخلاص است كه هم كم ياب است و هم يابيدن آن دشوار و اين نكته را مي توان از همانندسازي زيبا و كامل برخي از بزرگان به دست آورد كه گفته اند: اخلاص، بسان شير خالص است كه از بين سرگين و خون به دست مي آيد.
عمل و عبادت انسان، هميشه و هر آن، با دو خطر و آفت رو به روست: ريا و شرك. رها شدن از اين دو، پيروزي بزرگي است كه بهره هر كس نشود؛ از اين روي مقدس اردبيلي، در بحث از نيّت و چگونگي آن به بررسي گفتار فقيهان پرداخته و پس از پشت سرگذاشتن مباحث پر پيچ و خم فقهي، مي نويسد:
(خلاصه آن كه: امر اصلي و بنيادي كه بدون آن عبادت باطل است، و آنچه درستي عبادت و مدار بندگي بر آن محور مي چرخد، اخلاص است كه بسيار دشوار است و اندك.) [26]
از ديدگاه پژوهشي مقدس اردبيلي، سرمايه نجات و سرچشمه بهره ها ناب كردن نيت است و اين هم، ديرياب است و كم ياب كه رياضت و پشتكار جدّي و پي گير مي طلبد.
محقق اردبيلي، اخلاص را گوهري دست نايافتني و ديرياب مي دانست و بر اين باور بود كه قدم بر روي بت نفس نهادن و از خود محوريها رهيدن، كاري است كارستان، از اين روي، در رفتارش با ديگران، بويژه شاگردان، از مطرح شدن خويش، بسيار پرهيز داشت.
گاه مي شد كه نكته اي را به خوبي مي دانست، امّا ابراز آن را، با اخلاص و تقوا، سازگار نمي ديد و از كنار آن مي گذشت، تا گرفتار ريا نشود.
آورده اند:
(در مجلسي، بين وي و ملا عبداللّه شوشتري در مسأله اي علمي، گفت و گو در گرفت. ناگاه محقق اردبيلي سكوت اختيار كرد و گفت: ادامه بحث باشد، تا به كتاب مراجعه كنم.
پس از جلسه، دست ملاعبداللّه شوشتري را مي گيرد و از او مي خواهد كه به بيرون شهر روند.
اين دو بزرگ، وقتي قدم زنان، به بيرون شهر مي رسند، محقق اردبيلي رو مي كند به ملاعبداللّه شوشتري و مي گويد: مسأله مورد گفت و گو چه بود؟ ملاعبداللّه، مسأله را طرح مي كند.
محقق اردبيلي، استادانه مسأله را مي شكافد و ديدگاه خود را درباره مسأله بيان مي كند. ملاعبداللّه، با شگفتي مي پرسد: شما كه چنين بر مسأله، احاطه داشتيد، چرا در همان جا به شرح آن نپرداختيد.
محقق اردبيلي پاسخ مي دهد: در آن جا، گفت و گوي ما در حضور مردم بود و اين احتمال وجود داشت كه به جدل پردازيم و براي اين كه بر يكديگر پيروز شويم، از راه درست به در رويم و براه نادرست پيماييم؛ ولي در اين جا، جز خداوند برين جاي، كسي وجود ندارد و هر دو از فخر فروشي و اظهار فضل، بدوريم.) [27]
گاه، علم و آشنايي با اصطلاحات و مباني و قاعده هاي علمي، حجاب راه مي شوند. اگر خداي ياري نكند و حجاب نزدايد، حجاب، به كناري نمي رود و فرد، با همه دانشي كه دارد، در تاريكيها فرو مي رود. محقق اردبيلي، با سرمايه اخلاص، از اين دامها رهيد و بسيار مي كوشيد كه دانش، وي را از سير و سلوك باز ندارد.

مقدس اردبيلي، از خيل راه يافتگان به وادي خلوص و اخلاص است. وي در مقام پژوهش معناي اخلاص و در مرحله پياده كردن جلوه هاي اخلاص در عمل، به اين حقيقت دست يافت و در اين زمينه نيز الگوي خدا باوران و اسوه سالكان و رهروان حقجو، قرار گرفت.

احتياط محوري

جهان بيني ديني بر اين اصل استوار است كه: ناظري بزرگ، مراقب گفتار و كردار آدمي است. در اين مكتب براي ريز و درشت گفتار و كردار انسان، ميزان و تابلو عملي ترسيم شده است. مجموعه احكام اسلامي، در اين پنج محور خلاصه مي شود:
واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح.
انجام مستحبها، مقدمه اي است بر بهتر انجام يافتن واجبات. ترك مكروهها، پيش درآمدي است بر دوري جستن از حرامها و ديگر كارهايي كه نه حرامند و نه واجب، در حوزه مباحها قرار دارند.
كساني كه نفس كشته و دين باورند، همواره با عصاي احتياط ره مي پويند از حرامها و مكروهها حريم مي گيرند و از بسياري مباحها نيز، دست مي شويند. از هر چه كه ترس دارند، مي پرهيزند وبه جز كارهايي كه براي ايشان اطمينان آور است، دست نمي زنند.
علي - عليه السلام - اين ويژگي را اين گونه ترسيم مي فرمايد:
«وامسك عن الطريق اذا خفت ضلالته فأن الكف عند حيرة الضلال خير من ركوب الأهوال.» [28]
در راهي كه بيم گمراهي در آن مي رود، گام منه؛ چرا كه خويشتن داري در هنگامه حيرت، بهتر از خود سپردن به امواج هراس است.
محقق اردبيلي، در اين ويژگي نيز، الگو و سرمشق بود، تا آن جا كه درباره اش نوشته اند:
«لم يصدر عنه فعل مباح فضلا عن الحرام والمكروه» [29]
از وي كار مباحي سر نزد، چه رسد به حرام و مكروه!
ايشان، با اين كه بررسيهاي فقهي خويش را بر پايه شريعت آسان و آسان گير استوار ساخته بود و اصل آسان گيري شرع را در استنباط دخيل مي دانست؛ اما در مقام فتوا و نيز در رفتارهاي شخصي، بسيار احتياط مي كرد. نمونه هاي فراواني از احتياط ورزيهاي شخصي ايشان نقل شده كه به پاره اي از آنها اشاره مي كنيم:
(هرگاه به قصد زيارت امام حسين - عليه السلام - حركت مي كرد، با اين كه در مسير راه به مطالعه و تفكر در مسائل ديني مي پرداخت؛ اما نمازهاي خود را را جمع مي گزارد (هم تمام و هم قصر) و در اين باره چنين مي گفت:
طلب دانش، واجب است و زيارت مستحب، هر آن گاه كه واجب و مستحب تزاحم كنند، احتمال آن كه مستحب، مورد نهي و منع شارع باشد، هست؛ بنابر اين، امكان دارد، سفر زيارتي، سفر معصيت نيز، باشد.) [30]
يادآوري: بيـن احتياط ورزيـدن و وسواسي بودن، تفاوت بسيار است. گروهي از مقدس نماها، زير پوشش احتياط، رفتاري از خود بروز مي دهند كه با روح شريعت و سيره معصومان، ناسازگار است.
اينان، گاه، چنان وسواس به خرج مي دهند كه از كنار نص متواتر و اجماع علما، بي اعتنا مي گذرند و راه خود را درست مي پندارند و راه ديگران را اشتباه.
امام خميني در شناساندن چهره اين گروه مي نگارد:
آيا چيزي كه مخالف نص و اجماع علماست، بايد آن را از شيطان حساب كرد، يا از كمال طهارت نفس و تقوا؟ اگر از كمال تقوا و احتياط در دين است، چه شده است كه بسياري از اين وسواسيهاي بي جا و جاهلهاي متنسك راجع به اموري كه احتياط لازم يا راحج است احتياط نمي كنند؟
تاكنون چه كسي را سراغ داريد كه در شبهات راجع به اموال وسواس باشد؟
تاكنون كدام وسواسي (را سراغ داريد) عوض يك مرتبه زكات يا خمس، چند مرتبه داده باشد؟ و به جاي يك مرتبه حج چند مرتبه رفته باشد؟ و از غذاي شبهه ناك پرهيز كرده باشد؟ چه شد كه اصالة الحليه در اين مورد محكّم است و اصالة الطهاره در باب خود حكم ندارد؟... يكي از پيشوايان معصوم (سلام الله عليه و عليهم) وقتي كه براي قضاي حاجت مي رفتند با دست مبارك به رانهاي مبارك آب مي پاشيدند كه اگر ترشح شد معلوم نشود... .) [31]
مقدس اردبيلي در امور ديني پرواپيشه بود، اما هيچ گاه گرفتار وسواس و رفتارهاي غير معمولي نشد.
او، فقيه وارسته اي بود كه اين وسوسه هاي شيطاني را با شريعت آسان و آسان گير، ناسازگار مي دانست. [32]

فروتني

شيرين ترين ميوه دانش، فروتني است. امام علي - عليه السلام - مي فرمايد: التواضع ثمرة العلم. [33]
به هر نسبت كه دانش افزون شود، فروتني نيز، بر رفتار آدمي، جلوه گر مي شود.
محقق اردبيلي، چنين بود: عالم فروتن. درخت پربار، با شاخه هاي فرو افتاده.
فروتن بود در برابر عالمان كه اين، در جاي جاي اثر سترگ او، مجمع الفائده، نمايان است.
فروتن بـود در بـرابـر اطرافيان و شاگردان. وي، نوشته هاي فقهي خود را به شاگردان مي داد، تا بازنگرند و اگر لازم بود باز نويسند. [34] به آراي آنان ارزش مي داد و گفته هاي آنان با دقت گوش فرا مي داد و به نوشته هاي آنان به دقت مي نگريست.
با مردم بود و مردمي مي زيست. چنان مشي مي كرد كه در رديف پايين ترين مردم از نظر لباس و خورد و خوراك قرار مي گرفت. از اين روي، گاه پيش مي آمد كه ناآشنايان و كساني كه از پايگاه علمي و اجتماعي وي آگاهي نداشتند، او را تهي دست مي پنداشتند و از او مي خواستند كه كاري براي آنان انجام دهد و يا او را بر كاري مي گماردند:
روزي، زائري مي پندارد كه وي نيازمند است، جامه خود را به وي مي دهد، تا بشويد! وي هم مي پذيرد.
روز بعد، در هنگام تحويل جامه شسته به صاحب جامه، گروهي از آشنايان و مريدان، كه شاهد صحنه بودند، به صاحب جامه پرخاش مي كنند كه: تو مي داني به چه كسي جسارت كرده اي؟ مگر نمي داني او كيست؟
آن شخص وقتي دانست كه او، مقدس اردبيلي است، سخت شرمنده شد و زبان به عذرخواهي گشود.
محقق اردبيلي، با فروتني تمام مي گويد: ناراحت نباش، حقوق برادران ديني و ايماني بر يكديگر، بيش از اين است. [35]
شيخ عباس قمي، پس از نقل اين داستان، به داستاني از فروتني امام رضا - عليه السلام - اشاره مي كند:
(امام، در حمام بود كه مردي از وي خواست كه پشت او را كيسه بكشد. امام، برخاست و مشغول به كار شد.
در اين بين، شماري از آشنايان به حمام آمدند و امام را در آن حال ديدند.
زبان به عذرخواهي گشودند.
امام، فرمود: نگران نباشيد.
امام، به كار ادامه داد تا كار به پايان رسيد. [36]
شيخ عباس قمي مي افزايد:
(محقق اردبيلي، پرورش يافته چنين مكتبي بود و از پرورش يافتگان چنين مكتبي، انتظاري جز اين نيست.)

زهد و ساده زيستي

ساده زيستي و دوري از خود نمايي، ثمره خودسازي و نشانه بزرگي روح است.
بي پيرايگي و گسستن قيدها و بندها، آزادي و آزادگي مي طلبد. آن كه اسير امور ناپايدار دنياست و در شبكه هاي آراسته گمراهي آفرين شيطان گرفتار شده و دل به دارالغرور بسته، نعمت آرامش روحي و رواني را نوش نخواهد كرد.
زندگي راستين و به دور از نفاق، در سايه زهد و دل نبستن به امور ناپايدار ميسّر است. خودنمايي و ظاهرسازي، با ايمان، سازگار نيست: (التكلف من اخلاق المنافقين) [37]
تكلف گر نباشد، خوش توان زيست تعلق گر نباشد، خوب توان مرد زهد، در آموزشهاي ديني، مفهومي مثبت و سازنده دارد. معناي آن، دست شستن از زندگي نيست. آنچه در اسلام نكوهش شده، دلخوش بودن و سرگرم بودن به امور دنيوي و فراموش كردن امور معنوي است. اگر انسان، از اين مظاهر مادي، روزنه اي به غيب بگشايد و در فضاي بي كرانِ ارزشها پرواز كند، مورد ستايش است: چنان که اما علي - عليه السلام - مي فرمايد:
«ان اولياء اللّه هم الذين نظروا الي باطن الدنيا اذا نظر الناس الي ظاهرها و ... .» [38]
دوستان خدا آنانند كه به درون دنيا نگريستند، هنگامي كه مردم، برون آن را ديدند.
بارزترين ويژگي مردان الهي نترسيدن از فراق دنياست.
اينان، از كم شدن دنيا نمي هراسند. با سادگي خويش، دلها را پر مي كنند و دوستيها را جذب. نه بر آنچه از دست مي دهند افسوس مي خورند و نه به آنچه دارند شادمان و فريفته مي شوند.
شخصيت مورد نظر اين نوشتار مرحوم مقدس اردبيلي در اين ويژگي نيز، اسوه بود و ممتاز. او، زاهدانه مي زيست و در برخورد با مردم، هيچ گونه ظاهرسازي و فخري نداشت. مردم او را از خود مي شمردند و او را از جان و دل دوست مي داشتند. هنگامي كه در كوچه و بازار گام مي گذاشت، سادگي و ساده زيستي اش جلوه ديگر داشت. نوشته اند:
(آنچه از راه حلال به او مي رسيد، از آن مي خورد و مي پوشيد، چه آن چيز عالي و پربها بود و چه كم بها. مبناي وي، در اين گونه مسائل اين بود: مي گفت از احاديث فراوان، چنين به دست مي آيد كه خداوند نعمتي را كه به بنده اش ارزاني مي دارد، دوست دارد اثر آن را نيز بر بنده اش ببيند. همان گونه كه بهره گيري از نعمت را در هنگام برخورداري، دوست مي دارد، شكيبايي و قناعت در زمان تنگي نعمت را نيز دوست دارد. (بر اساس اين مبني) هيچ هديه اي را بر نمي گرداند و آن را گرچه از لباسهاي پربها بود، مي پذيرفت. گاهي مي شد كه عمامه اي ارزشمند برايش مي فرستادند، آن را بر سر مي نهاد و به زيارت مي رفت و گاه مي شد كه آن را نيز مي بخشيد.) [39]

برآوردن نياز ديگران

در اسلام، همكاري، و برآوردن نياز ديگران بسيار سفارش شده و سامان دادن به دشواريها، بر طرف كردن تنگناها و گشودن گرههاي اجتماعي و اقتصادي ديگران، در رديف بهترين كارها و همسان بسياري از عبادتها شمرده شده است. آن كه تماشاگر صحنه هاي نياز و درد نيازمندان است و مي تواند قدمي بردارد و بر نمي دارد، نمي توان او را مسلمان خواند. [40]
در معارف ديني و اخلاق اسلامي به تعبيرهايي از اين دست: (ادخال السرور في قلب المؤمن) [41]، (قضاء حوائج الأخوان)، [42] (تنفيس كرب) [43] و ... بر مي خوريم كه هريك، حامل اين پيامند: روي از نيازمندان و گرفتاران و دردمندان بر نتابيد و در رفع دشواريهاي آنان بكوشيد.
در پاره اي از روايات، از بر آوردن نياز ديگران، به عنوان نعمت خداوند ياد شده است.
امام حسين - عليه السلام - مي فرمايد:
«... ان حوائج الناس اليكم من نعم الله عليكم فلا تملّوالنعم.» [44]
بر آوردن نياز ديگران، از نعمتهاي خداوندي است از آنها روي برنتابيد.
خوگرفتن با اين ارزش اخلاقي و عمل به اين وظيفه انساني و اسلامي، از همه زيبنده است، اما براي طلايه داران دانش و عالمان ديني زيبنده تر و شايسته تر. مردم آنان را رهروان راه پيامبران و امامان معصوم - عليه السلام - مي دانند و از آنان انتظار دو چندان دارند كه در رفع نيازها و گشودن گره از كار گرفتاران، تلاش ورزند.
مقدس اردبيلي، اين مسأله را هم از بُعد نظري و فقهي مطرح كرد و راه حلهاي آن را ارائه داد و هم در عمل و رفتار فردي و اجتماعي خود، به فكر گره گشايي و برآوردن نيازهاي آنان بود.
در بحث فقهي ورود به دستگاه ستمكار و روا بودن و يا ناروا بودن آن بررسيهاي گسترده اي دارد، از جمله در ذيل آيه شريفه 113 سوره هود مي نويسد:
گرايش به ستمكار، براي رسيدن به دنيا و دست يابي به مقام و موقعيت اجتماعي، داخل در نهي آيه بالاست... . اما اين بدان معني نيست كه هرگونه گرايش و ارتباط با ستمكار مورد نكوهش باشد. بنابر اين اگر كسي خواهان ماندگاري ستمكار باشد، از آن جهت كه آن حاكم ستم پيشه، به مردم خدمت مي كند و با دشمنان دين مي ستيزد و از سلطه بيگانگان جلو مي گيرد، اين گونه گرايش به ستمكار، مورد نهي آيه شريفه نخواهد بود... . اگر در روايات هم نسبت به اين مسأله تشويق شده و براي آن ثواب بر شمرده شده، به خاطر آن است كه كسي با نزديك ساختن خود به دستگاه ستمكار، نيازهاي برادران ديني خود را برطرف سازد و گرهي از كار آنان بگشايد تا بدين وسيله، خوشنودشان سازد. [45]
در نگاه فقهي محقق اردبيلي، بر آوردن نياز مؤمنان آن اندازه ارزشمند است كه رفت و آمد و همكاري با دستگاه ستم را مشروع مي سازد.
نگرش وي از اين زاويه است كه دو دسته از روايات ناسازگار در باب همكاري باستمگران را، درخور جمع مي سازد. ايشان، نه تنها در نظر و تئوري بر اين باور بود، بلكه در عمل نيز، از هر وسيله ممكن كمك مي گرفت، تا گامي در بر آوردن نياز از نيازمندان و ستمديگان بر دارد، يا آنان را از ستمي برهاند.

-------------------------------------------------------------------------------------

پي نوشت
[1] . ريحانة الادب، ميرزا علي مدرسي، ج5 ـ 6/367، خيام، تهران.
[2] . الاير انيون و الادب العربي، قيس آل قيس، ج3/353، مؤسسة التحقيقات والبحوث الثقافيه.
[3] . بحار الانوار، علامه مجلسي، ج2/185، مؤسسة الوفاء، بيروت.
[4] . مجمع الفائدة والبرهان، محقق اردبيلي، ج5/66؛ ج12/10، انتشارات اسلامي، وابسته به جامعه مدرسين.
[5] . بحار الانوار، ج2/184
[6] . نهج البلاغه، صبحي صالح، ترجمه سيد جعفر شهيدي، نامه 53/336، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.
[7] . بحار الانوار، ج74/163
[8] . صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام خميني، ج21/182، وزارت ارشاد اسلامي.
[9] . ارشاد القلوب، شيخ مفيد، ج 1، ص 32، دارالشريف الرضي للنشر.
[10] . نهج البلاغه، حكمت 70
[11] . بحار الانوار، ج2/111
[12] . نهج البلاغه، نامه 62
[13] . در جست و جوي راه از كلام امام، روحانيت، /373، اميركبير.
[14] . خصال، شيخ صدوق، ترجمه كمره اي، ج2/203، اسلاميه، تهران.
[15] . الحياة، حكيمي، ج1/62، انتشارات اسلامي، وابسته به جامعه مدرسين.
[16] . صحيفه نور، ج21/177 ـ 178
[17] . نهج البلاغه، حكمت 410، ص 548، دارالهجره، قم.
[18] . نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، نامه 45/317
[19] . مجمع الفائدة والبرهان، ج1/34
[20] . نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، نامه 45/318
[21] . سوره نباء، آيه9
[22] . مجمع الفائدة والبرهان، ج1/35
[23] . بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 13، ص 431، موسسه الوفاء، بيروت
[24] . غرر الحكم، ص 198، مکتب الاعلام اسلامي، قم.
[25] . مجمع الفائده، ج8/72
[26] . همان مدرك، ج1/99
[27] . انوار النعمانيه، سيد نعمت اللّه جزايري، ج3/40، شركت چاپ، تبريز.
[28] . نهج البلاغه، نامه 31، ص 391
[29] . سيماي فرزانگان، /106
[30] . روضات الجنات، محمد باقر خوانساري، ج1/81، اسماعيليان.
[31] . اربعين حديث، امام خميني، ج2/72، طه.
[32] . مجمع الفائدة والبرهان، ج1/338
[33] . غرر الحكم، ج7/405
[34] . تكملة امل الامل، سيد حسن صدر/350
[35] . مجمع الفائدة والبرهان، ج1/35
[36] . فوائد الرضويه، شيخ عباس قمي/25
[37] . غرر الحكم، ج7/352
[38] . نهج البلاغه، حكمت 432
[39] . مجمع الفائده، ج1/35
[40] . اصول كافي، ثقةالاسلام كليني، ج2/164، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت.
[41] . همان مدرك/188 ـ 189
[42] . همان مدرك/193، 366
[43] . همان مدرك/192، 199
[44] . بحار الانوار، ج71/318.
[45] . مجمع الفائدة والبرهان، ج8/68 ـ 74

-------------------------------------------------------------------

منبع: مجله حوزه، ش 75

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.