انتخاب محل تبلیغ؛ دور یا نزدیک

تاریخ انتشار:
به هرکس می‌ گفتم انار تبلیغ می‌ روم، فکر می‌ کرد لابد پر است از درخت‌ های انار.هرچی می‌ گفتم بابا اینجا انار ندارد فایده نداشت و مجبور می‌ شدم فی المجلس معتضدوار از ریشه لغوی انار و آبان و نار و آتش و تاریخچه آتشکده داشتن آنجا بگویم.

به گزارش بلاغ به نقل از رسا، یادداشت‌ های روزانه یک روحانی با عنوان «سفر انار» به قلم حجت الاسلام سید احمد بطحایی از نویسندگان حوزوی منتشر شد.

متن یادداشت بدین شرح است:

سید مهدی زنگ می زند. بعد سلام و احوال پرسی‌ های مرسوم، می‌ گوید: حاج آقا منتظرتیم پس!

  می گویم: سید جان امسال شاید نتونم بیام. همین‌ طور که پشت گوشی اصرار می‌ کند که بیا و ناز نکن، فکر می‌ کنم چرا این رمضان را نمی‌ توانم یا نمی‌ خواهم بروم ورامین. این چند سال همه‌ اش رمضان و محرم می‌ رفتم خاوه. روستایی ییلاقی و خنک در ورامین با مردمی گرم و به جوش. می‌ گویم حالا بگذار فکرهایم را بکنم. تلفن که قطع می‌ شود هرچه فکر می‌ کنم می‌ بینم نمی‌ شود.

دوست دارم این رمضان را جایی تازه‌ تر باشم. جایی که به تکرار نیفتم. حرف‌ هایم سر سوزنی نو و جذاب باشد برای مردم. مثل لالایی برایشان تکراری و عادی و خواب آور نباشد. یکی دو روز که می‌ گذرد، در یک مهمانی خانوادگی سید می‌ گوید از انار کرمان زنگ زدند و می‌ خواهند تو بروی رمضان را. به پدرم می گویم «سید».

هم صمیمی­ تر است و هم ضد کلیشه. کلیشه هر چه قدر هم خوب باشد خسته کننده است. بی­ وقفه می­ گویم بگو می‌ آیم. خجالت می‌ کشم زنگ بزنم به سید مهدی. پیامک شسته رفته و مؤدبانه ­ای می‌ نویسم که امسال نمی‌ توانم بیایم خاوه و بهتر است یک روحانی خوشگل و باصفا بیاید آنجا که مردم بیشتر استفاده کنند. جواب نمی‌ دهد دیگر.

 فکر می‌ کنم انار بعد شش سالی که نرفته‌ ام چقدر تغییر کرده. به هرکس می‌ گفتم انار تبلیغ می‌ روم، فکر می‌ کرد لابد پر است از درخت‌ های انار. هرچی می‌ گفتم بابا اینجا انار ندارد فایده نداشت و مجبور می‌ شدم فی المجلس معتضدوار از ریشه لغوی انار و آبان و نار و آتش و تاریخچه آتشکده داشتن آنجا بگویم تا کمی از بالای درخت انار پایین بیاید.

این که یک ماه از خانه و دوستان و شهرم دور شوم را دوست دارم. مثل یک سلوک می‌ ماند. یک جور هایی تنها و کنده شدن از چیز هایی که بهشان عادت کردی. از محل کارت. کتابخانه‌ ات. دوستان همیشه‌ ات. رفتن و زندگی کردن با آدم‌ هایی که مدت‌ ها قبل همنشین شان بودی. منتظرم ببینم چهره ­هاشان چقدر عوض شده. دلتنگ تُن صداشانم. و البته انار های نداشته‌ شان.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.