محمدکاظم کریمی*

مجلس بیست و هفتم-خرافه گرایی در جامعه دینی؛ پیامدها و راهکارها

تاریخ انتشار:
اسلام، دین جامعی است که تعالیم آن، از جانب خدای متعال و به وسیله رسول خاتم-صلی الله علیه و آله- ابلاغ گردیده و توسط اهل بیت عصمت و طهارت-علیهم السلام- تداوم و گسترش یافته است.
مجلس بیست و هفتم-خرافه گرایی در جامعه دینی؛ پیامدها و راهکارها

مقدمه

اسلام، دین جامعی است که تعالیم آن، از جانب خدای متعال و به وسیله رسول خاتم-صلی الله علیه و آله- ابلاغ گردیده و توسط اهل بیت عصمت و طهارت-علیهم السلام- تداوم و گسترش یافته است. جامعیت دین اسلام و وجود تعالیم برگرفته از منابع وحی و عقل، راه را بر انحراف از مسیر حق سد کرده و تمایل به راه دیگر، مصداق خروج از صراط مستقیم تلقی می شود که مراقبت از آن، رسالت نگهبانان دین الهی است.

یکی از آسیب های جدی که زمینه نفوذ افکار و رفتارهای انحرافی را فراهم می سازد و برای دین داران خطری جدّی به شمار می رود، افتادن در دام خرافاتی است که رنگ دین به خود می گیرد. شناخت زمینه های این گونه خرافه ها و درمان به موقع آن و نیز اصلاح نگاه ها و نگرش هایی که در این خصوص در جاخرافه گرایی,معه اسلامی وجود دارد، به منظور رهانیدن مسلمانان از خطرها و آسیب های آن، از وظایف اصلی مبلّغان و مروّجان شریعت برحقّ الهی است.

مفهوم شناسی خرافات

خرافات، جمع خُرافه ، لفظی عربی به معنای سخن خوشی است که پایه دروغ دارد[1] و در فارسی به معنای سخنان بیهوده و پریشان که خوشایند باشند و نیز کلام باطل و افسانه که اصل ندارد، به کار رفته است.[2] در اصطلاح، خرافه عبارت است از اعتقادات بی اساسی که با عقل و منطق و علم و واقعیت سازگاری نداشته باشد.[3] با توجه به تعاریف و ویژگی های مختلف آن می توان گفت: خرافه، عبارت از باور و گرایش به امور بی پایه و اساس که بهره اي از واقعیت نداشته، انجام برخی اعمال و رفتارها برای عینیت بخشیدن به آنهاست.

ابعاد و زمینه های خرافات

انسان به لحاظ وجودی، دارای سه بُعد اساسی است: 1. شناختی یا معرفتی؛ 2. عاطفی یا روانی؛ 3. رفتاری یا عملی.

بُعد شناختی، مربوط به آگاهی ها، باورها و عقایدی است که در اثر برخورد با امور و پدیده های عالم کسب می کند و به طور کلی، نگرش و بینش آدمي نسبت به عالم را تشکیل می دهد.

بُعد عاطفی، شامل: علایق، انگیزه ها و گرایش هایی است که به دنبال شناخت پدیده ها و امور، در وجود انسان شکل می گیرد.

بُعد رفتاری، نمایانگر اعمال و رفتاری است که پس از کسب شناخت و باور و نیز ایجاد علاقه و انگیزه نسبت به چیزی، او را به سوی انجام رفتار، اعمال یا تکالیفی وادار می سازد.

برای مثال، اعتقاد به وجود خداوند به عنوان مالک علی الاطلاقِ که دارای اسما و صفاتی است که عین ذات او هستند، به بُعد شناختی یک فرد مسلمان مربوط است؛ اما احساس تعلق، نیاز و گرایش به چنین وجود با عظمت و کبریایی، ناشی از بُعد عاطفی انسان، و انجام برخی عبادات و مناسک مانند: نماز، روزه، دعا، احسان و نیکوکاری، به بعد رفتاری او مربوط است.

علل و انگیزه های خرافه سازی

درباره علل و انگیزه های پیدایش خرافات در جامعه، دست کم شش دیدگاه مطرح است:

1. از نگاه برخی، وجود تبعیض و احساس بی عدالتی در بافت جامعه، در سوق دادن انسان ها به موهومات و امور خرافی، نقش بسزایی دارد؛ از جمله آثار آن، بدبینی و نالیدن از روزگار مي باشد که در نتیجه ممکن است نوعی بدبينى و سوءظن نسبت به دستگاه خلقت و آفرينش در افراد پيدا شود؛ چنان که ابن راوندى مى گويد:

كَمْ عاقِلٍ عاقِلٍ اعْيَتْ مَذاهِبُهُ وَ جاهِلٍ جاهِلٍ تَلْقاهُ مَرْزوقا؛[4] چقدر عاقل هاى بسیار عاقل كه راه هاى زندگى آنها را عاجز كرده [و هرچه مى روند، به سعادت و خوشى نمى رسند اما] چقدر جاهل هاى احمق كه مى بينيد صاحب همه چيزند.

گرایش به وجود بخت و اقبال ، از دیگر آثار بی عدالتی هاست که موجب به هم خوردن نظم فكرى اعضای جامعه و اعتقاد به هرج ومرج و بى اثر بودن عوامل واقعى سعادت، یعنی علم، عقل، تقوا، سعى، هنر و لياقت، خواهد شد؛[5] چنان که ادبیات ما سرشار از این گوشه وکنایه هاست:

اگر به هر سر مويت دوصد هنر باشد

هنر به كار نيايد چو بخت بد باشد

اوفتاده است در جهان بسيار

بى تميز ارجمند و عاقل خوار[6]

از اين بوالعجب تر حديثى شنو

كه بى بخت، كوشش نيرزد دو جو

2. عده ای عواطف و احساسات درونی انسان ، به ویژه دو عنصر خوف و رجا را زمینه پیدایش خرافات ذکر کرده اند.[7]

3. روحیه فرافکنی و گریز از مسئولیت پذیری، یکی دیگر از علل پیدایش خرافات بیان شده است؛ به این معنا که آدمی بیشتر به جای پذیرش مسئولیتِ خود در جایی که موفق نمی شود، سعی می کند کاستی های خویش را از طریق انتساب به امور واهی و خیالی، جبران نماید.[8]

4. روحیه تنبلی و انتخاب گزینه های آسان تر نیز به عنوان یکی دیگر از علل و انگیزه های تمایل جامعه به سوی خرافات ذکر شده است. با این بیان که افراد به جای تأمل، تعقل و دقت های موشکافانه در بررسی علل وقایع و پدیده ها، گزینه های راحت تر و سهل الوصول تر را خیال پردازی می کنند.[9]

5. برخی تقلید کورکورانه را علت اعتقاد به خرافات ذکر کرده اند. بر اساس این دیدگاه که از طرف روان شناسان اجتماعی مطرح است، جامعه بدون تقلید قابل تصور نمی باشد.[10]

6. بعضی علت پیدایش خرافات را به حس حقیقت جویی و علت یابی بشر نسبت داده و گفته اند به دلیل آنکه انسان نمی تواند در برابر علت حوادث بی تفاوت بماند، اگر خداپرست باشد، علت حوادث را در نهایت به او منسوب می دارد و اگر خداپرست نباشد، برای وقوع حوادث، سلسله علل خرافی و موهوم را جست وجو می کند.[11]

پیامدهای خرافه گرایی در جامعه دینی

به لحاظ ارتباط و تأثیرگذاری خرافه ها بر حیات دینی جامعه، می توان آنها را به دو دسته عمده تقسیم کرد:

1. خرافه هايي که آگاهانه و بدخواهانه و به قصد سست کردن باورهاي ديني و کارکردهاي آنها در جامعه دينی پديدار مي شوند.

خرافه با هر عنوانی، ناپسند و مضر به حال اجتماع است؛ اما اگر جامه دین به تن نمود و با رنگ و لعاب و توجیه دینی خود را عرضه کرد، خطرش به مراتب سخت تر و قدرت تخریبی آن بیشتر خواهد بود. ازاین رو، همیشه بدترین نوع خرافات، خرافه های مذهبی است؛ چراکه وقتی اندیشه ای موهوم و خرافی، رنگ دینی بگیرد، بر همه افکار و کردار انسانِ مذهبی سایه خواهد افکند و از این جهت، اثر تخریبی خواهد گذاشت.

هنگامي که ابراهيم، فرزند رسول خدا-صلی الله علیه و آله- رحلت کرد، خورشیدگرفتگي رخ داد و مردم گفتند خورشيدگرفتگي، لابد به سبب مرگ فرزند پيامبر بوده است؛ اما رسول خدا-صلی الله علیه و آله- با شنيدن چنين شايعاتي ناراحت شدند و به منبر تشریف بردند و پس از حمد و ثناي الهي، ماه و خورشيد را دو آيه از آيات الهي دانستند که به امر خدا در جريان هستند و کسوف و خسوف، به سبب مرگ يا تولد کسي پديدار نمي شوند... . [12]

بدین سان، خرافه هایی چون: اعتقاد به جادو و طلسم، شانس و قسمت، احضار ارواح و ارتباط با جن ها (جن گیری)، طالع بینی و پیشگویی (کهانت)، فال گیری و کف بینی، افسون گری، درمان بیماری های لاعلاج و مانند آن، از خرافه هایی هستند که رواج آنها به تدریج به سست شدن پایه های اعتقادی جامعه دینی منجر خواهد شد؛ چراکه اعضای جامعه به جای اعتقاد به حقایق امور عالم، به اسباب ظاهری و غیرواقعی که بهره ای از حقیقت ندارند، بسنده می کنند و این گونه، زمینه جدایی از ماورای طبیعت و چشم امید داشتن به اسباب ظاهری و خارجی اشیا برای برآوردن نیازها و خواسته ها، فراهم می گردد و این چنین، پایه های ایمان دینی جامعه به سستی خواهد گرایید.

بدیهی است که بخشی از خرافه ها می تواند ریشه در مبانی و آموزه های دینی داشته باشد؛ اما به دلیل فهم نادرست یا تحریف در این مبانی و آموزه ها، به برداشت های انحرافی و خرافی منجر گردیده است؛ اما بخش هایی نیز بدون ارتباط با دین خاص است؛ بلکه ریشه در باورهای قومی و فرهنگی جوامع مختلف دارد و ممکن است از یک جامعه به جامعه دیگر سرایت یافته باشد.

به قول ناصر خسرو:

ازو مشنو سخن های خرافات

کزان آید تو را در آخر آفات

2. خرافه هايي که هرچند ناآگاهانه و نادانسته و بدون قصد بدخواهی در ساحتِ درک ديني جامعه واقع شده، اما دارای نقش مخرب هستند.

هدف اصلی همه ادیان الهی، تعالی معنوی و رشد کمالات و ارزش های الهی در وجود انسان هاست و این امر، جز با ارتقای آگاهی های دینی و گسستن از دلبستگی های دنیوی میسر نیست. ازاین رو، هر آنچه در مسیر رشد و پیشرفت معنوی آدمی وقفه ایجاد کند و او را به امور پست زندگی مادی مشغول سازد، به عنوان سدی است که دایره کمال یابی او را محدود می سازد و او را از رسیدن به سعادت و اهداف متعالی حیات انسانی بازمی دارد.

بر این اساس، اموری چون: اعتقاد به سعد و نحس ایام و اعداد، فال نیک و بد زدن، چشم زخم (شورچشمی)، شومی صدای جغد یا کلاغ، شگون نداشتن رنگ سیاه، خوش یمنی آتش افروزی در چهارشنبه سوری، اسپند دودکردن و تخم مرغ شکستن برای دورنمودن بلا، مصیبت یا چشم زخم، صبر هنگام عطسه و مانند آن، از قبیل خرافه هایی هستند که هرچند در پدیدآمدن آنها ممکن است افراد قصد سوء نداشته باشند و ناآگاهانه و ندانسته به سوی آنها گرایش پیدا کنند، اما اشتغال به چنین اموری می تواند زمینه انحراف فکری و یا ارتکاب اعمال خلاف شئون اخلاقی را به دنبال داشته باشد و یا سبب اختلاف میان اعضای جامعه گردد و از این جهت، با معیارها و موازین شرعی و قانونی ناسازگار است و می تواند جامعه دینی را از هویت و مدار اصلی خود خارج نماید.

مردم در برخی مناطق معتقدند كه وقتی مسافری قصد سفر كند، اگر سيدى با او روبه رو شود، مسافرتش شوم است و عاقبت ندارد. برعكس اگر كولى به او برخورد كند، سفرش مبارك است. شهید مطهری در این باره می گوید:

من اين مطلب را به مرحوم حاج ميرزا على آقاى شيرازى ـ رضوان الله عليه ـ آن مرد بزرگوار گفتم. او توجيهى كرد و علت تاريخى برايش ذكر كرد که آن را پسنديدم. از نظر ایشان، ريشه تاريخى اش برمى گردد به زمان بنى العباس كه شيعه در ايران فوق العاده در اقليت بود و لذا سيدها را هرجا گير مى آوردند، زنده زنده لاى جرز مى گذاشتند. [13]

شهید مطهری در ادامه می افزاید:

ایشان همچنین خاطره ای از خودشان نقل می کنند و می گویند: آن سال هايى كه از قم آمده بوديم به فريمان، و بعد از يكى دو ماه كه مانده بوديم، قرار بود كه برگرديم قم. در فريمان، آن وقت هنوز ماشين زياد نبود. در دو فرسخى فريمان و سر راه مشهد، دهی بود به نام نعمان . يكى از دوستان ما آنجا بود و از ما دعوت كرده بود كه برويم يكی دو شب مهمان او باشيم و از آنجا سوار ماشين بشويم. قرار بود كه ما اين دو فرسخ را با اسب برويم. سوار اسب كه شدم، سيدى را ديدم كه از روبه رو دارد مى آيد. گفتم خدا نكند زن ها متوجه بشوند. اگر متوجه بشوند، محال است بگذارند بروم. آمد و جلوى اسب مرا گرفت و گفت: إن شاءالله ديگر بر نمى گردى! مقصود او اين بود كه آيا مى خواهيد برويد نعمان و بعد برگرديد از اينجا با ماشين برويد مشهد، يا إن شاءالله يكسره مى خواهيد برويد قم؟ خنديدم و گفتم: نه، إن شاءالله ديگر بر نمى گردم، يكسره مى روم . ما بعد صد بار ديگر برگشتيم. آن وقت اين داستان را به والده ام و ديگران بروز ندادم؛ ولى بعدها اين قصه براى من سوژه اى شده بود در فريمان كه آخر اين چرندها چيست؟ اين مزخرفات چيست؟ براى خود من، يك چنين حادثه اى پيش آمد، سيد آمد و چنين حرفى هم گفت ـ كه خود اين حرف هم انسان را تكان مى دهد ـ و ما هيچ گرفتار اين حرف ها نشديم. [14]

به این دلیل، یکی از محورهای مورد تأکید قرآن کریم پرهیزدادن از قضاوت ناآگاهانه درباره امور و رویدادهای عالم است و ضرورت کسب علم و آگاهی و متابعت از آن را یادآور شده است؛ از جمله با ردّ قول کسانی که عقاید انحرافی درباره وجود خداوند و فرشتگان داشته و ملائکه را فرزندان خدا لقب داده اند، دلیل آن را جهل و ناآگاهی بیان کرده و می فرماید:

ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً؛[15] نه خود و نه پدرانشان، به این (سخن خرافی و بی پایه)، علم و آگاهی ندارند. اين، سخن بزرگى است كه از دهانشان خارج مى شود و جز دروغ چيزى نمى گويند.

همچنین خداوند رفتار کسانی را که بدون علم و آگاهی درباره خداوند قضاوت می کنند، زشت شمرده و فرموده: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلا هُدیً وَلا كِتابٍ مُنيرٍ؛[16] بعضی از مردم، بدون هيچ دانش و هيچ هدايت و كتاب روشنى، درباره خدا مجادله مى كنند.

علامه طباطبایی در بیان مراد از علم، هدایت و کتاب در این آیه، بیان زیبایی دارد و می فرماید:

مراد از علم در اینجا شاید علم حاصل از حجت عقلى، و مراد از هدايت، علم حاصل از هدايت الهى ـ كه تنها نصيب كسانى مى شود كه در بندگى و عبادت خدا خلوص به خرج داده، دل به نور معرفت او روشن كرده باشند ـ و مراد از كتاب منير، وحى الهى و از طريق نبوت باشد. و اين طُرُق سه گانه، به سوى مطلق علم است كه يكى از راه عقل، و دومى از راه چشم، و سومى از راه گوش به دست مى آيد. [17]

در سوره اسراء نیز خداوند از پیروی هرچيزى كه بدان علم و يقين وجود ندارد، نهى کرده است: وَلا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً؛[18] از چيزى كه به آن علم ندارى، پیروی مكن؛ زيرا گوش و چشم و دل موردِ بازخواست قرار می گیرند.

جناب علامه طباطبایی در باره این آیه فرموده:

اين آيه، چون مطلق و بدون قيد و شرط است، پيروى از اعتقاد غيرعلمى و نیز عمل غيرعلمى را شامل می گردد؛ یعنی به چيزى كه علم به صحت آن ندارى، معتقد مشو و چيزى را كه نمى دانى، مگو و كارى را كه علم بدان ندارى، مكن؛ زيرا همه اينها، پيروى از غيرعلم است. [19]

ازاین رو، پرهیز از افراط و تفریط و پيروي از احکام و آموزه های دینی و نیز سیره و روش بزرگان دین، شرط مسلمانی و سفارش و توصیه دین و بزرگان دینی است؛ چنان که خداى متعال فرموده است: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ، وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛[20] آنچه رسول خدا فرمان مي دهد، بگيريد و از آنچه نهى مى كند، خوددارى كنيد. [21]

امام صادق-علیه السلام- فرموده: كَفى بِكَ جَهْلًا أَنْ تَرْكَبَ مَا نُهِيتَ عَنْهُ؛[22] همین مقدار جهل برای تو کافی است که کاری را انجام دهی که از آن نهی شده ای.

خرافات و آموزه های دینی

واقعیت آن است که پندارها و اعمال خرافی در میان همه اقوام و ملل به صورت بیش و کم رسوخ دارد و هیچ جامعه انسانی نیست که از وجود چنین اموری پاك باشد. علامه طباطبایی: آن طور كه بعضى گمان كرده اند، خرافه پرستى از خصایص شرقى ها نيست؛ بلكه همان قدر كه در شرقى ها هست، در غربى ها هم هست؛ اگر نگویيم غربى ها در اعتقاد به خرافات، از شرقى ها حريص ترند. [23]

بنابراین، جامعه و امت اسلامی را نباید از این وضعیت مستثنا دانست؛ اما با وجود این، میان معارف دین اسلام، آموزه هایی وجود دارد که به دلیل عدم برداشت درست یا در دسترس همگان نبودن تبیین درست آنها، موجب بدفهمی و گاه سوءاستفاده بدخواهان گردیده است. خداوند متعال امور عالم را بر اساس حکمت و تدبیر اداره می کند؛ برخی امور را ذات مقدسش بدون واسطه انجام می دهد و بعضي امور را به واسطه فرشتگان مقرب یا دیگر ملائكه و موجودات تدبیر می کند. ازاین رو، نزول باران، نزول رحمت، تدبیر آسمان و زمین را گاه به واسطه فرشتگان انجام می دهد که البته این امر، با علم و قدرت حضرت حق منافاتی ندارد.

خداوند درباره محافظت از انسان ها فرموده: لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ؛[24] براى آدمي، مأمورانى است كه او را از رو به رو و از پشت سر، از فرمان خدا محافظت مى كنند. در باره تقسیم امور توسط ملائكه فرموده است: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً؛[25] قسم به فرشتگانی که کارها را تقسیم می کنند. و درباره تدبیر امور عالم توسط برخی فرشتگان آمده است: فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً؛[26] قسم به ملائكه که امور عالم را تدبیر می کنند.

همه اینها، واقعیات عالم تکوین اند؛ اما عده ای به دلیل سوءبرداشت، فرشتگان یا موجوداتی خیالی دیگر را، عامل مستقیم انجام امور عالم می دانند و بر اساس این برداشت غلط، به ساختن موهوماتی در قالب خرافه تمسک می جویند و آنها را مبنای اعتقادات و باورهای خود قرار می دهند و متأثر از آنها اقدام به اعمال و رفتارهایی می کنند تا به گمان خود، از طریق آنها آفات از ایشان دفع گردد و بدین سان، زمینه برای ترویج و گسترش خرافات در جامعه فراهم می شود.

خداوند انسان ها را به این امر تذکر داده که امور عالم به دست و اراده الهی است و بدون اجازه حضرتش، تصرف در امور عالم ممکن نیست. خوبی و بدی در حق بندگان، تنها به اراده حق است و هیچ کس نمی تواند بدون اذن او، در امور عالم تصرف داشته باشد:

وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ؛[27] و چون خدا براى گروهى بدى بخواهد، هيچ کس نمى تواند جلوی آن را بگيرد و براى آنها اداره كننده اى غير از خدا نيست.

در جای دیگر می فرماید: وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ؛[28] اگر خداوند ضرر و زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او نمى تواند آن را برطرف سازد و اگر اراده خير درباره تو داشته باشد، هيچ كس قادر نيست مانع بخشش او گردد.

خرافات؛ نمونه ها و راهکارها

به منظور روشن كردن افکار و بیان نگرش دین اسلام درباره خرافات در جامعه و نیز اشاره به برخی راهکارها برای مقابله با رواج خرافات در جامعه دینی، بیان چند نکته ضروری است:

1. زمان (روزگار)

در قرآن کریم، آیاتی ذیل عنوان: یوم نحس،[29] ایام نحسات،[30] چشم زخم،[31] تطیر و تفأل،[32] سحر[33] و مانند آن[34] آمده است. در این قسمت، متناسب با اقتضای نوشتار، به برخی ابهامات در این زمینه پاسخ داده می شود:

ـ تطیّر یا فال بد زدن

اصل فال بد زدن یا تطیّر را عرب ها از مرغ ها گرفته بودند و بعضى از مرغ ها را شوم حساب مى كردند. به همین جهت، فال بد زدن را تطيّر مى نامند و از صداى كلاغ يا نواى جغد فال بد مى گرفتند.[35] این مطلب به هر نام و عنوانى که باشد، از نظر اسلام محكوم است و چنين چيزى وجود ندارد. دین اسلام از ابتدا بنایش بر نفی و رد تطیّرهای جاهلی بوده است. به این سبب، پيغمبر اكرم-صلی الله علیه و آله- با صراحت تمام فرمود: در اسلام، تطیّر و فال بد نیست. [36] حضرت همواره امور را به فال نيك مى گرفتند و هرگز فال بد نمى زدند و از فال بد منع مى كردند: اذا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ؛[37] هر وقت به دلت بد آمد، اعتنا نكن.

امام صادق-علیه السلام- نیز فرمود: تطيّر، پديده اي است كه اگر سخت بگيرى، بر تو سخت مى گيرد و اگر آسان بگيرى، بر تو آسان مى گيرد و اگر اعتنا نكنى، مى بينى چيزى نبوده است. [38] همچنین رسول خدا-صلی الله علیه و آله- فرموده: كَفَّارَةُ الطِّيَرَةِ التَّوَكُّلُ؛[39] کفاره فال بد زدن، توکل کردن به خداست.

شهید مطهری در این باره می گوید: اينكه كلمه كفاره به كار رفته است، يعنى طيره گناه است؛ اگر مى خواهيد اين گناه از بين برود، توكل بكنيد تا اثر آن از ميان برود. [40]

در قرآن کریم نیز بر اینکه سرنوشت هرکس به دست خودش است و دیگری در آن دخیل نیست، تأکید شده: وَ كُلَّ انْسانٍ الْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ كِتاباً يَلْقيهُ مَنْشوراً؛[41] ما مقدرات و نتيجه اعمال نيك و بد هر انسانى را طوق گردن او ساختيم كه ملازم و قرين هميشگى او باشد و روز قيامت كتابى كه نامه اعمال اوست، بر او بيرون آوريم كه آن را در برابر خود گشوده می بیند.

افزون بر این، رسول خدا-صلی الله علیه و آله- از ذبح گوسفند هنگام خرید خانه و مانند آن برای دفع چشم زخم نهی کرده که در منابع روایی از آن، به ذبائح الجن یاد شده است.[42] گویند امام هادی-علیه السلام- در پاسخ نامه احمد دقّاق بغدادى که از حضرت درباره خارج شدن از خانه در روز چهارشنبه آخر ماه سؤال كرده بود، نوشت: مَنْ خَرَجَ يَوْمَ الْارْبَعاءِ لايَدورُ خِلافاً عَلى اهْلِ الطِّيَرَةِ وُقِىَ مِنْ كُلِّ آفَةٍ وَعوفِىَ مِنْ كُلِّ عاهَةٍ؛[43] كسى كه روز چهارشنبه، برخلاف مردمى که فال بد مى زنند، از خانه بيرون رود، خداوند او را از هر آفت و بيماري حفظ مى كند و حاجتش را برآورده می سازد.

منطق اسلام است که پيغمبر اكرم-صلی الله علیه و آله- همه چیز را به فال نیک می گرفت و امام صادق-علیه السلام- سفارش کرده است که هنگام مسافرت گفته شود: اللَّهُمَّ لَاطَيْرَ إِلَّا طَيْرُكَ ، وَلَاخَيْرَ إِلَّا خَيْرُكَ، وَلَاحَافِظَ غَيْرُكَ؛[44] خدايا! طير و فال بدى نيست، مگر آنچه از ناحيه تو بيايد و خيرى نيست، مگر خيرى كه از ناحيه تو بيايد و نگهبانی جز تو نيست.

ـ نحوست ایام

كلمه نحس و يوم نحس ، در دو جاى قرآن آمده و هر دو جا درباره قوم عاد پس از نزول عذاب بر آنهاست: إنّا ارْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً فى يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرّ. [45] يا فَارْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً فى أيّامٍ نَحِساتٍ. [46]

بیشتر مفسران، كلمه نحس را در اين آيات به معنای روز شوم گرفته اند. هر روزى كه مردمى به كيفر اعمال خودشان گرفتار شدند و در عقوبت اعمال خویش دست وپا زدند، بدانند در روز نحسى گرفتارند.[47] قرآن کریم تصريح مى كند: فَكَيْفَ كانَ عَذابى وَنُذُر؛[48] اکنون ببینید عذاب و انذار من چگونه است ؛ يعنى عذاب به علت تكذيب و به علت حق ناشناسى و كفران يك نعمت بزرگ بود. پس، چنین روزی شوم بود؛ ولى شومى اش نه از خودِ روز بود یا از آن جهت كه روزى از روزهاى هفته يا ماه است، بلكه به علت حادثه اى كه در آن روز پيش آمده، اين روز شوم شده است.[49]

برخى روزهاى سال را به اعتبار حادثه اى كه در آن روز واقع شده است، مبارك می دانیم و برخى را نحس و شوم مى شماريم؛ اما مقصود اين نيست كه از آن جهت كه اين روز است، مبارك يا شوم است؛ بلكه مقصود اين است كه اين روز، براى ما يادآور حادثه پُربركتى يا تلخی است. هجده ذى الحجه، مباركى خود را از رخ داد غدير دارد؛ نه حادثه غدير از هجدهم ذى الحجه. دهم محرم، شومى خود را از شهادت امام حسين-علیه السلام- دارد؛ نه اینکه كشته شدن امام شومى خود را از دهم محرم داشته باشد.[50]

حضرت امیر-علیه السلام- درباره روز چهارشنبه فرمود: فَإِنَّهُ يَوْمُ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ؛[51] چهارشنبه، روز نحس دائم است ؛ اما فلسفه آن را وقوع حوادثی بیان کرده که در این روز اتفاق افتاده است؛ مانند: قتل جناب هابیل، به آتش انداخته شدن حضرت ابراهیم-علیه السلام-، نزول عذاب بر قوم لوط، شهادت حضرت یحیی بن زکریا، به زندان افتادن حضرت یوسف-علیه السلام- و وقایع دیگری که در بیان امام به آنها اشاره شده است.[52]

حسن بن مسعود می گوید:

بر امام هادى-علیه السلام- وارد شدم؛ در حالى كه انگشتم زخمی بود. در همین حال، سواره اى به من تنه زد؛ به طورى كه كتف من مجروح شد و با زحمت داخل شدم. وقتى وارد شدم، چون جمعيت زياد بود، قسمت هايى از لباسم پاره شد. هنگام ورود گفتم: خدا مرا از شرّ این روز نجات دهد، چه روز شومى بودى تو امروز! در این حال، امام فرمود: به خانه ما مى آيى و چنين حرفى را مى زنى؟ گناه خودت را به گردن روزي مى گذارى كه گناهى ندارد؟ با شنيدن فرمايش امام، گویا عقل به سرم برگشت و فهميدم اشتباه كرده ام. گفتم: آقايم! از گناهى كه مرتكب شدم، استغفار مى كنم.

آن گاه حضرت فرمود: ای حسن! گناه ايام و روزها چيست که آنها را شوم می پندارید؛ در حالی که آنچه به شما می رسد، جز نتيجه اعمالتان نيست! به خدا قسم! اينكه ايام را گنهكار بدانيد و براى آنها شومی و نحوست قائل شويد، فايده اى به حالتان ندارد و خداوند شما را به جهت سرزنش مخلوقی که گناهی ندارد، مجازات خواهد كرد. بدان که خداوند پاداش و كيفر را روى حساب معيّن در دنیا و آخرت عطا می کند. پس، برای ایام، دخالتی در صُنع پروردگار قائل نشوید. [53]

برای دفع اثر نحوست، از سوی اهل بیت عصمت و طهارت-علیهم السلام- راهنمایی هایی چند ارائه گردیده است: امام صادق-علیه السلام- برای دفع نحوست ایام فرموده: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ إِذَا أَصْبَحَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِكَ الْيَوْمِ؛[54] کسی که روز خود را با صدقه آغاز کند، خداوند نحوست آن روز را از او دفع می کند. یا برای انجام سفر در روزی که به نحسی معروف است، فرموده: تَصَدَّقْ وَ اخْرُجْ أَيَّ يَوْمٍ شِئْتَ؛[55] صدقه بده و هر روزی خواستی، سفر کن.

یکی از دلایل این امر، چنان که شهید مطهری تأکید کرده، این است که در دوره ترجمه، به دلیل علاقه خلفا به نجومِ احکامی و اطلاع از سرنوشت و طالع خودشان، از ترجمه این گونه آثار از یونانی و هندی و احیاناً ایرانی استقبال می کردند. كم كم اينها به ویژه به دست يهودي ها و شايد بيشتر هندي ها وارد مسائل مذهبى و دينى شد و چون عامه مردم نمى پذيرفتند، مى آمدند مثلاً مى گفتند پيغمبر اكرم يا اميرالمؤمنين و يا امام صادق چنين فرموده است؛ ولى ما در احاديث معتبر خودمان، از اين حرف ها چيزى نداريم؛ يك چيزهايى در قرن ششم و هفتم به نام حديث آمده که قبل از آن نبوده و اگر بوده، بدون سند است. لذا از نظر ایشان اينها مربوط به اسلام نيست. [56]

از جمع بندی دلایل دینی به دست می آید که در تفکر اسلامی، زمان ذاتاً سعد یا نحس نیست و نمی توان آن را عامل سعادت یا نحوست یا سبب اندوه و شادی دانست. علاوه بر آنکه در روایات معصومان-علیهم السلام- هیچ گاه ایام، علل فاعلی خوشی یا ناخوشی ذکر نشده اند.

به بیان شهید مطهری: انسان باید از خودش بيرون بياید، از رفتارها، عادت ها و افکار زشتش خارج شود. سیزده چه گناهى دارد؟ خانه و زندگي چه گناهى دارد که باید به عنوان سیزده به در از آنها خارج شد. از سمنو و سبزه گره زدن چه كارى ساخته است؟ [57] چنان که استاد مطهري یادآور شده است، از مجموع اخبار و روايات استفاده مى كنيم كه اين مسائل اساساً تأثيرى در زندگى انسان ندارد و يا اگر دارد، به وسیله سه چيز که هر سه در روايات هست، یعنی توكّل به خداوند، متوسل شدن به اوليای الهی و صدقه دادن، اثر آنها از بين مى رود.[58]

آن گاه که امير مؤمنان-علیه السلام- عازم نهروان بود، فردی نزد حضرت آمد و عرض کرد: در اين ساعت حرکت نکنيد، اندکي تأمل نماييد، بگذاريد اقلاً دو سه ساعت از روز بگذرد، آن گاه حرکت کنيد! حضرت سبب را پرسید. گفت: چون اوضاع کواکب دلالت مي کند هرکه در اين ساعت حرکت کند، از دشمن شکست خواهد خورد و زيان سختي بر او و يارانش وارد خواهد شد؛ ولي اگر در ساعتي که مي گويم حرکت کنيد، پیروز می شوید و به مقصود خواهيد رسيد.

حضرت فرمود: اين اسب من، آبستن است. مي تواني بگويي کره اش نر است يا ماده؟ گفت: اگر حساب کنم، مي توانم. فرمود: دروغ مي گويي، نمي تواني. چون قرآن مي گويد: هيچ کس جز خدا از نهان آگاه نيست. خداست که مي داند چه در رحم آفريده است. رسول خدا-صلی الله علیه و آله- چنين ادعايي نکرد. آيا تو ادعا داري که بر همه جريان هاي عالم آگاهي و مي فهمي در چه ساعت ، خير و در چه ساعت، شر مي رسد! اگر کسي به تو اعتماد کند، به خدا نيازي ندارد. بعد، به مردم خطاب فرمود: مبادا دنبال اين مطالب برويد كه منجر به کهانت و ادعاي غيب گويي مي شود. کاهن، هم رديف ساحر است و ساحر، هم رديف کافر می باشد و کافر، در آتش است. آن گاه حضرت دست به دعا برداشت و چند جمله دعا مبني بر توکل و اعتماد به خداي متعال قرائت کرد. سپس رو به ستاره شناس کرد و فرمود: ما مخصوصاً برخلاف توصیه تو عمل مي کنيم و بدون درنگ، همين الآن حرکت مي کنيم.[59]

در این جنگ، امام به پیروزی چشم گیری دست یافت و فتنه خوارج را دفع کرد.

2. دعا و نیایش

یکی از بارزترین تفکرات اسلامی، نیایش است که نه تنها موجب پیدایش قرب معنوی است، بلکه در برآوردن بسیاری از نیازها، سهم بسزایی دارد و همان طورکه ابر می بارد، دعا عامل اجابت خواهد بود.

قرآن کریم می فرماید: وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً؛[60] اگر مردمان در صراط مستقیم پایدار باشند، آنها را از آب فراوان بهره مند می کنیم. بین پرستش و نیایش و اعتدال اخلاقی مردم با آمدن باران و جوشش آب های فراوان، پیوند تکوینی برقرار است.

3. عقل و دین

اسلام، دينِ علم و عقل است و جهل و خرافه، به حریم تعالیم آن راهی ندارد: قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنی؛[61] بگو: راه من، اين است كه من و پيروانم با بصيرت كامل همه مردم را به سوى خدا مى خوانيم. به همین سبب، برای تبیین و ابلاغ معارف آن، تنها به روش های معتبر همچون: برهان، خطابه و جدل نیکو سفارش کرده است:

ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن؛[62] مردم را با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگار خويش بخوان و با مخالفان به طريق نيكوتر مجادله كن. از سوی دیگر، به کسانی که آرا و دیدگاه های مختلف را گوش می دهند و میان آنها آگاهانه قضاوت می کنند و از بهترین آن نظرها پیروی می نمايند، بشارت داده است: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه؛[63] پس، بندگان مرا بشارت بده؛ آنان که هر سخنی را مي شنوند، بهترين آن را پيروي می کنند.

آيات الهی، سرشار از واژه ها و تعابیری چون: أفلا يتدبرون ، أفلا يتفکرون ، لقوم يعقلون است که دارای بار معرفتي و ادراکي هستند و به انديشيدن و خِردگرايي دعوت مي کنند و برانگيزاننده خردورزي و تدبّر می باشند و بدین سان، اسلام عقل و انديشه را روح حاکم بر رفتارهاي دینی دين داران قرار داده، همواره بر آن تأکید دارد.

در سنّت اهل بیت-علیهم السلام- نیز به صورت گسترده به شناختن، انديشيدن، علم و معرفت اندوزي در همه عرصه هاي ديني، اعتقادي، اخلاقي و اجتماعي سفارش شده است. رسول خدا-صلی الله علیه و آله- مي فرمايد:

مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ؛ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِل ؛[64] خداوند به بندگان خويش چيزي بهتر از عقل نبخشيده است. پس، خواب عاقل، از شب زنده داری نادان بهتر است.

امام صادق-علیه السلام- خطاب به هشام مي فرمايد:

إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً، وَحُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالْأَنْبِيَاءُ وَالْأَئِمَّةُ، وَأَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ؛[65] خداوند بر بندگان دو حجت دارد: یکی حجت ظاهری و دیگری حجت باطنی. حجت ظاهری، رسولان و انبیا و ائمه هستند و حجت باطنی، عقل است.

عبدالملك بن اعيَن، برادر زرارة بن اعين، روزى خدمت امام صادق-علیه السلام- رسید و عرض كرد: گرفتار نجوم شده ام و در من وسواس ايجاد كرده است؛ یعنی اوضاع ستارگان را رصد می کرده كه مثلاً اگر امروز از طرف جنوب برود، چنين مى شود و یا اگر از شمال برود، چنين. مسافرت، چنين است و ازدواج، چنان. و اين سبب شده بود كه زندگى اش فلج شود؛ چون يك روز، مثلاً چندمِ ماه بود، نحس بود [و] يك روز قمر در عقرب بود، روز ديگر فلان ستاره در پيش رو بود.

حضرت با كمال تعجب فرمود: به اين چيزها اعتنا مى كنى؟ الآن مى روى تمام اين كتاب ها را يك جا آتش مى زنى. امر امام بود؛ رفت تمام كتاب ها را يك جا آتش زد.[66]

تنها راه برون رفت از آسيب خرافات: رو آوردن به عقلانيت ديني، عمق بخشي به معرفت اسلامي، بازشناسي و بازسازي مفاهيم مهم آموزه هاي ديني و احياي انديشه و بينش اسلامي، حضور فعال روحانيت آگاه و زمان شناس در بین مردم و توليد متون دینی جذاب با ادبيات نوآمد و قالب هاي عصري و محتواي کاملاً علمي و معقول خواهد بود.

پايان اين نوشتار را با سخني حكيمانه از رهبر معظم انقلاب زينت مي بخشيم:

بنده خیلی متأسفم که بگویم در این سه چهار سال اخیر، برخی کارها در ارتباط با عزاداری ماه محرم دیده شده است که دست هایی به غلط آن را در جامعه ترویج کرده اند. کارهایی را رواج می دهند که هرکس ناظر آن باشد، برایش سؤال به وجود می آید؛ به عنوان مثال، در قدیم الایام بین طبقات عوام الناس معمول بود که در روزهای عزاداری به بدن خودشان قفل می زدند. البته پس از مدتی، بزرگان و علما آن را منع کردند و این رسم غلط برافتاد. اما باز مجدداً شروع به ترویج این رسم کردند و شنیدم که بعضی افراد، در گوشه وکنار این کشور، به بدن خودشان قفل می زنند. این، چه کار غلطی است که بعضی افراد انجام می دهند؟ ما اهل منطق و استدلالیم. شما ببینید درباره مباحث مربوط به شیعه، چه کتب استدلالی قوی ای نوشته شده است. کتاب های مرحوم شرف الدین و نیز الغدیر مرحوم علامه امینی در زمان ما سر تا پا استدلال، بتون آرمه و مستحکم است؛ تشیع، این است. [67]

 

منبع : ره توشه راهیان نور ماه رمضان 94

-------------------------------------------------

پی نوشت:

* پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

[1]. ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 66.

[2]. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج 6، ص 8462.

[3]. احمد صدرحاج سیدجوادی و دیگران، دائرة المعارف تشیع، ج 7، ص 107.

[4] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 5، ص 122.

[5]. ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 23، ص 738.

[6]. سعدي، گلستان، باب اول.

[7]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 638.

[8]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 25، ص 403.

[9]. همان.

[10]. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 639؛ اتو کلاین برگ، روان شناسی اجتماعی، ترجمه علی محمد کاردان، ج 2، ص 294.

[11]. مکارم شیرازی و دیگران، تفسير نمونه، ج 15، ص 492.

[12]. احمد بن محمد بن خالد برقی ، المحاسن، ص 313.

[13]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 26، ص 739.

[14]. همان، ص 740.

[15]. كهف، آیه 5.

[16]. حج، آیه 8.

[17]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 492.

[18]. اسراء، آیه 36.

[19]. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 126.

[20]. حشر، آیه 7.

[21]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 362.

[22]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 35، ح 12.

[23]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 639.

[24]. رعد، آیه 11.

[25]. ذاريات، آیه 4.

[26]. نازعات، آیه 5.

[27]. رعد، آیه 11.

[28]. يونس، آیه 107.

[29]. قمر، آیه 19.

[30]. فصلت، آیه 16.

[31]. قلم، آیه 51.

[32]. اعراف، آیه 131.

[33]. اعراف، آیه 116.

[34]. طه، آیه 66.

[35]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 25، ص 404.

[36]. حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 11، ص 362، ح 15019.

[37]. همان، ح15023.

[38]. همان، ص 361، ح 15020.

[39]. همان، ح15021.

[40]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 25، ص 409.

[41]. اسراء، آیه 13.

[42]. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 507، ح 15386.

[43]. همان، ص 362، ح 15022.

[44] . کلینی، الکافی، ج 8، ص 259.

[45]. قمر، آیه 19.

[46]. فصلت، آیه 16.

[47]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 25، ص 406.

[48]. قمر، آیه 16.

[49]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 26، ص 734.

[50]. همان، ص 735.

[51]. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 81.

[52]. همان، ج 11، ص 354 ـ 355.

[53]. ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 482.

[54]. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 377.

[55]. همان، ص 375.

[56] . ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 25، ص 408.

[57]. همان، ص 407.

[58]. همان، ج 26، ص 741.

[59]. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 372.

[60]. جن، آیه 16.

[61]. يوسف، آیه 108.

[62]. نحل، آيه 125.

[63]. زمر، آيات 17 ـ 18.

[64]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 29، ح 11.

[65]. همان، ص 35، ح 12.

[66]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 26، ص 738. (با اندکی ویرایش)

[67]. بایسته های عزاداری در کلام رهبری ، فصلنامه پایش سبک زندگی، ش 4، آبان 1393، ص 116.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.