رییس اداره مرکز آموزش‌های کاربردی دفتر تبلیغات؛

دیدگاه معصومان نسبت به استفاده از اوزان شعر برای انتقال معارف دین

تاریخ انتشار:
رییس اداره آموزش مرکز آموزش‌های کاربردی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم با بیان این‌که در دید سران فکری، کودکان جایگاهی ندارند،‌ گفت: ما کودکان را نمی‌بینیم و برای آن‌ها برنامه‌ای نداریم؛ ولی وقتی همین کودک بزرگ می‌شود، دردسر ساز می‌شود ...
حجت‌الاسلام حقیقت

به گزارش بلاغ به نقل از رسا، مرکز آموزش‌های کاربردی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم از جمله مراکز منتسب به این دفتر است که در آن آموزش‌های کاربردی مختلفی به طلاب و مبلغان ارائه می‌شود.

به گفته حجت‌الاسلام حسین حقیقت،‌ رییس اداره آموزش مرکز آموزش‌های کاربردی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، این مرکز وظیفه دارد کلیه مبلغان و طلابی که جذب دفتر تبلیغات اسلامی می‌شوند را مهندسی و آموزشی‌ها لازم را به آن‌ها ارائه دهد. همچنین نیازهای طلاب را سنجیده و بر اساس آن نیازها دوره‌های مختلفی را طراحی کند تا طلاب متناسب با آن‌ها به فعالیت بپردازند.

حجت‌الاسلام حقیقت همچنین بخش عمده کار مرکز آموزش‌های کاربردی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم را تربیت مربی کودک و نوجوانان می‌داند و یادآور می‌شود: این دوره‌های یک ساله هر سال برگزار می‌شود و اکنون سی و ششمین دوره آن در حال برگزاری است که برای آقایان و بانوان است.

وی ادامه می‌دهد: دوره ویژه بانوان صبح‌ها و دوره ویژه آقایان عصرها برگزار می‌شود. هر روز نیز حدود 3 تا 4 ساعت افراد درباره مسائل مختلفی همانند ادبیات، شعر، قصه، داستان، روانشناسی، مبانی تربیت فرزند و تکنولوژی آموزش داده می‌شوند.

حجت‌الاسلام حقیقت افزون‌بر داشتن مسؤولیت در اداره آموزش‌های کاربردی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم؛ خود از کارشناسان و مربیان عرصه تربیت دینی کودکان و نوجوانان است که سال‌هاست به آسیب شناسی این عرصه می‌پردازد. تربیتی که متأسفانه در جامعه کنونی ما به سبب دلایل مختلفی بسیار کم‌رنگ و حتی بی‌رنگ شده است.

بر این اساس تصمیم گرفتیم در گفت‌وگوی تفصیلی با حجت‌الاسلام حسین حقیقت، رییس اداره آموزش مرکز آموزش‌های کاربردی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم کنکاشی در دلایل بی‌توجهی بسیار از خانواده‌ها و متولیان امر تربیت به تربیت دینی کودکان و نوجوانان داشته باشیم که در ادامه متن این گفت‌وگو تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود؛

 

 اکنون وضعیت تربیت دینی کودکان در بخش‌های مختلف به ویژه آموزش و پرورش و مهدکودک‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما یک ظاهری از دین را داریم که به آن‌‌ها نمادهای دینی گفته می‌شود. همانند مباحث عاشورا، ماه مبارک رمضان و فعالیت‌های دیگر قرآنی که بحمدلله رویکرد عمومی در این زمینه‌ها بسیار خوب است. ولی یک وظیفه‌ای بر عهده برخی از سازمان‌ها و ادارات است که اگر فرد بخواهیم آسیب شناسی کنیم، سخن فراوانی درباره آن‌ها وجود دارد؛ از جمله این مراکز می‌توان به آموزش و پرورش، صدا و سیما و حوزه اشاره کرد. درباره تمام این‌هایی که رسالت تبلیغ دین و رساندن آن به مردم را دارند که از پیش دبستانی گرفته تا مهدهای قرآنی، آموزش و پرورش، مدارس، رسانه‌ها، روزنامه‌ها، نشریات و غیره را شامل می‌شود بخواهیم صحبت کنیم، سخن فراوان است.

ولی به طور مشخص درباره مهدکودک‌ها باید گفت: ثبت این مراکز از سوی سازمان بهزیستی کشور صورت می‌گیرد و متأسفانه نقش تربیت دینی در سرفصل‌های آموزشی که برای مربیان مهدکودک‌ها در نظر گرفته شده و می‌شود بسیار کم رنگ است؛ نه این‌که نقش دینی نباشد، ولی کمرنگ است و خود مسؤولان نیز به این موضوع اذعان می‌کنند. چرا که کارشناسان لازم را ندارند. البته فعالیت‌ها و تغییراتی در حد خودشان انجام داده‌اند و خوب است، ولی هم‌اکنون وقتی به مهدکودک‌ها سر می‌زنیم، تربیت دینی را نمی‌بینیم.

واحدهای کار تحت عنوان «عاشورا» دارند، ولی بسیار مختصر و کم است. حتی مربی‌ که برای این کار در نظر گرفته می‌شود، نمی‌تواند نشان دهد اکنون عاشورا است. مربی نمی‌تواند نشان دهد یک فرد متدین و مذهبی است. حتی بنده برخی از مهدهای قرآنی را سراغ دارم که چون برنامه‌ای ندارند و کار را سرسری شروع کرده‌اند، به سمتی روی آورده‌اند که برای کودکان موسیقی پخش می‌کنند. یعنی وقت کودکان را با رقصیدن پر می‌کنند و این نشان می‌دهد که در مهدکودک‌های ما برنامه‌ای وجود ندارد. البته تمام مهد‌ کودک‌ها را نمی‌گویم، ولی اکثرشان این‌گونه هستند.

ما در مهدکودک‌ها مشکلاتی همانند نبود افراد متخصص و آشنای به معارف دینی را داریم. البته خود مربی نماز می‌خواند و متدین است، ولی در زمینه انتقال معارف دینی به کودکان تخصص ندارد. دینی بودن نیز تنها قرائت قرآن نیست؛ بلکه رفتار دینی در زندگی مدنظر است. تربیت دینی به این معناست که شالکه یک فرد که شامل اعتقادات و رفتار می‌شود، دین باشد. یعنی در حیطه شناختی و رفتاری بر اساس دین حرکت کند. در برخی از قسمت‌ها این موضوع پر رنگ بوده و تبلیغات زیادی هم وجود دارد، ولی وقتی فرد به عمق قضیه نظر می‌کند متوجه می‌شود که افراد جامعه آن‌گونه که باید تربیت دینی نشده‌اند و این موضوع در آموزش و پرورش نیز وجود دارد.

اهتمام اصلی آموزش و پرورش این است که بگوید: من افراد را در رشته‌های مختلف با سواد می‌کنم. تمام هم و غم بسیاری از مدیران این است که مدرسه خود را سر پا نگه‌دارند؛ ولی این‌که جایی عهده‌دار دین افراد باشد ـ البته منظور پوسته ظاهری دین نیست که در برخی جاها وجود دارد ـ وجود ندارد. برای نمونه اکنون آمار افراد نوجوانی که طریقه وضو گرفتن را بدانند به چه میزان است؟ طریقه صحیح نماز خواندن را بخوانند به چه میزان است؟ البته دانش آموزی ممکن است در کتاب درس «دینی» نمره 20 هم بگیرد، ولی مشاهده می‌شود که در زندگی نمی‌تواند نماز را صحیح بخواند، قرآن را صحیح بخواند و وضو صحیح بگیرد.

این‌ها(مطالب بیان شده در کتاب‌ها) تربیت دینی نیست؛ بلکه یک آگاهی دادن است. افراد نیز مطالب بیان شده در کتاب‌ها را برای امتحان می‌خوانند، ولی پس از امتحان تخلیه هستند. به همین دلیل است که در زندگی بسیاری از آن‌ها صداقت، درستی، احترام افراد و غیره وجود ندارند. این مشکلات در رسانه‌های مختلف به ویژه صدا و سیما نیز مشاهده می‌شود. تمام این مسائل در امر تربیت دخیل هستند که متأسفانه ما از آن‌ها غافل شده‌ایم.

 

مشکل اصلی در این زمینه به کجا باز می‌گردد؟ مشکل در مباحث تئوری است یا عملی؟

تمام این مسائل در کنار یک‌دیگر دخیل هستند. در بخشی از موارد در محتوا می‌لنگیم، در بخش‌های دیگر نیز در روش و اجرا می‌لنگیم. تمام این مسائل را باید بررسی و آسیب شناسی کرد. برای نمونه وقتی به آموزش و پرورش مراجعه می‌شود، می‌گویند: ما بسیار اهتمام کنیم، می‌توانیم افراد را از لحاظ درسی تربیت کنیم، کلاس‌ درسشان را آماده کنیم و وقت نداریم برای کارهای دیگر. یا معلم می‌گوید: من تنها فرصت تدریس درس‌هایی همانند ریاضی، فیزیک و شیمی را دارم و فرصتی برای ارزیابی دانش آموز از نظر رفتاری باقی نمی‌ماند. البته بحمدلله مدتی است که بحث ارزیابی نمره‌ای کنار رفته است، ولی ارزیابی توصیفی و کیفی کودکان در مباحث دینی لازم است.

یعنی باید بدانیم کودکی که از سال اول ابتدایی وارد حوزه آموزش و پرورش می‌شود تا سال دوازدهم که می‌خواهد از آن خارج شود، به کجا باید رسیده باشد. ما برای این موضوع یک طرح جامع نداریم! کارها سرسری صورت می‌گیرد. در حوزه اعتقادی به چه میزان مباحث امامت برای افراد مطرح می‌شود؟ درباره خدا، هستی شناسی، امام زمان(عج) و جایگاه انسان به چه میزان مطلب برای دانش آموز بیان می‌شود؟ البته مسائلی گفته می‌شود، ولی ما منظومه‌ای نداریم که مشخص کند فردی که وارد آموزش و پرورش می‌شود، در طول 12 سال باید به چه میزان در این زمینه‌ها رشد داشته باشد. یعنی باید بدانیم که از نظر شناخت و رفتار به چه مراحلی رسیده است. در درسی همانند «حرفه فن» مشخص است که دانش آموز باید سالی به چه میزان مطلب فرابگیرد؛ یعنی خروجی آن مشخص است. ولی خروجی بخش تعلیم و تربیت مشخص نیست.

بهترین راهکار برای رسیدن به انسجام میان متولیان امر تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان برای تربیت دینی چیست؟

ما سازمان ملی جوانان را داشتیم که به وزارت جوانان تبدیل کردند. پیش از آن نیاز داریم که کودک در خانواده دیده شود؛ یعنی یک نظام جامعه تربیت دینی خانواده از سوی والدین برای کودک وجود داشته باشد. متأسفانه ما مراحل پیش از جوانی افراد را فراموش کرده‌ایم و تنها مشکلاتی که جوانان دارند را پیگیری می‌کنیم. در حالی که فرد پیش از جوانی، دوره نوجوانی و کودکی را می‌گذراند. در دوره کودکی نیز از نظر رفتاری سالم است، ولی این را دقت نکردیم و آمده‌ایم وزارت جوانان را تشکیل داده‌ایم.

ما باید برای تمام دوران‌های مختلف یک فرد برنامه داشته باشیم تا والدین نیز بتوانند فرزندانشان را رشد دهند که در این صورت تمام متولیان امر تعلیم و تربیت باید درگیر کار شوند. تنها در این زمینه آموزش و پرورش یا صدا و سیما مسؤول نیست؛ بلکه همه باید یک حرف بزنند.

 کارشناسان مطرح می‌کنند که 75 درصد تربیت افراد در هفت سال نخست زندگی او صورت می‌گیرد، در این زمینه مهد کودک‌ها تربیت دینی دارند؟

عرض کردم که واحدهای کار دارند، برای نمونه واحد آشنایی با «محرم» و «نبوت» دارند که برنامه‌های این بخش‌ها نیز بسیار مختصر و در حد خواندن یک شعر و یا انجام بازی است. ولی تربیت دینی خاصی صورت نمی‌گیرد؛ چون تربیت دینی از خانواده‌ها شروع می‌شود و متأسفانه ما برای آن‌ها نیز برنامه‌ای نداریم. البته افراد متدین کارهایی را انجام می‌دهند، ولی نوعاً جامعه ما درگیر این مسائل نیستند.

درباره مهد کودک‌ها نیز باید گفت: آن‌هایی که برای شیرخوارگان هستند، لازم نیست کار خاصی انجام دهند. ولی مهدکودک‌ها نوعا با کودکان 4 تا 7 سالگی درگیر هستند که یک سری فعالیت‌هایی می‌کنند ولی حتی بسیاری از مربیان‌ آن‌ها آشنای با معارف دینی نیستند که باید بر روی این افراد کار شود. اکنون مربیان مهدکودک‌ها به چه میزان با معارف دین آشنا هستند؟ به چه میزان عامل به این دستورات هستند؟ حتی به چه میزان از این آموزه‌ها را می‌توانند به زبان کودکانه منتقل کنند؟ تمام این مسائل وجود دارند.

 

 اکنون بسیاری از مهد کودک‌ها‌ از مسائل آموزشی خاصی همانند موسیقی استفاده می‌کنند، آیا مسائلی همانند موسیقی در یادگیری کودکان اثرگذار است؟

ما استفاده از شعر را در آموزه‌های دینی خود داریم. حتی بحثی به نام «لالایی‌ها» را داریم که در فرهنگ و متون دینی ما وجود داشته و از گذشته نیز وجود داشته است. حتی خانم فاطمه زهرا(س) با همین اشعار و اوزان شعر کودک با فرزندان خود برخورد می‌کردند؛ یعنی برای حسنین(ع) شعر می‌خوانده‌اند. ما این مسائل را داریم و موسیقی به معنای وزن داشتن مشکلی ندارد، بلکه آن‌چه امروز مشکل شده، هدایت کودکان به سمت لهو است. چون برخی برنامه‌ای برای اوقات فراغت کودکان ندارند، نواری می‌گذارند تا کودکان برقصند و در چنین موضوعی تربیت دینی نیست.

به همین دلیل اگر گفته شود «معارف دین و آموزه‌های قرآنی در قالب شعر دارای وزن کودک برای کودکان منتقل شود» هیچ مشکلی ندارد. بلکه این روش وجود دارد و از آن استفاده می‌شود. معارف را باید با استفاده از شعر، داستان، نمایش‌های عروسکی و غیره به کودکان منتقل کرد و تمام این موضوعات در دوره‌هایی که برگزار می‌کنیم وجود دارد.

 همان‌گونه که می‌دانیم بسیاری از مربیان مهدکودک‌ها از تحصیلات خاصی برخوردار نیستند. چه عاملی سبب چنین نگرشی شده که می‌توان از هر فردی برای مربیگری در مهدکودک بهره برد؟

گناهشان این است که با کودکان کار می‌کنند و متأسفانه ماها کودکان را نمی‌بینیم. اصلا در دید سران فکری ما چنین دیدی وجود ندارد. اکنون بالاترین گروهی که در عرصه فرهنگی فعالیت می‌کند، کجاست؟!(شورای انقلاب فرهنگی) کدام مصوبه آن برای خردسالان است؟ چه طرحی را اجرا کرده‌اند؟ وقتی کودکان آن‌جا دیده نشوند، از دیگر بخش‌ها چه انتظاری می‌توانیم داشته باشیم!

در آموزش و پرورش نیز این‌گونه است. بسیاری از معلمان پایه اول، تحصیلات خاصی ندارد؛ در حالی که در کشورهای دیگر این‌گونه نیست و معلم پایه اول ارج و مقامی دارد، جایگاهی دارد. ما کودکان را نمی‌بینیم و برای آن‌ها برنامه‌ای نداریم. ولی وقتی همین کودک بزرگ می‌شود، دردسر ساز می‌شود، شروع می‌کنیم به برنامه‌ریزی و هزینه کردن. برای نمونه در بحث اعتیاد، آیا کودک 4 تا 5 ساله ما مواد مخدری همانند سیگار مصرف می‌کند؟! چه فردی سیگاری است؟ قبلا افراد 15 تا 16 ساله سیگاری بودند ولی اکنون به 10 تا 12 ساله رسیده‌اند. چرا این اتفاق افتاده است؟ چون ما رهایشان کرده‌ایم و هیچ برنامه‌ای نداشته‌ایم که این‌گونه شده‌اند. حالا میلیاردها تومان هزینه می‌شود تا این افراد اعتیاد خود را ترک کنند.

در حالی‌ که می‌شود برای کودک پیش از معتاد شدن برنامه‌ریزی کرد. می‌توان از سنین ابتدایی برای او برنامه‌های ورزشی داشت. اهل‌بیت(ع) نیز بر انجام ورزش برای داشتن بدن سالم تأکید می‌کردند. ولی متأسفانه ما برای هیچ‌کدام از این مسائل برنامه نداریم؛ برای اوقات فراغت او برنامه‌ریزی نمی‌کنیم و اجازه می‌دهیم تا کودک به سمت مواد مخدر برود و معتاد شود که از دخانیات ساده شروع و تا مواد مخدر واقعی می‌رسد.

 یعنی سرمایه‌گذاری برای تربیت مربیان کودک صورت نمی‌گیرد؟

نه این‌که صورت نمی‌گیرد، صورت می‌گیرد، ولی با برنامه نیست. خوشبختانه اکنون یک رویکردخوبی در جامعه رخ داده و افراد به سمت مهدهای قرآنی می‌روند؛ این موضوع نیز شکوفا شده است. ولی باید با اصول و موازین دینی درست و کامل باشد.

 

 یک مربی مهدکودک افزون ‌بر تحصیلات دانشگاهی، باید چه نوع تحصیلاتی را برای تربیت مناسب کودکان داشته باشد؟

نخست،آموزه‌های دینی را باید خود فراگیرد؛ اعتقادات، اخلاق و رفتار خوبی داشته باشد. دوم، با ادبیات گروه سنی کودک آشنا باشد که این ادبیات را می‌تواند به وسیله روانشناسی کودک فرابگیرد. سوم، به سمت نیازهای کودک حرکت کند و از واژه‌های کودکانه استفاده کند. متأسفانه در کتاب‌های خردسال ما نیز از واژه‌های بسیار قلمبه و سلمبه استفاده می‌شود که مشخص می‌کند نویسنده و یا شاعر، ادبیات کودک را نمی‌شناسد و خیال می‌کند هر مبحثی با همان شکلی که دارد باید برای کودک نیز بیان شود.

این عدم شناخت از دنیای کودک است. در حالی که باید کودک را شناخت، باید دانست که چه گیرنده‌ای دارد و سپس بر اساس آن‌ها حرکت و مطلب تولید کرد. انتظاراتمان باید از کودک به اندازه خود او باشد نه به اندازه آنچه ما توقع داریم. یکی از مشکلات این است که والدین انتظارشان از کودکان بسیار زیاد است؛ برای نمونه یک پدری دوست داشته تا حافظ قرآن شود ولی نشده است. یا دوست داشته است فلان شغل را داشته باشد ولی به آن شغل نرسیده است، در این صورت نباید کودک خود را مجبور کند تا فلان شغلی که او دوست داشته، ولی به آن نرسیده را انتخاب کند. دنیا را باید با زاویه دید کودک نگاه کرد، ولی ماها کودکان را از بالا دست نگاه می‌کنیم و چیزی برای آن‌ها در نظر نمی‌گیریم.

حوزه در این زمینه چگونه می‌تواند نقش آفرینی کند؟

وظیفه حوزه انتقال دین است. همان‌گونه که قرآن می‌فرماید: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ؛ چرا از هر گروهی دسته‌ای به سفر نروند تا دانش دین خویش را بیاموزند.» وظیفه یک طلبه این است که معارف را بیاموزد و آن‌ها را منتقل کند. تفقه در این داشته باشد که تنها شامل اجتهاد نمی‌شود؛ بلکه باید دین شناس باشد. نخست طلبه باید یاد بگیرد که با خانواده خود چگونه برخوردی داشته باشد، سپس آن را برای دیگران منتقل کند.

نبی‌اکرم(ص) می‌فرمایند: «مَن کانَ عِندَهُ صَبِیٌّ فَلیَتَصابَ لَهُ؛ هر کس کودکی داشته باسد باید با وی کودکانه رفتار نماید.»(وسائل الشیعه- جلد 15) روایت تأکید می‌کند فردی که کودک دارد و یا این‌که در نزد او کودکی است و می‌خواهد او را تربیت کند، باید دنیای او را بشناسد. ولی متأسفانه ما از بالا دست نگاه می‌کنیم. خود نبی‌اکرم(ص) نیز با کودکان بازی می‌کرده‌اند، برای آن‌ها شعر می‌گفته‌اند، حتی برای افراد به ویژه کودکان مسابقه با محوریت مسجد برگزار می‌کرده‌اند؛ ولی امروز مساجد ما به چه میزان کار می‌کنند؟ به چه میزان مبدأ فعالیت‌های کودکان هستند و برای آن‌ها جذابیت دارند؟ روحانیت مسجد را نیز باید حوزه تربیت کند.

یک نوع دوگانگی را در تربیت کودکان شاهد هستیم. یعنی خانواده‌ها از یک روش و مربیان از روش دیگری برای تربیت بهره می‌گیرند. برای نمونه کودک در مهد قرآن با معارف آشنا می‌شود، ولی در خانواده پای برنامه‌های ماهواره می‌نشیند؛ این دوگانگی در تربیت چه آثاری خواهد داشت؟

در این صورت نیز ما به یک منشور، سازمان و نظام تربیتی نیاز داریم تا همه بدانند وظیفه‌شان چیست؟ یعنی حتی اگر والدینی خواستند ماهواره بیاورند، بدانند نباید ماهواره‌ای بیاورند که ضد دین باشد.

متأسفانه اکنون برخی از افراد از نان شب خود می‌زنند تا بتوانند ماهواره بخرند و برنامه‌های آن را تماشا کنند. در حالی که اگر پدر و مادر بدانند چه سم مهلکی را با خود به داخل خانه می‌برند، دیگر چنین کاری نمی‌کنند. اکنون گوشی‌های اندرویدی دسترسی آسان به فساد را فراهم کرده است؛ ولی از همین وسیله نیز می‌شود به نحو احسن استفاده کرد. یعنی فرد می‌تواند یک شبکه اجتماعی ایجاد کند که در آن تنها مطالب مذهبی و دینی که از مجالس و یا کتاب‌ها به دست می‌آورد را منتشر کند. اگر این موضوع فرهنگ شود، دیگر فرد تنها به دنبال جوک یا مسائل جنسی نمی‌رود.

متأسفانه اکنون آمار بهره‌گیری از سایت‌های مربوط به امور جنسی در کشور ما به چه میزان است؟! این نشان می‌دهد که افراد فرهنگ استفاده از این وسایل را نمی‌دانند، وگرنه اگر فرهنگ درست استفاده کردن را بدانند، متوجه می‌شوند که این بهترین وسیله برای انتقال معارف و فرهنگ دین است. دوگانگی در تربیت سبب فروپاشی درونی فرد می‌شود.

 

چرا کودکان ما بسیار زود گرفتار تکنولوژی می‌شوند و آسیب این کار چیست؟

چون ما برنامه‌ای برای آن‌ها نداریم. در کشورهای دیگر تلویزیون‌ها قفل کودک دارند، چرا در کشور ما این‌گونه نیست؟! چرا اجازه می‌دهیم کودک از صبح تا شب پای برنامه‌های تلویزیون بنشیند؟ خود تلویزیون ما نیز برنامه ندارد، برخی از فیلم‌هایی که ویژه بزرگسالان است در ساعتی پخش می‌شود که زمان تماشای برنامه از سوی کودکان است. ولی صدا و سیما برای این‌که آنتن خود را پر کند، به ناچار چندین بار یک فیلم را بازپخش می‌کند.

اگر سخن پایانی دارید بفرمایید؟

امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه می‌فرمایند: «خدایا کمکم کن برای تربیت فرزندانم.» که اهمیت موضوع را نشان می‌دهد؛ چرا که تربیت فرزند کار بسیار دشواری است و مسلما باید از خدا کمک خواست.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.