سید رضی سیدنژاد

آشنایی با جعفربن ابی طالب - 2

تاریخ انتشار:
شهادت جعفر، حضرت رسول (ص) را سخت داغ دار کرد. عایشه می گوید: «چون خبر شهادت جعفر به پیامبر رسید، چهره ی او مملو از غم و اندوه شد». آن گاه برای گفتن تسلیت نزد همسر جعفر رفت
جعفربن ابی طالب(علیه السلام)

جعفر در کلام امام علی (ع)
هر چند جعفر برادر امیر مؤمنان، علی (ع) است، به سبب فداکاری ها و ایمان و اعتقاد راسخش، همواره کانون احترام آن حضرت بود. حضرت علی (ع) پس از شهادت جعفر، به احترام او، رسیدگی به خانواده اش را بسیار مهم می شمرد و مراقب بود که فرزندانش به گرفتاری های سخت زندگی دچار نشوند. عبدالله، پسر جعفر می گوید: «عمویم، علی (ع) آن قدر به پدرم علاقه مند بود که هرگاه چیزی می خواستیم، از ما دریغ نمی کرد. به ویژه اگر او را به پدرم سوگند می دادیم، خواسته ی ما را سریع تر برمی آورد.» می گویند وقتی علی (ع) خانه نشین شد و مردم از گردش پراکنده شدند و حقوق اهل بیت (ع) به ناحق پای مال شد، علی (ع) را دیدند که بسیار ناراحت است و در کنار قبر پیامبر اکرم (ص) از مردم به آن حضرت شکایت می کند. از جمله می فرماید: «ای رسول خدا، این مردم پس از شما بر ما اهل بیت ناسپاسی ها کردند و حقمان را از ما گرفتند. اگر حمزه و جعفر بودند، این گونه نمی شد. ای حمزه و ای جعفر کجایید؟ امروز نه جعفر دارم، نه حمزه». (19)
امیرمؤمنان، امام علی (ع)از شجاعت و جوانمردی جعفر، پس از مرگش یاد می کند.
هنگامی که علی (ع) شنید عمروعاص و معاویه قرار گذاشته اند که اگر بر او پیروز شوند، حکومت مصر را در اختیار عمروعاص بگذارد، بسیار ناراحت شد. آن گاه از شجاعت خود، حمزه و جعفر یاد کرد و فرمود: «اگر این دو تن زنده بودند، ستاره ی پیروزی من طلوع می کرد». (20)
همچنین نقل کرده اند وقتی امام حسین (ع) در کربلا تنها شد، در سخت ترین موقعیت از حمزه و جعفر یاد کرد. (21)
هدیه ی پیامبر اعظم (ص) به جعفر
رسول خدا (ص) به جعفر بسیار علاقه داشت. می گویند هم زمان با فتح خیبر، به حضرت خبر دادند که مهاجران حبشه به مدینه بازگشته اند. حضرت بسیار خوش حال شد. جعفر در همان محل خیبر به حضور حضرت رسید و پیامبر اکرم (ص) شانزده گام به پیشواز وی رفت. چون به جعفر رسید، او را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید. آن گاه چنین فرد: «از کدام یک خوش حال تر باشم؟ فتح خیبر یا آمدن جعفر؟» وقتی به مدینه بازگشتند، پیامبر جعفر را در همان خانه هایی که اطراف مسجد ساخته شده بود، منزل داد. سپس فرمود: «ای جعفر، آیا می خواهی هدیه ای به تو بدهم؟» جعفر عرض کرد: «آری، ای رسول خدا!» آن گاه پیامبر چهار رکعت نماز به او آموخت و فرمود: «اگر توانستی هر روز این نماز را به جای آور، و گرنه دو روز یک بار آن را بخوان، و اگر باز نتوانستی، هر جمعه یا هر هر ماه یک بار آن را به جای آور».
این همان نمازی بود که بعدها به نماز «جعفرطیار» معروف شد. در روایت است که رسول خدا (ص) به جعفر فرمود: «اگر هر روز این نماز را بخوانی، از همه ی دنیا و آنچه در آن است برای تو بهتر و ارزنده تر است و آن سبب آمرزش گناهانت می شود».
فرمانده جنگ موته
پیامبر اکرم (ص) در سال هشتم هجری، «حارث بن عمیر ازدی» را با نامه ای برای پادشاه روم، نزد حاکم بصری- قصبه ای از نواحی شام- فرستاد. حارث در موته به شرحبیل (ابن عمرو غسائی) که از امیران سپاه قیصر بود، برخورد. وقتی شرحبیل دریافت او فرستاده ی پیامبر اسلام است، دستور داد گردنش را بزنند. وقتی خبر کشته شدن حارث به پیامبر رسید، مردم را فراخواند و به آنان فرمان جهاد داد. آن گاه لشکری آماده ساخت و جعفربن ابی طالب را امیر لشکر خواند و فرمود: «اگر جعفر شهید شد، زیدبن حارثه امیر لشکر باشد و پس از او، عبدالله بن رواحه. چنانچه برای او نیز اتفاقی افتاد، لشکر، خود یک تن دیگر را به منزله ی امیر برگزیند».
بدین ترتیب، لشکر سه هزار نفری اسلام آماده ی حرکت شد، ولی در مسیر فهمیدند که هرقل، پادشاه روم، با بیش از صد هزار نفر برای جنگ آماده است. بنابراین، جنگ در منطقه ی موته درگرفت. جعفر، پرچم اسلام را به دست گرفت و جنگ سختی را آغاز کرد، تا اینکه در حال نبرد، اسبش از حرکت بازماند. هنگامی که خود را در حلقه ی محاصره ی دشمن دید و شهادتش را قطعی دانست، برای اینکه دشمن از اسب وی استفاده نکند و نیز به آنان بفهماند که پیوند خود را با جهان مادی گسیخته است، از اسب پیاده شد و ضربتی بر وی وارد ساخت. بدین ترتیب، او را از حرکت بازداشت و به دفاع و حمله اش ادامه داد. او آن قدر با دشمن جنگید تا دست راستش قطع شد. وی برای اینکه پرچم پیامبر بر زمین نیفتد، آن را در دست چپ گرفت و حمله کرد تا آنکه دست چپش نیز قطع شد. سپس پرچم را با بازوانش به سینه چسبانید و نگذاشت بر زمین بیفتد تا اینکه سرانجام شهید شد؛ در حالی که بر بدنش بیش از هشتاد زخم تیر و نیزه و شمشیر وجود داشت.
رجزخوانی جعفر
وقتی آتش جنگ در منطقه ی موته شعله ور شد، جعفربن ابی طالب برای عملکرد بهتر، نیروهایش را سازمان دهی کرد و فرمانده ی هر دسته را مشخص ساخت. جعفر بااینکه خود، فرمانده ی کل لشکر بود و نیروها را هدایت می کرد، چونان رزمنده ای دلیر وارد عمل شد و تا واپسین نفس جنگید. او دلاورانه به قلب لشکر دشمن می تاخت و آنان را پراکنده می ساخت. می گویند هنگام نبرد، اشعاری حماسی و رجزهایی می خواند که از شجاعت روح و ایمان استوارش سرچشمه می گرفت. از جمله می گفت: «خوش حالم که بهشت موعود و پرنعمت و پاکیزه نزدیک شده؛ بهشت پاکیزه که نوشیدنی های گوارا دارد و در برابر آن، نابودی روم که به آیین توحید کفر ورزیده و علایق و ارتباط آنان از ما دور شده، نزدیک است. من مصمم که هرگاه با آنان روبه رو شدم، ضربت خود را بر آنان وارد سازم». (22)
خبر شهادت جعفر
پیامبر اکرم (ص) پیش از نبرد موته بر منبر رفت و میدان جنگ را برای یاران خود این گونه توصیف فرمود:
هم اکنون جعفربن ابی طالب پرچم را در دست گرفت. شیطان نزدش آمد تا او را به زندگی علاقه مند سازد و مرگ را در نظرش ناخوشایند جلوه دهد، ولی جعفر به وی گفت: «اکنون هنگامی است که باید ایمان در دل مؤمن استوار شد. تو آمده ای تا دنیا را در نظر من بیارایی؟» و جعفر به اندازه ای پافشاری نشان داد و از چپ و راست به دشمن تاخت تا به شهادت رسید.
آن گاه پیامبر اکرم (ص) بر جعفر درود فرستاد و از مسلمانان حاضر خواست که او را دعا کنند. (23)
پیامبر در سوگ جعفر
شهادت جعفر، حضرت رسول (ص) را سخت داغ دار کرد. عایشه می گوید: «چون خبر شهادت جعفر به پیامبر رسید، چهره ی او مملو از غم و اندوه شد». (24) آن گاه برای گفتن تسلیت نزد همسر جعفر رفت. فرزندان جعفر را گرد آورد و به آنان محبت کرد. رفتار پیامبر به اندازه ای دل سوزانه بود که اسما موضوع را دریافت و به پیامبر فرمود: «ای رسول خدا، آیا فرزندان من یتیم شده اند؟» در این لحظه پیامبر به شدت گریست. (25) سپس به دخترش، فاطمه ی زهرا (س) دستور داد غذایی تهیه کند و تا سه روز در منزل جعفر، مراسم عزاداری برپا بود. پیامبر این سه روز در سوگ جعفر می گریست و می فرمود: «سزاوار است گریه کنندگان بر امثال جعفر بگریند». (26)
عبدالله، فرزند بزرگ جعفر، این رویداد را چنین باز می گوید:
فراموش نمی کنم، هنگامی که پیامبر اکرم (ص) به خانه ی ما آمد و خبر شهادت پدرم را داد، چگونه بر سر من و برادرم دست نوازش و مهربانی کشید. رسول خدا در حالی که اشک از چشمان مبارکش بر محاسن شریفش جاری می شد، فرمود: «بارخدایا، جعفر به بهترین ثواب اقدام کرد. تو نیز حق خانواده اش را، به بهترین گونه ای که خاندانی را سرپرستی می کنی، رعایت کن». سپس فرمود: «اسما، آیا به تو مژده ای بدهم؟» مادرم گفت: «بفرمایید ای رسول خدا». حضرت فرمود: «خداوند به جعفر دو بال داده است که با آنها در بهشت پرواز می کند».
سپس ما را به خانه ی [خود] بُرد و سه روز نزد آن حضرت بودیم. (27)
سپس از آن، داغ جعفربن ابی طالب و زیدبن حارثه، همیشه در دل پیامبر، تازه بود و هرگاه به خانه ی خود وارد می شد، برایشان بسیار می گریست. (28)
شعر شهادت جعفر
شعرهای بسیاری در وصف جعفربن ابی طالب سروده اند. حسان بن ثابت، شاعر پیامبر اکرم (ص) نیز در سوگ جعفر اشعاری را با این مضمون سرود:
در یثرب، شبی سخت و دشوار، اندوه بسیار به من روی آورد که خواب از چشمم ربود، در حالی که همگان خواب بودند. آری، یاد دوست، اشک از چشمانم جاری ساخت. به حقیقت، یادآوری، همواره مایه ی گریه است. روزی که این سه تن (جعفر، زیدبن حارثه، عبدالله بن رواحه) فرماندهی مسلمانان را بر دوش گرفتند، شخصیتی بزرگ از خاندان بنی هاشم، آنان را به سوی شهادت رهبری می کرد. او مرد دلیری بود که هرگز زیر بار ستم نمی رفت. چهره ای نورانی و سیمایی درخشان داشت و به همه ی نیکی ها آراسته بود. او آن قدر در راه خدا جنگید تا شهید شد و پیکر پاکش در میدان جنگ و میان نیزه ها و شمشیرهای شکسته آرمید. او در راه خدا به شهادت رسید و پاداشش فردوس برین و باغ های سرسبز و خرم بهشتی است. جعفربن ابی طالب در وفاداری، تدبیر و پختگی شبیه پیامبر بود. اگر جعفر در راه اسلام شهید شد، شگفت آور نیست؛ زیرا همواره مردانی از بنی هاشم بوده اند که تکیه ی اسلام و مایه ی فخر و عزت مسلمانان بوده اند. (29)
کعب بن مالک نیز درباره ی جعفر اشعاری سروده است که ترجمه ی بخشی از آن چنین است:
چشم ها به خواب رفتند، ولی اشک چشم من مانند باران، ریزان است. گویا میان سینه ی من از این غم و اندوه شراره ی آتش زبانه می کشد؛ اندوه بر آن مردانی که در جنگ موته برابر دشمن پایداری و کوشش کرده، از جای خود عقب نشینی نکردند. درود خدا بر آن جوانمردانی که ابرهای ریزان بر استخوان هایشان بارید. راهنمای ایشان و جلودارشان جعفر و پرچمش بود و راستی، چه بسیار جلودار و پیشروی خوبی بود. در نتیجه ی جنگی که شد، صف های لشکر پراکنده شدند و جعفر که او را از هر سوی سخت احاطه کرده بودند، به زمین افتاد.
آن روز، فقیران و مستمندان در سوگ فرو رفتند؛ زیرا «پدر بیچارگان» را از دست داده بودند. مرگ جعفر به اندازه ای تلخ و دردناک بود که ماه درخشان در سوگ او تیره شد و آفتاب پرنور کسوف کرد و نزدیک بود برای ابد از عالمیان چهره بپوشاند.
او از قومی بود که به وسیله ی آنان، خداوند بندگانش را یاری کرد و بر آنان کتاب آسمانی فرود آورد. خدای تعالی راهنمایی ایشان را برای آفریدگان خویش پذیرفت و به وسیله ی جدشان (عبدالمطلب) یا به تیزی شمشیر ایشان، پیامبر مرسل خود را یاری کرد.
سفیدرویانی که در روزگاران قحطی، مردم بسیار از خوان جود و کرم ایشان بهره مند می شدند. (30)

 

منبع :سیدنژاد، سیدرضی؛ (1389)، اسوه های جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم(ص)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
------------------------------------------
پی نوشت:
19- سیدمحسن الامین العاملی، اعیان الشیعه، ج6، ص 244.
20- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص 771.
21- ابوالفرج علی بن الحسین بن محمد الاصفهانی، مقاتل الطالبین، ترجمه ی محلاتی، ص 16.
22- ابوعبدالله محمد بن عمر الواقدی، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، ج2، ص760؛ ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السفاء و...، ج2، ص378.
23- ابوعبدالله محمد بن عمر الواقدی، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، ج2، ص 762.
24- همان، ص 765.
25- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص55.
26- همان، ج22، ص 276.
27- سیدمحسن الامین العاملی، اعیان الشیعه، ج4، ص126.
28- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص54، 55.
29- سیدمحسن الامین العاملی، اعیان الشیعه، ج4، ص126.
30- ابوالفرج علی بن الحسین بن محمد الاصفهانی، مقاتل الطالبین، ترجمه ی محلاتی، ص10.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.