جنگ جمل - 1

تاریخ انتشار:
عایشه بعد از بیعت مردم با علی علیه السلام در اجتماع مردم مکه حضور یافت و چنین گفت: ای جمعیت مسلمانان همانا عثمان مظلوم کشته شد. این سخن عایشه ظاهراً سنگ بنای مخالفت وی با امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ شد...
جنگ جمل

علل وقوع جنگ جمل
برای بررسی علل وقوع جنگ جمل و پژوهش در این راستا، لازم است که به ادله  طرفین درگیر در جنگ نظری افکنده شود و سپس آنها را با واقعیات تاریخی سنجیده و قول صحیح را برگزید.ابتدا به طور اجمال ادله و علل جنگ از دیدگاه اصحاب جمل و رؤسای آن را مورد بررسی قرار می دهیم:
أ. علل جنگ جمل از دیدگاه اصحاب جمل
سخنان عایشه

عایشه بعد از بیعت مردم با علی علیه السلام در اجتماع مردم مکه حضور یافت و چنین گفت: ای جمعیت مسلمانان همانا عثمان مظلوم کشته شد.[1] این سخن عایشه ظاهراً سنگ بنای مخالفت وی با امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ شد و غالباً این علت به عنوان بهانه ی اصلی خروج عایشه و اعوانش علیه امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ مطرح می شود و چون آنها علی ـ علیه السلام ـ را سبب اصلی قتل عثمان می دانستند؛ از این رو علیه او قیام نمودند.
دیدگاه علمای معتزله
برخی علمای معتزله معتقدند که عایشه و یارانش قصد امر به معروف و نهی از منکر داشته اند.[2]
انگیزه طلحه
طلحه در خطبه ای که بین مردم بصره ایراد نمود، چنین وانمود کرد که قیام او برای خلافت و ملک نبوده است؛ بلکه او قصد دارد از مردم بصره کمک بگیرد تا همگی برای اصلاح امت پیامبر صلی الله علیه وآله کوشش کنند و طاعت خدا را رواج دهند.[3]
يك انگيزه ديگر
ميان گفته هاى طلحه در جريان جنگ جمل نكاتى ديده مى شود كه با توجه به آنها مى توان حدس زد كه علاوه بر انگيزه هايى كه ياد كرديم، دست كم براى طلحه دليل ديگرى هم براى جنگ با حضرت على عليه السلام وجود داشت؛ بدين صورت كه طلحه در جريان قتل عثمان مقصر بود و از اين كار به هيچ صورتى جلوگيرى نكرد و حتى با انقلابيون همدست نيز بود. تأييد اين حقيقت، رفتار مروان حكم با طلحه بود. مى دانيم كه با آن كه مروان حكم و طلحه در يك جبهه بودند. مروان از يك فرصت استفاده كرد و نيزه اى به طلحه زد كه بر اثر آن مرد؛ چنان كه عبدالملك مروان گفته است كه اگر پدرم، يعنى مروان، نگفته بود كه طلحه را او كشته است همه اولاد طلحه را به خونخواهى عثمان مى كشتم. وقتى طلحه در حال جان دادن بود، مى گفت: بارخدايا حق عثمان را از من بگير تا راضى شود.[4]
آرى كسانى كه خود در كشتن عثمان دست داشتند، قتل او را بهانه مخالفت با على عليه السلام قرار دادند، و عليه آن حضرت به جنگ پرداختند، اما اينها همه بهانه اى بيش نبود. آنان خواستار مقام و مال بودند، اما وقتى ديدند با رفتار على عليه السلام، بدون در نظر گرفتن حق و داشتن صلاحيت، به تعبير خودشان به اندازه كوشيدن سگ هم چيزى به آنها نخواهد رسيد، از در مخالفت و پيمان شكنى درآمدند و على عليه السلام نيز از صحبت و همنشينى با آنان خوددارى ورزيد به قول حافظ:
          پير پيمانه كش من كه روانش خوش باد             گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان
نتیجه
همان طور که ذکر شد، به طور عموم در اکثر خطبه هایی که از عایشه و طلحه نقل شده است، قتل عثمان و خون خواهی او مهم ترین علت پیمان شکنی ذکر گردیده است؛ اما به موارد دیگری نیز می توان اشاره نمود. از جمله این که طلحه، حکومت علی ابن ابی طالب ـ علیه السلام ـ را مطابق با رویه ی خلفای سابق نمی دانست و به این که علی ـ علیه السلام ـ با او در کارها مشورت نمی نمود، معترض بود.[5][6]
عاملان اصلی جنگ جمل
قبل از بیان علل آغاز جنگ جمل از دیدگاه علی ـ علیه السلام ـ به یک نکته ی مهم ـ یعنی عاملان اصلی جنگ ـ باید توجه کنیم.
امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در خطبه ی ۱۷۲ نهج البلاغه می فرمایند: "... طلحه و زبیر، همسر رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ را همراه خود می کشیدند، چونان کنیزی را که به بازار برده فروشان می برند".[7] از این سخن مولا به خوبی متوجه می شویم عامل انسانی مهم جنگ جمل، کسی جز طلحه و زبیر نبوده و عایشه در این بین بیشتر مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
ب. علل جنگ از دیدگاه امام علی و اصحابش
قدرت طلبی طلحه و زبیر

ایشان در خطبه ی ۱۴۸ نهج البلاغه چنین توضیح می دهند: "هر کدام از طلحه و زبیر امیدوار است که حکومت را به دست آورد و دیده به آن دوخته و رفیق خود را به حساب نمی آورد.[8]
بهانه جويى و پيمان شكنى
يك نقل تاريخى بيانگر آن است كه طلحه و زبير در اولين روز بيعت با على عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و خواستار قصاص قاتلان عثمان شدند. حضرتش به آنان گوشزد كرد كه اينك زمان براى چنين كارى مناسب نيست و بايد منتظر فرارسيدن وقت مناسب بود. در همين نشست، طلحه خواستار حكومت بصره و زبير طالب حكومت كوفه شد و حضرت فرمود: باشد تا در اين باره بينديشم.[9]
از اين برخورد طلحه و زبير به خوبى و روشنى مى توان دريافت كه آنان درواقع خواستار قصاص قاتلان عثمان نبودند و اگر هم بودند بر ايشان در درجه اول اهميت قرار نداشت، بلكه با طرح اين موضوع به طور ضمنى اشاره كردند كه اگر به خواسته هايشان پاسخ مثبت داده نشود، جريان قتل عثمان را عليه آن حضرت عَلَم خواهند كرد. وگرنه چنانچه واقعاً خواستار خونخواهى عثمان مى بودند، بايد تا رسيدن به نتيجه در مدينه مى ماندند نه آن كه تقاضاى حكومت بصره و كوفه را مطرح كنند.
يك احتمال بسيار قوى تر اين است كه چنان كه گفتيم، طلحه و زبير در قتل عثمان دست داشتند. اينان از آن رو قصاص قاتلان عثمان را مطرح كردند كه خود را تبرئه كنند و عدم دخالت خودشان را ثابت كنند وگرنه چنان كه از اين پس خواهيم گفت، طلحه در ماجراى قتل عثمان خود را گناهكار مى دانست و شركت خود در جنگ جمل را به منزله توبه تلقى مى كرد.
به هر حال، عايشه و تعداد زيادى از بنى اميه كه در دستگاه عثمان جزو مقرّبان بودند از ترس آن كه اموال به غارت برده، از آنها بازپس گرفته شود، پس از پيروزى انقلاب به نقاط گوناگون و از جمله شهر مكه گريختند.[10] احتمال بسيار قوى مى رود كه آنها مكه را به اين دليل انتخاب كردند كه حرم امن الهى بود و تا زمان جمع آورى نيروى كافى در امان بودند. طلحه و زبير نيز به فراريان پيوستند و حزب ناكثين كامل شد و مقدمات جنگ جمل فراهم گرديد.
حال در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه طلحه و زبير با آن سوابق درخشانى كه داشتند، به چه علت در مقام مخالفت با اميرمؤمنان عليه السلام برآمدند؟ پاسخ آن بسيار روشن است: دنيادوستى و حب رياست. روزگار عوض شده بود. و طلحه و زبير ديگر آن چهره هاى سابق دوران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نبودند. آن دو اينك به مالكان ثروتمندى تبديل شده بودند كه جز حكومت و رياست عطش آنها را فرو نمى نشاند. آنان به گونه اى تغيير كرده بودند كه تحمل بازگرداندن اوضاع به زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به دست حضرت على عليه السلام را نداشتند،[11] اما اقبال با آنها يار نبود. آنان نزد شخصى به طلب مال و رياست رفته بودند كه به فرموده خودش افسار دنيا را به گردنش آويخته و رهايش ساخته بود و حكومت را جز براى اجراى عدالت و گرفتن، حق مظلوم از ظالم و برپا داشتن بيرق دين نمى خواست و دنيا نزدش به اندازه عطسه بزى ارزش نداشت.[12] آنان نزد كسى رفتند كه وقتى به او پيشنهاد شد كه طلحه را به يمن و زبير را به كوفه بفرستد و معاويه را در حكومتش بر شام ابقا كند و زمانى كه بر اوضاع مسلط شد تكليف آنها را روشن سازد، فرمود: من در كار دين خود سستى نمى ورزم و پستى و دنائت را در كار خويش راه نمى دهم.[13]
 

پی نوشت:
[1] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، ص ۴۵۹، دارالتراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۶۷ م ۷.
[2] شیخ مفید، الجمل، ص ۶۴، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ ه ق.
[3] شیخ مفید، الجمل، ص ۳۰۴، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ ه ق.
[4] طبقات الكبرى، ج 3، ص 223.
[5] شیخ مفید، الجمل، ص ۳۰۶، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ ه ق.
[6] بلاذری، انساب الاشراف، ج ، ص ۲۲۶.
[7] نهج البلاغه، ص ۳۸۰، خطبه‌ ۱۷۲، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.
[8] نهج البلاغه، ص ۳۱۶، خطبه ۱۴۸.
[9] كامل، ج 3، ص 196.( در اين مدرك، متن كامل گفت وگوى طلحه و زبير با اميرمؤمنان عليه السلام آمده است)
[10]  الجمل، ص 119.
[11]  ر. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 7، ص 40- 42
[12]  نهج البلاغه، شرح عبده، ج 3، ص 73.
[13]  كامل ابن اثير، ج 3، ص 197.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.