سیدعلی اصغر میرخلیلی

دین و جهانی شدن؛ جهانی شدن فرصت بزرگی برای ترویج و تبلیغ ادیان فراهم می کند

تاریخ انتشار:

جهانی شدن از مسائل مهم فكری و فرهنگی عصر كنونی است كه دارای ابعاد گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است و تقریبا از آغاز دهه 1990 میلادی به بعد به موضوع بحث محافل علمی و دانشگاهی تبدیل شده و بسیاری از نظریه پردازان را به تفكر واداشته است؛ به گونه ای كه هر كدام از یك منظر به تحلیل آن پرداخته اند.

اما در حالی كه این پدیده در حال رخ دادن است و دهكده جهانی را كه مك لوهان پیش بینی كرده ، در حال تحقق است، آینده دین و جایگاه آن در عصر جهانی شدن قابل توجه و بحث است. در واقع با رخ دادن پدیده جهانی شدن، این سوال برای بشر پیش می آید كه آیا با وجود این پدیده، دین می تواند به حیات خود ادامه دهد یا جهانی شدن باعث از بین رفتن ارزش های فرهنگی و دینی بشر می شود؟

در آغاز باید به عنوان مقدمه به مفهوم شناسی جهانی شدن بپردازیم. از مفهوم جهانی شدن همانند بسیاری از مفاهیم علوم انسانی، تعاریف مختلفی صورت گرفته است و هر نظریه پرداز و دانشمندی از یك منظر به تعریف و تبیین آن پرداخته است، لذا ارائه تعریف دقیق از آن امكان پذیر نیست.

برخی از اندیشوران هم چون گیدنز معتقدند فرآیند فشرده شدن زمان و مكان موجب شده كه حاضر و غایب به لحاظ مكانی و زمانی به یكدیگر نزدیك شوند. عده ای دیگر، بیشتر در تعریف آن به بعد اقتصادی آن توجه كرده و جهانی شدن را به معنای جهانی شدن اقتصاد تعریف كرده اند. همچنین فوكویاما از نظریه پردازان معاصر آمریكا از جهانی شدن به عنوان پایان تاریخ تعبیر می كند.

براساس تعبیر رابرتسون، جهانی شدن فرآیندی است كه منجر به فشرده شدن جهان و تراكم آگاهی بشر می شود و طی این فرآیند، یك فرهنگ واحد جهانی شكل خواهد گرفت.

اما فارغ از تعاریف مختلف، آنچه مسلم است، اینكه چنانكه در ابتدا بدان اشاره كردیم، پدیده جهانی شدن در حال رخ دادن است، ولی نكته مورد بحث این است كه با توجه به این پدیده، آینده و جایگاه دین در عصر جهانی شدن چگونه خواهد بود؟

در واقع آیا با رخ دادن این پدیده، دین می تواند به وجود خود ادامه دهد و همانطور كه پل تیلیخ نیز اشاره كرده است كه «دین هرگز از بین رفتنی نیست» ، آینده دین نیز در عصر جهانی شدن روشن خواهد بود یا اینكه جهانی شدن باعث زایل شدن ارزش های دینی و فرهنگی و تحقق نظریه پایان تاریخ فوكویاما خواهد شد؟

قبل از ورود به بحث لازم است میان دو واژه «جهانی شدن» و

«جهانی سازی» تفكیك قائل شد، چرا كه در نتیجه گیری بحث، تمایز گذاشتن میان این دو واژه حائز اهمیت است.

جهانی شدن فرآیندی است در اثر توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات الكترونیك موجب فشردگی و تراكم جهانی و تقویت خودآگاهی جمعی در میان ابناء بشر می گردد. در مقابل، جهانی سازی یك طرح ( پروژه) از پیش تدوین شده می باشد كه برای استیلای هر چه بیشتر غرب بر جهان سوم شكل گرفته است.

حال باید دید تاثیر این فرآیند بر فرهنگ ها و ادیان از حیث نظری و عینی چگونه خواهد بود؟ آیا می توان در برابر تاثیرات منفی آن مقاومت كرد و از آن به عنوان یك ابزار جهت اشاعه و بسط جهانی دین سود جست یا اینكه باعث كم رنگ شدن دین و كاركردهای آن می شود؟

نظریات مختلفی برای تبیین این فرضیه ها ارائه شده است كه به بررسی آنها می پردازیم.

یكی از نظریه ها، نظریه جهانی شدن مدرنیته یا سرمایه داری است. افرادی چون گیدنز و هابرماس معتقدند جهانی شدن در واقع تداوم مدرنیته می باشد. جهانی شدن فرآیند توسعه مدرنیته و از مراحل آن است.

برخی از نظریه پردازان دیگر معتقدند جهانی شدن پس از عصر مدرن قرار دارد و جهانی شدن وجه شاخص آن است. افرادی چون اسكات لش معتقدند كه «پسا مدرنیته ذاتا جهانی است»6. اینها در واقع جهانی شدن را به منزله «گذر از مدرنیته» و ورود به عصر فرامدرنیته می دانند.

گروهی از نظریه پردازان، جهانی شدن را نوعی «هم گونی فزاینده» تلقی می كنند كه به یكپارچگی اقتصادی و فرهنگی می انجامد.

برخی از نظریه پردازان، جهانی شدن را فرجام بحران سرمایه داری می دانند و معتقدند كه سرمایه داری برای فرار از بحران ناشی از انباشت سرمایه به دنبال پخش آن در جهان هستند.

همچنین برخی دیگر از نظریه پردازان، پدیده جهانی شدن را دامی می دانند كه كشورهای پیشرفته غربی برای كشورهای جهان سوم طراحی كرده اند تا بر فرهنگ آن كشورها مسلط شوند.

یكی دیگر از این نظریه ها، نظریه پایان تاریخ فرانسیس فوكویاماست. فوكویاما كه در كتاب خود در تلاش است با نظر به تحولات كنونی جهان «تاریخ عامی» بنویسد كه كل بشریت را در برگیرد، معتقد است كه لیبرال دموكراسی «نقطه پایانی تطور ایدئولوژیكی بشر» و «آخرین شكل دولت» در تاریخ انسانی تلقی می شود.

الوین تافلر نیز از جهانی یاد می كند كه در آن، ضرورت همراهی و سازگاری با فرآیندهای ناشی از رویارویی امواج تاریخ به نوعی وابستگی و هم بستگی متقابل و فراگیرشدن ارزش های فرهنگی می انجامد.

نظریه دیگر كه از مهم ترین نظریات است، نظریه بی مرز بودن علم و تكنولوژی است. جهانی شدن در واقع پیش از آنكه موضوعی استعماری و یا فرآیند توسعه سرمایه داری و یا جهانی شدن مدرنیته و با ورود به دوران پست مدرن و یا ایدئولوژی پایان تاریخ باشد، نتیجه پیشرفت محیرالعقول دانش بشری و سرعت فزاینده ارتباطات و مبادله اطلاعات و از بین بردن حصارهای فیزیكی و مادی به وسیله دستاوردهای تكنولوژیكی بشر است.

حال با توجه به رویكردهای مختلف در باب جهانی شدن، لازم است رابطه دین و جهانی شدن مورد تبیین قرار گیرد. البته از آنجا كه یك طرف این رابطه، موضوع «دین» می باشد، باید این واژه نیز تعریف شود. دین نیز از واژه هایی است كه دارای تعاریف مختلف و متمایز است. علامه طباطبایی در تعریف دین می گوید: «دین عبارت است از یك سلسله معارف علمی كه معارفی عملی به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف یك كلمه است و آن عبارت است از: اعتقادات.

حال با توجه به تعریف دین به سراغ بررسی بعضی از این دیدگاه ها می رویم.

در باب جهانی شدن، بسیاری از نظریات، ادیان و فرهنگ های دینی را سطحی می شمارد و معتقدند كه جهانی شدن، مزیت ها و فرصت هایی را برای كشورهای جهان سوم به وجود می آورد كه می تواند عقب ماندگی جوامع دینی را برطرف كند. متاسفانه در عموم مطالعاتی كه در زمینه جهانی شدن صورت گرفته است، معمولا جایگاه دین مورد غفلت واقع شده است، در حالی كه ادیان، نقش خلاق و تاثیر گذاری در شكل دادن به فرآیندهای مدرنیزاسیون و جهانی شدن می توانند داشته باشند. بسیاری از نظریه پردازان همچون تافلر، دیوید هاروی، فردریك جیمسون، امانوئل كاستلز، آنتونی گیدنز، فرانسیس فوكویاما، رابرستون و بیر «دین» را به عنوان مانع تصویر كرده و به دنبال حاشیه راندن آن هستند. چنانچه دكتر كچوئیان در كتاب نظریه های جهانی شدن و دین خود معتقد است كه نظام ارزشی این نظریه پردازان، دنیاگرایانه می باشد كه آنها با اصل گرفتن تجدد، از عهده فهم وعده های جهانی ادیان و درك اندیشه و توان جنبش های دینی و چرایی آنها بر نمی آیند.

در نظر تافلر، رویكردی كه نسبت به دین دارد، در جریان نظریه پردازی در باب برخورد تمدن موج دوم و موج سوم ظاهر می شود. در بعضی موارد به نظر می رسد كه تافلر رویكردی مثبت به دین دارد، زیرا حوادثی چون انقلاب اسلامی و فتوای امام خمینی (ره) را به عنوان شواهد و دلایل پیدایش موج تمدن جدید می داند. با این حال به خوبی می توان رویكرد خصمانه او نسبت به دین را در كتاب «جنگ و ضد جنگ، بقا در آستانه قرن بیست و یكم» دنبال كرد. وی تجدید حیات دین را در جهان كنونی امری می داند كه بدوا قابل فهم نیست، زیرا مطابق نظریات متجددین و نظریه های دنیایی شدن، عصر دین پایان یافته است.

فوكویاما در نظریه پایان تاریخ خود معتقد است كه جنبش های دینی كه در حال نقش آفرینی در صحنه تاریخ بشری هستند، جاذبه جهانی ندارند و نمی توانند بدیل  های قابل قبولی برای زندگی كنونی جهان ارائه دهند، در حالی كه این نظریه فوكویاما به دلیل نگرش یكسویه فوكویاما در كنار گذاشتن دین و مشخصا اسلام از میراث ایدئولوژیكی مشترك بشریت است.

البته نظریه پردازانی همچون «بیر» معتقدند كه ظهور دین و جنبش های دینی، نتیجه طبیعی و اصل گرفتن تجدد است، به همین دلیل هم تصور نظم جهانی بر پایه دین را ممكن می داند.

با وجود اینكه این نظریه تاحدودی به جایگاه دین در جهانی شدن در مقایسه با سایر نظریه  پردازان غربی توجه داشته است، اما این نظریه نیز همانند سایر نظریه پردازان غربی با اصالت دهی به ارزش های دنیاگرایانه خود، آنها را به عنوان ارزش های عام تبلیغ كرده و خواهان تبعیت كل نظام های اجتماعی غیر غربی از این ارزش ها هستند.

حال با بررسی این نظریات، آیا واقعا جهانی شدن باعث از بین رفتن ادیان و فرهنگ ها می شود، یا اینكه جهانی شدن در تعارض با ادیان نخواهد بود؟

البته در بررسی جایگاه دین چنان كه در بالا بدان اشاره كردیم، حتما باید بین دو واژه «جهانی سازی» و «جهانی شدن»، تمایز قائل شد. در واقع، جهانی سازی به عنوان یك پروژه (Project) به دنبال گسترش ایدئولوژی هژمنتیك غرب است و سعی دارد با تكیه بر بنیادهای نئولیبرالیسم و پست مدرنیسم، در صدد فراگیر كردن شیوه زندگی آمریكایی و غربی سازی انسان ها و توزیع فرهنگ مصرف گرایی و لذت گرایی بر آید.

بنابراین با وجود این پدیده، دیگر، آینده ادیان و فرهنگ ها در هاله ای از ابهام می باشد، چرا كه غرب به دنبال مسلط كردن ایدئولوژی خود می باشد، چنانچه فوكویاما نیز در نظریه «پایان تاریخ» خود آن را دنبال می كند. حتی در ابتدا به قصد تحقیر اسلام با اشاره مختصری به كشورهای كوچك و حاشیه ای مسلمان مانند آلبانی، معتقد است كه این جنبش ها به دلیل «میراث ایدئولوژیكی مشترك بشریت» فاقد اهمیت تاریخی هستند.

اما اگر ما آن را به عنوان یك فرآیند ( Process) تعریف كنیم، از آنجا كه جهانی شدن متضمن جریان آزاد اندیشه است، ادیان مختلف می توانند با استفاده و بهره گیری ازفناوری و تكنولوژی جدید به گسترش و تبلیغ آموزه های خود بپردازند. در اینجا جهانی شدن دیگر به معنای تحمیل یك فرهنگ و تمدن بر كل جهان نمی باشد.

البته این امر منوط به این امر است كه دین در مقابل این پدیده حالتی فعال داشته باشد و با استفاده از ارتباطات فزاینده به گسترش خود بپردازد، اما در صورتی كه حالتی منفعلانه در مقابل این پدیده داشته باشد و در انتظار این پدیده بنشیند، به طور حتم با چالش های زیادی مواجه خواهد شد.

در پایان باید متذكر شویم كه ما در این نوشتار به طور مختصر جایگاه ادیان را بررسی كردیم، ولی آنچه مسلم است اسلام به دلیل آموزه های فراگیر و جهان شمول آن قابلیت بیشتری را برای تاثیرگذاری و تبلیغ خود دارد. چنانچه در آیات مختلفی از جمله آیات 158 /56 سوره اعراف، آیه 52 سوره قلم، آیه 30 سوره روم، آیه 9 سوره زمر، آیه 64 آل عمران، آیات 135/141 نساء بر جهانی بودن اسلام تصریح شده است. هم چنین احادیث فراوانی بر جهانی بودن دین اسلام و وعده الهی بر تحقق این امر دلالت دارند.

در واقع اسلام به عنوان یك نظام دینی دارای آموزه ها و ارزش ها و الگوهای اعتقادی و عملی مشخصی است كه می تواند در فرآیند جهانی شدن و پروسه فرهنگ سازی جهان نقش اساسی ایفا كند.

گرچه میان دو واژه جهانی شدن و جهانی سازی تمایز وجود دارد، اما غرب نمی تواند فرهنگ خود را به اجبار بر دیگر جوامع تحمیل كند، چنانچه افرادی همچون گیدنز و رابرتسون معتقدند كه «جهانی شدن چیزی متفاوت از اشاعه نهادهای غربی در سرتاسر جهان و خرد شدن فرهنگ های دیگر بر اثر آن است.»

منابع در دفتر روزنامه موجود است.

منبع: روزنامه تهران امروز، 1388.7.19

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.