ام کلثوم دختر امیرالمومنین، علی(علیه السلام)/زینب صغری

تاریخ انتشار:
درباره نحوه وفات هم آمده است که ام کلثوم و فرزندش زید بر اثر بیماری یا خورانیدن سم به آنان از دنیا رفته اند.
قبرستان باب الصغير

اُمّ کُلثوم کبری بنت علی بن ابی طالب چهارمین فرزند امام علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پس از امام حسن(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام) و زینب کبری (سلام الله علیها). منابع تاریخی از ازدواج او با عمر بن خطاب خلیفه دوم سخن گفته اند. برخی وی را از بانوان حاضر در واقعه کربلا می شمرند که سخنان و خطبه های او در برخی منابع آمده است.
برخی از وقایعی که در مورد وی نقل شده است،(مانند حضور در واقعه کربلا) احتمالا مربوط به فرد دیگری است و به جهت تشابه اسمی به وی نسبت داده شده است.
زادروز: سال ۶ق
درگذشت ؟؟؟
آرامگاه: سوریه، قبرستان باب الصغیر
محل زندگی: مدینه
لقب: ام کلثوم

معرفی

ولادت و نسب

در تاریخ ولادت ام کلثوم، میان مورّخان اختلاف است؛ اما شیعه و سنی بر اینکه علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) فرزندی به نام ام کلثوم داشته اند، اتفاق نظر دارند.[۱]
تاریخ ولادت او را سال ۶ هجری قمری نوشته اند؛[۲] البته برخی نیز بدون تعیین سال دقیق، این گونه ذکر کرده اند که زمان ولادت او در عصر پیامبر اکرم(ص) یا قبل از وفات رسول خدا(ص) بوده است.[۳]
درباره اینکه او فرزند چندم امام علی(علیه السلام) بوده میان منابع شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد و علمای شیعه، او را کوچک تر و پس از زینب(سلام الله علیها) دانسته اند؛[۴] اما اهل سنت، ام کلثوم را فرزند سوم علی بن ابی طالب(علیهما السلام) ذکر کرده و بزرگ تر از زینب (سلام الله علیها) پنداشته اند.[۵]

کنیه ها و القاب

شیخ مفید در شمار فرزندان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، نام او را زینب صغری(سلام الله علیها) ذکر می کند که مُکَنّا به ام کلثوم است.[۶] این کنیه را پیامبراکرم(ص) به سبب شباهت زینب به خاله اش - ام کلثوم دختر رسول خدا (ص) - به او داد.[۷] در بسیاری از منابع فریقین، از او تعبیر به ام کلثوم کبری شده است.
سید محسن امین در این باره می گوید: دختران امیر مؤمنان(علیه السلام) که اسم یا کنیه آنان ام کلثوم باشد سه یا چهار تن هستند:
1. ام کلثوم کبری دختر فاطمه (سلام الله علیها).
2. ام کلثوم وُسطی همسر مسلم بن عقیل.
3. ام کلثوم صغری.
4. زینب صغری که کنیه اش ام کلثوم است.
وی تصریح می کند: اگر دو تای آخر یکی باشند، سه نفر و الا ام کلثوم ها چهار تن هستند.[۸] با این حال برخی منابع، اسم ام کلثوم دختر علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) را « رقیه کبری » و نام ام کلثوم صغری را « نفیسه » خوانده اند.[۹]

همسر و فرزندان

بنابر نقل برخی تاریخ نویسان، ام کلثوم ابتدا با عُمَر بن خطاب ازدواج کرد و پس از مرگ عُمَر، به همسری پسر عمویش « عون » پسر جعفر بن ابی طالب در آمد. وی پس از وفات عون با برادرشوهرش « محمد » و پس از وفات محمد با دیگر برادر آنان « عبدالله » ازدواج کرد.[۱۰]مسعودی او را بدون فرزند می داند[۱۱]. برخی تاریخ نویسان از جمله فرزندان وی را « زید » و « رقیه » دانسته اند که هر دو از عُمَرند.[۱۲] ابن عنبه در ذکر فرزندان مسلم بن عقیل از دختری به اسم « حمیده » نام می برد که مادر وی ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب است.[۱۳] سید محسن امین می گوید: این خبر دلالت بر آن دارد که مسلم بن عقیل با دختر عمویش ام کلثوم ازدواج کرده، اما این غیر ام کلثوم کبری است؛ چون احدی آن را روایت نکرده و شاید همسر ام کلثوم وسطی باشد.[۱۴]

در سوگ مادر

ام کلثوم پس از شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حالی که نقابی به صورت داشت، ناله کنان به پیامبر اکرم(ص) عرضه داشت: ای پدر! ای رسول خدا! به راستی الآن مانند زمان از دست دادن شماست. دیگر پس از این دیداری میان ما و مادرمان نیست.[۱۵]

ازدواج با عمر بن خطاب

بنابر برخی گزارش های تاریخی، ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب(علیهما السلام) با عمر خلیفه دوم ازدواج کرده است.[۱۶] تاریخ این ازدواج، ذی القعده سال ۱۷ هجری قمری ذکر شده است.[۱۷]
در مقابل، عده ای از علمای شیعه مانند شیخ مفید این ازدواج را انکار کرده اند و آقا بزرگ تهرانی، از چندین کتاب نام می برد که در ردّ این ازدواج نوشته شده اند.[۱۸]

حضور در کربلا

برخی مقاتل از حضور ام کلثوم در کربلا سخن گفته اند؛ به گونه ای که از او در بسیاری از موارد در کنار حضرت زینب(سلام الله علیها) نام برده شده است و مصیبت هایی برای او نقل کرده اند. مجلسی نقل می کند: پس از شهادت امام(علیه السلام) و هنگام آتش زدن خیمه ها، گوشواره را از گوش ام کلثوم خواهر حسین(علیه السلام) کشیدند.[۱۹] ام کلثوم راوی واقعه عاشورا بوده و در کوفه و مجلس ابن زیاد خطبه خوانده است. ابن طیفور در کتاب خویش، خطبه ای را از ام کلثوم می آورد که در کوفه و جریان اسارت اهل بیت پیامبر(ص) روی داده است.[۲۰] علامه مجلسی نیز سخنان و اشعار ام کلثوم در مجلس ابن زیاد را ذکر کرده است.[۲۱]
در مقابل، برخی منابع به غیر فاطمی بودن ام کلثوم حاضر در کربلا تصریح کرده اند.[۲۲] سید محسن امین این مسئله را رد کرده و می گوید: امیرمؤمنان(علیه السلام) دو دختر به نام ام کلثوم داشته که یکی ام کلثوم کبری فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بوده که قبل از واقعه کربلا از دنیا رفت و دیگری که مادرش کنیز بود، در کربلا حضور داشته و در کوفه خطبه خوانده است. وی همسر مسلم بن عقیل بوده است.[۲۳]

خطبه ام کلثوم در کوفه

ام کلثوم از جمله کسانی[۲۴] است که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)، در کوفه خطبه خوانده است.[۲۵]
راوی گوید: امّ کلثوم دختر امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حالی که صدایش به گریه بلند بود، از پشت پرده هودج این خطبه را در آن روز قرائت کرد:
ای اهل کوفه! بدا به حال شما، چرا حسین را خوار کردید و او را کشتید و اموال او را به غارت بردید و زنان او را اسیر نمودید و آن گاه بر او گریه می کنید؟ وای بر شما، هلاکت و بدبختی بر شما باد. آیا می دانید چه داهیه و کار بزرگی مرتکب شدید و چه جنایتی به گردن گرفتید و چه خون هایی به ناحق ریختید و چه پرده نشینانی را از پرده بیرون افکندید و چه خانواده ای را از زینت و زیور عریان کردید و چه اموالی را به غارت بردید؟ و کسی را کشتید که بعد از رسول خدا(ص) هیچ کس به مقام او نمی رسید. رحم از دل های شما برداشته شد. «آگاه باشید که حزب خداوند رستگاران اند و حزب شیطان زیانکاران».[۲۶]
او سپس این اشعار را خواند:
برادرم را کشتید. وای بر مادرانتان باد! به زودی به آتشی گرفتار می شوید که شعله هایش زبانه می کشد. شما خونی را پایمال کردید که خدا و قرآن و پیامبر ریختنش را حرام کردند. شما را به آتش جهنم مژده می دهم. هر آینه شما فردای قیامت در ژرفای آتشی خواهید بود که شعله هایش برمی خیزد. من همواره بر برادرم خواهم گریست. بر بهترین کسی که بعد از پیامبر متولد شد. آری، با اشک چشم فراوان که هرگز انقاع ندارد می گریم. این گریه هرگز پایان پذیر و خاموش شدنی نیست.[۲۷]
راوی می گوید: در این هنگام صدای گریه و ناله از مردم برخاست. زن ها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهره های خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه» بلند کردند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی نشده بود که مردم بیش از آن روز گریه کرده باشند.[۲۸]

راوی احادیث

از ام کلثوم، روایاتی در منابع شیعی نقل شده است. مامقانی او را در زمره زنان راوی می شمارد و می گوید: «وی زنی جلیل القدر، فهیم و بلیغ بوده و او را از ثقات می دانم».[۲۹] اکثر این احادیث، درباره مصائب وارد شده بر اهل بیت است.

شهادت امام علی(علیه السلام)

علامه مجلسی در روایتی طولانی می نویسد:
« ام کلثوم گفت: شب نوزدهم رمضان که رسید برای افطار پدرم دو قرص نان جو و شیر و نمک آماده کردم. پس از فراغت نماز بر سر افطار حاضر شد. به غذایش نگاه کرد و با صدای بلند گریست و فرمود:... دخترم اگر یکی از این دو طعام را برنداری به خدا قسم چیزی نمی خورم... و قرص نانی با نمک خورد.[۳۰]
شیخ مفید نقل می کند:
در شبی که علی(علیه السلام) فردای آن به شهادت رسید، تا صبح بیدار بود. ام کلثوم علت را جویا شد. حضرت فرمود: اگر شب را به صبح برسانم کشته می شوم. ام کلثوم پدر را باز داشت؛ اما امام(علیه السلام) فرمود: از مرگ گریزی نیست و از خانه به سمت مسجد خارج شد.[۳۱]
همچنین ام کلثوم در پی شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حالی که می گریست به ابن ملجم خطاب کرد: وای بر تو! خداوند تو را در دنیا و آخرت ذلیل ساخت و جایگاهت آتش ابدی جهنم خواهد بود.[۳۲]
عبدالکریم بن احمد بن طاووس حلی، حدیثی را از شیخ صدوق نقل می کند که  در آن، ام کلثوم از وصیت امیرالمؤمنین به فرزندان، مراسم تشییع و تدفین آن امام(علیه السلام) سخن می گوید. در بخشی از این روایت آمده است:
... ام کلثوم گفت: هنگام دفن، قبر شکافته شد. نمی دانم سرورم (پدرم) در زمین دفن گردید یا به آسمان عروج کرد. ناگهان صدای تسلیت دهنده ای را شنیدم که گفت: خداوند شما را در عزای سید و حجت خدا بر خلقش تعزیت دهد.[۳۳]

واقعه عاشورا و حوادث پس از آن

1. ابن طاووس می گوید: چون حسین(علیه السلام) وداع کرد، ام کلثوم ندا سرداد و گفت: یا ابا عبدالله! وای بر ما بعد از مصیبت از دست دادن شما. امام(علیه السلام) هم ام کلثوم، زینب (سلام الله علیها) و رباب را تسلی داد.[۳۴]
2. در جریان اسارت، هنگامی که کوفیان برای اطفال غذا آوردند ام کلثوم فریاد زد و گفت:  ای اهل کوفه صدقه بر ما (اهلبیت پیامبر) حرام است.[۳۵]
3. روایتی که به هنگام ورود کاروان اسرا به شام، ام کلثوم از شمر خواست که سرهای شهدا را از میان اسیران به سمتی ببرد که همه نگاه ها به آن طرف برود و نظاره به سوی آنان کمتر شود.[۳۶]

زمان وفات و نحوه آن

در باب زمان وفات ام کلثوم و چگونگی آن نیز اختلاف است.
1. بسیاری از منابع، رحلت او و فرزندش زید را در یک زمان دانسته اند تا آن جا که نماز میت بر بدن هر دو با هم خوانده شد.[۳۷]
2. عده ای وفات آنان را حدود سال ۵۰ ق و در زمان سلطنت معاویه می دانند.[۳۸]
3. برخی گفته اند: وفات آنان در زمان حکومت عبدالملک بن مروان (۷۳ – ۸۶ ق) بوده است.[۳۹]
4. مقریزی می نویسد: زمانی که همسر عون بن جعفر بود از دنیا رفت.[۴۰]
5. ابن عبدالبر، وفات وی را در زمان امامت امام حسن (علیه السلام) ذکر می کند.[۴۱]
6. ابن طیفور نیز قائل به وفات او پس از سال ۶۱ ق و واقعه کربلا شده است.[۴۲]

نحوۀ وفات

درباره نحوه وفات هم آمده است که ام کلثوم و فرزندش زید بر اثر بیماری[۴۳] یا خورانیدن سم به آنان[۴۴] از دنیا رفته اند.

مدفن

عمادالدین طبری می گوید:
روایت است که ام کلثوم خواهر امام حسین(علیه السلام) در شام (سوریه) متوفی شد.[۴۵]
ابن بطوطه در سفرنامه اش می نویسد:
در نزدیکی شهر شام و یک فرسخ مانده به آن، مزار ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب(علیهما السلام) از فاطمه است.[۴۶]
یاقوت حموی هم می نویسد:
قبر ام کلثوم در راویه دمشق است.[۴۷]
ابن عساکر در این باره می گوید:
این قبری که در راویه دمشق است مدفن ام کلثوم، دختر علی بن ابیطالب(علیهما السلام) از فاطمه نیست... وی در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون گردید.[۴۸]
برخی نیز گفته اند که این قبر، مدفن زینب (سلام الله علیها)، دختر علی(علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) است که کنیه اش ام کلثوم است.[۴۹]

پی نوشت:
1.  مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۸.
2.  ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۰؛ دخیل، اعلام النساء، ص۲۳۸.
3.  ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۴۶۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۴.
4.  مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۵۴؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۸۹.
5.  سیره ابن اسحاق، ص۲۴۷؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۰.
6.   مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۵۴.
7.   قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۲۸.
8.  امین، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۸۴.
9.   علوی، المجدی، ص۱۷و ۱۸؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ۸۱۳.
10.   طبقات ابن سعد، ج۸، ص۴۶۲.
11.   مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۹۹.
12.   ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۴۸۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۰.
13.   ابن عنبه، عمده الطالب، ص۳۲.
14.   امین، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۸۴.
15.   نیشابوری، روضه الواعظین، ص۱۵۲.
16.   کلینی، کافی، ج۵، ص۳۴۶؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۸، ص۱۶۱؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۳۹۷؛ مفید، المسائل العکبریه، ص۶۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۸۹؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۵، ص۶۱۴.
17.   نهایه الارب، ج۱۹، ص۳۴۷.
18.   مدخل ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب، بخش مخالفان ازدواج]
19.   مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۰.
20.   بلاغات النساء، ص۲۳.
21.   مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۲ – ۱۱۵.
22.   بری، الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ص۴۵.
23.   امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۲۷. ج۳، ص۴۸۴.
24.   امام سجاد(علیه السلام)، حضرت زینب(سلام الله علیها) و فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) نیز در کوفه خطبه خواندند (ر.ک: سید بن طاووس، لهوف، ص۱۸۱).
25.   ر.ک: ابن طاووس، لهوف (۱۳۷۸ش)، ص۱۸۱.
26.   مجادله: ۱۹.
27.   قَتلْتُم أخی فویلٌ لأُمّکم * سَتُجزَونَ ناراً حرُّها یتَوقَّدُسَفکتُم دِماءً حَرَّمَ اللّه سَفکها * وَحَرَّمَها القُرآنُ ثُمّ مُحمّدٌألا فَابشِرُوا بِالنّارِ إنّکمُ غَداً * لَفی سَقَرٍ حَقّاً یقیناً تُخَلَّدُواوَإنّی لأبکی فی حَیاتی علی أخی * عَلی خَیرِ مَن بَعَد النّبی سَیولَدُبِدَمعٍ غَریزٍ مُستهلٍّ مُکفکفٍ * علَی الخَدِّ منّی دائماً لَیس یحمدُ
28.   سید بن طاووس، لهوف (۱۳۷۸ش)، ص۱۸۴.
29.   مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۷۳.
30.   مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۷۶ – ۲۷۸.
31.   مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۶.
32.   مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۸۹.
33.   عبدالکریم بن احمدابن طاووس حلی، فرحه الغری فی تعیین قبر امیر المؤمنین علی(علیه السلام)، ۶۳ و ۶۴.
34.   ابن طاووس، لهوف، ص۸۲.
35.   مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۴.
36.   ابن طاووس، لهوف، ص۱۷۴.
37.   زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۸۱۳.
38.   صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۲۴؛ امین، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۸۵.
39.   صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
40.   مقریزی، امتاع الاسماع، ج۵، ص۳۷۰.
41.   ابن عبدالبر، استیعاب، ج۴، ص۱۹۵۶.
42.   ابن طیفور، بلاغات النساء، ص۲۳ و ۲۴.
43.   بغدادی، المنمق، ص۳۱۲.
44.   صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
45.   طبری، کامل بهایی، ج۲، ص۳۷۱.
46.   ابن بطوطه، الرحله، ج۱، ص۱۱۳.
47.   یاقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۲۰.
48.   ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲، ص۳۰۹.
49.   البیطار، حلیة البشر، ج۲، ص۵۰.

منابع

  • ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا.
  • ابن اسحاق، محمد، سیره ابن اسحاق، قم، دفتر تاریخ و مطالعات اسلامی، ۱۴۱۰ ه‍.
  • ابن بطوطة، محمد بن عبد الله، تحفة النظار فی غرائب الأمصار وعجائب الأسفار، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۵ ه‍.
  • ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا.
  • ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶ ه‍.
  • ابن طاووس، عبدالکریم، فرحه الغری فی تعیین قبر امیر المؤمنیین علی(علیه السلام)، تحقیق سید تحسین آل شبیب موسوی، بی جا، مرکز الغدیر، بی تا.
  • ابن طیفور، ابوالفضل بن ابی طاهر، بلاغات النساء، قم، مکتبه بصیرتی، بی تا.
  • ابن عبدالبر، احمد بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ ه‍.
  • ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ه‍.
  • ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۰ ه‍.
  • امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف، بی تا.
  • بری، محمد بن ابی بکر، الجوهره فی نسب الامام علی و آله، دمشق، مکتب ه النوری، ۱۴۰۲ ه‍.
  • بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، بی جا، بی نا، بی تا.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۰ ه‍.
  • البیطار، عبد الرزاق، حلیة البشر فی تاریخ القرن الثالث عشر، بی تا..
  • حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۳۹۹ ه‍.
  • دخیل, علی محمدعلی, اعلام النساء، دارالاسلامیة, بیروت، ۱۴۱۲ ه‍.
  • ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ ه‍.
  • زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ه‍.
  • سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، نشر جهان، ۱۳۴۸ ش.
  • سید بن طاووس، علی بن موسی، لهوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، چ۵، قم، دفتر نشر نوید اسلام، ۱۳۷۸ش.
  • صفدی، صلاح الدین خلیل، الوافی بالوفیات، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۲۰ ه‍.
  • صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق شیخ عبدالرحمن اعظمی.
  • طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ ه‍.
  • طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۳ ه‍.
  • طبری، عمادالدین، کامل البهائی، قم، المکتبه الحیدریه، بی تا.
  • طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۴ ش.
  • عسقلانی، ابن حجر احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ه‍.
  • علوی، محمد بن علی، المجدی فی انساب الطالبین، قم، مکتبه المرعشی النجفی، ۱۴۰۹ ه‍.
  • قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب، تهران، مکتبه الصدر، بی تا.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ ش.
  • مامقانی، عبدالله بن محمد، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف، ب نا، ۱۳۵۲ ه‍.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ه‍.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، مصر، مکتبه السعاده، ۱۳۷۷ ه‍.
  • مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ ه‍.
  • مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المسائل العکبریه، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ ه‍.
  • مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب، ۱۴۲۰ ه‍.
  • نیشابوری، محمد بن الفتال، روضه الواعظین، قم، الشریف الرضی، بی تا.
  • نویری، شهاب الدین احمد، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، ۱۴۲۳ ه‍.
  • یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ ه‍.

دیدگاه‌ها

بی نام و نشان 10:55 - 1401/12/26

جالب بود ولی آخر نفهمیدم که ایشون چرا ازشون روایتی نیومده

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.