ابوالفضل يغمايي

بدگماني

تاریخ انتشار:
یا أیّها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن إنّ بعض الظنّ إثم؛« ای کسانی که ایمان آورده‎اید! از بسیاری گمان‎ها دوری کنید؛ زیرا بعضی از گمان‎ها گناه است».
بدگماني

یا أیّها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن إنّ بعض الظنّ إثم؛[1]
ای کسانی که ایمان آورده‎اید! از بسیاری گمان‎ها دوری کنید؛ زیرا بعضی از گمان‎ها گناه است.

مفهوم‎شناسی

ظن، اسم است برای آنچه که از نشانه و اماره‎ای حاصل می‎شود؛ هر وقت آن نشانه قوی باشد، ظن به علم منتهی می‎شود و هر وقت نشانه به صورت جدّی ضعیف شود، از توهّم تجاوز نمی‎کند.[2]
می‎توان گفت: ظن یک معنا و اصل بیشتر ندارد و آن اعتقاد ضعیف پیدا کردن بدون استناد به دلیل قاطع است؛ چه این اعتقاد حق باشد و چه باطل.[3]
ترکیب ظن با کلمة سوء، به معنای گمان زشت و ناپسند است؛ بدگمانی یکی از زشت‎ترین رذایل اخلاقی است.

تفسیر آیه

منظور از «کثیراً من الظن» گمان‎های بد است که نسبت به گمان‎های خوب در میان مردم بیشتر است. از این رو، تعبیر به کثیر شده، وگرنه حسن ظن نه تنها ممنوع نیست، بلکه نیکو است. در آیة دوازدهم سورة نور آمده است: از کثیری گمان‎ها در آیه نهی شده است و در مقام تعلیل می‎گوید؛ زیرا برخی از گمان‎ها گناه است. این تفاوت تعبیر ممکن است برای این باشد که برخی گمان‎های بد مطابق با واقع است و برخی مخالف واقع است؛ آن‎که مخالف واقع است، مسلماً گناه است و وجود همین گناه، کافی است که از همه بپرهیزد.
اگر کسی بگوید: گمان بد و خوب غالباً اختیاری نیست؛ بنابراین، چگونه می‎شود از آن نهی کرد؟ پاسخ این است منظور، نهی از ترتّب آثار است؛ یعنی هرگاه گمان بدی نسبت به مسلمانی در ذهن شما پیدا شد، در عمل اعتنایی به آن نکنید، طرز رفتار خود را دگرگون نسازید و مناسبات خود را با او تغییر ندهید. بهتر این است که انسان با تفکّر روی احتمالات گوناگون، گمان بد را در بسیاری از موارد از خود دور سازد؛ به این ترتیب که در راه‎های حمل، بر صحّت بیندیشد و احتمالات درستی را که در مورد آن عمل وجود دارد در ذهن خود مجسّم سازد و کم‎کم بر گمان بد غلبه کند.[4]

پیام‎های آیه

1. برای دوری از گناهان حتمی باید از گناهان احتمالی اجتناب کنیم.
2. اصل بر اعتماد، کرامت و برائت انسان‎هاست.
3. برای جلوگیری از غیبت باید زمینه‎های آن را مسدود کرد، سوءظن راه ورود به غیبت است.
4. ایمان تعهّدآور است و مؤمن باید از یک سری اعمال دوری نماید.[5]

آیات و عناوین مرتبط

آثار سوءظن

تهدید اخوّت دینی: (حجرات، 10 و 12)؛ زمینة گناه: (حجرات، 12).

عوامل سوءظن به خدا

شرک: (فتح، 6)؛ شکست: (آل عمران، 154)؛ محاصرة مدینه: (احزاب، 10)؛ نفاق: (فتح، 6).

کیفر سوءظن به خدا

جهنّم: (فتح، 6)؛ غضب خدا: (فتح، 6)؛ فرجام شوم: (فتح، 6)؛ لعن خدا: (فتح، 6).

موانع سوءظن

ایمان: (نور، 12)؛ تقوا: (حجرات، 12).

آثار پیروی از ظن

سرزنش: (یونس، 35 ـ 36)؛ ضلالت: (انعام، 116؛ نجم، 23)؛ محرومیّت از درک حق: (یونس، 36؛ نجم، 28).[6]

ریشه‎های بدگمانی

1. ظاهربینی

قضاوت اوّلیّه و سطحی از عملکرد افراد یکی از عوامل بدبینی و بدگمانی است؛ تا کسی از دیواری بالا رفت نباید بگوییم: دزد است؛ زیرا ممکن است صاحب‎خانه باشد و کلید خانه را گم کرده است. اگر مردی با دختری همراه بود، نباید تصوّر کنیم روابطشان نامشروع است؛ چون ممکن است محرم او باشد.

2. حسادت

حسادت باعث تحلیل منفی می‎شود، حسود رفتار مردم را توجیه درست و منطقی نمی‎کند؛ چنانچه برادران یوسف(ع) محبّت و مهرورزی پدر را به یوسف و برادرش بنیامین با بدگمانی تحلیل کرده و آن را بر گمراهی و ضلالت پدر و تحقیر خودشان تحلیل نمودند.

3. دوستی با بدان

افراد ناباب همه را مانند خود می‎دانند؛ دوستی و هم‎نشینی با افراد شرور انسان را به همه چیز و همه کس بدبین می‎کند. در کلام امام علی(ع) آمده است: «هم‎نشینی با بدان، موجب بدگمانی به نیکان می‎شود».[7]

4. آلودگی به رذایل اخلاقی

افراد آلوده به رذایل اخلاقی، شخصیّت دیگران را نیز از همین دریچه می‎نگرند. دروغ‎گو و منافق همه را مثل خود می‎پندارد و به همه بدگمان است.
امام علی(ع) می‎فرماید: «آدم بد به هیچ کس خوش‎بین نیست؛ زیرا همه را مانند خود می‎بیند».[8]

5. انتظار زیاد

افرادی که انتظار دارند همیشه مخدوم باشند و دیگران خادم، همیشه طلب‎کار باشند و دیگران بدهکار، طبعاً این انتظار و توقّع وقتی برآورده نشود بدبین می‎شوند؛ چنان‎که وقتی انتظار طلحه و زبیر از امیرمؤمنان علی(ع) برآورده نشد آتش جنگ جمل را برپا کردند.

قضاوت اوّلیّه و سطحی از عملکرد افراد یکی از عوامل بدبینی و بدگمانی است؛ تا کسی از دیواری بالا رفت نباید بگوییم: دزد است؛ زیرا ممکن است صاحب‎خانه باشد و کلید خانه را گم کرده است. اگر مردی با دختری همراه بود، نباید تصوّر کنیم روابطشان نامشروع است؛ چون ممکن است محرم او باشد.

آثار بدگمانی از دیدگاه روایات

1. بی‎اعتمادی

کسانی که بدگمان هستند نمی‎توانند به دیگران اعتماد کنند؛ زیرا همه را خائن می‎دانند. آنها هرگز نمی‎توانند با کسی مشورت کنند و از او نظر بخواهند. روح تعاون ندارند و در تنهایی به‎سر می‎برند. امام علی(ع) فرمود: «بدترین افراد کسانی هستند که به سبب بدگمانی به هیچ کس اعتماد ندارند و به سبب بدرفتاری هیچ کس به آنان اعتماد نمی‎کند».[9]

2. دوست گریزی

بدگمانی موجب می‎شود دوستان از چنین افرادی گریزان شوند. یکی از عوامل پدیدآورندة دوستی، خوش‎گمانی است؛ چنان‎که امام علی(ع) می‎فرماید: «هر کس به مردم خوش‎گمان باشد، دوستی و محبّت آنان را به دست می‎آورد».[10]

3. تجسّس

انسان بدگمان برای کشف اسرار و رازهای نهانی مردم به جست‎وجو می‎پردازد. قرآن گناه سوءظن را در کنار تجسّس و غیبت ذکر کرده است. شاید به ترتّب آنها بر یک‎دیگر هم نظر دارد. از گمان بد، تجسّس آغاز می‎شود و به دنبال تجسّس از عیوب مردم و اطّلاع بر آنها، غیبت شروع می‎شود.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «از گمان بد دوری کنید؛ زیرا گمان بد، دروغ‎ترین سخن است».[11] در جای دیگر فرمود: «بدترین مردم کسانی هستند که بدگمانند و بدترین بدگمانان کسانی هستند که از اسرار مردم جست‎وجو می‎کنند».[12]

4. کینه توزی

محبّت و علاقة قلبی دوطرفه است، وقتی شخص به دوستش بدگمان بود منشأ بی‎مهری و اختلاف و کینه می‎شود. کینه نیز منشأ نزاع و خیانت و درگیری خواهد بود. کینه افزون بر آثار نامطلوب در جامعه، خود شخص کینه‎توز را نیز دچار عوارض درونی و فکری می‎کند.

5. فساد عبادت

بدگمانی، منشأ گناهانی مانند: غیبت، تهمت، کینه، عجب و... می‎شود. هریک از این معاصی نیز زمینه‎ساز تباهی عبادت است.
امام علی(ع) می‎فرماید: «از بدگمانی بپرهیز؛ زیرا بدگمانی عبادت را تباه و گناه را بزرگ می‎کند».[13]

6. هلاکت

امام علی(ع) فرمود: «بدگمانی همراهش را هلاک می‎کند و دوری کننده از آن نجات می‎یابد».[14]

سوءظنّ مثبت

1. دوست‎یابی

امام علی(ع) فرمود: «با هیچ کس برادری نکن تا بدانی رفت و آمدش کجاست؛ وقتی از حالش به‎خوبی آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی، با او بر اساس گذشت از لغزش‎ها و همیاری در سختی‎ها برادری کن».[15]

2. معاملات اقتصادی

در معاملات و مبادلات تجاری باید نهایت دقّت را به کار برد. طولانی‎ترین آیة قرآن در سورة بقره[16] در بردارندة دقیق‎ترین نکات دربارة وام‎دادن به دیگران است.
امام صادق(ع) فرمود: «هر کس بدون آگاهی دست به تجارت بزند در ورطة رباخواری خواهد افتاد».[17]

3. انتخاب کارگزاران

برای انتخاب کارگزار باید همة جوانب سنجیده شود. دوراندیشی لازم به‎کار گرفته شود. حسن ظن و اعتماد بی‎جا چه بسا زیان‎های جبران‎ناپذیری را در پی داشته باشد. مسئولیّت، امانت است، آن را نمی‎توان به هر کس سپرد.
امام علی(ع) می‎فرماید: «در امور کارگزاران خویش بیندیش و آنان را با آزمایش به کار گمار، نه از روی میل خود و بدون مشورت با دیگران که به هوای خود رفتن و به رأی دیگران ننگریستن، ستمگری و خیانت است».[18]

4. فضای نیرنگ

اگر فضای حاکم بر جامعه، فضای فساد، فریب و نیرنگ است نمی‎توان به همه اعتماد نمود. در چنین شرایطی هر جریان و حرکتی را باید با دقّت و حتّی سوءظن مورد کاوش قرار داد.
امام علی(ع) می‎فرماید: «هرگاه درستی و پاکی بر روزگار و مردمش حکم‎فرما باشد، اگر کسی به دیگری گمان بد برد ستم کرده است و هرگاه فساد و ناراستی بر روزگار مردم آن چیره شود، اگر کسی به دیگران گمان نیک برد و خوش‎بین باشد فریب خورده است».[19]

انسان بدگمان برای کشف اسرار و رازهای نهانی مردم به جست‎وجو می‎پردازد. قرآن گناه سوءظن را در کنار تجسّس و غیبت ذکر کرده است. شاید به ترتّب آنها بر یک‎دیگر هم نظر دارد. از گمان بد، تجسّس آغاز می‎شود و به دنبال تجسّس از عیوب مردم و اطّلاع بر آنها، غیبت شروع می‎شود.

حکایت

1. رسول خدا با همسرش

پیامبر اکرم(ص) در مسجد معتکف بود. صفیّه دختر حیّ بن اخطب همسر آن حضرت به دیدارش رفت. در بازگشت پیامبر اکرم(ص) قدری او را همراهی کرد و مشغول سخن گفتن با وی شد. مردی از انصار رسید، رسول خدا(ص) او را صدا زد و فرمود: این زن، صفیّه همسر من است. آن شخص پرسید: یا رسول الله! چه جای این سخن بود، حاشا که کسی به شما گمان بد برد. فرمود: «شیطان در خون و رگ انسان جای دارد. ترسیدم بر تو وارد شود و هلاکت نماید».[20]

2. توبه از گمان بد

مردی از شیعیان به محضر امام کاظم(ع)شرف‎یاب شد، در حالی که لرزان بود. عرض کرد: یابن رسول الله! ترسناک شدم از این‎که فلان شخص در اعتقاداتش نسبت به امامت شما منافق شده باشد. امام(ع) فرمود: «به چه دلیل؟» عرض کرد: در مجلس یکی از بزرگان بغداد بودم، صاحب مجلس از آن شخص مورد نظر پرسید: آیا تو گمان می‎کنی موسی بن جعفر(ع) امام است و هارون امام نیست؟ آن شخص گفت: من چنین عقیده‎ای ندارم، بلکه گمانم این است که موسی بن جعفر(ع) غیر امام است و اگر چنین عقیده‎ای نداشته باشم، لعنت خدا و ملائکه و مردمان بر من باد.
صاحب مجلس خوش‎حال شد و دعایش کرد و کسانی را که خلاف این عقیده را به او نسبت داده بودند لعنت کرد.
امام کاظم(ع)فرمود: «آن‎گونه که تو گمان کرده‎ای نیست، آن شخص از تو داناتر است؛ زیرا مراد او این است: آن کس که غیر امام است موسی بن جعفر نیست، پس در واقع با این جمله امامت مرا ثابت کرده است، از این گمان بد و گناه توبه کن».[21]

3. بصیرت امام کاظم(ع)

شقیق بلخی گوید: در سال 149 به حج رفتم. چون به قدسیه رسیدم. نگاه کردم دیدم افراد زیادی برای حج حرکت کرده‎اند. در کنار انبوه جمعیت نظرم به جوان خوش سیمایی افتاد که جامة پشمینه روی لباس‎هایش پوشیده بود و نعلینی در پا داشت و از مردم کناره می‎گرفت. با خود گفتم: این جوان از صوفیه است، نزدیک رفتم به قصد این‎که او را سرزنش کنم، تا مرا دید لب به سخن گشود و فرمود: یا شقیق! «اجتنبوا کثیراً من الظن إنّ بعض الظن إثم».[22] این بگفت و برفت. با خود گفتم: او بندة صالح خداست، بروم از او حلالیّت بطلبم، به دنبال او به راه افتادم، هرچه سرعت کردم او را نیافتم تا به منزل واقصه رسیدم، دیدم مشغول نماز است، اعضایش مضطرب، و اشک چشمش جاری است. صبر کردم تا از نماز فارغ شد، نزدیک رفتم برای عذرخواهی، تا مرا دید این آیه را تلاوت کرد یا شقیق! «وانی لغفّار لمن تاب وآمن وعمل صالحاً ثم اهتدی»[23] با خود گفتم: این جوان از اَبْدال است، دو مرتبه از سرّ درون من خبر داد، دیگر او را ندیدم تا به منزلی به نام زباله رسیدیم، چاه آبی در آن محل بود، به سوی چاه حرکت کردم، دیدم آن جوان سطلی به میان چاه انداخت تا آب بردارد، امّا سطل به درون چاه افتاد، سر به سوی آسمان بلند نمود و عرض کرد: پروردگارا! هرگاه تشنه شوم، تو سیراب کننده‎ای و هنگامی که ارادة طعام کنم، تو قوت من هستی. شقیق گوید: به خدا قسم، دیدم آب بالا آمد، دلو را گرفت و پر کرد. سپس وضو گرفت و چهار رکعت نماز خواند، دیگر او را ندیدم تا در مکّه نیمه شبی دیدم در حجر اسماعیل زیر ناودان در حال مناجات است تا صبح گریه می‎کرد. به هنگام صبح نماز خواند و هفت دور طواف انجام داد و بیرون رفت، به دنبال او رفتم، دیدم غلامان اطرافش را گرفتند و احترام می‎کنند، تبرّک می‎جویند، سؤال می‎کنند. پرسیدم: این شخص کیست؟ گفتند: موسی بن جعفر(ع) است.[24]
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آن‎که بر خویش خوش‎بین مباش
دگر آن‎که بر خلق بدبین مباش[25]

--------------------------------------------------------------------------------

پي نوشت

1. حجرات، 12.
2. راغب، مفردات، ص 327.
3. مصطفوی، التحقیق، ج 7، ص 187.
4. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 22، ص 182.
5. قرائتی، تفسیر نور، ج 11، ص 191.
6. رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ج 19، ص 415 ـ 417.
7. عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 265.
8. آمدی، غرر الحکم، ج 2، ص 157.
9. طرابلسی، کنز الفوائد، ج 2، ص 182.
10. آمدی، غرر الحکم، ص 2175 و ری شهری، میزان الحکمه، ش 11557.
11. مسلم، صحیح مسلم، ج 4، ص 1985.
12. نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 147.
13. مجلسی، بحارالانوار، ج 17، ص 182.
14. آمدی، غرر الحکم، ج 4، ص 145.
15. مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 282.
16. بقره، 282.
17. نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 282.
18. نهج البلاغه (دشتی)، نامه 53.
19. نهج‎البلاغه (دشتی)، حکمت 114؛ رفیعی، گفتار رفیع، ج 1، ص 291 ـ 293.
20. ابی داود، سنن، ج 2، ص 476.
21. نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 143.
22. حجرات، 12.
23. طه، 84.
24. حر عاملی، اثبات الهدی، ج 3، ص 201.
25. نراقی، معراج السعاده، ص 205.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.