بدگماني
یا أیّها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن إنّ بعض الظنّ إثم؛[1]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری گمانها دوری کنید؛ زیرا بعضی از گمانها گناه است.
مفهومشناسی
ظن، اسم است برای آنچه که از نشانه و امارهای حاصل میشود؛ هر وقت آن نشانه قوی باشد، ظن به علم منتهی میشود و هر وقت نشانه به صورت جدّی ضعیف شود، از توهّم تجاوز نمیکند.[2]
میتوان گفت: ظن یک معنا و اصل بیشتر ندارد و آن اعتقاد ضعیف پیدا کردن بدون استناد به دلیل قاطع است؛ چه این اعتقاد حق باشد و چه باطل.[3]
ترکیب ظن با کلمة سوء، به معنای گمان زشت و ناپسند است؛ بدگمانی یکی از زشتترین رذایل اخلاقی است.
تفسیر آیه
منظور از «کثیراً من الظن» گمانهای بد است که نسبت به گمانهای خوب در میان مردم بیشتر است. از این رو، تعبیر به کثیر شده، وگرنه حسن ظن نه تنها ممنوع نیست، بلکه نیکو است. در آیة دوازدهم سورة نور آمده است: از کثیری گمانها در آیه نهی شده است و در مقام تعلیل میگوید؛ زیرا برخی از گمانها گناه است. این تفاوت تعبیر ممکن است برای این باشد که برخی گمانهای بد مطابق با واقع است و برخی مخالف واقع است؛ آنکه مخالف واقع است، مسلماً گناه است و وجود همین گناه، کافی است که از همه بپرهیزد.
اگر کسی بگوید: گمان بد و خوب غالباً اختیاری نیست؛ بنابراین، چگونه میشود از آن نهی کرد؟ پاسخ این است منظور، نهی از ترتّب آثار است؛ یعنی هرگاه گمان بدی نسبت به مسلمانی در ذهن شما پیدا شد، در عمل اعتنایی به آن نکنید، طرز رفتار خود را دگرگون نسازید و مناسبات خود را با او تغییر ندهید. بهتر این است که انسان با تفکّر روی احتمالات گوناگون، گمان بد را در بسیاری از موارد از خود دور سازد؛ به این ترتیب که در راههای حمل، بر صحّت بیندیشد و احتمالات درستی را که در مورد آن عمل وجود دارد در ذهن خود مجسّم سازد و کمکم بر گمان بد غلبه کند.[4]
پیامهای آیه
1. برای دوری از گناهان حتمی باید از گناهان احتمالی اجتناب کنیم.
2. اصل بر اعتماد، کرامت و برائت انسانهاست.
3. برای جلوگیری از غیبت باید زمینههای آن را مسدود کرد، سوءظن راه ورود به غیبت است.
4. ایمان تعهّدآور است و مؤمن باید از یک سری اعمال دوری نماید.[5]
آیات و عناوین مرتبط
آثار سوءظن
تهدید اخوّت دینی: (حجرات، 10 و 12)؛ زمینة گناه: (حجرات، 12).
عوامل سوءظن به خدا
شرک: (فتح، 6)؛ شکست: (آل عمران، 154)؛ محاصرة مدینه: (احزاب، 10)؛ نفاق: (فتح، 6).
کیفر سوءظن به خدا
جهنّم: (فتح، 6)؛ غضب خدا: (فتح، 6)؛ فرجام شوم: (فتح، 6)؛ لعن خدا: (فتح، 6).
موانع سوءظن
ایمان: (نور، 12)؛ تقوا: (حجرات، 12).
آثار پیروی از ظن
سرزنش: (یونس، 35 ـ 36)؛ ضلالت: (انعام، 116؛ نجم، 23)؛ محرومیّت از درک حق: (یونس، 36؛ نجم، 28).[6]
ریشههای بدگمانی
1. ظاهربینی
قضاوت اوّلیّه و سطحی از عملکرد افراد یکی از عوامل بدبینی و بدگمانی است؛ تا کسی از دیواری بالا رفت نباید بگوییم: دزد است؛ زیرا ممکن است صاحبخانه باشد و کلید خانه را گم کرده است. اگر مردی با دختری همراه بود، نباید تصوّر کنیم روابطشان نامشروع است؛ چون ممکن است محرم او باشد.
2. حسادت
حسادت باعث تحلیل منفی میشود، حسود رفتار مردم را توجیه درست و منطقی نمیکند؛ چنانچه برادران یوسف(ع) محبّت و مهرورزی پدر را به یوسف و برادرش بنیامین با بدگمانی تحلیل کرده و آن را بر گمراهی و ضلالت پدر و تحقیر خودشان تحلیل نمودند.
3. دوستی با بدان
افراد ناباب همه را مانند خود میدانند؛ دوستی و همنشینی با افراد شرور انسان را به همه چیز و همه کس بدبین میکند. در کلام امام علی(ع) آمده است: «همنشینی با بدان، موجب بدگمانی به نیکان میشود».[7]
4. آلودگی به رذایل اخلاقی
افراد آلوده به رذایل اخلاقی، شخصیّت دیگران را نیز از همین دریچه مینگرند. دروغگو و منافق همه را مثل خود میپندارد و به همه بدگمان است.
امام علی(ع) میفرماید: «آدم بد به هیچ کس خوشبین نیست؛ زیرا همه را مانند خود میبیند».[8]
5. انتظار زیاد
افرادی که انتظار دارند همیشه مخدوم باشند و دیگران خادم، همیشه طلبکار باشند و دیگران بدهکار، طبعاً این انتظار و توقّع وقتی برآورده نشود بدبین میشوند؛ چنانکه وقتی انتظار طلحه و زبیر از امیرمؤمنان علی(ع) برآورده نشد آتش جنگ جمل را برپا کردند.
قضاوت اوّلیّه و سطحی از عملکرد افراد یکی از عوامل بدبینی و بدگمانی است؛ تا کسی از دیواری بالا رفت نباید بگوییم: دزد است؛ زیرا ممکن است صاحبخانه باشد و کلید خانه را گم کرده است. اگر مردی با دختری همراه بود، نباید تصوّر کنیم روابطشان نامشروع است؛ چون ممکن است محرم او باشد.
آثار بدگمانی از دیدگاه روایات
1. بیاعتمادی
کسانی که بدگمان هستند نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند؛ زیرا همه را خائن میدانند. آنها هرگز نمیتوانند با کسی مشورت کنند و از او نظر بخواهند. روح تعاون ندارند و در تنهایی بهسر میبرند. امام علی(ع) فرمود: «بدترین افراد کسانی هستند که به سبب بدگمانی به هیچ کس اعتماد ندارند و به سبب بدرفتاری هیچ کس به آنان اعتماد نمیکند».[9]
2. دوست گریزی
بدگمانی موجب میشود دوستان از چنین افرادی گریزان شوند. یکی از عوامل پدیدآورندة دوستی، خوشگمانی است؛ چنانکه امام علی(ع) میفرماید: «هر کس به مردم خوشگمان باشد، دوستی و محبّت آنان را به دست میآورد».[10]
3. تجسّس
انسان بدگمان برای کشف اسرار و رازهای نهانی مردم به جستوجو میپردازد. قرآن گناه سوءظن را در کنار تجسّس و غیبت ذکر کرده است. شاید به ترتّب آنها بر یکدیگر هم نظر دارد. از گمان بد، تجسّس آغاز میشود و به دنبال تجسّس از عیوب مردم و اطّلاع بر آنها، غیبت شروع میشود.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «از گمان بد دوری کنید؛ زیرا گمان بد، دروغترین سخن است».[11] در جای دیگر فرمود: «بدترین مردم کسانی هستند که بدگمانند و بدترین بدگمانان کسانی هستند که از اسرار مردم جستوجو میکنند».[12]
4. کینه توزی
محبّت و علاقة قلبی دوطرفه است، وقتی شخص به دوستش بدگمان بود منشأ بیمهری و اختلاف و کینه میشود. کینه نیز منشأ نزاع و خیانت و درگیری خواهد بود. کینه افزون بر آثار نامطلوب در جامعه، خود شخص کینهتوز را نیز دچار عوارض درونی و فکری میکند.
5. فساد عبادت
بدگمانی، منشأ گناهانی مانند: غیبت، تهمت، کینه، عجب و... میشود. هریک از این معاصی نیز زمینهساز تباهی عبادت است.
امام علی(ع) میفرماید: «از بدگمانی بپرهیز؛ زیرا بدگمانی عبادت را تباه و گناه را بزرگ میکند».[13]
6. هلاکت
امام علی(ع) فرمود: «بدگمانی همراهش را هلاک میکند و دوری کننده از آن نجات مییابد».[14]
سوءظنّ مثبت
1. دوستیابی
امام علی(ع) فرمود: «با هیچ کس برادری نکن تا بدانی رفت و آمدش کجاست؛ وقتی از حالش بهخوبی آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی، با او بر اساس گذشت از لغزشها و همیاری در سختیها برادری کن».[15]
2. معاملات اقتصادی
در معاملات و مبادلات تجاری باید نهایت دقّت را به کار برد. طولانیترین آیة قرآن در سورة بقره[16] در بردارندة دقیقترین نکات دربارة وامدادن به دیگران است.
امام صادق(ع) فرمود: «هر کس بدون آگاهی دست به تجارت بزند در ورطة رباخواری خواهد افتاد».[17]
3. انتخاب کارگزاران
برای انتخاب کارگزار باید همة جوانب سنجیده شود. دوراندیشی لازم بهکار گرفته شود. حسن ظن و اعتماد بیجا چه بسا زیانهای جبرانناپذیری را در پی داشته باشد. مسئولیّت، امانت است، آن را نمیتوان به هر کس سپرد.
امام علی(ع) میفرماید: «در امور کارگزاران خویش بیندیش و آنان را با آزمایش به کار گمار، نه از روی میل خود و بدون مشورت با دیگران که به هوای خود رفتن و به رأی دیگران ننگریستن، ستمگری و خیانت است».[18]
4. فضای نیرنگ
اگر فضای حاکم بر جامعه، فضای فساد، فریب و نیرنگ است نمیتوان به همه اعتماد نمود. در چنین شرایطی هر جریان و حرکتی را باید با دقّت و حتّی سوءظن مورد کاوش قرار داد.
امام علی(ع) میفرماید: «هرگاه درستی و پاکی بر روزگار و مردمش حکمفرما باشد، اگر کسی به دیگری گمان بد برد ستم کرده است و هرگاه فساد و ناراستی بر روزگار مردم آن چیره شود، اگر کسی به دیگران گمان نیک برد و خوشبین باشد فریب خورده است».[19]
انسان بدگمان برای کشف اسرار و رازهای نهانی مردم به جستوجو میپردازد. قرآن گناه سوءظن را در کنار تجسّس و غیبت ذکر کرده است. شاید به ترتّب آنها بر یکدیگر هم نظر دارد. از گمان بد، تجسّس آغاز میشود و به دنبال تجسّس از عیوب مردم و اطّلاع بر آنها، غیبت شروع میشود.
حکایت
1. رسول خدا با همسرش
پیامبر اکرم(ص) در مسجد معتکف بود. صفیّه دختر حیّ بن اخطب همسر آن حضرت به دیدارش رفت. در بازگشت پیامبر اکرم(ص) قدری او را همراهی کرد و مشغول سخن گفتن با وی شد. مردی از انصار رسید، رسول خدا(ص) او را صدا زد و فرمود: این زن، صفیّه همسر من است. آن شخص پرسید: یا رسول الله! چه جای این سخن بود، حاشا که کسی به شما گمان بد برد. فرمود: «شیطان در خون و رگ انسان جای دارد. ترسیدم بر تو وارد شود و هلاکت نماید».[20]
2. توبه از گمان بد
مردی از شیعیان به محضر امام کاظم(ع)شرفیاب شد، در حالی که لرزان بود. عرض کرد: یابن رسول الله! ترسناک شدم از اینکه فلان شخص در اعتقاداتش نسبت به امامت شما منافق شده باشد. امام(ع) فرمود: «به چه دلیل؟» عرض کرد: در مجلس یکی از بزرگان بغداد بودم، صاحب مجلس از آن شخص مورد نظر پرسید: آیا تو گمان میکنی موسی بن جعفر(ع) امام است و هارون امام نیست؟ آن شخص گفت: من چنین عقیدهای ندارم، بلکه گمانم این است که موسی بن جعفر(ع) غیر امام است و اگر چنین عقیدهای نداشته باشم، لعنت خدا و ملائکه و مردمان بر من باد.
صاحب مجلس خوشحال شد و دعایش کرد و کسانی را که خلاف این عقیده را به او نسبت داده بودند لعنت کرد.
امام کاظم(ع)فرمود: «آنگونه که تو گمان کردهای نیست، آن شخص از تو داناتر است؛ زیرا مراد او این است: آن کس که غیر امام است موسی بن جعفر نیست، پس در واقع با این جمله امامت مرا ثابت کرده است، از این گمان بد و گناه توبه کن».[21]
3. بصیرت امام کاظم(ع)
شقیق بلخی گوید: در سال 149 به حج رفتم. چون به قدسیه رسیدم. نگاه کردم دیدم افراد زیادی برای حج حرکت کردهاند. در کنار انبوه جمعیت نظرم به جوان خوش سیمایی افتاد که جامة پشمینه روی لباسهایش پوشیده بود و نعلینی در پا داشت و از مردم کناره میگرفت. با خود گفتم: این جوان از صوفیه است، نزدیک رفتم به قصد اینکه او را سرزنش کنم، تا مرا دید لب به سخن گشود و فرمود: یا شقیق! «اجتنبوا کثیراً من الظن إنّ بعض الظن إثم».[22] این بگفت و برفت. با خود گفتم: او بندة صالح خداست، بروم از او حلالیّت بطلبم، به دنبال او به راه افتادم، هرچه سرعت کردم او را نیافتم تا به منزل واقصه رسیدم، دیدم مشغول نماز است، اعضایش مضطرب، و اشک چشمش جاری است. صبر کردم تا از نماز فارغ شد، نزدیک رفتم برای عذرخواهی، تا مرا دید این آیه را تلاوت کرد یا شقیق! «وانی لغفّار لمن تاب وآمن وعمل صالحاً ثم اهتدی»[23] با خود گفتم: این جوان از اَبْدال است، دو مرتبه از سرّ درون من خبر داد، دیگر او را ندیدم تا به منزلی به نام زباله رسیدیم، چاه آبی در آن محل بود، به سوی چاه حرکت کردم، دیدم آن جوان سطلی به میان چاه انداخت تا آب بردارد، امّا سطل به درون چاه افتاد، سر به سوی آسمان بلند نمود و عرض کرد: پروردگارا! هرگاه تشنه شوم، تو سیراب کنندهای و هنگامی که ارادة طعام کنم، تو قوت من هستی. شقیق گوید: به خدا قسم، دیدم آب بالا آمد، دلو را گرفت و پر کرد. سپس وضو گرفت و چهار رکعت نماز خواند، دیگر او را ندیدم تا در مکّه نیمه شبی دیدم در حجر اسماعیل زیر ناودان در حال مناجات است تا صبح گریه میکرد. به هنگام صبح نماز خواند و هفت دور طواف انجام داد و بیرون رفت، به دنبال او رفتم، دیدم غلامان اطرافش را گرفتند و احترام میکنند، تبرّک میجویند، سؤال میکنند. پرسیدم: این شخص کیست؟ گفتند: موسی بن جعفر(ع) است.[24]
مرا پیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آنکه بر خویش خوشبین مباش
دگر آنکه بر خلق بدبین مباش[25]
--------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت
1. حجرات، 12.
2. راغب، مفردات، ص 327.
3. مصطفوی، التحقیق، ج 7، ص 187.
4. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 22، ص 182.
5. قرائتی، تفسیر نور، ج 11، ص 191.
6. رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ج 19، ص 415 ـ 417.
7. عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 265.
8. آمدی، غرر الحکم، ج 2، ص 157.
9. طرابلسی، کنز الفوائد، ج 2، ص 182.
10. آمدی، غرر الحکم، ص 2175 و ری شهری، میزان الحکمه، ش 11557.
11. مسلم، صحیح مسلم، ج 4، ص 1985.
12. نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 147.
13. مجلسی، بحارالانوار، ج 17، ص 182.
14. آمدی، غرر الحکم، ج 4، ص 145.
15. مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 282.
16. بقره، 282.
17. نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 282.
18. نهج البلاغه (دشتی)، نامه 53.
19. نهجالبلاغه (دشتی)، حکمت 114؛ رفیعی، گفتار رفیع، ج 1، ص 291 ـ 293.
20. ابی داود، سنن، ج 2، ص 476.
21. نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 143.
22. حجرات، 12.
23. طه، 84.
24. حر عاملی، اثبات الهدی، ج 3، ص 201.
25. نراقی، معراج السعاده، ص 205.
افزودن دیدگاه جدید