حضرت زینب

95 محتوا

گذران روزها، ماه‏ها و سال‏ها، خاطره سوزناک کربلا را از ذهن مسافران این سفر پربلا پاک نکرد.

اسرا به دستور عمر سعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگه داشته شدند و بعد از ظهر روز یازدهم، ابتدا به کوفه نزد ابن زیاد برده شدند و سپس عبیدالله بن زیاد، گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز را همراه اسیران به دربار یزید در شام فرستاد.

صبح روز دوازدهم محرم بود که کاروان اسرا وارد کوفه شد.

وز دوازدهم محرم، اهل بیت به شهر کوفه وارد شدند. ابن زیاد دستور داد سرهای شهدا را بر سر نیزه ها نصب کنند و پیش روی اهل بیت وارد شهر کنند.

مردم با دیدن حالت زار ذرّیه ی پیامبر(ع) و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدّرات در هودج های بدون پوشش، صدا به گریه بلند نمودند. زینب دختر علی(ع) خطبه می خواند گویا با زبان امیرمؤمنان علی(ع) سخن می گوید.

ای آفتاب زمین خورده ماهِ نیزه حسین طلوع كرده سرت در پگاهِ نیزه حسین پناهگاهِ یتیمانم و بدونِ پناه خودت بگیر مرا در پناهِ نیزه حسین

به رأس رفته روی نیزه ها قبولم کن شبی میان همین روضه ها قبولم کن به حرمت غم آل عبا قبولم کن

هرچه زدند شوکتِ من کم نشد حسین در مجلس یزید، سرم خم نشد حسین با خطبه ای که من سرِ بازار خوانده ام آن نقشه ای که داشت، فراهم نشد حسین

آغاز روضه بود به نام خدا؛ حسین شاعر نوشت اول این روضه؛ یا حسین خون جای اشک بر ترک گونه ها نشست نام تو بر لب آمد و کوه از کمر شکست

پایگاه اطلاع رسانی بلاغروضه شب دوازدهم محرم