مسیر
روز ششم محرم

عمو سعید من یک ورزشکار قوی است. من او را خیلی دوست دارم. یک روز به او گفتم تو بهترین عموی دنیا هستی.

تا سراغ تو را گرفت دلم رنگ و بوی دعا گرفت دلم با خدا از غریبیات گفتم غُصّه کربلا گرفت دلم

دویدم و دویدم به کربلا رسیدم کنار نهر آبی لب هاي تشنه دیدم یه باغبون خسته با یک دل شکسته کنار باغ تشنه زانو زده نشسته

او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند با یاس سرخ باغ پیغمبر، چه کردند گرگان کوفه، جسم او در بر گرفتند با هم گلاب از آن گل پرپر گرفتند

پشت خیمه قدم زنان به دعا داشت با درگه خدا نجوا ای خدا عاشق عمو هستم تو خودت راضی اش کن از دست

سیزده ساله ی امامِ کریم شده آماده بلای عظیم رفت و افتاد روی پای حسین بوسه می زد به دست های حسین

گلشن توحید را فصل شهادت مى رسد لاله آزاد مردى را طراوت مى رسد اى عموى مهربانم بوى بابا مى دهى از تماشاى تو کامم را حلاوت مى رسد

حضرت قاسم از عمویش پرسید: من نیز فردا با شما کشته خواهم شد؟! امام فرمود: «تو چه احساسی نسبت به مرگ داری»؟! قاسم گفت: «مرگ برای من شیرینتر از عسل است».

چنین قضیه ای امکان عقلی نیز ندارد.! زیرا اولاً در جریان عاشورا حضرت قاسم به سن بلوغ نرسیده بودند. ثانیاً در شرایط سخت جنگ امکان چنین امری فراهم نبود.

روز عاشورا و بعد از شهادت علی اکبر(ع)، حضرت قاسم(ع) در حالیکه صورتش مانند پاره ماه میدرخشید، با بر لبداشتن شعرهای حماسی، پا به صحنه نبرد گذاشت.

روز عاشورا و بعد از شهادت علی اکبر(ع)، حضرت قاسم(ع) در حالیکه صورتش مانند پاره ماه میدرخشید، با بر لبداشتن شعرهای حماسی، پا به صحنه نبرد گذاشت.

یکی از سپاهیان عمر سعد درباره نحوه شهادت جانسوز حضرت قاسم(ع) می گوید: حسین(ع) را دیدم که خود را به بالین قاسم رسانده و می فرمود: از رحمت خدا به دور باشند، قومی که تو را کشتند.

اسم بن الحسن: «وَ أَنَا فى مَنْ یُقْتَلُ؟» آیا من جزء کشته شدگان هستم یا نیستم؟ حالا ببینید آرزویش چیست؟ آقا جوابش را نداد، فرمود: اول من از تو یک سؤال مى کنم جواب مرا بده.

همه انذارها و بشارت های حضرت در این آیه خلاصه می شود که می فرماید: «أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ»

توحید در رأس اعتقادات ماست منتهی توحید فروع داره زیر مجموعه داره زیر مجموعة توحید قرآن است و ثقلین.

حسین بن علی علیهالسّلام با الهام از این آیات و احادیث، با تمام تواضع و ادب در خدمت فقرا و دردمندان بود.

پس از شهادت حضرت على اکبر علیهالسلام حضرت قاسم بن حسن آماده پیکار شد. او نوجوانى بود که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده بود.

نور عقل با اطاعت از هوی کسوف پیدا میکند یعنی خاموش میشود و عقل کارایی خود را از دست میدهد.

سرانجام حضرت قاسم با نشان دادن بازوبندی که پدرش امام حسن (علیهالسلام) به بازویش بسته بود و در او وصیت کرده بود که هرگز دست از یاری عموی خود حسین (علیهالسلام) برندارد... اذن میدان گرفت.

در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیهالسلام عرض كرد: یابن رسول اللّه! در این نزدیكی طائفه ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.

اول محرم، اولین روز از ماه اندوه اهل بیت (علیهم السلام) است که در آن تمامی پیامبران و ملائکه و پیروان و دوست داران آنان محزونند.