روضه های فاطمی

18 محتوا

امام یازدهم علیه السلام فرمود که ما حجت خدا بر خلق هستیم ولی مادرمان فاطمه زهرا سلام الله علیها حجت بر ماست

روز قیامت كه می شود، بی بی فاطمه زهرا علیها السلام می آید در صحرای محشر، پیراهن غرقه به خون آقا ابا عبد الله الحسین علیه السلام را می آورند، سر به آسمان می كنند می گویند: ای خدا تو حكم كن، بین ما و كسانی كه به ما ظلم كردند، اذیت و آزار رساندند.

بی بی تنها یادگار پیامبر بود بعد از شهادت پیامبر عظیم الشأن با تنها یادگارش چه كردند؟ عوض اینكه بیایند دلداری بدهند تسلی بدهند چه ها کردند؟

همه گرفتارهای عالم در حل مشکلات، مولا امیرالمومنین حضرت علی را صدا می زنند. امیرالمومنین در خانه بودند اما بی بی شرم و حیا کردند علی را صدا بزنند صدا زدند فضه مرا دریاب به خدا محسنم را کشتند.

در شام مجلسی سیاسی برگزار شد. رجال سیاسی هستند. امام حسن(علیه السلام) هم هست. هر که پا می شود صحبت می کند. یک مرتبه دیدند مغیره پا شد که صحبت کند. امام حسن(علیه السلام) داد زد: «اما انت یا مغیره ضربت امی» مغیره تو بنشین. تو مادرم را زدی.

جابر نقل مي كند: با رسول خدا آمديم در خانه فاطمه. سلام كرد و اذن خواست، فرمود: فاطمه جان! اجازه مي دهي داخل شوم؟ فاطمه(سلام الله علیها) گفت: بابا! بفرماييد و دوباره سلام داد و اجازه گرفت.

آخرین ساعات بی بی دو عالم است و هر که در اتاق و خانه بود، بیرون فرستادند. فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرضه داشت:«يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي»

یک ستم این بود که فدکش را غصب کردند. من سراغ آن نمی روم. اما ستم بالاتر چه بود؟