نبین از خاک بالشتی، به شب ها زیر سر دارد / و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد / نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته / و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد