حجاب

127 محتوا

از آدم‌های چادری و مذهبی بدم می‌‌آمد. هیچ وقت روزه نگرفته بودم. در دوران دانشگاه من از کیش آمده بودم و فرهنگ دوستانم با فرهنگ من تفاوت داشت. در خوابگاه دانشگاه، همه محجبه و مذهبی بودند و هم‌نشینی با آنها بر من کمی اثر گذاشته بود...

زمانی که دبیرستان بودم، ازدواج کردم؛ در آن دوران، همسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بود. همراه او به تهران آمدم و در خوابگاه دانشجویی زندگی خود را آغاز کردیم.

کارگاه مجازی "حجاب به منزله کنشگری زن مسلمان" حجت الاسلام و المسلمین سوزنچی جلسه چهارم از چهار جلسه
کارگاه مجازی "حجاب به منزله کنشگری زن مسلمان" حجت الاسلام و المسلمین سوزنچی جلسه سوم از چهار جلسه
کارگاه مجازی "حجاب به منزله کنشگری زن مسلمان" حجت الاسلام و المسلمین سوزنچی جلسه دوم از چهار جلسه
کارگاه مجازی "حجاب به منزله کنشگری زن مسلمان" حجت الاسلام و المسلمین سوزنچی جلسه اول از چهار جلسه

با دست، آرام به کتف شوهر این خانم زدم و بهش گفتم: «ببخشید آقا!» مرد برگشت به من نگاه کرد و جواب داد: بفرمایید، فرمایشی بود؟ گفتم: «خیر، نمی‌خواستم مزاحمتون بشم. راستش می‌خواستم ببینم اجازه می‌دید به خانمتون نگاه کنم؟» ...

در همان سن و سال کم و اوایل سن تکلیف به این نتیجه رسیدم که همسن و سالانم که حجاب ندارند، بهتر و راحت­ تر بازی می‌کنند. من هم به پیروی از آنها، احساس کردم حجاب مانع بازی و فعالیتم می‌شود و به همین راحتی حجاب را کنار گذاشتم ...

وقتی وارد اتوبوس شدم، کمی ترسیدم از اینکه سفر سختی در پیش داشته باشم. نمی‌دانستم با این همه دختران کم‌حجاب و آرایش‌کرده چگونه باید برخورد کنم؛ به‌ویژه چند نفر از آنها که خیلی شیطنت هم داشتند ...