کتاب شمیم عفاف

10 محتوا

یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکایی «ج.پ مورگان» نامه‌ای بدین مضمون نوشته است: «می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم، صادق باشم. من 24 سال دارم. جوان و بسیار زیبا، خوش‌اندام، خوش‌هیکل، خوش‎‌بیان، دارای تحصیلات آکادمیک و مسلط به چند زبان دنیا هستم.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| داستان های واقعی با موضوع حجاب و عفاف

برشی از کتاب "شمیم عفاف" فصل سوم؛ پیامدهای بدحجابی |قسمت اول.

زمانی که دبیرستان بودم، ازدواج کردم؛ در آن دوران، همسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بود. همراه او به تهران آمدم و در خوابگاه دانشجویی زندگی خود را آغاز کردیم.

با دست، آرام به کتف شوهر این خانم زدم و بهش گفتم: «ببخشید آقا!» مرد برگشت به من نگاه کرد و جواب داد: بفرمایید، فرمایشی بود؟ گفتم: «خیر، نمی‌خواستم مزاحمتون بشم. راستش می‌خواستم ببینم اجازه می‌دید به خانمتون نگاه کنم؟» ...

وقتی وارد اتوبوس شدم، کمی ترسیدم از اینکه سفر سختی در پیش داشته باشم. نمی‌دانستم با این همه دختران کم‌حجاب و آرایش‌کرده چگونه باید برخورد کنم؛ به‌ویژه چند نفر از آنها که خیلی شیطنت هم داشتند ...

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| داستان های واقعی با موضوع حجاب و عفاف

برشی از کتاب "شمیم عفاف" فصل دوم؛ شیوه های ترویج فرهنگ حجاب|قسمت اول.

لیلا حسین، نام زنی است که در مصاحبه با شبکه اهل‌البیت تی‌وی اظهار می‌دارد به جهت شیفتگی به زیبایی‌های حجاب، از دین یهودی به دین اسلام مشرف شده و حجاب کامل را برگزیده است.

لب‌های پُرخنده دخترکان بی‌حجابی که از کنارش رد می‌شدند، گواهی از به سخره‌گرفتن پوشش او در این گرمای وحشتناک می‌داد. گاهی هم کسی بود که متلکی بیندازد و او را به بغل دستی‌اش نشان دهد. گرمت نیست؟ این چیه پوشیدی توی این گرما؟

روزها می‌گذشت و من به مدرسه می‌رفتم و هر روز مدیر برای پدرم نامه می‌فرستاد و از او می­خواست که مرا بی‌حجاب به مدرسه بفرستد. فرانسه را به‌‌اصطلاح مهد آزادی می‌دانند ...

وقتی وارد دانشگاه شدم، از چادر متنفر بودم و خیلی تعجب می‍کردم از اینکه بعضی دخترهای چادری، درس‌خوان و باهوش بودند و شلخته، بدتیپ و بی‌نظم نبودند. لباس­های مد روز می‍پوشیدند، ادکلن می­زدند ...