اعتیاد و سوءمصرف مواد مخدر، پدیدهای است که موجب از بین رفتن جامعه توانمند میشود. جامعه توانمند، جامعهای مبتنی بر اصول و ارزشهای اسلامی است.
خانواده و اجتماع
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| (ازدواج مجدد و پنهانی)
برشی از کتاب "سیلاب زندگی" فصل اوّل؛ عوامل و زمينههای طلاق.
چهارساله و عزیز دردانه پدر بودم که کنار بساط شرابخوریاش مینشستم و شیرینزبانیهایم او را کیفور میکرد. همین شیرینزبانیها بود که پدرم مرا همپیمانه خود کرد. یک تفاوت بزرگ در خانه ما وجود داشت؛ مادرم زنی نمازخوان و مقید بود؛ اما پدرم مردی الکلی ...
در همان سن و سال کم و اوایل سن تکلیف به این نتیجه رسیدم که همسن و سالانم که حجاب ندارند، بهتر و راحت تر بازی میکنند. من هم به پیروی از آنها، احساس کردم حجاب مانع بازی و فعالیتم میشود و به همین راحتی حجاب را کنار گذاشتم ...
پنج سال پیش که دختر کوچکی بودم، مرا نامزد پسرخاله ام کردند؛ ولی من اصلاً نمیدانستم نامزد شده ام. تا اینکه در چهارده سالگی فهمیدم که نامزد هستم؛ اما من این پسر را اصلاً دوست ندارم. هر چه به پدر و مادرم میگویم، به حرفم توجه نمی کنند ...
وقتی وارد اتوبوس شدم، کمی ترسیدم از اینکه سفر سختی در پیش داشته باشم. نمیدانستم با این همه دختران کمحجاب و آرایشکرده چگونه باید برخورد کنم؛ بهویژه چند نفر از آنها که خیلی شیطنت هم داشتند ...
پدرم وضع مالی مناسبی داشت. از نظر امکانات، خیلی چیزها برایم فراهم بود؛ اما دریغ از کمی محبت و توجه از سوی والدینم. بعدها متوجه این شدم که مادرم فقط به دلیل وضع مالی پدرم با او ازدواج کرده است و هیچگاه فرزندی نمیخواسته .... .
ماه محرم بود با خودم گفتم: «محرم مال امام حسین(ع) است و به خدا هم هیچ ربطی ندارد». اندکی مراعات کردم و مانتوی بلندتری پوشیدم. ظاهرم در ایام محرم بهتر شده بود. اربعین همان سال دو نفر از همکارانم که راهی کربلا بودند، از من خواستند که همراهشان بروم...
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| داستان های واقعی با موضوع حجاب و عفاف
برشی از کتاب "شمیم عفاف" فصل دوم؛ شیوه های ترویج فرهنگ حجاب|قسمت اول.
با توجه به اصرار آرزو، هوس کردم شیشه مصرف کنم و روز بعد، به خانهاش رفتم و با هم پای بساط نشستیم. آرزو دوباره از فواید شیشه و بیخطر بودن آن گفت و یادم داد که چطور از این مواد استفاده کنم. پس از مصرف، چند ساعتی حالت و احساس عجیبی داشتم ...