دين تفسير انسان را از حيات توسعه مى دهد و به او مى فهماند كه گمان نكن كه زندگى تا اينجاست، نه ، زندگى وسيعتر است. و سپس به دريافت انسان عمق مى بخشد. يعنى; فكر نكن كه زندگى در همين لايه رويى و صورى خلاصه شده است.
پيامبر و اهل بيت علیهم السلام
او هم اكنون در هر كجا كه هست به وظيفه قائميت بر خلق خدا مشغول ، وبه گفته محقق طوسى عليه الرحمة: « وجوده لـطف ، و تصرفه لـطف آخر ، و عدمه منّا »
تفکر «مهدي باوري» و «مهدي گرايي»، عصر غيبت را هم به رنگ عصر حضور در ميآورد و حضور پنهاني آن آفتاب پردهنشين، بر زندگيها سايه ايمان و معنويت ميافکند و زمينه ساز «دولت طليعه» ميشود.
آن کسی كه منتظر راستين حجت خداست، هماره در تلاش و تكاپوست تا فرهنگ ناب مهدوي از «علم» به «عين» آيد و از گوش به آغوش؛ از اين روست كه هر متخصص فن آوري كه در مكتب انتظار آموخته گرديده است، در ارائه صحيح تخصّص متعهدانه، هيچ قصوري روا نمي دارد.
افزون برصفات ظاهری و باطنی که به طور چشمگیر در وجود حضرتعلی اکبر(ع) دیده میشد. کمالات و مقامات معنوی وی نیز دررتبهای برتر از دیگران قرار داشت.
سه خصوصیت را خیلی بارز می بینم، که اگر آنها مشخص بشود و اگر آنها به سمت درستی هدایت بشود، به نظر می آید که می شود به این سؤال شما (چگونه یک جوان می تواند مسیر زندگی را طی کرده و به اهدافش برسد؟) پاسخ داد. آن سه خصوصیت عبارت است از: 1-انرژی2-امید3-ابتکار
آن کس که خورشید را به روشن بودن می ستاید، در واقع خود را به داشتن چشمی روشن بین می ستاید؛ آفتاب وجود اقدس امام زمان(عج) نیز با این همه دلایل روشن از آیات و روایات برای هر انسان عاقل اندیشمند از آفتاب آسمان، آشکارتر است.
تمام مدايح و گفتار اهل بيت (عليهم السلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله (عليه السلام) در مورد حضرت علی اکبر (عليه السلام) حاکی از اين است که اگر علی اکبر (عليه السلام) در کربلا به شهادت نمی رسيد، خود، امام « مفترض الطاعه » می بود.
حضرت ابوالفضل(علیه السلام جان خویش را در راه خدا در طبق اخلاص مینهد و از هیچ رنج و زحمتی هراس به دل راه نمیدهد. این شهامت و ایثار وی حكایت از میزان اخلاص او دارد.
آنچه هويت اصلي پاسداران را تشكيل ميدهد، مردمي بودن آنان است. يعني هيچگونه فاصله اي ميان پاسداران و مردم وجود ندارد و آنان از بطن توده ها جوشيده اند. پاسداران، همراهان راستين مردم هستند و براي اسلامي مي كوشند كه محبوب دل مردم است.