فوائد، عوامل و موانع هجرت (1)

تاریخ انتشار:
یکی از دستورهای سازنده اسلام، هجرت است. هجرت، یکی از مهم‌ترین مسائلی است که نه تنها در آغاز اسلام، اساسی‌ترین نقش را در...
نویسنده: محمد مهدی فجری
نام نشریه: مبلغان، شماره 130

یکی از دستورهای سازنده اسلام، هجرت است. هجرت، یکی از مهم‌ترین مسائلی است که نه تنها در آغاز اسلام، اساسی‌ترین نقش را در پیروزی حکومت اسلامی ایفا کرده است؛ بلکه در هر زمان دیگر نیز از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است؛ چرا که از یک سو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط باز می‌دارد و از سویی دیگر، عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان است.

جالب این است که هجرت - آن هم نه برای حفظ خود بلکه برای حفظ آیین اسلام - مبدأ تاریخ مسلمانان است و زیربنای همه حوادث سیاسی، تبلیغی و اجتماعی ما را تشکیل می‌دهد.

اهميت هجرت

قرآن کریم در آیات متعددی بر مسئله هجرت تأکید و آن را توأم با ایمان و جهاد ذکر می‌کند؛ چنان که می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ»؛ (1) «آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کردند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند.»

آنچه در آیه شریفه به وضوح روشن است آنکه ایمان، هجرت و جهاد، همچون تقوا در رأس همۀ ارزشهاست و فوز و رستگاری، تنها در سایۀ ایمان، هجرت و جهاد است.

سپس خداوند متعال در سومین سوره قرآن کریم، اهمیت هجرت را این‌گونه بیان می‌فرماید: «وَ مَنْ یهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»؛ (2) «کسی که در راه خدا هجرت کند، جاهای امنِ فراوان و گسترده‌ای در زمین می‌یابد و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست و خداوند، آمرزنده و مهربان است.»

این آیه شریفه نیز تأکید می‌کند که مسلمانان مکلّف به وظیفه‌اند، نه نتیجه. اگر هجرت را وظیفه خویش دانستند باید به این وظیفه عمل کنند و از هیچ چیز حتی مرگ نهراسند؛ زیرا پاداش «مهاجر» با خدا و بالاتر از بهشت است.

هجرت، درخشنده‌ترین برنامه‌ای بود که در اسلام پیاده شد و سرآغاز فصل جدیدی از تاریخ اسلام شد. به نظر می‌رسد اگر مسلمانان به فرمان رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله هجرت نمی‌کردند نه تنها اسلام از محیط مکه فراتر نمی‌رفت؛ بلکه ممکن بود در همان منطقه، دفن و فراموش شود.

انواع هجرت

در دین اسلام به چند نوع هجرت اشاره شده است:

1. هجرت دروني

مهم‌ترین هجرت، مهاجرت از گناهان و آلودگیهای درونی است؛ به تعبیر دیگر این هجرت مقدمه سایر هجرتهاست. اگر این مرحله به درستی انجام نپذیرد آثار سایر هجرتها را نیز زیر سؤال خواهد برد. امیر مؤمنان علی‌علیه‌السلام می‌فرماید: «وَ یقُولُ الرَّجُلُ هَاجَرْتُ وَ لَمْ یهَاجِرْ إِنَّمَا الْمُهَاجِرُونَ الَّذِینَ یهْجُرُونَ السَّیئَاتِ وَ لَمْ یأْتُوا بِهَا؛ (3) بعضی می‌گویند مهاجرت کرده‌ایم، در حالی که مهاجرت واقعی نکرده‌اند. مهاجران واقعی کسانی‌اند که از گناهان هجرت می‌کنند و مرتکب آن نمی‌شوند.»

2. هجرت برای حفظ ديني خود

رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ كَانَ رَفِیقَ مُحَمَّدٍ وَ إِبْرَاهِیمَ‌‌علیهما‌السلام؛ (4) کسی که برای حفظ آیین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر حتی به اندازه یک وجب مهاجرت کند استحقاق بهشت می‌یابد و یار [و همنشین] محمد و ابراهیم‌‌علیهما‌السلام خواهد بود (زیرا این دو پیامبر بزرگ، پیشوای مهاجران جهان بودند).»

بهترین داستانی که قرآن کریم برای این هجرت بیان می‌کند، داستان اصحاب کهف است. آنان در محیط و زمانی می‌زیستند که بت پرستی و کفر، آنها را احاطه کرده بود و یک حکومت جبار و ستمگر که معمولاً حافظ و پاسدار شرک، کفر، جهل، غارتگری و جنایت است بر سر آنان سایه شوم افکنده بود؛ اما این گروه از جوانمردان که به فساد این آیین پی بردند، تصمیم به قیام گرفتند و چون توانایی بر مقابله با آن حکومت جبار و بت پرست را نداشتند ناچار برای نجات خویشتن و یافتن محیطی آماده‌تر تصمیم به هجرت گرفتند؛ البته چنان که از آیه 41 سوره نحل مشخص است نمی‌توان فوراً میدان مبارزه را خالی کرد؛ بلکه لازم است تا حد توان، ایستادگی و تحمل کرد؛ اما هنگامی که تحمل آزار دشمن جز جسارت او و تضعیف مؤمنان ثمری نداشته باشد، در اینجا باید مهاجرت را برگزید تا با کسب قدرت بیش‌تر و فراهم ساختن سنگرهای محکم‌تر، جهاد در تمام زمینه‌ها از موضع بهتری تعقیب شود و به پیروزی طرفداران حق در زمینه‌های نظامی، فرهنگی، تبلیغاتی منتهی گردد.

3. هجرت برای آموختن علم و دانش

قرآن کریم در آیه 122 سوره توبه از عده‌ای از افراد مستعدِ تحصیل دعوت می‌کند تا برای تحصیل و تفقه در دین از شهر و دیار خویش خارج شوند: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ‌»؛ (5) «شایسته نیست مؤمنان، همگی رهسپار شوند؛ پس چرا از هر گروهی دسته‌ای رهسپار نمی‌شوند تا از دین [و معارف و احکام اسلام] آگاهی یابند و پس از بازگشت، مردمشان را بیم دهند؟! شاید [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خودداری کنند.»

4. هجرت برای تقويت ديني

پس از آنکه تعلم و تفقه در دین، به نحو قابل قبول انجام شد، مهم‌ترین وظیفه، هجرت است تا آموخته‌ها در اختیار دیگران قرار گیرد. این وظیفه‌ای است شرعی که خداوند متعال در آیه 122سوره توبه بر آن تصریح می‌فرماید. بررسی تاریخ نشان می‌دهد هجرت برای تقویت دین نه فقط در اسلام که در ادیان گذشته نیز سابقه داشته است؛ چنان که حضرت ابراهیم‌علیه‌السلام پس از آنکه از آتش نمرود سالم ماند و دلهای آماده را به سوی خویش جذب کرد، همراه مؤمنان برای گستردن دعوت حق، به سوی شام، فلسطین و مصر (سرزمین فراعنه) روانه شد و توانست در آن مناطق، حقیقت توحید را تبلیغ کند و مؤمنان فراوانی را به پرستش خداوند یگانه بخواند. (6)

همچنین اکثر پیامبران نیز پیامبران تبلیغی بوده‌اند، نه تشریعی. آنان مروج و مبلّغ شریعتی بوده‌اند که حاکم بر زمانشان بوده است. پس از پیامبران و ائمه معصوم‌علیهم‌السلام که تمام تلاش خود را برای ترویج دین به کار گرفته‌اند، وظیفه‌شناسی و سپس عمل به وظیفه، مهم‌ترین مسئله‌ای است که بر عهده عالمان و دانش آموختگان مکتب امام صادق‌علیه‌السلام سپرده شده است.

وظيفه شناسي

امروز شاهدیم که در گوشه گوشه کشورمان، دشمنان فرهنگی نفوذ کرده‌اند و با ترفندها و ایجاد شبهه جوانان را منحرف می‌سازند. همچنین دیگر فرقه‌های ساختگی و نوظهور با زیباترین کلمات در صدد دور کردن جوانان از دین اسلام‌اند؛ همچنین دیگر روستاهای بسیاری وجود دارد که از نعمت روحانی محروم‌اند و گاه افرادی که از برخی کشورها تأمین می‌شوند جای خالی روحانیان را پر می‌کنند و عهده دار نماز و احکام شرعی شیعه و سنی می‌شوند. این مسئله در زمانی اتفاق می‌افتد که روحانیان بسیاری از همان منطقه در قم، مشهد، کاشان و... قصد توطن کرده‌اند و با اینکه می‌دانند وجودشان در این‌گونه شهرها اثر مهم و قابل اعتنایی ندارد و می‌دانند که مناطق بسیاری تشنه یک جرعه از معارف اسلامی‌اند و از نبودِ این جرعه در حال نابودی‌اند؛ اما در لزوم هجرت و ترک زندگی آرام خود به تردید افتاده‌اند؛ در حالی که هزینه کردن زندگی، خانواده و آبرو برای عمل به وظیفه و صیانت از اسلام، سیره علما و پاسبانان دین اسلام بوده است.

شهید آیت الله مدرس‌رحمه‌الله در کتاب زرد خود می‌نویسد: «در نجف، مرجعیت شیعیان به من پیشنهاد شد، اما خودم فکر می‌کردم لازم است به خاطر مسلمانان به هند بروم و به کار تشکیل حوزه و مجامع اسلامی بپردازم. مدتی درنگ کردم، به این نتیجه رسیدم که ملت ایران هزینه سنگینی را متحمل شده و مرا برای خدمتگزاری به این مرتبه رسانده است. حال به من نیاز دارد و من آنان را رها نمی‌کنم.» (7)

نکته قابل تأمل این است که هر کس در شناخت وظیفه به دو امر توجه داشته باشد:

اول: آیا وظیفه‌ای در قبال هجرت دارد یا نه؟

دوم: اگر وظیفه او هجرت است، این وظیفه، اقتضای چه فعالیتی و چه مکانی را دارد؟

در جواب این دو سؤال، به بیان یک نمونه اکتفا می‌کنم: یکی از دوستان در یک سال برای تدریس دروس حوزوی در دو شهر دعوت شد. یکی از این شهرها از شهرهای مهم حوزوی بود که اساتید متعدد و روحانیان بسیاری داشت و دیگر شهری بود که تعداد روحانیان بسیار کمی داشت. وقتی این استاد برای انتخاب این دو گزینه با من مشورت می‌کرد به ایشان گفتم شما در هر دو منطقه موفق، و استقبال مردمی نیز در هر دو شهر از شما خوب خواهد بود؛ اما میزان موفقیت شما و نیاز مردم در شهر دوم دهها برابر شهر اول است. افزون بر این، حضور نیافتن شما در شهر اول به علم آموزی و تربیت طلاب لطمه نمی‌زند و روحانیان بسیاری در این منطقه هستند تا به بیان احکام دینی در میان مردم بپردازند؛ اما با حضور شما در منطقه دوم علاوه بر استفاده طلاب، مردم نیز از فیض وجودتان بهره می‌برند.

خلاصه آنکه تشخیص وظیفه، مسئله‌ای شخصی است و هر کس باید وظیفه خود را بشناسد و بر طبق آن عمل کند و در قبال آن پاسخگو باشد. روحانیان، مرزدارانی هستند که اگر وظیفه خویش را نشناسند و طبق آن عمل نکنند، فرصت نفوذ را در اختیار دشمنان قرار داده و به نوعی آنان را در رسیدن به اهدافشان یاری کرده اند.

امام صادق‌علیه‌السلام می‌فرماید: «عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِی یلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ یمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یتَسَلَّطَ عَلَیهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِیعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ... أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ یدْفَعُ عَنْ أَدْیانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِكَ یدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ؛ (8) علمای شیعیان ما در مرزی هستند که در سوی دیگر آن، ابلیس و دار و دسته‌اش هستند. اینان مانع می‌شوند که شیاطین بر ضعفای شیعیان ما حمله کنند و ابلیس و پیروان ناصبی‌اش بر آنان مسلّط شوند. آگاه باشید، هر کس از شیعه ما خود را به این مرزداری بگمارد، مقامش از کسانی که با رومیان و... جهاد کردند هزار هزار بار بالاتر است، بدان سبب که چنین مرزداری از دین دوستان ما دفاع می‌کند، در صورتی که آنان از بدن ایشان دفاع می‌کنند.»

فوايد هجرت

پس از نبوت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله هجرت، سرمایه‌ای برای تقویت اسلام شد. پیامبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله با اعزام سفیران و مبلغان به نقاط مختلف جزیرة العرب و دیگر نقاط جهان (ایران، روم شرقی، مصر، یمن و...) دو هدف عمده را تعقیب می‌کرد: اولین هدف، دعوت به توحید و رساندن پیام توحید به اقصی نقاط عالم، و هدف دیگر این بود که مردمی که سالها در جزیرة العرب و در یک قبیله با فکر قبیله‌ای بزرگ شده اند، حصارهای قبیله‌ای را بشکنند و دنیای خارج از مرزها را ببینند و مطالعه کنند. این اقدام اسلام باعث شد تا مسلمانان با فرهنگها و انسانهای مختلف روبه رو شوند و رشد فکری داشته باشند.

در بررسی تواناییهای روحانیان، به ویژه در نظام جمهوری اسلامی و نیز مرور کارنامه درخشان مبلغان گرامی، به ظرفیتهای فوق العاده‌ای برمی‌خوریم که به جرأت می‌توان نام اکمال نعمت بر آن نهاد و عدم شکرگزاری عملی در برابر این نعمت را باعث عواقب ناگوار دانست. به یقین هجرت، بهترین راه برای به فعلیت رساندن این ظرفیتها است؛ البته ناگفته نماند که استفاده از این ظرفیتها برای برخی در شهرهای حوزوی نیز فراهم است؛ اما به یقین، آثار استفاده از این تواناییها در هجرت، غیر قابل مقایسه با قم و... خواهد بود؛ چرا که یک استاد یا امام جماعت در قم خواهد توانست حداکثر از یک یا دو ظرفیت خود در راه تبلیغ دین استفاده کند و مهم‌تر آنکه دیگران، نبودن این شخص را در قم جبران می‌کنند؛ اما حضور چنین شخصی در منطقه دیگر، عاملی برای استفاده از تمام ظرفیتها خواهد شد و زمینه را برای استفاده فرصت طلبان خواهد بست؛ زیرا آنان به دنبال کم‌ترین رخنه می‌گردند تا به اهداف شوم خود برسند.

در این مجال به برخی از ظرفیتها اشاره می‌شود که در وجود هر روحانی وجود دارد و در هجرت به منصه ظهور می‌رسد:

1. تربيت طلاب

یکی از ثمرات پربرکت زندگی مبلغ، حضور در حوزه های علمیه شهرستانها به عنوان مدیر یا استاد است. سالهای متمادی است که با حوزه علمیه شهرهای مختلف در ارتباطم و ثمرات خدمت خالصانه مدیران و اساتید موفق را مشاهده کرده‌ام. بر این اساس اعتقاد دارم که فعالیت آموزشی و پرورشی در حوزه علمیه، درخت پر ثمری است که به جز آیه شریفه «كَلِمَةً طَیبَةً كَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُكُلَها كُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها»؛ (9) «کلمه پاک و نیکو مانند درخت پاک نیکو است که ریشه آن ثابت و استوار و شاخه‌هایش در آسمان است و ثمرات و میوه‌هایش را در همه وقت به اذن پروردگارش عطا می‌کند»، مصداقی ندارد؛ برای نمونه، هجرت مرحوم آیت الله یثربی‌رحمه‌الله به کاشان، پیش از انقلاب به کارهای فرهنگی فراوان و بی‌نظیری منجر شد و تأسیس حوزه علمیه به دست ایشان، ثمرات فوق العاده‌ای داشت که قابل مقایسه با دیگر خدمات نیست.

امروز بسیاری از فارغ التحصیلان آن حوزه پس از طی مراحل علمی در قم، مسئولیتهای مختلف فرهنگی از جمله امامت جمعه، استاد و مدیر حوزه‌های علمیه را به عهده گرفته‌اند. اکنون که با شاگردان آنان در شهرهای مختلف تماس دارم، از طرفی موفقیت هر یک را ثمره همان شجره طیبه می‌بینم و بر روح آن مؤسس بزرگ درود می‌فرستم و از طرف دیگر از خود می‌پرسم اگر آیت الله یثربی‌رحمه‌الله به این هجرت - که با سختیهای فراوانی مواجه بود - تن نمی‌داد و در حوزه علمیه قم می‌ماند، چه مقدار از این موفقیتها را در پرونده خویش به ثبت می‌رساند؟

تنها یکی از شاگردان آن فرزانه، تأسیس چندین حوزه علمیه، تأسیس مدارس راهنمایی و دبیرستان ویژه ایتام و کودکان مستمند - با جهت گیری فرهنگی و تربیتی - احداث چندین مرکز فرهنگی و خدماتی برای ترویج اسلام ناب محمدی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را در پرونده خویش دارد.

چنین است که شهید مطهری‌رحمه‌الله می‌فرمود: «اگر بگویم مقام تبلیغ اسلام، رساندن پیام اسلام به عموم مردم، معرفی و شناساندن اسلام به صورت یک مکتب، از مرجعیت تقلید کم‌تر نیست، تعجب نکنید؛ مقامی است در همان حد.» (10)

شاید به همین علت است که اکثر علما مهم‌ترین وظیفه خود را تربیت طلاب علوم حوزوی می‌دانستند و بر تأسیس حوزه علمیه اصرار می‌ورزیدند.

2. انذار مردم

یکی از مهم‌ترین علل فرستادن انبیا و رسل الهی، انذار و تربیت مردم بوده است. رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در طول 23 سال رسالت خویش به دنبال چنین وظیفه‌ای بود؛ وظیفه‌ای که به‌راحتی و ارزان به انجام نرسید؛ بنابراین پس از آنکه یک روحانی، به تربیت علمی و اخلاقی خویش پرداخت، مهم‌ترین وظیفه‌اش اصلاح امور دینی و دنیوی مردم است. امام صادق‌علیه‌السلام ذیل آیه شریفه «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً» (11) می‌فرماید: «مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَكَأَنَّمَا أَحْیاهَا وَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ قَتَلَهَا؛ (12) هر کس نفسی را از گمراهی خارج و به هدایت وارد کند مانند این است که آن نفس را زنده کرده و هر کس آن نفس را از هدایت خارج کرده و به گمراهی بکشاند، به تحقیق که او را کشته است.»

امام راحل‌قدس‌سره می‌فرمود: «توجه داشته باشید که آخوند، شغلش بزرگ‌ترین شغلها و مسئولیتش بزرگ‌ترین مسئولیتهاست. یک شخص روحانی می‌تواند یک ملت را نجات بدهد و یک شخص روحانی می‌تواند یک ملت را به تباهی بکشد. توجه داشته باشید که مبادا از آن اشخاص بشوید که یک ملت را به تباهی بکشید. از آن اشخاص باشید که یک ملت را به سعادت برسانید یا شعاع شما در هر جا هست، آنها را به سعادت برساند؛ با ارشاد شما مردم هدایت بشوند.» (13)

همچنین می‌فرمود: «اگر در یک محل، یک روحانی متعهد باشد، آن محل را تصفیه می‌کند و اگر در هر یک از بلاد چند نفر روحانی باشند که آنها آن طور که باید، آن طور که دستور اسلام است باشند، از باب اینکه مردم تبعیت از آنها می‌کنند، مردم هم اصلاح می‌شوند و با اصلاح مردم یک جامعه صحیح پیش می‌آید.» (14)

بنابراین اگر بالاترین متخصصان رشته‌های مختلف پزشکی را در نظر بگیریم خواهیم دید آنان وظیفه دارند نهایت تلاش خویش را در راه نجات جان چند انسان به خرج دهند و آنان را از خطر مرگ یا نقص عضو نجات دهند و این عمل که در اسلام، کاری بس مهم است، در حیطه تخصص آنان و به شرط مراجعه بیمار به آنها است؛ اما روحانی جانشین انبیا و اولیای الهی است که وظیفه خودسازی و سپس انسان سازی را بر عهده دارد. ظرفیت وجودی یک روحانی همانند انبیا، همه انسانها و همه سلایق را شامل شده است و وظیفه دارد در راهبرد اهداف خویش به دنبال مردم برود و آنان را با وظایفشان - که اولین قدم در راه معالجه روح است - آگاه سازد. در طول تاریخ نیز این انبیا و ائمه‌علیهم‌السلام و جانشینان آنان بوده‌اند که در پی ارشاد مردم رهسپار می‌شده‌اند و احدی از آنان در انتظار درخواست و یا دعوت مردم نبوده است.

مناسب می‌دانم که در این مجال به ذکر خاطره‌ای اشاره کنم که هم تفاوت بین کار روحانی و متخصصان علوم پزشکی - که هر دو برای سلامت جامعه زحمت می‌کشند - روشن‌تر شود و هم معنای آیه 32 سوره مائده به وضوح آشکار شود.

یکی از مبلغان در یکی از شهرها، کانون قرآنی تأسیس کرد و از همه ظرفیتها برای شرکت مردم به ویژه جوانان در برنامه‌های قرآنی استفاده جست. جذابیت برنامه ها به گونه‌ای ادامه یافت تا روزی یکی از جوانان، دوست خوش صدا و ترانه خوان مراسم عروسی را همراه خود به کانون آورد و مورد استقبال گرم مسئول کانون قرار گرفت و این جوان، کم کم جزء اعضای کانون قرار گرفت.

اکنون، آن ترانه خوان مجالس لهو و لعب، یکی از بهترین قاریان قرآن در سطح آن استان و مشغول فعالیتهای قرآنی و فرهنگی است و شاید تاکنون جوانان بسیاری را همانند خود به سوی قرآن و دین جذب کرده باشد.

3. خدمت رساني

از دیگر برنامه‌های انبیا، اولیا و علما، خدمت رسانی به مردم بوده است. وقتی امام سجاد‌علیه‌السلام را غسل می‌دادند، دیدند علاوه بر هفت موضع سجدۀ ایشان که پینه بسته بود، پشت حضرت نیز پینه بسته است. معنای آثار پینه در پشت آن بزرگوار، این است که در مسیر خدمت به مردم نیز مانند مسیر عبادت باید بسیار تلاش کرد. در این صورت است که تبلیغ، اثرگذار خواهد بود.

خدمت‌رسانی علاوه بر ثواب و پاداش بسیاری که بر آن مترتب است آثار و برکات فراوانی در موفقیت روحانی و جلب مردم به سوی دین دارد. یک روحانی می‌تواند علاوه بر خدمت فکری و فرهنگی، خدمت رسانی اجتماعی، حمایت از محرومان و مشکل گشایی از مردم را در رأس برنامه‌های خویش قرار دهد که این کار از بزرگ‌ترین برنامه‌هایی است که وی می‌تواند انجام دهد.

یکی از مبلّغان از جمله کارهای یک ساله خویش در یکی از روستاهای محروم را رفع مشکل آب روستا بیان می‌کرد که با پیگیریهای مکرر به سرانجام رسیده است؛ به یقین، تلاش یک مبلّغ برای رفع مشکل یک روستا از صدها سخنرانی و دعوت جوانان به سوی دین مؤثرتر است. این لطف، محبت و رسیدگی عاطفی به مردم از مهم‌ترین دستورهای امیر مؤمنان‌علیه‌السلام به مالک اشتر است: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ؛ (15) دل خویش را سرشار از مهربانی و محبت و لطف به مردم و زیردستان کن.»

بر همین اساس در سراسر زندگی علمای بزرگوار دین، روح خدمت رسانی را به عیان مشاهده می‌کنیم. مرحوم آیت الله خادمی‌رحمه‌الله علاوه بر تشکیل پرجمعیت‌ترین و پرمایه‌ترین مجالس درس و تربیت شاگردان بسیار در اصفهان، خدمات فرهنگی و عمرانی فراوانی را از خود به یادگار نهاد که تأسیس چندین کتابخانه، مسجد و انجمن خیریه، جمع‌آوری کمک برای رسیدگی به محرومان جامعه و حتی مسلمانان خارج از کشور و نیز رسیدگی به خانواده‌های زندانیان و تبعیدیان دوران ستم شاهی از جمله آن است. (16)

همچنین همواره در خدمت مردم بودن، یکی از خصوصیات اخلاقی شهید محراب آیت الله مدنی‌رحمه‌الله در طول زندگی حتی در دوران تبعید بود. ایشان به هر شهر یا روستایی که می‌رفت برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی مردم تلاش می‌کرد که برای نمونه، احداث مهدیه در همدان، احداث درمانگاه، راه‌اندازی صندوق قرض الحسنه، احداث حسینیه و حمام در دره مراد بیک همدان، احداث مدرسه و راه‌اندازی صندوق قرض الحسنه در قصر شیرین و احداث هیجده دستگاه خانه در یکی از روستاهای بویین زهرا از جمله آنهاست.

هجرت شهید محراب حضرت آیت الله صدوقی‌رحمه‌الله به استان یزد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز آثار بسیاری را به همراه داشته است. بنا و تعمیر 18 مسجد، 19 مدرسه علوم دینی، تأسیس چند خیریه، بیمارستان، مکتب الزهراء‌علیهاالسلام، صندوق قرض الحسنه، درمانگاه و مرکز تحقیقات اعصاب و روان، نمونه‌هایی از خدمات ایشان است؛ (17) در حالی که هزاران نفر از دوستان آیت الله صدوقی، مدنی، خادمی و... تا آخر عمر در قم، مشهد و... ماندند و خدمت چندانی در راه اسلام انجام ندادند و سنت حسنه‌ای را پایه‌گذاری نکردند.

یکی از شاگران آیت الله یثربی‌رحمه‌الله در منطقه تبلیغی خود، بیش از پانزده سال قبل، سنتی مبارک را پایه ریزی کرد که از شب اول ماه مبارک رمضان، هر شب یکصد غذای گرم بین خانواده‌های محروم و آبرومند - که توسط هیئت امنای مساجد معرفی می‌شدند - پخش می‌شد. در سال دوم یکصد و پنجاه غذا، سال سوم سیصد غذا، سال چهارم پانصد غذا، سال پنجم شبی هزار غذا طبح و طبق برنامه، میان نیازمندان پخش شد که در طول ماه مبارک به تناوب به هر خانوار، چهار شب غذا تحویل می‌شد. نکته مهم اینکه پس از گذشت پانزده سال از آن اقدام، همچنان این برنامه در میان خیّرین آن منطقه ادامه دارد و چه زیباست کلام رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله که فرمود: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ مِنْ غَیرِ أَنْ ینْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَی‏ءٌ؛ (18) هر کس سیره و روش خوبی را در جامعه بنیان نهد اجر آن سیره و اجر کسانی که تا قیامت به آن سیره عمل می‌کنند برای او خواهد بود؛ بدون آنکه از اجر عاملان به آن، چیزی کاسته شود.»

زیباتر آنکه مردم، سالهای سال از این خدمات استفاده می‌کنند و آن را نه به نام یک فرد، که از آن به نام اسلام و روحانیت یاد می‌کنند. اینها نمونه‌ای از هزار نمونه کارهایی است که یک مبلّغ در محل تبلیغ خود می‌تواند انجام دهد، در حالی که روی گرداندن از هجرت، استعدادها و توانایی آنها را خاموش می‌کند.

ادامه دارد... .

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

(1). توبه/ 20.

(2). نساء/ 100.

(3). بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 68، ص 232 و الغارات، ابراهیم بن محمد ثقفی، قم، موسسه دارالکتاب، چاپ اول، 1410 ق، ج 2، ص 343.

(4). تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی، قم، انتشارات اسماعیلیان، چهارم، 1415 ق، ج 1، ص 541.

(5). توبه/ 122.

(6). برگفته از: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374 ش، ج 10، ص 403.

(7). درسهای مدرس، تحقیق محمد مهدی فجری، قم، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1، بی تا، ص 19.

(8). الاحتجاج، علامه طبرسی، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 ق، ج 1، ص 17.

(9). «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه‌ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می‌دهد. (ابراهیم/ 24 و 25).

(10). مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 17، ص 413.

(11). مائده/ 32.

(12). الکافی، ثقه الاسلام کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج 2، ص 210.

(13). صحیفه نور، ج 8، ص 262.

(14). همان، ج 11، ص 394.

(15). نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، موسسه تحقیقاتی امیر المؤمنین‌علیه‌السلام، قم، بوستان کتاب، نامه 53.

(16). یتیمان سرافراز، محمد مهدی فجری، قم، انتشارات مهر امیر المومنین‌علیه‌السلام، چاپ سوم، ص133.

(17). همان، ص 185.

(18). الکافی، ج 5، ص 9.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.