گفتگو با حجّة الاسلام والمسلمین محمدحسین فلاح زاده ؛ روش بیان احكام
نام نشریه: مبلغان، شماره 95
· لطفاً در مورد اهمّیت بیان احكام در تبلیغ دین توضیح دهید؟
o بخش عمدهای از معارف دینی، قوانین عملی است كه «احكام» یا «فقه» نامیده میشود. در حوزههای علوم دینی، بخش عمدهای از وقت طلبهها صرف فقه آموزی و فراگیری احكام دینی میشود. حال اگر ما میخواهیم مبلّغ دین باشیم، باید بخشی از وقتمان، صرف تبلیغ و ابلاغ احكام به مردم باشد؛ همان طور كه وظیفه ما حوزویان را آیه «نفر» مشخص میكند:
«فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِ ّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛ (1)
طبق این آیه وظیفه اوّل، تفقّه و وظیفه دوم، ابلاغ و انذار میباشد كه دو وظیفه اصلی حوزههای علمیه است.
البته تفقّه یعنی تعمّق و فهم دقیق در تمامی اموری كه مربوط به دین است و شامل احكام و فقه اصطلاحی هم میشود كه حوزههای علوم دینی، الحمد للَّه عنایت ویژهای به احكام و فقه اصطلاحی دارند و بیشترین انرژی خود را صرف همین بخش میكنند. اگر شما تاریخ حوزههای علمیه را مطالعه كنید، میبینید زندهترین درس در حوزههای علمیه، درس فقه بوده است و آثار بسیار ارزشمندی نیز در این زمینه به یادگار مانده است.
اما در بخش دوم یعنی ابلاغ و رساندن معارف دینی و به خصوص فقه و احكام دینی به دیگران، آیا موفّق هستیم یا نه؟ در رساندن این علوم به حوزویها، بله موفق میباشیم؛ امّا نسبت به دیگران بنده میخواهم بگویم كه دركارمان به طور كامل موفّق نبوده ایم؛ یعنی كم كار میشود؛ زیرا اولاً، عنایت به این مسئله بسیار كم است و ثانیاً، شیوه را هم خوب نمیدانیم و اگر بدانیم خوب به كار نمیگیریم. اگر به دیگران نگاه كنیم و ببینیم كه چگونه و با چه وسائل پیشرفته و شیوههای نوینی، افكار و اندیشههای خود را منتشر میكنند، آن گاه به كم كاری خودمان پی میبریم.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْاَرْضِ الْخالِیةِ ما اُلْقِی فِیها مِنْ شَی ءٍ قَبِلَتْهُ؛ (2) قلب نوجوان مثل زمین موات است (زمین كاشته نشده) ؛ هر چه (هر بذری) در این قلب قرار بگیرد، قبول میكند و میپذیرد.»
حال اگر ما كودكان و نوجوانانمان را در نیابیم و در این قلب پاك و صاف و این اراضی موات بذر دین نكاریم، دیگران در آن بذر بی دینی میكارند و اگر این اراضی موات را احیا نكنیم، دیگران از آن به نفع خودشان استفاده میكنند.
من نمونههایی را عرض میكنم: برای آموزش بچههای پیش دبستانی در مورد گیاهان و گلها، جانوران، پایتختهای كشورها، پرچمهای كشورها، اعداد و حروف، چقدر كتاب وجود دارد؛ ولی متأسفانه شما حتی دو كتاب برای آموزش احكام دینی قبل از دبستان نمیتوانید نام ببرید. ائمّه علیهم السلام فرموده اند كه آموزش احكام را قبل از بلوغ شروع كنید؛ حتی عمل به احكامی مثل نماز و روزه را هم گفته اند شروع كنید تا اندازهای كه به آنها سخت نگذرد.
پس مسئولیت سنگینی بر عهده داریم و آن اینكه معارف دینی را به صورتی قابل قبول و جذّاب به مردم یاد بدهیم.
· یك مبلّغ جهت آمادگی برای بیان احكام چه مراحلی را باید بگذراند؟
o كسی كه میخواهد احكام شرعی بگوید، قطعاً باید خودش آشنایی به احكام شرعی داشته باشد یا به تعبیر دیگر، مسئله گو باید مسئله دان باشد و جهت آمادگی برای بیان احكام باید مراحلی را بگذراند كه عبارت اند از: 1. انتخاب بحث؛ 2. مطالعه دقیق و كامل بحث انتخابی؛ 3. انتخاب مسائل در بحث انتخاب شده؛ 4. تنظیم و دسته بندی مسائل؛ 5. خلاصه نویسی و یادداشت برداری.
در انتخاب بحث نیز باید ملاكهایی را مد نظر داشته باشد:
1. نیاز افراد :ا ینكه آیا مخاطبین و شاگردان، به این بحث نیاز دارند یا ندارند؟
2. فهم افراد: اینكه آیا این بحثی را كه میخواهد مطرح كند، شاگردان میتوانند بفهمند یا نه؟
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «لا تَقُلْ ما لا تَعْلَمُ بَلْ لا تَقُلْ كُلَّ ما تَعْلَمُ؛ (3) آنچه را نمیدانی، مگو، بلكه هر آنچه را میدانی نیز مگو!» بنابراین، مطالعه برای كسب آگاهی لازم است تا انسان عالمانه حرف بزند؛ اما نه به این معنی كه هر آنچه را میداند برای همه و در همه جا بگوید.
3. زمان در اختیار: به نحوی بحث خود را با زمانی كه در اختیارش قرار داده اند تنظیم كند تا بتواند حق مطلب را ادا كند.
· عوامل مؤثر در تعیین نیاز افراد چیست؟
o عوامل متعددی در تعیین و تغییر نیاز افراد مؤثر است كه از جمله آنها این نكات است:
1. دانستن سن افراد، اعم از: كودكان، نوجوانان، بزرگسالان.
2. دانستن جنس افراد؛ چرا كه مسائل مورد نیاز خانمها و آقایان، دخترها و پسرها متفاوت است.
3. دانستن موقعیت مكانی افراد كه كجا زندگی میكنند؟ مثلاً نوجوانی كه در شهر تهران زندگی میكند، احتیاج به بعضی از احكامی كه مورد نیاز یك نوجوان روستایی است، ندارد و همچنین بالعكس.
4. دانستن موقعیت زمانی؛ مثلاً یك وقت مسائل شطرنج مثل حالا مطرح نبود و همه معتقد بودند كه بازی با آن حرام است؛ اما زمان، آن را تغییر داده است. به نظر برخی این وسیله، دیگر وسیله قمار نیست و به نظر برخی از مراجع تقلید، بازی با آن بدون برد و باخت اشكال ندارد.
قبل از انقلاب اسلامی، افراد خیلی اهل اعتكاف نبودند و تعداد معدودی در برخی شهرها معتكف میشدند؛ ولی الآن هزاران نفر در مساجد معتكف میشوند و باید مسائل اعتكاف را بدانند. همچنین است مسئله پیوند اعضاء و شبیه سازی و امثال اینها.
5. دانستن موقعیت شغلی افراد؛ به عنوان مثال: اگر بخواهید روز معلّم برای عدهای از معلّمان صحبت كنید و احكام و مسائل شرعی را برای آنها بگویید، قطعاً شغل آنها در تعیین نیازشان مؤثر است و به ذهن شما میآید مسائلی را بگویید كه متناسب شغلشان باشد و یا در روز پرستار باید احكامی را برای پرستاران بیان كنید كه متناسب شغل آنان باشد.
· برای تنظیم و دسته بندی احكام از چه شیوههایی میتوان استفاده كرد؟
o امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند: «أَحْسَنُ الكَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَفَهِمَهُ الْخاصُّ وَالْعامُّ؛ (4) بهترین سخن آن است كه حسن نظام، آن را زینت داده باشد و عام و خاص آن را بفهمند.»
مطالبی را كه ما میخواهیم برای شنوندگان بیان كنیم، اگر منظّم و دسته بندی شده باشد، قطعاً بهتر میفهمند. غرض از بیان احكام نیز در مرحله اوّل، فهم احكام است و در مرحله بعد، عمل به آنهاست و در صورت منظّم بودن، هم خودمان بهتر میتوانیم مطالب را تبیین كنیم و هم مخاطبان و شنوندگان بهتر میفهمند.
برای دسته بندی احكام از این شیوهها میشود، استفاده كرد: 1. خوشهای یا نموداری؛ 2. پرسشی؛ 3. عنوانی؛ 4. تلفیقی یا تركیبی.
1. شیوه خوشهای (نموداری) : همان شیوه متعارف و متداول است كه یك بحثی را از كل به جزء میبرند و این شیوه از بقیه شیوهها راحتتر است: یك نمونه از احكام به شیوه نموداری، بحث خمس است كه نمودار آن به این صورت است:
اموال مردم
متعلق خمس، مانند:
1. سرمایه كسب
2. پس انداز پرداخت خمس آن واجب است.
3. مؤونه مصرفی
غیر متعلق خمس، مانند:
1. ارث
2. هبه پرداخت خمس آن واجب نیست.
3. جایزه
4 جهیزیه
مشكوك: مؤونهای كه معلوم نیست از اموال متعلّق خمس تهیه شده یا نه كه نیاز به مصالحه دارد.
نمونه دیگر از شیوه نموداری، تصویر ذیل در بیان احكام مسابقه و ورزش است:
مسابقه و ورزش
1. با ابزار قمار
با برد و باخت حرام
بدون برد و باخت حرام
2. با ابزار غیر قمار یا بدون ابزار
با برد و باخت
حرام؛ به جزء
اسب دوانی
تیراندازی
بدون برد و باخت
جایز
3. با ابزار مشكوك
قبلاً ابزار قمار بوده است حرام
قبلاً ابزار قمار نبوده است جایز
معلوم نیست قبلاً ابزار قمار بوده یا نه جایز
2. شیوه پرسشی: بدین ترتیب كه پس از انتخاب مسائل در قالب چند سؤال دقیق و با ترتیب منطقی ومنظّم، سؤالها را مطرح میكنیم و به جواب آنها میپردازیم. برای نمونه، بحث موسیقی را به شیوه پرسشی مطرح میكنیم:
1. موسیقی و غنا چیست؟ 2. آیا موسیقی و غنا مطلقاً حرام است؟ 3. ملاك تشخیص موسیقی حلال و حرام چیست؟ 4. نواختن و گوش دادن به موسیقی مشكوك چه حكمی دارد؟ 5. آیا موسیقیهایی كه از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش میشود یا مجوز ارشاد دارد، حلال است؟ و سؤالات دیگری كه در همین زمینه میتوان طرح كرد و جواب آنها را طبق فتاوای مراجع داد.
3. شیوه عنوانی: تعدادی عناوین مورد نیاز و جذاب را انتخاب میكنیم بعد در بین احكام و مسائل شرعی، مسائلی كه مربوط به عنوان مورد نظر است، جمع آوری میكنیم. بعد همان عنوان را به عناوین دیگر تقسیم بندی میكنیم. به عنوان نمونه، احكام لباس را بدین شیوه تقسیم بندی میكنیم:
احكام لباس: 1. لباس نماز؛ 2. لباس پوشش (لباس حجاب) ؛ 3. لباس احرام؛ 4. لباس آخرت، یعنی لباس میت. بعد وارد شرایط لباسها میشویم كه مثلاً لباس نماز چه شرایطی باید داشته باشد؟ اینكه مباح و پاك باشد، از اجزاء حیوان حرام گوشت نباشد و شرایط دیگر.
4. شیوه تركیبی (تلفیقی) : در این شیوه ممكن است از شیوه عنوانی و پرسشی شروع كنیم و خوشهای و نموداری پیش برویم؛ یعنی تلفیقی از آن سه شیوه را استفاده كنیم.
· هنگام بیان احكام چه اصول و نكتههایی را باید رعایت كرد؟
o 1. ساده گویی: پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله به معاذ بن جبل هنگامی كه او را به یمن فرستادند، در ضمن بیانی فرمودند: «یسِّرْ وَلا تُعَسِّرْ؛ آسان بگیر و سخت نگیر!» معاذ به عنوان رئیس حكومت و والی و حاكم به یمن فرستاده نشد، بلكه به عنوان یك مبلّغ دین به یمن رفت و مراد حضرت ظاهراً این بود كه در امر تبلیغ به گونهای و به شیوهای عمل كن كه بر مردم سخت نباشد؛ یعنی تصوّر نكنند كه این دین، دین مشكلی است.
پس در بیان احكام باید مسائل را به گونهای بگوییم كه مردم بفهمند. مقصودمان ساده كردن احكام برای عمل نیست كه اگر احتیاط واجب بود، بگوییم: احتیاط مستحب است و اگر واجب بود، بگوییم واجب نیست، نه چنین نیست؛ بلكه باید احكام را به گونهای توضیح دهیم كه مخاطبان متوجّه بشوند. مقصود از ساده گویی هم این است كه اولاً، در بیان احكام از اصطلاحات و لغات نامأنوس غیر ضروری بپرهیزیم و ثانیاً، از جملات كوتاه و روان استفاده كنیم.
من یك جمله فقهی پر از اصطلاحات را میگویم و بعد به صورت روان بیان میكنم: «اگر حیوانی فری اوداج اربعه بشود مستقبلاً الی القبله با آلت حدیدیه به ید مسلمان با ذكر اسم جلاله، حلال است و گرنه حرام است.» این جمله برای اهل فن هیچ اشكالی ندارد؛ ولی آیا كسانی كه با این اصطلاحات سركار ندارند، متوجّه میشوند؟ همین مسئله را میتوان این گونه مطرح كرد: «اگر حیوانی با این شرایط سر بریده شود، حلال است و گرنه حرام ا ست: 1. چهار رگ معروف بریده شود؛ 2. حیوان هنگام ذبح رو به قبله باشد؛ 3. با ابزار آهنی سر بریده شود؛ 4. مسلمان، حیوان را سر ببرد؛ 5. هنگام سر بریدن، نام خدا را ببرد؛ یعنی بسم اللّه بگوید.» آیا این بهتر و روانتر نیست؟
2. تبشیر: از جمله سفارشات پیامبرصلی الله علیه وآله به معاذ، این بود كه: «یا مَعاذُ بَشِّرْ وَلا تُنَفِّرْ؛ای معاذ! بشارت بده و نفرت ایجاد مكن!» مطلبی را كه میگوییم، آیا در دل مخاطب نسبت به دین و نسبت به آن مطلب، ایجاد علاقه میكند یا اینكه ایجاد تنفر میكند؟ ما باید این احكام زیبا و متقن را صحیح و به گونهای بیان كنیم كه افراد به احكام علاقه مند شوند. حال اگر سؤال شود كه چگونه بگوییم تا این مسئله رعایت شود؟ جواب میدهیم:
الف. در بیان احكام، مسائل را به گونهای بیان نكنیم كه مخاطب به ویژه جوان و نوجوان تصور كند اسلام از او سلب آزادی كرده است؛ چرا كه انسان به آزادی علاقه مند است. اگر مخاطب تصور كند كه اسلام و احكام دینی او را به بند میكشد و بر سر همه راهها علامت ورود ممنوع دارد، بعید است او علاقه چندانی به دین نشان دهد. بنای دین این نیست كه در اسلام محرمات بیش از مباحات باشد. ما در اسلام چهار اصل مهمّ داریم: 1. اصل طهارت، یعنی اصل بر این است كه همه چیز پاك است؛ 2. اصل اباحه، یعنی اصل بر این است كه اعمال و كارها جایز است «اِلَّا ما خَرَجَ بِالدَّلِیلِ»؛ 3. اصل حلیت كه خداوند برای شما پاك و پاكیزه و طیب را حلال كرده است؛ 4. اصل صحّت كه یعنی اصل بر صحّت عمل مؤمن است.
ب. بنای ما در بیان احكام، گره گشایی باشد؛ یعنی یك سری مشكلها و مسائلی كه مبهم است و مخاطبان تصور باطل از آنها دارند، به صورت روشن بیان كنیم؛ مثلاً خیلی از مردم خیال میكنند موش، سوسك و استفراغ نجس است؛ در حالی كه اینها نجس نیستند. یك سری سؤالات هم ممكن است برای خود ما پیش بیاید كه برای مردم هم پیش میآید، مثل: آب كشیدن موكت چسبیده كه برای خیلیها مشكل است و اینكه آیا ماشینهای لباس شویی مُطَهِّر و پاك كننده هستند یا نه؟ پس باید در بیان احكام گره گشا باشیم.
ج. یك سری احكام كلّی را بیان كنیم كه مخاطب فكر كند یكباره احكام زیادی یاد گرفته است؛ مثلاً اینكه تمام نمازها باید با طهارت باشد، به جز نماز میت. این یك مسئله كلّی است كه چندین مسئله را از آن یاد میگیرند.
3. استفاده از مثال یا تطبیق حكم بر مصداق: مصداق و مثالی كه برای احكام بیان میكنیم، باید دارای شرایطی باشد: 1. مطابق با حكم باشد؛ 2. در سطح فهم افراد باشد؛ 3. مطابق با نیاز افراد باشد؛ یعنی مثال قدیمی نباشد و مبتلی به باشد؛ 4. مختصر و گویا باشد؛ 5. به قدر نیاز آن مسئله باشد. یك مسئله ممكن است مصادیق زیادی داشته باشد و پیچیده به نظر بیاید، در این مورد باید چند مثال بزنیم تا واضح شود.
در اینجا، در مورد مطابق با نیاز افراد بودن مثال، نمونهای را ذكر میكنم: در بحث ضمان در كتاب لمعه به شتر مثال زده شده كه اگر فرد اجاره كننده در نحوه استفاده یا نگه داری آن افراط و تفریط كرده باشد، ضامن است و الاّ ضامن نیست. امروزه این مثال كاربرد ندارد؛ چون غالب افراد شتر اجاره نمیكنند و مثال قدیمی است. اگر ما میخواهیم در همین باب ضمان مثال بزنیم و برای نوجوانان مسئله بگوییم، میتوانیم از مثالهای دوچرخه، كتاب و توپ استفاده كنیم. همچنین برای خانمهای خانه دار میتوانیم مثال بزنیم به اینكه اگر خانمی برای برگزاری مراسمی از همسایهاش فرش و ظرف گرفته است، باید در حفظ آنها بكوشد و اگر كوتاهی كند، ضامن است.
4. استفاده از روش نوشتاری: این اصل از اصول كلاس داری است كه بعضی از پرسشها و نمودارها را روی تخته مینویسند. امروزه هم ثابت شده است كه اگر قوّه بینایی به كمك قوّه شنوایی بیاید، در فراگیری و شناخت بسیار مؤثر است.
5. استفاده از جاذبههای هنری: یكی از راههایی كه میتوانیم از خستگی و یك نواختی كلاس بكاهیم، استفاده از جاذبههای هنری است، همچون: 1. نقاشی؛ 2. خطاطی؛ 3. معمّا؛ 4. شعر؛ 5. داستان؛ 6. جدول؛ 7. فیلم و نمایش.
6. آموزش عملی: بسیاری از مسائل فقهی، قابلیت آموزش عملی دارند، مثل: وضوی جبیره، نماز جماعت، نماز آیات و حجّ. و تبلیغ دین فقط گفتاری نیست، بلكه آموزش عملی هم باید داشته باشیم و این سیره پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله است كه فرمود: «صَلُّوا كَما رَأَیتُمُونِی أُصَلِّی؛ (5) نماز بخوانید همان طور كه من نماز میخوانم!»
حمّاد بن عیسی میگوید: روزی امام صادق علیه السلام به من فرمودند: «چقدر خوب است بلند بشوی و یك نماز بخوانی.» گفتم:ای آقای من! من كتاب حریز را حفظ هستم و مطابق آن نماز میخوانم. حضرت فرمودند: «اشكال ندارد، بلند شو یك نماز بخوان ببینم!»
می گوید: بلند شدم و یك نماز خواندم. حضرت فرمودند: «برای شما كه از اصحاب ما هستید، زشت است این طوری نماز بخوانید.» بعد حضرت نماز میخواندند و گفتند: «این گونه نماز بخوانید!» از این حدیث برمی آید كه این نماز، نماز آموزشی بوده است و این، آموزش عملی احكام است.
7. سؤال از حاضران: یكی از عوامل خسته كننده بودن بیان احكام، این است كه ما همیشه متكلّم وحده باشیم. بنابراین، با سؤال از حاضران میتوان از این حالت بیرون آمد. سؤال از حاضران بر دو نوع است: یا سؤال آموزشی است كه از ناگفته هاست و یا سؤال آزمایشی است كه از گفتههای قبل است.
8. پاسخ به سؤالات حاضران: برای پاسخ گویی به سؤالات حاضران چند نكته را باید به مخاطبین تذكّر دهیم تا ایرادگیریها كم شود و سؤالها سامان پیدا كند و ما بهتر بتوانیم جواب دهیم:
الف. شیوه خودمان در پاسخ گویی به سؤالات را در همان جلسه اوّل بگوییم.
ب. تذكر دهیم كه سؤالات باید نفع عمومی داشته باشد.
ج. تذكر دهیم كه سؤالات باید مربوط به بحث باشد و سؤالاتی كه مربوط به بحث نیست، برای پایان جلسه گذاشته شود.
و البته در پاسخ گویی، از شیوههای شفاهی یا كتبی میتوان استفاده كرد؛ ولی برخی سؤالهای مكتوب را حتماً باید به صورت كتبی جواب داد.
9. رفع اشتباه: اگر مسئلهای اشتباه گفته شود، در صورت امكان باید با توضیح صحیح، رفع اشتباه كرد.
· مواردی كه در بیان احكام از گفتن آنها باید صرف نظر و پرهیز كرد، كدام است؟
o 1. پرهیز از بیان مسائل، به گونهای كه موجب زیادی شك و وسوسه شود: اصل احتیاط مطلوب است، امّا گاهی احتیاط در ترك احتیاط است. وسوسه هم كه اصلاً خوب نیست. برخی از مسائل، شك و وسوسه و احتیاط را زیاد میكند، مانند این مسئله: «اگر در غسل به اندازه سر مویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است.» وقتی اصل مسئله كه «در غسل باید تمام بدن شسته شود.» گفته شد، دیگر گفتن آن قسمت ضرورت ندارد؛ هر چند آن قسمت را برای دقت در احكام گفته اند تا افراد در طهارت و نجاست بی قید نباشند؛ ولی گفتنش ممكن است باعث وسواس مخاطب بشود. خیلی از افرادی كه وسواسی میشوند، به خاطر نوع مسئله گفتن ما مبلغان است.
2. پرهیز از استدلال فقهی در بیان احكام: استدلال فقهی برای اهل فن مانعی ندارد؛ ولی برای غیر اهل فن ضرورت ندارد؛ البته میتوانیم از آیات و روایاتی كه حكم قطعی یا فضیلت و آثار حكم را بیان میكند، استفاده كنیم؛ مثل آیه «كُتِبَ عَلَیكُمُ الصِّیامُ كَمَا كُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ « (6) كه وجوب روزه را بیان میكند، و آیه «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَی ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ و وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَمَی وَالْمَسَكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ» (7) كه مصارف خمس را بیان میكند و همه فقها اتفاق دارند كه مصارف خمس همینهاست. و آیات و روایاتی كه فضیلت حكمی را بیان میكند؛ مثل: «اَلْوُضُوءُ عَلَی الْوُضُوءِ نُورٌ عَلی نُورٍ» (8) و «إِن تُقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یضَعِفْهُ لَكُمْ» (9) اینها اشكالی ندارد.
3. پرهیز از بیان فلسفه احكام: گاهی میپرسند كه چرا باید این كار را انجام دهیم؟ چرا نماز صبح دو ركعت است؟ چرا خانمها نمیتوانند مرجع تقلید بشوند؟ این چراها، سؤال از حكمت و فلسفه احكام است. كه اشكالی هم ندارد؛ چون از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله هم پرسیده اند و برخی از فلسفه احكام را معصومین علیهم السلام بیان كرده اند. كتاب «علل الشرائع» تألیف شیخ صدوق روایاتی كه فلسفه احكام را بیان كرده، یك جا جمع كرده است. البته برگزار كردن جلساتی جداگانه برای بیان فلسفه احكام اشكالی ندارد؛ ولی نباید در كلاس احكام به فلسفه احكام بپردازیم، مگر مواردی كه فلسفه حكم به طور قطعی شناخته شده و موجب تقویت اعتماد شنوندگان میشود؛ امّا فلسفه بسیاری از احكام شرعی برای ما معلوم نیست.
به عنوان مثال، از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نقل كرده اند، علّت اینكه در هر ركعت از نماز دو سجده باید به جا آوریم، این است كه در سجده اوّل سر به سجده میگذاریم، یعنی ما از خاكیم. سر از سجده برمی داریم، یعنی از خاك پدید آمده ایم. مجدّداً سر به سجده میگذاریم، یعنی ما میمیریم و ما را در خاك میگذارند. سر از سجده برمی داریم، یعنی مجدداً روزی برای حسابرسی مبعوث میشویم. خوب، این حكمت منصوص و قطعی است و بیان شده و میتواند میزان تعبّد فرد را زیاد كند و میتوان آن را در كلاس احكام بیان كرد؛ امّا اگر بخواهیم فلسفه یك سری از احكام را بگوییم، ممكن است به یك جایی برسیم كه تواناییاش را نداشته باشیم و از اصل هدفمان باز بمانیم. بنابراین، پیشنهاد ما آن است كه در كلاس احكام سراغ فلسفه احكام نرویم، مگر مواردی كه حكمت مُصَرَّح و قطعی داشته باشد و موجب تقویت اعتماد شنوندگان شود و البته بیان فلسفه كلی احكام نیز اشكال ندارد.
4. پرهیز از بیان تفاوت فتاوا: بیان تفاوت فتواها برای بسیاری از مخاطبان سنگین است و در یادگیری احكام برای آنان ایجاد مشكل میكند.
· در صورت اختلاف فتوا، احكام شرعی را مطابق فتوای كدام مجتهد باید بیان كرد؟
o جلسات احكام دو دسته است: 1. كوتاه مدّت یا مقطعی كه حداكثر سه جلسه بیشتر نیست؛ 2. بلند مدّت كه تعداد آن از سه جلسه بیشتر است. در جلسات كوتاه مدّت دو كار میتوان انجام داد: یكی اینكه مسائل اتفاقی را بگوییم و سعی كنیم مسائل اختلافی را نگوییم و دیگر اینكه مطابق نظر مرجع تقلید خودمان بگوییم؛ یعنی فتوای كسی كه به نظرمان جامع الشرائط است. و در جلسات بلند مدت بهتر است نظر مرجعی كه بیشترین مقلّد را در بین مخاطبان دارد، بگوییم.
در مورد تفاوت فتوا باید توجه داشت كه بسیاری از تفاوتهای فتوایی اثر عملی ندارند؛ مثلاً یك مرجع فرموده: «واجب است.» و یك مرجع فرموده: «وجوب آن خالی از قوّت نیست.» این دو تعبیر هر دو فتواست و تفاوت آنها در مقام عمل تأثیری ندارد و فقط تعبیر علمی است و برای اهل فن در حوزههای علمیه خوب است؛ ولی در مرحله عمل مقلّد باید عمل كند.
«بعید نیست»، «مشهور است»، «أشهر چنین است»، «ظاهر چنین است»، «خالی از قوّت نیست»، «خالی از وجه نیست» و «محل اشكال است» تمام اینها تفاوتهایی است كه اثر عملی ندارند و به جز چندتا، بقیه در مقام عمل مشترك هستند و در جایی كه تفاوت عملی هم دارند، ممكن است برخی از آنها قابل جمع باشند. در این صورت، شما میتوانید یك فتوا بگویید و بقیه هم به آن عمل كنند و مشكلی پیش نیاید. به عنوان مثال، بگویید: «برای تطهیر چیز نجس آن را با كر، دو بار بشویید!» حالا اگر مرجع تقلیدی گفته است كه یك بار هم كافی است، با آنكه اثر عملی دارد، اما مشكلی ندارد و قابل جمع میباشد.
· در آخر اگر توصیه و سفارشی به خوانندگان مجله دارید، بفرمایید.
o چون درستی اعمال مكلفین به تطابق آن اعمال با احكام شرعی برمی گردد و یاد گرفتن احكام شرعی به مقداری كه غالباً مورد نیاز است، واجب میباشد، پس یاد دادن همان مقدار از احكام به دیگران نیز بر ما واجب است؛ یعنی اگر بر مردم تعلّم احكام واجب است، بر عالمان دین نیز تعلیم آنها واجب است.
بنابراین، به عنوان یك تكلیف شرعی در كنار سایر وظایف دینی و نشر سایر علوم اسلامی، باید اهتمام بیشتری به آموزش احكام داشته باشیم و در هر جا كه هستیم، به مقدار وسعمان وقت مناسبی را برای این امر اختصاص دهیم و مردم را با وظایف دینی شان آشنا سازیم. برای همه مبلغان گرامی آرزوی توفیق دارم و از دست اندركاران نشریه مبلغان كه این فرصت را به بنده دادند، تشكر میكنم.
· از حضرتعالی به خاطر فرصتی كه در اختیار مجله گذاشتید تشكر میكنیم و امیدواریم در آینده نیز بتوانیم از محضرتان بهره مند شویم.
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) توبه/122.
2) نهج البلاغة، نامه 31.
3) نهج البلاغة، حكمت 382.
4) غرر الحكم و درر الكلم، ص 210، ح 4046.
5) بحار الانوار، ج 82، ص 279.
6) بقره/183 ترجمه: «روزه بر شما نوشته شده، همان گونه كه بر كسانی كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزكار شوید.»
7) انفال/41 ترجمه: «بدانید از هر آنچه كه به غنیمت میگیرید، به درستی كه یك پنجم آن متعلّق به خدا و رسول خدا و نزدیكان و ایتام و فقراء و در راه ماندگان میباشد.»
8) وسائل الشیعة، ج 1، ص 377، ح 997 ترجمه: «وضو گرفتن [با وجود داشتن] وضو، [موجب] نور مضاعف است.»
9) تغابن/17 «اگر به خدا قرض الحسنه دهید، آن را برای شما مضاعف میسازد.»
افزودن دیدگاه جدید