اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

تاریخ انتشار:
ای یاس چیده، ای گل نقش چمن، علی! قرآن آیه آیه ی پامال من، علی مانند قلب من دهنت پر زخون شده خون گلوت گشته روان از دهن، علی
شعر شهادت حضرت علی اکبر

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| اشعار شهادت حضرت علی اکبر سازگار

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ای یاس چیده، ای گل نقش چمن، علی!

قرآن آیه آیه ی پامال من، علی

مانند قلب من دهنت پر زخون شده

خون گلوت گشته روان از دهن، علی

چسبانده خون به هم، دو لبت را ز گفتگو

با چشم خویش حرف برایم بزن، علی

لب تشنه، چشم بسته، نفس مانده در گلو

زخم تو گشته با دل من هم سخن، علی

تو مثل لاله ای که همه گشته برگ برگ

من مثل شمع سوخته در انجمن، علی

جایی برای بوسه نمانده به قامتت

از بس که زخمت آمده بر زخم تن، علی

ممکن نشد زروی زمینت کنم بلند

از بس که پاره پاره شده این بدن، علی

لیلا در انتظار تو چشمش بُوَد به راه

زینب چگونه بی تو رود در وطن، علی

در حیرتم چگونه زخونت خضاب شد

ماه جمال و زلف شکن در شکن، علی

فریاد من بلند زاشعار "میثم " است

سوزد زسوز او دل هر مرد و زن، علی

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ثمر دلم که وجود تو شده پاره چون جگرم علی

منم آسمان ولایت و تو ستارۀ سحرم علی

بنگر ز داغ تو ای پسر، که چه آمده به سرم علی

تو بگو چگونه نگه‌کنم، که تو جان دهی به برم علی

پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی

 نه مراست طاقت داغ تو، که تو در جمال، پیمبری

پدرت قتیل غم تو و تو شهید نیزه و خنجری

به کدام زخم تو بنگرم، که قتیل این‌همه لشکری

تو ز زین فتادی و آسمان، شده تیره در نظرم، علی

پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی

 مه آرمیده به خون من، بدن لطیف تو یکسره

ز هجوم نیزه و تیرها شده حلقه‌حلقه‌تر از زره

همه زخم‌های تن تو را، زده نوک نیزه، به هم گره

به شهادت همه تیغ‌ها، شده سینه‌ات، سپرم علی

پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی

 به صدای گریۀ عمه‌ات، به سرشک دیدۀ خواهرت

به رباب و اشک خجالتش، به گلوی خشک برادرت

که دریده فرق تو را ز هم؟که نشانده نیزه به حنجرت؟

به‌کدام زخم تو خون‌ دل، چکد از دو چشم‌ترم علی؟

پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی

 به کدام عضو تو بنگرم؟ که جدا شدند جدا جدا

تن پاره‌پاره نشان دهد، که هزار بار شدی فدا

ز هزار زخم تو می‌رسد، به فلک صدای خدا خدا

به چه طاقتی بدن تو را، سوی خیمه‌ها ببرم علی

پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی، پسرم علی

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

بهـار مـن، گل مـن، بـوستان پرپر من!

چه کرد با تو خزان پیشِ دیدة تر من؟

محاسنم به کفِ دست بود و اشک به رخ

نگـاه کـردم و دیـدم تـو رفتی از بر من

چه آمدت به سر ای مصحفِ ورق ورقم

کـه آیـه آیـه شدی بـاز در برابر مــن

خدا گواست که تنها شدم، غریب شـدم

ببین چه آمده با کشتن تو بـر سـر مـن

الا تمـام جوانـان کمک كنید مــرا

کنیـد گریــه بــرایِ عــلیِّ‌‌اکبر مــن

کسی که گـریه کند در شهـادت پسرم

کند شفاعت از او روز حشر، مادر من

بلنــد شـو، بنشین و سـلام کن پسرم

کـه بهـر دیدنت آید زخیمه خواهر من

پسر کـه رفت، پدر هم غریب می‌گردد

بـه ایـن دلیل تو بودی تمامِ لشکر من

تمام هاشمیان جمع گشته، جمع کنید

که ریخته به زمین پاره‌های پیکر من

بساز اشک بریز و بسوز ای «میثم»

که نظم توست قبول خدای داور من

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

به هر زخم تنت تصویر لبخند خدا دیدم

خدا از من تو را می خواست من چشم از تو پوشیدم

چو دیدم وقت بی آبی عقیق از تشنگی کاهد

لبان تشنه ات را گه مکیدم، گاه بوسیدم

به خود گفتم که شاید چشم خود را بازبگشایی

به روی شسته از خونت، ز اشکم آب پاشیدم

نیازی نیست دیگر سر ببرند از تنم بابا

که با جان دادنت صد بار مرگ خویش را دیدم

تنم در خیمه بود و مرغ روحم با تو در میدان

تو دور مرگ گردیدی و من دور تو گردیدم

زبان سرخ خود را تا نهادی در دهان من

سراپا شعله سبزی شدم، بر خویش پیچیدم

تو جان کندی و دست و پا زدی و من نگه کردم

ز هر زخمت هزاران ناله نشنیده بشنیدم

تو آب از من طلب کردی و آبم کردی از خجلت

چو شمع سوخته، هم سوختم، هم اشک باریدم

تو را با فرق بشکسته، روی خونین و لب عطشان

چو معبودم پسندید این چنین من هم پسندیدم

اگر "میثم" ز سوز خویش دل ها را زدی آتش

من اول از شرار دل، به آهت شعله بخشیدم

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

بنشینم و از سوز جگر ناله برآرم

بر صورت خونین تو صورت بگذارم

بردار خدا را سری از خاک و دعا کن

تا من به سر کشتۀ تو جان بسپارم

رسم است که بر نعش جوان لاله گذارند

من لاله به غیر از شرر ناله ندارم

از بس به تنت زخم روی زخم رسیده

ممکن نبود زخم تنت را بشمارم

با یاد لب خشک تو ای نور دو دیده

جا دارد اگر بر سر نی اشک ببارم

در خیمه زبان تو مکیدم جگرم سوخت

بگذار زلب های تو یک بوسه برآرم

فریاد دلم سر زند از سینۀ "میثم"

گیرم که ببندم لب و فریاد نیارم

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ای مصحف پاره پاره من

خورشید و مه و ستاره من

داغت به جگر شراره من

ثارالله و ابن ثاره من

آیات جدا جدا ز شمشیر

یکسر شده نقطه نقطه از تیر

رخساره به خاک هشته من

آیات به خون نوشته من

تسبیح بریده رشته من

چشمی بگشا فرشته من

کی کشت تو را؟ بگو چرا کشت؟

هم کشت تو را و هم مرا کشت

ای ماه به خون شده خضابم

ای کرده غروب آفتابم

ای العطش تو کرده آبم

بگشای لب و بده جوابم

با دیدة بسته کن اشاره

یک یا ابتا بگو دوباره

تو هست منی، مرو ز دستم

لب باز کن و بگو که هستم

بالای سرت ز پا نشستم

یک باره خمیدم و شکستم

در موسم دستگیری من

بشکست عصای پیری من

فرق تو، کتاب محکم تو

چشم تو، حدیث زمزم تو

تقدیم خدای من، دم تو

هر زخم دوباره مرهم تو

یک کشته و سی هزار قاتل

ای وای به من، بسوز ای دل

نازک بدنت ز تیر دشمن

گردیده چو حلقه های جوشن

زخم تو دهن گشوده بر تن

لبخند زند به گریه من

گردیده تن تو اربا اربا

مثل دل چاک چاک بابا

زخم تو چو لاله های چیده

اعضات چو حنجر بریده

تو مثل مه به خون کشیده

من مثل هلال نو خمیده

وقتی که صدات را شنیدم

یک لحظه هزار داغ دیدم

بر زخم تو خون دل فشاندم

فریاد به آسمان رساندم

بالای سر تو روضه خواندم

تو رفتی و من غریب ماندم

آیینة من چرا شکستی

همچون دل من به خون نشستی

بی تو نفس است آه سردم

چون شمع، میان جمع فردم

بهر تو بلند گریه کردم

خوب است به خیمه بر نگردم

بنشینم و در برت بگیرم

تا بر سر کشته ات بمیرم

زخم تو عنایت هو الهوست

داغ تو گلی است هدیه بر دوست

جان تو نثار حضرت اوست

بر دوست رضای دوست نیکوست

"میثم" هدفش رضایت ماست

دلباخته ولایت ماست

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ای گل در بهار، پرپر شده

باغ گل از نیزه و خنجر شده

میوۀ نخل دل مجروح من

پاره بدن، پاره‌تنِ روح من

آب وضویت، شده خون سرت

پاره‌تر از قلب پدر، پیکرت

داغ تو صد بار شده قاتلم

خنده زند زخم تنت بر دلم

بحر، ز فریاد تو بی‌تاب شد

آب، هم از شرم لبت آب شد

چشم به خون شسته ز هم باز کن

یا ابتا بگوی و پرواز کن

از لب خشکت خجلم راستی

سوختی و آب ز من خواستی

میوۀ قلبم جگرت شد کباب

پر شده از خون، دهنت جای آب

ای ز غمت، خونْ، دل شمشیرها

زخم تنت در جگر تیرها

آب فرات از عطشت خون گریست

چشم پدر را بنگر، چون گریست

دیده، بهر زخم تنت، دوختم

سوختم و سوختم و سوختم

جسم تو در هُرم عطش تاب خورد

خاک هم از خون سرت آب خورد

تیر که در قلب تو پرواز کرد؟

تیغ که قرآن ز سرت باز کرد؟

آنکه به خون پیکرت آغشته بود

کاش که پیش از تو مرا کشته بود

خون هزاران چو تو، تقدیم دوست

دوست به من، هر چه پسندد نکوست

دوست، به زخم تنت آراسته

دوست، تو را غرقه به خون خواسته

گریه به زخم تو اگر مشکل است

خندۀ او مرهم زخم دل است

من دو زبان مکیده‌ام در دهن

یکی زبان تو، یکی جدّ من

زبان او داد حیاتم ولی،

زبان تو کرد کبابم، علی

زبان او داد مرا شیر ناب

زبان تو قلب مرا کرد آب

زبان او روح فزاینده بود

زبان تو آتش سوزنده بود

زبان او چشمه شد و آب داد

زبان تو شعله شد و تاب داد

با نفست شعله برافروختی

"میثم"دلسوخته را سوختی

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ماهم به خون نشست و سرشکم ستاره شد

قرآن آیه آیه ی من پاره پاره شد

داغ رسول بود به قلبم ز کودکی

تکرار آن به داغ جوانم دوباره شد

با زخم فرق چاک تو و زخم قلب من

زخم درون قاتلت امروز چاره شد

وقتی که آب خواستی از من ندادمت

آتش بلند از جگر سنگ خاره شد

وقتی زبان خود به دهانم گذاشتی

از هُرم تشنگی ات وجودم شراره شد

تنها نه آه، راه نگاه مرا گرفت

از دیده ام گرفته توان نظاره شد

هر کس رسید بر تن پاک تو زخم زد

همچون ستاره زخم تنت بی شماره شد

داغت به دل نشست و سرشکم زدیده ریخت

بغضم به سینه ماند و کلامم اشاره شد

تیغ سقیفه بود که فرق تو را شکافت

زآنجا ستم به آل پیمبر هماره شد

«میثم» به خاندان پیمبر چها گذشت

نه رحم بر جوان و نه بر شیر خواره شد

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ای مرا آشفته کرده حال تو

دیده و جان و دلم دنبال تو

عزم وصل حق تعالی کرده ای

ترک جان یا ترک بابا کرده ای

روح من با این شتاب از تن مرو

ای تمام عمر من بی من مرو

کم زهجر خویش قلبم چاک کن

باز گرد از دیده اشکم پاک کن

راه غم بر قلب تنگم باز شد

غربتم با رفتنت آغاز شد

ای دل صد پاره ام پیراهنت

اشک ثار الله وقف دامنت

می روی این قوم سنگت می زنند

گرگ های کوفه چنگت می زنند

صبر کن بابا تماشایت کنم

سِیر حسن و قدّ و بالایت کنم

بعدِ عمری حاصل من داغ توست

جان بابا قاتل من داغ توست

عهد من با دوست عهدی محکم است

هر چه بینم داغ در این ره کم است

عهد بستم تا که قربانت کنم

غرق خون تقدیم جانانت کنم

عهد بستم تا که درراه خدا

عضوعضوت را کنند از هم جدا

زخم تو مشکل گشایی می کند

مرگ از تو دلربایی می کند

من خلیل الله، تو اسماعیل من

داغ تو تسبیح من تهلیل من

جسم مجروحت گلستان من است

فرق خونین تو قرآن من است

خون گلاب وخاک صحرا مُشک توست

آبروی من دهان خشک توست

زخم ما را خنده بر شمشیر هاست

چشم ما چشم انتظار تیرهاست

گرچه خشک ازتشنگی لب های توست

رو که جدم مصطفی سقای توست

ما به راه دوست هستی باختیم

بعد از آن در قلب دشمن تاختیم

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

پسر: پدر جان من نگویم زخم های تن مرا کُشته

شرار تشنه گی سنگینی آهن مرا کشته

پدر: علی ای داده در راه خدا صد بار جانت را

بیا بگذار یکدم در دهان من زبانت را

پسر: زبانم خشک گردیده نیاید از دهن بیرون

لبت را بر لبم بگذار و بنگر تر شده از خون

پدر: نبی بگذاشت در کامم زبان و کرد آرامم

تو هم آئینه ی اویی زبان بگذار در کامم

پسر: زبان خشک من بابا دلت را بیشتر سوزد

نمی خواهم تو بر کام خشک من جگر سوزد

پدر: چو قرآن بوسه بر لب های خشکت می نهم بابا

زبان بگذار در کامم و گر نه جان دهم بابا

پسر: الهی جان رود از جسم مجروح جوان تو

که باشد خشک تر از کام خشک من زبان تو

پدر: عزیز دل نه تنها از عطش سوزم اگر سوزم

تو از هُرم عطش سوزی من از داغ پسر سوزم

پسر: تو بر من اشگ ریزی چشم من هم بر تو می گرید

نگه کن عمّه ام زینب برای هر دو می گرید

پدر: اگر چه داغ تو چون شمع آبم کرد فرزندم

تو را تقدیم جانان کرده ام بر گرد فرزندم

پسر: به شوق دوست در دشمن رهایم کن خداحافظ

دعایم کن، دعایم کن، دعایم کن خداحافظ

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

مـن کیستم ولـی خداونــد اکبرم

سرتا قدم محمّد و زهرا و حیدرم

قـرآن روی سینه فـرزند فاطمه

فرزند نور و واقعه و قدر و کوثرم

در وصف خلق و منطق و خلقم نظر کنید

زیباتـرین شبیه بـه شخص پیمبرم

زهرا جمال ختم رسل دیده در رخم

لیلا کشیـده شانـه بـه زلف معطرم

جان جهانیان که حسین است بارها

مانند جان خویش گرفته است در برم

همسنگـر شهیـد علمـدار کــربلا

تا روز حشر قلب حسین است سنگرم

مـن پیـر مکتبِ «السنا علی الحق‌«ام

مــن شیـر کربــلا اسداللهِ دیگرم

پا تا به سر چو جانم و جان مجسمم

سر تا به پا چو روحم و روح مصورم

دانــایی امــام حسـن در تکلمـم

زیبایی امــام حسین است منظـرم

مأنوس با شهادت‌ و شمشیر و زخم ‌و خون

ممسـوس در حقیقتِ خـلاقِ داورم

تسبیـح دانـه دانـة سجـادۀ حسین

قـرآن پاره پارۀ زهــرای اطهـرم

خیمه صفـا و مروه بـوَد قتلگاه من

صحرای کربلا عرفات است و مشعرم

مـن پـاره‌ای ز پیکـر پیغمبـرم ولی

گردید پاره پاره ز شمشیـر، پیکـرم

وقتی که قطعه قطعه ز شمشیر می‌شدم

دیـدم ستــاده حضرت زهرا برابرم

اشک روان و مهجۀ قلب حسین بود

خونی‌که شد به ‌صورت من جاری‌ازسرم

با آنکـه در شهادت من قامتش خمید

در نــزد فاطمه است سرافراز مادرم

این غم مرا کُشد که ببینم به نوک نی

سیلی زننـد بـر گلِ رخسارِ خواهرم

ای کاش می‌نشست به قلب شکسته‌ام

تیــری کـه هست سهم گلـوی برادرم

مـن آن شکوفـه‌ام کـه نگه کرد باغبان

چیدنـد بـا شکنجه و کردنـد پـرپـرم

در زیر تیغ بسملِ بشکسته بـال و پـر

در بحر عشق، ماهیِ در خون شناورم

«میثم» اگر به فصل جوانی شدم شهید

هـر پیـر را معلـم و استـاد و رهبـرم

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

تا که پامال خزان شد لالۀ لیلای من

دشت غم آمد بهار، از اشک خون پالای من

در منای کربلا خون ذبیحم تا که ریخت

عید قربان شد یکی با روز عاشورای من

از هجوم خارها مانند گل شد برگ برگ

لالۀ من یاس من تنها، گل رعنای من

کاش فرق من به جای فرق اکبر می شکافت

کاش می پاشید پیش از او زهم اعضای من

من تماشا کردم او در خون خود زد دست و پا

زین تماشا پای تا سر سوخت سر تا پای من

بی تو دیگر شد بهشت آرزوهایم خراب

از چه اَفتادی به خاک ای شاخۀ طوبای من

احتیاجی نیست تا رَخ شویم از آب فرات

شسته شد با خون سیمای علی سیمای من

دوستانم یک به یک رفتند و در این سرزمین

گوش دشمن پر شده از بانگ واویلای من

گرگ ها کردند جسم یوسفم را چنگ چنگ

وای من ای وای من ای وای من ای وای من

تشنه بودم حنجرم می سوخت کامم خشک بود

تر شد از خون گلوی اکبرم لب های من

گر چه قلبم سوخت، آهم در درون سینه ماند

سر کشد از نخل "میثم" سوز نا پیدای من

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ای پیکر تو چون جگر پاره پاره ام

تا کی زنی به دل ز سکوتت شراره ام

با آن که سینه ام شده مجروح داغ تو

لبخند قاتلت زده زخم دوباره ام

یک آسمان ستاره زچشمم به خاک ریخت

دیدم چو پاره پاره شده ماه پاره ام

من چاره ساز درد همه عالمم ولی

با اوفتادن تو زکف رفته چاره ام

ای تشنه لب برآر سر از خاک و آب ریز

از اشک دیده بر گلوی شیر خواره ام

چون قرص ماه آفتاب وجودم تمام سوخت

دیدم به چشم خویش غروب ستاره ام

بعد از تو ای ستارۀ صبح امید، نیست

غیر از سکوت دائم و اشک هماره ام

از چشم نیم باز تو خون پاک می کنم

شاید کنی به گوشه چشمی نظاره ام

"میثم" زسوز سینه چو شرح غمت دهد

آتش زند به عالم دل با اشاره ام

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

سیاه گشته جهان پیش دیدۀ تر من

کجائی ای مه در بحر خون شناور من

ستارۀ سحرم آفتاب صبحدمم

غروب کرده به هنگام ظهر در بر من

به مصحف بدن پاره پاره ات گریم

که پاره تر شده از لاله های پرپر من

بپوش زخم جبین شکستۀ خود را

که بهر دیدنت آید ز خیمه خواهر من

نیاز نیست به تیغ عدو که کشت مرا

دو چشم بستۀ تو در نگاه آخر من

فرات موج زد و من نظاره می کردم

که کشته شد پسرم تشنه در برابر من

زبان خشک تو را در دهان نهادم و سوخت

دهان من نه، دل من نه، که پای تا سر من

مبر فرو ز عطش خون حنجر خود را

که از برای توآورده آب مادر من

پس از تو در دل دشمن چنان غریب شدم

که گشته عمّۀ مظلومه ی تو یاور من

هزار قاتل و یک کشته و هزاران زخم

هزار بار تو را کشته خصم کافر من

به خیمه اشک خجالت گرفت چشمم را

ز بانگ واعطشای علیّ اکبر من

ز چشم خود همه خون جگر فشان «میثم»

به لحظه های غروب مه منّور من

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

گمان مدار كه گفتم برو دل از تو بریدم

نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم

محاسنم به كف دست بود و اشك به چشمم

گهی به خاك فتادم گهی زجای پریدم

دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت

خدای داند و دل شاهد است من چه كشیدم

دو چشم خود بگشا و سوال كن كه بگویم

ز خیمه تا سر نعش تو چگونه رسیدم

ز اشك دیده لبم تر شد آن زمان كه به خیمه

زبان خشك تو را در دهان خویش مكیدم

نه تیغ شمر مرا می كشت نه نیزه خولی

زمانه كشت مرا لحظه ای كه داغ تو دیدم

هنوز العطشت می زد آتشم كه ز میدان

صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم

سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید

كه شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم

كنار كشته تو با خدا معامله كردم

نجات خلق جهان را به خونبهات خریدم

بگو به نظم جهان سوز "میثم" این سخن از من

كه دست از همه شستم رضای دوست خریدم

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

یک لحظه جدا کردم از خویش، جوانم را

گویی که فدا کردم صدمرتبه جانم را

در آتش هجرانش می‌سوخت وجودم را

با رفتن خود از تن می‌برد روانم را

با داغ علی دشمن یک لحظه گرفت از من

هم روح و روانم را هم تاب و توانم را

هنگام وداع هم دادیم نشانِ هم

او حنجر خشکش را من اشک روانم را

سر تا‌ به قدم افروخت از بس جگرش می‌سوخت

داغیِ زبان او سوزاند دهانم را

با کشتن فرزندم تسلیم خداوندم

کردم به جگر پنهان فریاد و فغانم را

ای ماه فروزنده! تسبیح پراکنده

برخیز و فرو بنشان این سوز نهانم را

"میثم!" ز زبان من با خون جگر بنویس

کشتند بهارم را؛ دیدند خزانم را

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

مى زند نیش، سكوتت به دل من، پسرم

لب گشا كُشت مرا خنده ى دشمن، پسرم

چشم خون وا كن و یك بار دگر حرف بزن

از لب تشنه و سنگینى آهن، پسرم

بى تو از دیده ى من قُوّه ى بینایى رفت

در عوض دیده ى دشمن شده روشن، پسرم

داغ مرگ پسرش را به دلش بگذارند

آن كه بگذاشته داغت بدل من، پسرم

پاره هاى تنت افتاده، به هر سو گوئى

برگ گل ریخته در دامن گلشن، پسرم

كس ندیده است كه از تیغ هزاران جلاد

این همه زخم رسد بر سر یك تن، پسرم

تو ذبیح منى و من تن صد چاك تو را

هدیه دادم به ره خالق ذوالمن، پسرم

نتوان گفت كه از داغ تو بر من چه گذشت

هیچ كس را نبود تاب شنیدن، پسرم

بوده حرف دل من بر لب "میثم" زآن رو

سیل خون ریخته از دیده به دامن، پسرم

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

به همره تو رود روح من ز پیکر من

سپردمت به خدا ای یگانه گوهر من

اگر که می‌روی آهسته‌تر برو پسرم

که هست پشت سر تو نگاه آخر من

دو غصه بر جگر عمه‌ات زده آتش

دهان خشک تو و اشک دیدۀ تر من

وضو بگیر ز اشک و برو به جانب مرگ

کـه پیشبـاز تـو آیـد ز خلد، مادر من

چگونـه تـاب بیـارم، چگونه صبر کنم؟

کـه بـر سـر تـو بریزند در برابر مـن

اگــر فتـاد عبـورت کنـار شط فرات

بیـار جـرعۀ آبـی بــرای اصغر مـن

بپوش زخم سرت را به دستِ غرقه به خون

اگر به دیدنت آیـد ز خیمـه خـواهر مـن

ز حلقــه‌های زره بیشتر رسـد زخمت

هزار پاره شود پیکرت چو حنجـر من

اگر چه فرق تو گردد دو تا به تیغ ستم

یکی است قبـر تـو و تـربت مطهر من

عدو به گریۀ مـن خنده می‌زند «میثم»

تـو گریـه کـن بـه عزایِ علیِّ‌‌اکبر من

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

اگر چه در دل دشمن تو را رها کردم

به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم

محاسنم به کف دست و اشک در چشمم

به همره تو دویدم، خدا خدا کردم

هزار مرتبه جانم ز تن جدا گردید

دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم

اذان صبح، اذان گفتنت دلم را برد

صلاة ظهر تو را هدیه بر خدا کردم

تو آب خواستی و من ز خجلت آب شدم

به اشک دیدۀ خود حاجتت روا کردم

زبان تو که مکیدم همه وجودم سوخت

چو شمع سوختم و گریه بی صدا کردم

به زخم های تنت بوسه می زنم پسرم

خوشم که این همه گل هدیه بر خدا کردم

از آن شبی که گشودی دو چشم خود به جهان

همه وجود تو را وقف کربلا کردم

از آن به دیدن داغ تو گشته ام راضی

که با شهادت تو دوست را رضا کردم

گلوی تشنه فرستادمت به قربانگاه

چه خوب حق تو را ای پسر ادا کردم

عزیز فاطمه من "میثمم" قبولم کن

که سوز سینۀ خود، هدیه بر شما کردم

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

لبت دو پـارۀ آتش دلـت پر از شرر است

دهان خشک پدر از لبِ تو، خشک‌تر است

تو پاره پاره شدی، قلب من پر از خون است

تـو تشنـه‌ای، نفسِ مـن شـرارۀ جـگر است

بیــا زبـان بـه دهـانم گذار ای پسـرم!

کـه در لبــان تــو شهـدِ لبِ پیامبر است

وداع آخــر و بـــوسیدن لــب فــرزند

خدا گواست که این آرزوی یک پدر است

اگــر چــه داغ تــوأم می‌کشد برو پسرم

کــه بهــر کـشتن تـو قاتل تو منتظر است

بـرو کـه زخــم تــو را ننگرند اهل حرم

اگــر نگــاه کنـد جان عمه در خطر است

گلـوی تشنه جـدا گشتن از پسـر دم مرگ

بـرای یـک پـدر از داغ او کشنده‌تر است

سفر بـه خیـر، بـرو پشت ســر نگاه مکن

سـر بریــدۀ مـن بـا سر تو همسفر است

سپر مـگیر به سـر دست و سینه را بگشا

کـه پیشِ تیرِ بلا سینه‌های مـا سپر است

خـدات اجـر دهـد در صف جزا «میثم»

که بیت بیت تو را سوز شعله‌ای دگر است

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ز تیر و نیزه و خنجر بر این بدن چه رسیده

هزار قاتل و یک جسم پاره‌پاره که دیده؟!

سرشک سرخ مرا در عزای تو همه دیدند

صدای نالۀ قلب مرا کسی نشنیده

صدای یا ابتای تو را همین که شنیدم

کنار سرو قدت آمدم خمیده خمیده

سرت ز بارش سنگ جفا شکسته‌ شکسته

تنت ز ضربۀ شمشیرها بریده بریده

خدا جدا کند آن دست را که از بیداد

مرا به خاک نشانده تو را به خاک کشیده

کدام قاتل، فرق تو را شکافته ز تیغ

کدام ظالم، با نیزه پهلوی تو دریده

دو چشم خود بگشا از هم ای عزیز دل من!

ببین چگونه ز داغ تو رنگ عمه پریده

یکی نگفت به این قوم، میوۀ دل بابا

کسی به خنجر و شمشیر و تیر میوه نچیده

قبول درگه ما باد آه و نالۀ "میثم"

که سوز سینۀ ما را به اشک دیده خریده

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

دویده ام ز حرم تا که زنده ات نگرم

مبند دیده کمی دست و پا بزن پسرم

ز مصحف تنت این آیه های ریخته را

چگونه جمع کنم سوی خیمه ها ببرم

به فصل کودکی و در سنین پیری خود

دو بار داغ پیمبر نشست بر جگرم

میان دشمن از آن گریه می کنم که مگر

به کام خشک تو آبی رسد ز چشم ترم

من آن شکسته درختم که با هزار تبر

جدا ز شاخه شد افتاد بر زمین ثمرم

اگر چه خود ز عطش پای تا سرم می سوخت

زبان خشک تو زد بیشتر به دل شررم

مگر نه آب بُوَد مهر مادرم زهرا

روا نبود تو لب تشنه جان دهی به برم

جوان ز دل نرود گر چه از نظر برود

تو نِی برون ز دلم می روی نه از نظرم

به پیش دیده ی من پاره پاره ات کردند

دلی به رحم نیامد نگفت من پدرم

مصیبتی که به من می رسد محبت اوست

هزارها چو تو تقدیم حیّ دادگرم

به روز حشر نگرید دو دیده اش "میثم"

کسی که گریه کند بر ستاره ی سحرم

اشعار شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) استاد سازگار

ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره

ای اشک ها بریزید بر دیده چون ستاره

جز من که هم چو خورشید افروختم در این شب

کی پاره پاره دیده اندام ماه پاره؟

ماهم فتاده بر خاک دیدم که خصم نا پاک

با تیغ زخم می زد بر زخم او دوباره

در پیش چشم دشمن بر زخمت ای گل من

جز اشک نیست مرحم جز آه نیست چاره

خندید قاتل تو بر اشک دیده من

با آن که خون بر آمد از قلب سنگ خاره

وقتی لبت مکیدم آه از جگر کشیدم

جای نفس برون ریخت از سینه ام شراره

ای جان رفته از دست بگشا دو دیده از هم

جانی بده به بابا حتی به یک اشاره

دشمن چنین پسندد استاده و بخندد

فرزند دیده بندد بابا کند نظاره

چون ماه نو خمیدم با چشم خویش دیدم

خورشید غرقه خون را در یک فلک ستاره

دردا که پیش رویم در باغ آرزویم

افتاد برگ یاسم با زخم بی شماره

جسم عزیز جانم چون دامن زره شد

از زخم هر پیاده از تیغ هر سواره

افتاده جسم صد چاک جان حسین بر خاک

(میثم) بر آن پاک خون گریه کن هماره

دیدگاه‌ها

باریکانی 15:22 - 1401/09/07

بسیار عالی و گلچین شده.
آجر شما با سالار شهیدان اباعبدالله الحسین
ممنون

شریف 10:45 - 1402/01/02

سلام خدا خیرتان بدهد

محمدعلی رضایی 23:25 - 1402/04/14

آقا احسنت .دم شما گرم..نفست حقه کلامت حقه...روحت شاد در دو جهان. دست آقام بالای سرت باشه و سلامت باشی انشاالله

عباس 20:45 - 1402/04/24

این نرم افزار خوبی است

محمود معینی 02:22 - 1402/05/02

بسیار عالی خدا خیرتان بدهد

محمد کریمی رونقی 23:25 - 1402/06/08

استاد سازگار انشالله در دو دنیا سعادتمند بشید

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.