تبشیر و انذار دو رکن اساسی تبلیغ

تاریخ انتشار:
«مبلغ» کسی است که پیام «امیدبخش» یا «بیم دهنده» خویش را با ابزارهای گوناگون تبلیغی به «پیام گیرنده»، انتقال دهد. بیم...
نویسنده: س.م موسوی
نام نشریه: مبلغان، شماره 12

«مبلغ» کسی است که پیام «امیدبخش» یا «بیم دهنده» خویش را با ابزارهای گوناگون تبلیغی به «پیام گیرنده»، انتقال دهد.

بیم و امید دو بال برای پرواز به سوی قله هدف است و دو رکن اصلی تبلیغ به شمار می‌آیند که اگر در هریک از آنها نقصانی راه یابد، مبلغ را از رسیدن به نتیجه مطلوب محروم خواهد کرد و شنونده را به ورطه هلاکت خواهد افکند.

«بشارت» و «انذار» در قرآن مجید و لغت

بشارت و تبشیر در قرآن مجید به دوصورت به کار رفته است:

1ـ به معنای بشارت و مژده چنان که می‌فرماید: «فبشرناه بغلام حکیم؛ [1] آنگاه او را به فرزندی بردبار مژده دادیم.‌» «و بشرالمومنین بان لهم من الله فضلاً کبیراً؛ [2] مومنان را بشارت ده که برای آنان از جانب خداوند بخشش بزرگی [در پیش] است.‌»

2ـ به معنای صرف خبر دادن و [آگاهانیدن، بدون فحتوای مژده یا بشارت. چنان که می‌فرماید: «بشر المنافقین بان لهم عذابً الیما؛ [3] منافقان را خبر ده که عذاب دردناکی [در پیش] دارند. همچنین «و بشر الذین کفروا بعذاب الیم؛ [4] و کافران را از عذابی دردناک خبر ده.‌» که طبعاً به منافقان و کافران نمی‌توان مژده داد که عذاب الیم درانتظار آنهاست.

این که بعضی از قدمای مفسران و لغویان گفته اند در این جا خداوند تهکم (طنز و لعن) به کار برده است و به قصد ریشخند چنین تعبیری فرموده است، درست نیست، و گویی از سر ناچاری این دستاویز ادبی و بلاغی را یافته اند.

از توجه به آیاتی از قرآن، معلوم می‌گردد و جای تردید و شبهه‌ای باقی نمی‌ماندکه بشارت یا تبشیر یک معنای دیگر و بلکه اصلی دارد که عبارت است از صرف خبر دادن و آگاهانیدن و نظایر آن. و هیچ گونه ارزش گذاری، یا جنبه مثبت نوید بخشی یا مژده دهندگی ندارد. به این معنی سه بار در قرآن کریم به کار رفته است.

این نمونه‌ها عبارتند از:

1ـ«و اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا و هو کظیم؛ [5] هرگاه به یکی از آنها خبر دهند دختری نصیب تو شده صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می‌شود و مملو از خشم می‌گردد!.

2ـ« یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هون‌ام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون؛ [6] از ناگواری خبری که به او داده اند، از قوم خود پنهان شود [و با خود بیندیشد] آیا او را به خواری نگه دارد، یا زنده به خاک سپارد، هان چه بد است حکم [و قضاوت و برخورد] آنان.‌» پیداست که در این جا طنز و تهکمی درکار نیست، و عرب جاهلی هم از دختر زادن زنش شاد نیست.

3ـ« و اذا بشر احدهم بما ضرب للرحمن مثلاً ظل وجهه مسودا و هو کظیم؛ [7] و چون یکی از ایشان را به [زادن] آنچه برای خداوند رحمان مثال می‌زند [= دختر] خبر دهند، چهره‌اش [ازخشم و تاسف] سیاه شود، و خشم او را فرا می‌گیرد.

گفتنی است که بعضی از تفاسیر مثل «جلالین» و ترجمه‌هایی مثل ترجمه «شاه ولی الله دهلوی» نیز تبشیر را در این موارد، همانگونه که ما معنی کرده ایم، به صورت اخبار و خبر دادن آورده اند.

ابن منظور از قول ابن سیده می‌نویسد: «و تبشیر هم به خیر است و هم به شر. چنان که حق تعالی می‌فرماید: آنان را از عذابی دردناک خبرده.‌» [8]

همین معنی را صاحب تاج العروس از قول امام فخر رازی نقل کرده است. قول امام فخر در ذیل آیه مورد بحث چنین است: «تبشیر در صرف لغت مختص به خبری است که باعث سرور می‌شود، مگر آن که به حسب اصل لغت، عبارت از خبری باشد که در بشره و رنگ چهره تغییری ایجاد کند. پیداست که حزن هم مانند سرور موجب این تغییر می‌گردد. پس باید که لفظ تبشیر در هر دو معنی، به وضع حقیقی باشد و این نکته را قول حق تعالی تاکید می‌کند که فرمود: «فبشرهم بعذاب الیم‌» و بعضی [از لغویان] هستند که می‌گویند: تبشیر در این جاه به معنای اخبار است. و قول اول واردتر است.‌»

توجه به این نکات که در بزرگترین واژه نامه‌های عربی وارد شده است، و نیز قول امام فخر رازی به روشنی نشان می‌دهد که در این جا تبشیر را باید «خبر بد دادن» ترجمه کنیم یا مطلق «خبر دادن». [9]

تبشیر در لغت به معنی «اخبار فیه سرور» [10] خبر دادن و اعلامی که در آن مسرت و شادمانی است می‌باشد.

انذار

واژه انذار و کلماتی دیگر از همین ماده در قرآن مجیدحدود 25 بار ذکر شده است و کتاب «معجم مفردات الالفاظ القرآن» آن را چنین معنا نموده است: «و الانذار اخبار فیه تخویف کما ان التبشیر اخبار فیه سرور؛ [11] انذار به معنی آگاهاندن کسی نسبت به امری است که در آینده رخ می‌دهد و مایه زجر و عذاب او خواهد بود، همچنان که تبشیر، آگاهاندنی است که در آن مسرت و شادمانی است. قرآن می‌فرماید: «واذکر اخا عاد اذ انذر قومه بالاحقاف؛ [12] برادر عاد (هودع) را یادآوری کن که قوم خویش را در سرزمین احقاف انذار کرد‌» و ترساند که اگر در راه خدا نیایند، عذاب خداوندی در دنیا و آخرت در کمین آنهاست. بنابراین گفته اند: «انذار» تخویف است از مخوفی که زمان آن وسیع است تا از آن احتراز شود، ولی اگر زمان آن وسیع نباشد، آن را «اشعار» می‌گویند. [13]

روش تربیتی تبشیر

در امر «تعلیم و تربیت اسلامی»، برای ایجاد روحیه‌ای متعادل و دارای توازن صحیح و منطقی از «تشویق» و «تنبیه» صرف، پرهیز می‌شود. زیرا بسنده نمودن به هریک از این دو، شکننده و موجب به دست دادن روحیه‌ای ناموزون و مشکل آفرین می‌گردد.

تربیت، مستلزم تن دادن به تکالیف است واین امر نفی نفسه، زایل کننده رغبت است. این تلخی را باید به طریقی کاست تا قبول تکالیف با رغبت، میسر شود. یکی از روش‌هایی که برای این منظور می‌آید، «روش تبشیر» است.

تبشیر، بشارت دادن به عطایایی است که پس از به دوش گرفتن تکالیف، به فرد ارزانی خواهد شد. بشارت در وجود آدمی امید می‌آفریند و او را آماده قبول زحمت می‌گرداند.

پیامبران الهی علیهم السلام در مقام مربی، از این شیوه بسیار بهره گرفته اند. چنانکه همه آنان «مبشر» نامیده شده اندو کوشش آنان هموار بر آن بوده است تا امید برخاسته از بشارت را در مخاطبین خود زنده کنند:

«و الی مدین اخاهم شعیباً فقال یا قوم اعبدوالله و ارجو الیوم الاخر؛ [14] و ما به سوی «مدین» برادرشان «شعیب» را فرستادیم؛ گفت‌ای قوم من! خدا را بپرستید، و به روز واپسین امیدوار باشید.‌»

تربیت یافتگان الهی با این امید در نیمه‌های شب به عبادت و راز و نیاز می‌پردازند.

«امن هو قانت آناء اللیل ساجداً و قائماً… و یرجوا رحمه ربه…؛ [15]

کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام... به رحمت پروردگارش امیدوار است.‌»

بشارتی که پیامبران علیهم السلام از آن بهره جسته اند، گسترده دامن است و تنها در خور انسان‌های برجسته نیست، بلکه نفوس ضعیف را؛ یعنی کسانی که عبادت آنان عبادت تجار نامیده شده است نیز مخاطب ساخته است. بنابراین انبیا مردم را به بهشتی بشارت داده اند که در آن هر چه میل داشته باشند و هرچه چشم‌ها را در آن شیفتگی نگریستن باشد، مهیاست‌».. و فیها ما تشتهیه الانفس تلذ الاعین» [16] این نکته قابل تاملی است و نباید از آن غفلت کرد.

غالباً در جریان تربیت، ایده آل گرایی ما را به خود مشغول می‌دارد اما طبق این بیان، باید بشارت‌ها را چنان گسترده به کار گرفت که هرکسی را در هر مرتبه‌ای دربر گیرد. خداوند برای همه کس از «رضوان» سخن نمی‌گوید، برخی را نیز با وعده خوراکی لذیذ [17] و پوشیدنی‌های زیبا و خیر کننده [18] و تفرجگاهها ی روح نواز [19] و نظیر آن امیدوار می‌کند.

تبشیر و تشویق

تبشیر و تشویق، علی رغم آن که ظاهراً با هم مشتبه می‌شوند، متفاوتند. تبشیر پیش از عمل یا همراه عمل و تشویق پس از عمل ظهور می‌کند. از این رو تبشیر، ناظر به آینده و تشویق متوجه گذشته است.

در مقام مقایسه، تشویق، سریع التاثیرتر از تبشیر است. اما از سوی دیگر، کسی که پذیرش تبشیر را دارد، از پختگی ویژه‌ای برخوردار است، زیرا حرکت کردن با تبشیر، مستلزم نوعی کف نفس و آینده بینی است. لذا هرگاه فرد در سنین پایین باشد، باید دامنه تبشیر برای او کوتاهتر باشد. بهره گرفتن از بشارت‌ها و وعده‌های بلند و دامنه دار در رابطه با کسانی میسر است که دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به میزان مطلوبی از کف نفس و آینده بینی دست یافته باشند. [20]

روش تربیتی انذار

انذار به معنی آگاهانیدن کسی نیست به امری است که در آینده رخ می‌دهد و مایه زجر و عذاب او خواهد بود. [21]

«آدمیان استعدادهای مختلفی دارند واستعداد هرفرد، در مراحل مختلف زندگی تغییر می‌یابد.‌» این اصل بیانگر آن است که نمی‌توان رابطه تربیتی را با افراد مختلف یا با فردی در مراحل مختلف زندگیش یکسان در نظر گرفت، بلکه باید این رابطه با توجه به استعدادها تنظیم شود.

انذار روشی است مبتنی بر این اصل که خداوند آدمیان را به سبب بد کرداری، مجازات می‌کند اما مقتضای عدل آن است که پیش از وقوع مجازات، آگاهی کافی نسبت به آن ایجاد شود. زیرا حقیقتاً کسی قابل مجازات است که عالماً و عامداً اقدام به تخطی کند و در حالتی که فرد با غوطه ور شدن در نسیان و فراموشی، تخطی ورزد، مستحق مجازات نخواهد بود و لذا مجازات او از عدل به دور است.

آنچه آگاهی مزبور را ایجاد می‌کند، «انذار» است. اگر با حصول این آگاهی، آدمی مبادرت به خطا کند، عالماً و عامداً چنین کرده است، پس مجازاتش مطابق عدل خواهد بود و بدون عدل تحقق نمی‌یابد، چنین است که خداوند می‌فرماید عذاب و مجازات، پیش از انذار واقع نمی‌شود، زیرا باید انذار، ذکر را جایگزین نسیان کند تا پس از آن، عذاب از پیرایه ظلم به دور باشد:

«و ما اهلکنا من قریه الا لها منذورن، ذکری و ما کنا ظالمین؛ [22] ما هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر این که انذار کنندگانی (ازپیامبران الهی علیهم السلام داشتند، تا متذکر شوند و ما هرگز ستمکار نبودیم! (که بدون اتمام حجت مجازات کنیم) .‌»

به همین جهت، هنگامی که خطاکاران، تحت مجازات قرار می‌گیرند و فریاد برمی آورند که خدایا! رخصت بده تا از این پس به کارهای شایسته روی آوریم، خداوند از کار «عادلانه» خویش دفاع می‌کند و می‌فرماید: «ما بدان میزان که برای آگاه شدن لازم بود، به شما عمر دادیم و شما را با انذار گران روبرو ساختیم، پس اکنون مجازات را در خورید؛ و هم یصطرخون فیها ربنا اخرجنا نعمل صالحاً غیر الذی کنا نعمل اولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر و جائکم النذیر فذوقوا فما للضالمین من نصیر.‌» [23]

این روش در قرآن، به صورت وسیع مورد استفاده قرار گرفته، به نحوی که اساساً قرآن به عنوان «انذارگری برای بشر» معرفی و نامگذاری شده است «انها لاحدی الکبر نذیراً للبشر.‌» [24] و لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیزـ که بازگو کننده قرآن به مردم است ـ «انذارگر» (نذیر) نامیده شده است. «قل یا ایها الناس انا لکم نذیر مبین». [25]

بر اساس روش انذار، باید مربی با آگاهی مناسبی که از اعمال متربی و آثار مترتب بر آن دارد، او را نسبت به عواقب اعمال نامطلوبش آگاه کند و وی را از آن برحذر دارد. [26]

نقش «تبشیر» و «انذار» در تبلیغ

تاثیر تبشیر و انذار در امر تبلیغ معارف واحکام دینی بر کسی پوشیده نیست. چنانچه مبلغان مذهبی در امر «تبلیغ»، تنها به پیام‌های امیدبخش رو کنند و یا صرفاً به بیان پیام‌های بیم دهنده اکتفا نمایند و یا در این دو افراط و تفریط کنند، شنونده را از مسیر صحیح «هدایت» بیرون خواهند برد. آیه شریفه:

«انا ارسلناک بالحق بشیراً و نذیراً» [27] و آیات متعدد دیگر قرآن کریم به وظیفه خطیر و حساس پیامبران علیهم السلام و مخصوصاً پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم که خاتم انبیا است اشاره کرده می‌فرماید: ما تو را به حق فرستادیم. تو وظیفه داری دستورات ما را برای مردم بیان نمایی، البته دعوتی که توام با «تشویق» و «بیم» باشد.

تشویق و بشارت تنها برای رهنمون شدن وگام برداشتن به سوی کمال کافی نیست زیرا انسان اگر با بشارت‌ها امیدوار شد و خاطر جمع گردید، ممکن است از فعالیت‌های او کاسته شود و دست به جنایاتی بزند. چون مطمئن است که خطری برای او نیست.

بعضی از مدعیان پیروی از حضرت مسیح بر این عقیده اند که پیامبرشان فدای گناهان آنان گردیده و با اطمینان خاطر مرتکب گناه می‌شوند. و سپس با خرید بهشت و بخشش گناه، از ناراحتی می‌رهند.

در قاموس «کتاب مقدس» می‌خوانیم:‌».. فدا نیز اشاره به کفاره خون گرانبهای مسیح است که گناه جمیع ماها بر او گذارده شد و گناهان ما را در جسد خود بر صلیب متحمل شد.‌» این منطق پیروان این مذهب تحریف یافته است که آنها را بر گناه جری می‌نماید در حالی که قرآن گفته آنها را مردود می‌داند و با صراحت می‌گوید: «فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین؛ [28] خداوند پیامبران را برانگیخت تا هم مردم را بشارت دهند و هم انذار و تخویف نمایند.‌»

تقویت روح امید و بیم در هر فردی او را سخت کنترل می‌کند و از قید و بند هواها و هوس‌ها نگاه می‌دارد. زیاد ترساندن هم باعث نومیدی و یاس افراد می‌گردد. بنابراین نباید مردم را تنها تشویق کرد و یا بی اندازه ترساند. بلکه باید این دو نیرو را در آنها به طور یکسان تقویت کرد.

آنها که تصور می‌کنند تنها تشویق برای تربیت انسان ـ اعم از کودکان و بزرگسالان ـ کافی است و باید تنبیه و تهدید و کیفر را به طور کلی کنار گذاشت، سخت در اشتباهند. همان طور کسانی که پایه تربیت را تنها بر ترس و تهدید بنا می‌گذارند و از جنبه‌های تشویقی غافلند، نیز گمراه و بی خبرند.

بشارت و انذار باید دقیقاً به اندازه یکدیگر به کار برده شود و زیاده روی در یکی، سبب انحراف از مسیر تربیت خواهد بود. اگر تشویق از حد بگذرد، انسان ار در برابر گناه جری می‌کند. (مانند داستان گناه بخشی مسیحیان) و اگر تهدید از حد بگذرد، یاس و نومیدی به وجود خواهد آورد.

جالب اینکه در آیات قرآن، «نذیر» و «بشیر» یا «انذار» و «بشارت» با هم ذکر شده است. حتی این دقت به عمل آمده که گاهی «بشارت» بر «انذار» مقدم شده مثل آیه مذکور (بقره/119) و گاهی به عکس. مثل آیه «ان انا الا نذیر و بشیر لقوم یومنون؛ [29] من بیم دهنده و بشارت دهنده‌ام برای افرادی که ایمان آوردند.‌» و این خود نشان می‌دهد که اعتدال میان این دو باید کاملاً رعایت گردد‌» [30]

در پایان توجه تمامی برادران و خواهران مبلغ و همه سازمان‌ها، ارگانها، مربیان، نویسندگان و کلیه افرادی که به نوعی در هدایت مردم دست دارند را به سوالات ذیل جلب می‌کنیم:

ـ چرا در جامعه اسلامی ما بعضی از افراد، در حالی که اهل دروغ و غیبت، فحش و ناسزاگویی به دیگران و یا اهل ربا و رشوه، ظلم و تعدی به حقوق دیگرانند، در عین این که رو به توبه و بازگشت و جبران گذشته خویش نکرده و نخواهند نمود، از «ارحم الراحمین» بودن خداوند و «غفار الذنوب» بودن و «ساتر العیوب» بودن پروردگار سخن به میان می‌آورند؟

ـ چرا در جامعه اسلامی، با انسان‌هایی روبرو می‌شویم که خود را اهل آتش دوزخ می‌دانند و هیچ امیدی به رحمت پروردگار و غفران الهی و شفاعت شفیعان حق ندارند؟

ـ آیا در پاسخ می‌توان به افراط یا تفریط‌هایی که در زمینه «بیم» و «امید» از سوی بعضی مبلغان و یاکسانی که در امر هدایت مردم دخیل اند صورت گرفته است، اشاره کرد؟

الله اعلم

 

· پاورقــــــــــــــــــــی

[1] ـ صافات/101.

[2] ـ احزاب/47.

[3] ـ نساء/138.

[4] ـ توبه/3.

[5] ـ نحل/58.

[6] ـ نحل/59

[7] ـ زخرف/17.

[8] ـ لسان العرب.

[9] ـ قران کریم، ترجمه خرمشاهی؛ ذیل آیه 58ـ59 سوره نحل.

[10] ـ مفردات راغب، ص508.

[11] ـ مفردات راغب، ص508، ماده نذر

[12] ـ احقاف/21.

[13] ـ قاموس قرآن،ج7، ص42.

[14] ـ عنکبوت/ 36.

[15] ـ زمر/9.

[16] ـ زخرف/71.

[17] ـ «و فاکهه مما یتخیرون و لحم طیر مما یشتهون» واقعه /22و21.

[18] ـ «و یلبسون ثیاباً خضراً من سندس و استبرق‌» کهف/31.

[19] ـ « و ان المتقین فی جنات و عیون» حجر/ 45.

[20] ـ نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص117.

[21] ـ «الانذار اخبار فیه تخویف» المفرادات.

[22] ـ شعراء/ 208،209.

[23] ـ فاطر/37.

[24] ـ مدثر/ 36.

[25] ـ حج/49.

[26] ـ نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص129.

[27] ـ بقره/119.

[28] ـ بقره/213.

[29] ـ اعراف/188.

[30] ـ تفسیر نمونه، ج1، ص305.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.