مدیریت تبلیغ (3)(ارتباطات)
نام نشریه: مبلغان، شماره 39
در شمارههای قبلی، با توجه به اهمیت تبلیغ و مدیریت آن، مطالبی در این زمینه بیان شد و پس از ذكر فرایند پنج مرحلهای ارتباطات، برخی از ویژگیهایی كه برای اعتبار بخشیدن به فرستنده پیام ضرورت داشت (مهارتهای علمی، قدرت بیان، اخلاق خوب) و همچنین بعضی از ویژگیهای مربوط به پیام (اعتدال در بیان مطالب، روشن بودن پیام، متانت پیام) تبیین شد. در این شماره سومین مرحله از فرایند ارتباطات، یعنی «كانالهای ارتباطی» مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
كانالهای ارتباطی
یكی از چیزهایی كه معمولا از طرف روحانیون و مبلغین، مورد غفلت قرار میگیرد و یا كمتر مورد توجه آنهاست، چگونگی ابلاغ پیام و سخن دین است؛ یعنی آنها بیشتر به محتوای پیام توجه دارند و برای قالب و ساختار آن اهمیت و نقشی قائل نیستند؛ در حالی كه اهمیت نحوه ارائه پیام، كمتر از خود موضوع پیام نیست. بسیارند افرادی كه از دانش و اطلاعات زیادی برخوردارند، ولی چون در فن سخنوری یا نویسندگی ناتوانند، مطالب را هرچند مهم، به گونهای بیان میكنند كه در دیگران تاثیر قابل توجهی برجای نمیگذارد و در مواردی تاثیر منفی در آنها ایجاد میكند. به عكس، برخی از گویندگان و نویسندگان قوی و نیرومند، مطالب كم اهمیت و پیش پا افتاده را به گونهای به تصویر میكشند و با لطائف هنری میآمیزند كه در نهاد و روح مخاطبین خود، تاثیر عمیقی میگذارد.
اساسا یكی از شرایط موفقیت در هر كاری، انتخاب روش و اسلوب صحیح است؛ مثلا ممكن است فرد نابغه و باهوش و پركاری در راس یك سازمان قرار گیرد، ولی به لحاظ نداشتن روش مناسب، نتواند آن را بخوبی اداره كند؛ اما فرد دیگری كه به اندازه فرد اول، هوش و استعداد ندارد، به علت برخورداری از سبك و روش مناسب و كارا، همان سازمان را به نحو شایسته اداره كند.
ارسال پیام، بویژه تبیین معارف اسلامی نیز، اسلوب و روش صحیح میطلبد و تنها با استفاده از روشها و كانالهای مناسب میتوان پیام و سخن را با موفقیت به مخاطبین القاء كرد. در این صورت است كه مبلغین، هم عزت و موقعیت روحانیت را در جامعه افزایش میدهند و هم زیبایی و حلاوت معارف قرآن و پیشوایان معصوم علیهم السلام را به منصه ظهور میرسانند. بر همین اساس ذیلا به برخی از روشهای ارسال پیام اشاره میشود:
1- استفاده از هنر
«تحقیقات نشان داده است كه با شنیدن مطلبی، فقط ده تا پانزده درصد آن را به خاطر میسپاریم، ولی اگر آن را مشاهده كنیم در آینده بین سی تا سی و پنج درصد آن را به خاطر خواهیم آورد، حال اگر از دو جنبه سمعی و بصری یكجا استفاده كنیم، طبیعی است كه میزان به خاطر سپردن مطالب، مجموعه این دو نسبت خواهد بود و ماندگارترین تاثیر را در ذهن ما خواهد گذاشت.» (1)
از این رو، در دنیای كنونی، سازمانها و نهادهایی كه زمام مسائل فرهنگی و تبلیغاتی را در دست دارند، همواره تلاش میكنند كه از طریق مظاهر هنری و نمایشی، ارزشها و ضد ارزشهای فكری و اخلاقی را به جوامع بشری القاء كنند و همانگونه كه ملاحظه میشود دشمنان دین و اخلاق، توانسته اند با تولید انواع و اقسام فیلم و سریال و كارتن، ضربههای مهلكی را بر پیكر انسانیت وارد سازند؛ در حالی كه هنوز در جامعه ما افرادی وجود دارند كه از نقش حیاتی هنر غافل هستند و گمان میكنند با همان روشهای سنتی میتوان به نیازهای فكری و فرهنگی جامعه، بویژه نسل جوان پاسخ مناسب داد.
البته ما در صدد نادیده گرفتن اثرات سازنده روشهای سنتی، همانند منبر و سخنرانی و گفتگوهای چهره به چهره نیستیم؛ زیرا بسیاری از مبلغین با بهره برداری صحیح از همین روشها، معارف ارزشمند دینی را در اعماق روح انسانها نفوذ داده اند؛ ولی سخن در این است كه در شرایط پیچیده ارتباطی امروز، آیا میتوان به این روشها بسنده كرد و در همه موقعیتها و برای همه مخاطبین در سنین گوناگون از آن استفاده برد. طبیعی است كه یك سخنرانی رسمی برای یك كودك ده ساله ملال آور و گاهی نفرت انگیز است؛ در حالی كه اگر محتوای همین سخنرانی در قالب داستان یا نمایشی برای همین كودك عرضه شود، مسرت بخش و جذاب است.
گاهی از طریق یك نمایش كوتاه و شیرین میتوان مفاهیم بلند اعتقادی و اخلاقی را به طور همزمان، به كودكان چند ساله القاء كرد؛ مثلا مبلغی در یك اردوی تفریحی كنار استخر بایستد و در حالی كه فرزندان خردسال به حركات او نگاه میكنند، خروسی را برای چند لحظه در آب بیندازد و همین كه شروع به دست و پا زدن و سر و صدا كرد، آن را از آب بیرون آورد. بچهها با دیدن چنین منظرهای و قیافه بدتركیب خروس، شروع به خندیدن میكنند. سپس آقای مبلغ، اردكی را در آب بیندازد، كودكان میبینند كه آب نه تنها اردك را به وحشت نمیاندازد، بلكه موجب نشاط و زیبایی او میشود.
به دنبال این حركتهای نمایشی چند دقیقهای، مبلغ خطاب به بچهها بگوید: فرزندان عزیزم، خداوند به هر موجودی هرچیزی را كه نیاز داشته است داده است، چون اردك در كنار آب زندگی میكند، خداوند روی پوست او غدد چربی قرار داده است؛ در نتیجه آب را از خود دور میكند و آب تنها باعث طراوت آن میشود، ولی خروس چون در خشكی زندگی میكند به صورت دیگری خلق شده است. فرزندان عزیزم، خداوند به ما انسانها نیز، هر چیزی را كه لازم داشته ایم، عطا كرده است، به ما نعمتهای زیادی داده است؛ بنابراین باید از خداوند مهربان، اطاعت كنیم، او را عبادت كنیم و همچنین به حقوق دیگران تجاوز نكنیم.
همانطور كه ملاحظه میشود در پرتو این نمایش كوتاه هم میتوان درس توحید و خداشناسی به خردسالان آموخت و هم درس اخلاق عملی.
جالب این است كه با مطالعه متون اسلامی و نیز، سیره عملی پیشوایان دینی روشن میشود كه یكی از كارآمدترین ابزارهایی كه اسلام برای رساندن پیام سعادت به گوش انسانها از آن استفاده كرده است، روش تمثیل و نمایش است. در این ارتباط به موارد زیادی میتوان استشهاد كرد؛ ولی چون از حوصله این نوشتار بیرون است، تنها به ذكر یك مورد از آن اكتفا میشود:
رسول اكرم صلی الله علیه و آله در یكی از مسافرتها با اصحابش در سرزمین خالی و بی علف فرود آمدند، به هیزم و آتش احتیاج داشتند، به یارانش فرمود: «هیزم جمع كنید»، آنها عرض كردند: «یا رسول الله، ببینید این سرزمین چقدر خالی است، هیزمی دیده نمیشود»، آن حضرت فرمود: «در عین حال، هر كسی هر اندازه میتواند جمع كند». اصحاب روانه صحرا شدند، با دقت به روی زمین نگاه میكردند و اگر شاخه كوچكی میدیدند برمی داشتند. هر كس هر اندازه توانست ذره ذره جمع كرد و با خود آورد. همین كه همه افراد، هرچه جمع كرده بودند روی هم ریختند، مقدار زیادی هیزم جمع شد. در این وقت رسول گرامی صلی الله علیه و آله فرمود: «گناهان كوچك هم مثل همین هیزمهای كوچك است، ابتدا به نظر نمیآیند، ولی هر چیزی جوینده و تعقیب كنندهای دارد، همان طور كه شما جستید و تعقیب كردید، این قدر هیزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا میشود، و یك روز میبینید از همان گناهان خرد كه به چشم نمیآمد، انبوه عظیمی جمع شده است.» (2)
آری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای تبیین اهمیت و خطر گناهان كوچك، از این نمایش كوتاه و گویا بهره جستند، و پیام خود را به صورت یك خاطره به یادماندنی در ضمیر مخاطبین خود جای دادند، و هنوز این حادثه در تارك تاریخ میدرخشد؛ در حالی كه اگر این واقعیت را با روش عادی بیان میكردند قطعا اینگونه در روح و جان انسانها نقش نمیبست.
بر همین اساس، مبلغین گرانقدر میتوانند در موقعیتهای مناسب، پیامهای قرآن و اهل بیت علیهم السلام را در قالب هنر به نمایش بگذارند، تا از این رهگذر فضای پذیرش بهتری را در مخاطبین خود به وجود آورند. به عبارت دیگر، تبلیغات اسلامی را به گونهای مدیریت كنند كه گاهی در شكل سخنرانی و همراه با فنون خطابه تبلور یابد، و در شرایطی نیز، به صورت داستانسرایی، نمایش، نقاشی، بازی با كلمات و غیره تنظی م شود.
البته با توجه به اینكه در شرایط فعلی، برخی از شاخههای هنر مانند: فیلم و تئاتر، معمولا آمیخته به روابط ناسالم و آموزههای غیرشرعی است، ذهنیت بعضی از روحانیون نسبت به این قبیل هنرها كاملا منفی است؛ در نتیجه ورود طلبهها به این صحنه را، برخلاف شئون روحانیت میدانند، ولی به نظر میرسد كه این باور و نتیجه گیری صحیح نیست، زیرا صحنههای جلف و زننده، جزو لاینفك فیلم و نمایش نیست، بلكه میتوان فیلمهایی را تولید كرد كه در عین حال كه مسرت بخش و لذت آفرین است، پیام و عوارض منفی نداشته باشد.
برای روحانیت كه به حق از ناهنجاریهای فیلمهای تلویزیون مینالد و شكوه دارد - اگر چه فیلمهای پرمحتوا و سازنده هم پخش میشود - شایسته است كه خود به این معركه مخاطره آمیز قدم بگذارد و با سلاح علم و تعهد، از گردنههای پرپیچ و خم آن به سلامت بگذرد. الان كه دشمنان انسانیت و اخلاق، با تمام توان از همین راه به دین و اخلاق نونهالان و جوانان ما ضربه میزنند، آیا نباید با همین سلاح جذاب و جوان پسند، در مقابل تهاجمات ناجوانمردانه آنها ایستاد؟
ما میتوانیم با به تصویركشیدن گفتار، رفتار و روش بزرگان، بویژه ائمه معصومین علیهم السلام، فطرت پاك نسل جوان را زنده و آنها را شیفته ارزشهای اسلامی كنیم؛ از باب نمونه، چه خوب بود در این سال كه مقام معظم رهبری (ادام الله ظله) آن را «سال عزت و افتخار حسینی» نامیدند، صحنههای زیبا و هدایتگر حركت كربلا و عاشورا به تصویر كشیده میشد و آثار افتخارآمیز و عزت آفرین این حركت تاریخی، با زبان فیلم و نمایش برای جامعه تبیین میشد، تا اینكه مردم، بخصوص جوانان با الگو گرفتن از آن، یك زندگی همراه با افتخار و عزت اسلامی را در مقابل ستمگران و دشمنان اسلام، شكل دهند.
در اینجا تذكر دو نكته لازم است:
یكی اینكه: برای حفظ جایگاه و شئون روحانیت، نقش روحانیون نسبت به فیلم و نمایش، باید نقش محتوایی باشد، یعنی از طرفی محتوا و پیام فیلم را تنظیم كنند و از طرفی معیارهای ارزشی را برای بازیگران تعیین نمایند، و اگر احیانا طلبههای جوان استعداد و علاقه به بازیگری دارند به گونهای باشد كه اولا: خدشهای به متانت روحانیت وارد نشود و ثانیا: مانع رشد علمی و تحصیلی آنها نشود.
نكته دوم اینكه: اگر مبلغینی كه در مناطق مختلف هستند، بخواهند در محدوده تبلیغی خود، برای تبیین معارف اسلامی در كنار روشهای دیگر، از روش تئاتر و نمایش نیز استفاده كنند، باید مكانی غیر از مساجد را جهت این امر انتخاب كنند، تا اینكه هم قداست و شرافت مسجد حفظ شود و هم در بین مردم، تنشی به وجود نیاید.
2- روش غیرمستقیم
در برخی از موارد برای ابلاغ پیام، اگر از روش مستقیم استفاده شود، ممكن است در میان مردم ایجاد تنش و درگیری شود، بویژه در مواردی كه مبلغ بخواهد رفتار نامناسب و منفی مردم را تغییر دهد؛ لذا در چنین مواردی لازم است كه از روش غیرمستقیم استفاده شود. از این طریق، روحانی میتواند نظرات و احساسهای مثبت یا منفی خود را به افراد منتقل كند و آنها را به تجدید نظر در رفتارشان و یا به استمرار آن ترغیب كند، بدون اینكه آنها را تحقیر كرده باشد و موجب رنجش خاطر آنها شود و یا اینكه تاثیر معكوس بر آنها بگذارد. جریان زیبای تاریخی زیر، اثر شگرف این روش را بازگو میكند:
پیرمردی مشغول وضو بود، اما طرز صحیح وضو گرفتن را نمیدانست، امام حسن و امام حسین علیهما السلام كه در آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن پیرمرد را دیدند. جای تردید نبود، تعلیم مسائل و ارشاد جاهل واجب است، باید وضوی صحیح را به پیرمرد یاد داد. این دو طفل اندیشیدند تا به طور غیرمستقیم او را متوجه اشتباهش كنند. در ابتدا با یكدیگر به مباحثه پرداختند و پیرمرد میشنید، یكی گفت: وضوی من از وضوی تو كاملتر است. دیگری نیز، گفت: وضوی من از وضوی تو كاملتر است، بعد توافق كردند كه در حضور پیرمرد، هر دو نفر وضو بگیرند و پیرمرد قضاوت كند. طبق قرار عمل كردند و هر دو نفر، وضوی صحیح و كاملی در مقابل پیرمرد گرفتند. پیرمرد تازه متوجه شد كه وضوی صحیح چگونه است و به فراست، مقصود اصلی آنها را دریافت و سخت تحت تاثیر محبت بی شائبه و هوش و فطانت آنها قرار گرفت؛ رو به آنها كرد و گفت: وضوی شما صحیح و كامل است، من پیرمرد نادان، هنوز وضو گرفتن را نمیدانم، شما به خاطر محبتی كه به امت جد خود دارید، مرا متوجه ساختید، متشكرم. (3)
آری در بسیاری از موارد، روش غیرمستقیم در تبلیغ و امر به معروف و نهی از منكر، نه تنها از آبروریزی افراد و از بین رفتن شخصیت آنها جلوگیری میكند، بلكه محبت، صفا و صمیمیت بیشتری را میان روحانی و مردم به وجود میآورد.
3- روشهای استدلالی، موعظهای و مناظرهای
متاسفانه برخی از روحانیون گمان میكنند كه همیشه میتوانند با اهرم فشار و تحكم، پیامهای خود را در قالب دستورالعمل، به افراد جامعه تحمیل كنند، و مردم هم حتما پیام را دریافت میكنند و بر اساس آن عمل میكنند؛ در حالی كه تجربه نشان داده است كه این روش نمیتواند روحانی را به اهدافش برساند و گاهی هم نتیجه معكوس داده است؛ بنابراین به نظر میرسد كه برای ابلاغ پیام دین، باید مطابق شرایط زمانی و مكانی و همچنین شرایط روحی افراد، عمل كرد؛ بدین معنا كه گاهی فضا، فضای عقل و منطق است، گاهی عرصه، عرصه احساسات و عواطف است و گاهی برخی از افراد در شرایط لجبازی و مقابله قرار دارند. طبیعی است در این موقعیتهای گوناگون، نمیتوان یكسان و به صورت كلیشهای عمل كرد، بلكه باید به اصطلاح مدیریتی، اقتضائی برخورد كرد، یعنی در هر شرایطی، متناسب با همان شرایط عمل كرد.
قرآن مجید، با توجه به تنوع شرایط روحی و فكری انسان، روشهای سه گانهای را جهت تبلیغ و رساندن پیام مطرح میكند و چنین میفرماید: «ادع الی سبیل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی احسن» ؛ «با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به طریقی كه نیكوتر است استدلال و مناظره كن.» (4)
در این آیه، رسول گرامی صلی الله علیه و آله مامور شده است كه به یكی از سه طریق - حكمت، موعظه حسنه و جدال احسن - مردم را به حق دعوت كند. حكمت یعنی سخن متقن و محكم كه قابل خدشه و تردید نباشد، موعظه حسنه یعنی موعظه خوب و پند و اندرزهای دلپسند، و جدال یعنی مناظره به واسطه همان چیزهایی كه مورد قبول مخاطب است، و در جایی مورد استفاده قرار میگیرد كه انسان با كسی روبرو شود كه هدفش كشف حقیقت نیست، نمیخواهد حقیقتی را بفهمد؛ بلكه فقط مجادله میكند و ایراد میگیرد، در كمین است تا كلمهای را بشنود و آن را دست آویز قرار دهد و طرف مقابل را هو كند، با چنین فردی باید مجادله كرد، ولی به روش احسن، یعنی نباید از راه حق و حقیقت خارج شد. (5)
به عبارت دیگر، هدایت از طریق حكمت، یعنی به حركت درآوردن فكر و اندیشه افراد و بیدار ساختن عقلهای خفته، و موعظه در مواردی به كار میرود كه تحریك عواطف انسانی در پذیرش پیام، تاثیر بیشری نسبت به استدلال دارد؛ چون موعظه و اندرز، بیشتر جنبه عاطفی دارد، و مجادله در شرایطی به كار میرود كه ذهن افراد از مسائل نادرستی انباشته شده و باید از طریق مناظره، ذهنشان را خالی كرد تا آمادگی برای پذیرش حق را پیدا كنند. (6)
البته آیه شریفه از این جهت كه مورد استفاده هر كدام از این سه روش، در كجاست ساكت است؛ بنابراین تشخیص مورد هر كدام به عهده خود دعوت كننده است. هر طریقی كه اثر بهتری داشت و حق را بهتر ظاهر كرد، باید از همان طریق استفاده كرد. (7) مثلا در مجامع علمی، بیشتر باید از روشهای استدلالی و علمی بهره برد؛ ولی بعضی از افراد، استعداد بیان عقلی و علمی را ندارند، به همین جهت اگر مسائل علمی و تخصصی برای آنها مطرح شود، گیج و ملول میشوند. راه هدایت چنین افرادی پند و اندرز است و اگر در چنین مواردی نیاز به استدلال بود، باید از منطق ساده و روان استفاده كرد، و همچنین با توجه به جو و فضای كنونی جامعه، مبلغین باید علاوه بر قدرت علمی، از فنون مناظره و مجادله كاملا باخبر باشند، تا بتوانند در مقابل افرادی كه میخواهند با غوغا سالاری ذهن جوانان را آلوده كنند، از مبانی اسلام بخوبی دفاع كنند، یا در بحثهای آزادی كه احیانا بدون اغراض سیاسی شكل میگیرد، ابهامات موجود را برطرف نمایند.
ادامه دارد...
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) كلید طلائی ارتباطات، كریس كول، مترجم: محمد رضا آل یاسین، تهران: هامون، چاپ ششم، پاییز 1379، ص 78.
2) بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت: مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه. ق، جلد 70، ص 346.
3) بحارالانوار، ج 43، ص 319.
4) نحل/125.
5) رك: ده گفتار، مرتضی مطهری، تهران: انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، 1375، صص 198- 196.
6) رك: تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تهران: داراالكتب الاسلامیه، چاپ دهم، تابستان، 1374، جلد 11، صص 455 و 456.
7) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، قم: مؤسسه اسماعیلیان، چاپ پنجم، جلد یازدهم، 1371، ص 373.
افزودن دیدگاه جدید