شمه‌ای از آداب تبلیغ

تاریخ انتشار:
هر كاری نیاز به آداب و شیوه خاصی دارد كه اگر آن آداب مراعات و لحاظ شوند، آن عمل به نتیجه دلخواه و مطلوب می‌رسد. تبلیغ...
نویسنده: حسین تربتی
نام نشریه: مبلغان، شماره 60

هر كاری نیاز به آداب و شیوه خاصی دارد كه اگر آن آداب مراعات و لحاظ شوند، آن عمل به نتیجه دلخواه و مطلوب می‌رسد. تبلیغ یكی از كارهای مهم و اساسی است كه قطعا از این قانون و قاعده مستثنا نخواهد بود. مبلّغ موفق كسی است كه آداب و شیوه‌های تبلیغ را مراعات كند. در این نوشتار بر آنیم كه به برخی از آداب تبلیغ اشاراتی داشته باشیم. امید آنكه «مبلغان» مخلص و دلسوز با بهره بری از این نكته‌ها همراه با تجربه‌ها و اندوخته‌های خویش تبلیغ موفقی داشته باشند.

1. طلب یاری از خداوند

اولین نكته كه هر مبلّغی باید به آن توجه داشته باشد، این است كه بداند تمام كارها، مخصوصا هدایت در یدِ قدرت الهی است. این ما نیستیم كه مردم را هدایت می‌كنیم، بلكه پشت پرده، خداوند متعال است كه از طریق و مجرای عالمان صالح، بندگان خویش را هدایت و رهبری می‌كند؛ لذا فراموش نكنیم كه همه چیز در دست قدرت اوست. پس از او كمك بخواهیم. اینكه در نماز لااقل ده نوبت در شبانه روز می‌گوییم: «ایاكَ نَعْبُدُ وَ ایاكَ نَسْتَعینَ» (1) برای تقویت استعانت و كمك خواهی از خداوند متعال است.

دعاهای معصومین علیهم السلام سرشار است از استعانت و یاری خواهی. در دعای «سیفی صغیر»، معروف به دعای «قاموس»، می‌خوانیم «وَ ارْزُقْنی مِنْ نُورِ اسْمِكَ هَیبَةً وَ سَطْوَةً تَنْقادُ لِی الْقُلُوبُ وَ الاَْرْواحُ وَ تَخْضَعُ لَدَی النُّفُوسُ وَ الاَْشْباحُ... لا مَلْجَأَ وَ لا مَنْجا مِنْكَ اِلاّ اِلَیكَ وَ لا إِعانَةَ اِلاّ بِكَ وَ لا اِتِّكاءَ اِلاّ عَلَیكَ...؛ (2) و روزی من گردان از نورِ نامت، هیبت و قدرتی را كه در دلها و روحها رام من گشته، و جانها و كالبدها در مقابل من فروتن شوند...؛ زیرا پناهگاه و جایی از تو جز به سوی تو نیست، و كمك كاری جز تو و تكیه گاهی جز تو وجود ندارد.‌»

امام سجاد علیه السلام در یكی از دعاهای صحیفه سجادیه عرضه می‌دارد: «یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ... ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الاَْسْبابُ وَ جَری بِقُدْرَتِكَ الْقَضاءُ وَ مَضَتْ عَلی إِرادَتِكَ الاْءَشْیاءُ، فَهِی بِمَشیتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَة وَ بِإرادَتِكَ دُونَ نَهْیكَ مَنْزَجِرَة...؛ (3) ‌ای كسی كه گره‌های سختیها به وسیله او باز می‌شود!... در برابر قدرت تو سختیها رام گشته، و با لطف تو علّتها كارساز شده، و با قدرت تو قضا (و تقدیرات) جاری گشته، و با اراده تو اشیاء به كار رفته است. پس آن اشیاء با خواست تو، بدون سخنت از تو فرمان می‌برند، و با اراده تو، بدون نهی ات باز داشته می‌شوند... .‌»

به همین جهت است كه اولین دستوری كه به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، موفق‌ترین مبلّغ الهی، داده می‌شود، این است كه پیام و سخنش را با نام و یاد خدا و استعانت از او شروع كنند: «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذی خَلَقَ»؛ (4) «بخوان به نام پروردگارت كه آفرید.‌» و در پایان هر مرحله نیز دستور می‌دهد كه توجّه و استعانت به خدا فراموش نشود: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلی رَبِّكَ فَارْغَبْ»؛ (5) «پس هنگامی كه [از كار مهمّی] فارغ شدی، [به مهم دیگری] بپرداز و به سوی پروردگارت توجّه كن.‌»

و در روزهای پایانی رسالتش نیز به او دستور می‌دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ»؛ (6) «پس منزه دان پروردگارت را با حمد و ستایش.‌»

حضرت موسی علیه السلام نیز كه از پیامبران و «مبلّغان» موفق است، چنین می‌فرماید:«أُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصیر بِالْعِبادِ»؛ (7) «امور خود را به خدا واگذار می‌كنم [و از او استعانت می‌جویم؛ چرا كه] خداوند بر بندگانش بیناست.‌»

در نتیجه، یك مبلّغ در هیچ آن و لحظه‌ای نباید استعانت و استمداد الهی را فراموش كند، و در آن لحظه كه بر منبر قرار می‌گیرد، باید با توجه قلبی از خداوند كمك بخواهد كه قطعا سخنانش مؤثر واقع می‌شود و بر دلها خواهد نشست.

2. دلسوزی و مهربانی

اگر مبلّغی بخواهد موفق باشد، در هدایت مردم باید دلسوز باشد؛ یعنی واقعا هدایت مردم به عنوان یك خواسته مهم و واقعی برای او مطرح باشد. وقتی چنین شد، قطعا هم تلاش بیشتری می‌كند و هم سعی می‌كند با آنان با مهربانی و نرمی برخورد كند.

قرآنِ هدایتگر، درباره پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله چنین می‌فرماید: «لَقَدْ جائَكُمْ رَسُول مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزیز عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریص عَلَیكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوف رَحیم»؛ (8) «به راستی رسولی از خودتان به سوی شما آمد كه ناراحتی شما برایش سخت و بر آسایش شما حریص (و دلسوز) و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.‌»

به خاطر همان دلسوزی است كه وقتی اهل مكه او را سنگباران می‌كنند، به گونه‌ای كه حضرت مجبور می‌شود شهر مكه را ترك كرده، به كوهها پناه ببرد، و وقتی علی علیه السلام و خدیجه علیهاالسلام او را می‌یابند و زخمهای پای او را پانسمان می‌كنند، در همان حال می‌گوید: «خدایا! قومم را ببخش و آنها را هدایت كن؛ چرا كه آنها نمی‌دانند.‌»

قرآن كریم درباره پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در جای دیگر می‌فرماید: «وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»؛ (9) «تو را بغیر از رحمت برای جهانیان نفرستادیم.‌» همین دلسوزی و رأفت او بود كه وقتی مكه را فتح كرد، به یكی از فرماندهان كه شعار می‌داد: «اَلْیوْمُ یوْمُ الْمَلْحَمَةِ؛ امروز، روز انتقام است.‌» دستور داد كه شعار را عوض كنند، و به علی علیه السلام فرمود: پرچم را دست گرفته، این شعار را سر دهد: «اَلْیوْمُ یوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز، روز رحمت است.‌» (10)

با اینكه همین مكیان سخت او را آزار و اذیت كرده بودند، با این حال، چون پدر دلسوز و مهربان با آنها رفتار كرد. و خود آن حضرت نیز به دیگر مبلّغان سفارش می‌كرد كه با مردم با نرمی و مهربانی برخورد كنند، از جمله به «معاذ» هنگام رفتن به سفر تبلیغی سفارش فرمود: «عَلَیكَ بِالرِّفْقِ وَ الْعَفْوِ؛ (11) بر تو لازم است كه [با مردم] با مدارا و گذشت برخورد كنی.‌»

در روایت دیگر می‌خوانیم: «لَینُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ؛ (12) با كسانی كه به آنان دانش می‌آموزید، نرمی كنید.‌»

و گاه در روایات برای تشویق به مدارا و مهربانی با مردم، به آثار مهم آن اشاره شده است. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الرِّفْقَ لَمْ یوضَعْ عَلی شَی ءٍ اِلاّ زانَهُ وَلا نُزِعَ مِنْ شَی ءٍ اِلاّ شانَهُ؛ (13) به راستی مدارا بر چیزی نهاده نشد، جز آنكه باعث زینت آن شد و از چیزی جدا نگشت، جز آنكه باعث زشتی آن گشت.‌»

و حضرت علی علیه السلام مدارا و گذشت را كلید پیروزی می‌دانست، آنجا كه فرمود: «اَلرِّفْقُ مِفْتاحُ النَّجاحِ؛ (14) مدارا كلید رستگاری است.‌»

3. تغافل

وضعیت جامعه امروز ما به گونه‌ای است كه گاهی برخی جوانان (یا از سر ناآگاهی و غرور جوانی، و یا عناد و...) متلكها و سخنان ناروایی نثار مبلّغان می‌كنند، و یا ممكن است انسان خود صحنه زننده‌ای را نسبت به فردی مشاهده كند، ادب دوام تبلیغ اقتضا می‌كند كه این صحنه‌ها را نادیده بگیریم و به اصطلاح، خود را به «تغافل» بزنیم كه «شتر دیدی، ندیدی» و از آن چشم پوشی كنیم. و اگر در مسجد و... هم با چنان فردی برخورد كردیم، به روی خود نیاوریم و تلاش كنیم غیر مستقیم ریشه این جسارتها را بخشكانیم.

4. احترام به دیگر مبلّغان

غالبا در شهرها و روستاها روحانی مستقر وجود دارد كه همیشه در كنار مردم بوده و با سختی و راحتیهای آنجا ساخته، با این حال مردم و محل را رها نكرده است. حال روحانی مبلّغی كه به عنوان طرح هجرت كوتاه مدت یا بلند مدت، و یا برای ماه مبارك رمضان و محرم به آن محل اعزام می‌شود، باید در عین حال كه با جوانها ارتباط دارد و به درد دلهای آنها توجّه می‌كند، احترام روحانی محل را حفظ كند و هرگز علیه او بدگویی نكند. اگر نقایصی هم در سخنرانیها و یا رفتار او می‌بیند، می‌تواند تنها با خود او مطرح كند.

و ممكن است طلبه مبتدی در آن محل باشد كه گاه برای دیدار بستگان به آنجا می‌آید، او را نیز مورد حمایت قرار دهد و در مراسم دعا و مجالس سخنرانی و... مقداری به او میدان بدهد تا زمینه رشد و نفوذ او در محل آماده شود. و با كسانی هم كه از روحانیان قبلی و محلّی بدگویی می‌كنند، هدایتگرانه برخورد كند و سع ی كند جلوی بدگویی آنها را بگیرد.

قرآن كریم خطاب به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با اینكه خاتم پیامبران و افضل آنهاست، می‌فرماید: «قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ سلام عَلی عِبادِهِ الَّذینَ اصْطَفی»؛ (15) «بگو (ای رسول ما!) ستایش مخصوص خداست و سلام بر بندگانش [همچون نوح و ابراهیم و...] كه آنان را برگزید.‌» این آیه نشان می‌دهد با اینكه تمام ادیان گذشته توسط دین خاتم نسخ شده است، ولی احترام آورندگان آنها در حَد اعلا باید حفظ شود.

بنابراین، احترام روحانی محل لازم است، به ویژه اگر پیر و یا سالخورده باشد.

البته، توجه شود كه احترام به معنای پذیرفتن سخنان خلاف و یا مواضع ضعیف چنان افرادی نیست، بلكه مقصود این است كه با منطق و استدلال قوی و حفظ احترام و شخصیت و جایگاه اجتماعی افراد، می‌توانیم مواضع اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و... خود را بیان كنیم و سخنان سست و ضعیف آنها را رد كنیم؛ ولی با این حال، حق استهزا و اهانت به آنها را نداریم؛ چرا كه اهانت به دیگران خود نشانه ضعف و بی منطقی است. در روایت آمده كه «اَذَلُّ النّاسِ مَنْ أَهانَ النّاس؛ (16) ذلیل‌ترین مردم كسی است كه به دیگران اهانت كند.‌»

5. استمداد از دیگران

یقینا یك مبلّغ، تمام كمالات و ابزار تبلیغ را دارا نیست. گاه ممكن است مبلّغی در سخنرانی و موعظه موفّق باشد، ولی در روضه و گریاندن مردم تخصصی نداشته باشد. و یا در امر كلاس داری و كار با جوانان تخصص داشته باشد، ولی از پس سخنرانی عمومی بر نیاید. در این موارد می‌توان از دیگران كمك گرفت.

چه اشكالی دارد، اگر امام جماعتی با داشتن رفتار و سجایای اخلاقی و سن زیاد كه در بین مردم اعتباری دارد و مسجد او از پیر و جوان و زن و مرد پُر شده، ولی با توجّه به سن زیاد و پیری و كم حالی خود، قادر به سخنرانی برای جوانان و كودكان نیست، برای ارشاد و هدایت و آگاهی مردم، سخنران جوان و با سلیقه و بانشاط دیگر را دعوت كند؟

اگر استمداد از دیگران با نیت خالص انجام گیرد، نه تنها باعث ضعف و سست شدن موقعیت فرد نمی‌شود، بلكه عامل تقویت مواضع، و تحكیم موقعیت او خواهد شد.

حضرت موسی علیه السلام وقتی به نبوت رسید، از خداوند استمداد نمود و برادرش را به یاری طلبید؛ «وَ اجْعَلْ لی وَزیرا مِنْ اَهْلی هارُونَ أَخی أُشْدُدْ بِهِ أَزْری وَ أَشْرِكْهُ فی اَمْری»؛ (17) [خدایا!] از خاندانم وزیری برایم قرار بده! برادرم هارون را و پشت مرا با او استوار ساز و او را در كارم شریك گردان!»

در جای دیگر، از زبان حضرت موسی علیه السلام نقطه قُوت هارون برای همكاری، این گونه بیان می‌شود: «وَ أَخی هارُونَ هُوَ أَفْصَحُ مِنّی لِسانا فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءا یصَدِّقُنی أِنّی أَخافُ اَنْ یكَذِّبُونَ»؛ (18) و برادرم هارون زبانش فصیح‌تر از من است. او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق كند؛ زیرا می‌ترسم مرا تكذیب كنند.‌»

و خداوند نیز درخواست منطقی او را می‌پذیرد و در جواب می‌فرماید: «سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخیكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطانا»؛ (19) «به زودی بازوان تو را به وسیله برادرت محكم می‌كنیم و برای شما برتری و سیطره قرار می‌دهیم.‌»

حضرت عیسی علیه السلام نیز در امر تبلیغ در جستجوی یافتن كمك كار و یار بود؛ لذا قرآن كریم از زبان او چنین نقل می‌كند: «قالَ مَنْ أَنْصاری اِلَی اللّهِ قالَ الْحَوارِیونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ»؛ (20) گفت: چه كسانی یاران من [در حركت] به سوی خدا هستند؟ حواریون (كه شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما یاوران [تو در راه] خدا هستیم.‌»

گاه ممكن است برخی افراد غیر روحانی هنر و استعدادی داشته باشند كه برای جذب و هدایت دیگران، از آنان نیز باید بهره جست؛ چرا كه استفاده و بهره وری از دیگران در پیشرفت تبلیغ و هدایت مردم نه تنها عیب شمرده نمی‌شود، بلكه ارزش مضاعف و نقطه قوت انسان به حساب می‌آید و نشانه صداقت، تواضع و دلسوزی و تعهّد او نسبت به هدایت مردم است.

6. سخنان مختصر و مفید

واقعیت امر این است كه حوصله‌ها كم شده است و مردم نوعا از شنیدن سخنان طولانی، مخصوصا اگر جاذبه نداشته باشد و تنها جنبه سمعی داشته باشد، خسته می‌شوند، غالب خطبه‌های امیرمؤمنان مختصر و مفید است و آن حضرت به دیگران نیز سفارش فرمود:«خَیرُ الْكَلامِ ما لا یمِلُّ وَ لا یقِلُّ؛ (21) بهترین كلام آن است كه نه ملال آور باشد و نه [خیلی] كم.‌» چنان كه گفته اند: خَیرُ الاْءُمُورِ اَوْسَطُها.

گاه سخنرانی طولانی باعث می‌شود بهترین سخنان نیز اثر خود را از دست بدهد و نتیجه عكس را در پی داشته باشد و مردم نه تنها از سخنان گوینده زده شوند كه از شخص او نیز نفرت پیدا كنند. امام كاظم علیه السلام اعلام خطر نموده، چنین می‌فرماید: «مَنْ... مَحا طَرائِفَ حِكْمَتِهِ بِفُضُولِ كَلامِهِ... فَكَاَنَّما اَعانَ هَواهُ عَلی هَدْمِ عَقْلِهِ؛ (22) هر كس با زیادی سخن، شیرینی و زیبایی كلام حكیمانه‌اش را محو كند، گویا بر نابودی عقل خویش هوای خود را یاری رسانده است.‌»

لذا سعی شود صحبتها و سخنرانی، مختصر، مفید و مستمر باشد. به قول آقای قرائتی: «وقتی سخنان مختصر باشد، اگر مفید و باجذبه بود، مردم تشنه می‌مانند و دوباره پای سخنرانی خواهند آمد. و اگر غیر مفید بود، می‌گویند: خدا پدرش را بیامرزد كه زود تمام كرد.‌»

خاطره

در یكی از سفرهای طرح هجرت تابستانی به یكی از روستاها اعزام شدم. ایام فاطمیه پیشنهاد دادم كه بعد از نماز مغرب و عشا بین دو دهه فاطمیه جلسه داشته باشیم. برادران فرهنگی و جوانها گفتند: اگر هر شب باشد، مردم نمی‌مانند. گفتم: سعی می‌كنم طولانی نشود؛ لذا هر شب به اندازه ده دقیقه صحبت و مسئله گویی و روضه خوانی و دعا داشتم. همه هم می‌ماندند. و در تمام ایام 50 روز چنین برنامه‌ای داشتیم و همگی مخصوصا جوانها به خوبی استقبال كردند. برنامه‌ام به گونه‌ای بود كه حتی دعای كمیل را به اندازه یك ربع بیشتر طول نمی‌دادم.

7. كلام گویا و روشن

آخرین نكته را كه باید درباره آداب تبلیغ یادآور شویم، روشن و گویا سخن گفتن است. غالب سخنرانیهای مبلّغان برای كسانی است كه یكدست و یكنوع نمی‌باشند، هم پیرمرد و پیرزن در بین آنهاست و هم جوان و نوجوان، هم بی سواد است و هم تحصیل كرده؛ لذا مبلّغ گرامی باید به گونه‌ای حرف بزند و سخن بگوید كه همه فهم باشد؛ از اصطلاحات پیچیده‌ای كه در علوم خاص به كار می‌رود، و همچنین اصطلاحات سنگین حوزوی اجتناب كند.

گویند: شخصی می‌خواست كاسه روحی بخرد، رو كرد به صاحب مغازه و گفت: «آن جسم ابیضی كه در شمال شرقی مغازه واقع شده است، چند است؟ صاحب جنس متوجه نشد، شخصی كه كنار آن دو قرار داشت، به صاحب مغازه گفت: آقا، قیمت جنس را از شما پرسید. صاحب جنس گفت: نه خیر، حضرت آقا داشت قرآن می‌خواند!

یكی از مهم‌ترین اوصاف قرآن كه در آیات عدیده‌ای مطرح شده، وصف «مبین» یعنی روشن سخن گفتن است. از جمله، در سوره یوسف می‌خوانیم: «تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ الْمُبینِ»؛ (23) «آن است آیات كتاب روشنگر.‌»

و طبعا پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نیز به عنوان مبلّغ قرآن، روشن و گویا سخن گفته است. به همین جهت، به راحتی مردم جزیرة العرب جذب سخنان او می‌شدند.

· پاورقــــــــــــــــــــی

1. حمد / 5.

2. مفاتیح الجنان، دعای سیفی صغیر.

3. الصحیفة السجادیة، ص 53، دعای «مَنْ تُحلّ.‌»

4. علق / 1.

5. انشراح / 7ـ8.

6. نصر / 3.

7. غافر / 44.

8. توبه / 128.

9. انبیاء / 107.

10. ر. ك: شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 17، ص 272.

11. تحف العقول، ص 26.

12. بحار الانوار، ج 2، ص 62.

13. الكافی، ج 2، ص 119، ح 6.

14. غرر الحكم و درر الكلم، ص 244، ح 4975.

15. نمل / 59.

16. میزان الحكمة، ج 4، ص 70.

17. طه / 29ـ32.

18. قصص / 34.

19. همان / 35.

20. آل عمران / 52.

21. غرر الحكم و درر الكلم، ص 210، ح 4053.

22. الكافی، ج 1، ص 17.

23. یوسف / 1.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.