سخن و سخنوری در گفتگویی نمادین با حضرت علی علیه‌السلام (1)

تاریخ انتشار:
سرآغاز سخن در این نوشته برآنیم تا «50 سخن از امیر سخن، حضرت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام ، در زمینه «روش سخنوری را با...
نویسنده: عبدالرحیم موگهی
نام نشریه: مبلغان، شماره 67

سرآغاز سخن

در این نوشته برآنیم تا «50 سخن از امیر سخن، حضرت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام ، در زمینه «روش سخنوری را با قالبی نو به قلم آوریم و عنوان آن را «روش سخنوری در گفتگویی نمادین با حضرت علی علیه‌السلام ‌» بنامیم که آن شاعر کاشانی، «سهراب سپهری» خوش دیده و خوش سروده است:

«چشمها را باید شست                                                                جور دیگر باید دید.‌»

شایان گفتن است که پیش از خواندن این گفتگو، چند نکته را شایسته و یا بایسته است که به خاطر داشته باشیم:

1. قالب برگزیده شده برای این نوشتار ـ همان گونه که از عنوان آن بر می‌آید ـ قالب «گفتگو» و «پرسش و پاسخ» است که طرح و شرح پرسشها بر اساس مطالعات و تجربه‌های نگارنده در زمینه «روش سخنوری» و با برداشت از احادیث مولای محبوبمان، حضرت امیر مؤمنان علیه‌السلام  بوده است و تلاش بر این رفته که «تناسب صدر و ذیل»ها و «تناسب پرسش و پاسخ»ها درست باشند؛ هر چند احتمال دارد که در این مناسبات، نگارنده به خطا رفته باشد که در این صورت، دست به دعا برمی دارد و سروده «مولوی» را زمزمه می‌نماید:

ای خدای پاک بی انباز و یار                                          دست گیر و جرم ما را در گذار...

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن                             مصلحی تو‌ای تو سلطان سخُن...

گر خطایی آمد از ما در وجود                                        چشم می‌داریم در عفو‌ای وَدود

امتحان کردم مرا معذورم دار                                          چون ز فعل خویش گشتم شرمسار

2. چون نگارنده، قالب «گفتگو» را برای این نوشتار برگزیده، کوشیده است که خدای ناخواسته و با پناه بر خدای بزرگ، در قلم و نگارش وی، کوچک‌ترین بی ادبی به امیر مؤدبان و مؤدب امیران علیه‌السلام  روا نرفته باشد؛ هر چند تساهل و تسامحی اندک در برخی از تعبیرها و توضیحها و تکرارها را ناچار بوده و راه گریز و گزیری از آن نداشته است؛ اما نیک می‌داند که زبان خویش را باید به این سروده «ملای رومی» مترنم نماید:

از خدا جوییم توفیق ادب                                             بی‌ادب محروم گشت از لطف رب

بی ادب تنها نه خود را داشت                                                  بَد بلکه آتش در همه آفاق زد

3. هر 50 حدیثِ به قلم آمده، از کتاب «مُعجَم ألفاظِ غُرَر الحِکَم و دُرَرِ الکَلِم» است و از سوی «مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم» و برای نخستین بار در سال 1372 هجری شمسی (1413 هجری قمری) منتشر گشته و شماره صفحه هر حدیث در پایان ترجمه همان حدیث و درون پرانتز آورده شده است. شایان توجه است که خودِ کتاب «غُرر الحکم و درر الکلم» با گرد آوری «عبدالواحد بن محمد تمیمی آمُدی) » در قرن ششم هجری قمری، در برگیرنده شمار فراوانی از احادیث مولایمان، حضرت امیر مؤمنان علیه‌السلام  است.

4. امید است که اگر این طرح و شرح، «روز آمد»، «نوآمد» و «کارآمد» قلمداد گشت و در قاب دیدگان خوانندگان فرزانه و فرهیخته خود نشست و مصداق شعر «کلیم کاشانی» همدانی» واقع شد:

گر متاع سخن، امروز کساد است «کلیم»                    تازه کن طرز که در چشم خریدار آید

باری دیگر و با کاری دیگر به سویتان آید و این بیتِ «لسان الغیب شیرازی» را با شما بر لبان آرد:

بیا تا گل برافشانیم و می‌در ساغر اندازیم                           فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

با کسب توفیق از خدای رفیق، به مطالعه این «گفتگوی نمادین» می‌نشینیم:

1.       اماما! برخی از سخنوران در هنگام سخنرانی، پراکنده گویی می‌کنند و مطالب متفرقه، بسیار می‌گویند و به اصطلاح خودمان، از این شاخه به آن شاخه می‌پرند؛ به طوری که گاهی خودشان هم فراموش می‌نمایند درباره چه موضوعی سخن می‌گفته اند، و حتی گاهی از شنوندگانشان می‌پرسند که چه می‌گفتیم و در کجا بودیم؟ یعنی می‌خواهم در یک جمله عرض کنم که مطالب سخنرانی شان دارای نظم و دسته بندی خاصی نیست. می‌خواستم از شما بپرسم که نظرتان در زمینه این گونه سخنرانها و سخنرانیها چیست؟

ü به همه کسانی که این گونه سخن می‌گویند و سخنرانی می‌کنند، می‌گویم:

«اَحسَنُ الکَلامِ ما زانَهُ حُسنُ النِّظامِ وَ فَهِمَهُ الخاصُّ وَ العامُّ؛ زیباترین سخن، آن است که نظم و دسته بندی زیبایش آن را زیبا و آراسته کرده باشد و نخبگان و همگان، آن را بفهمند.‌» (233)

2.       مولای ما! هنگامی که به پایانِ سخنرانی مان نزدیک می‌شویم، برای اینکه حرفهایمان به خوبی در دل و ذهن مستمعانمان جای بگیرد و به قول معروف، با دست پر از مجلس ما بیرون بروند، آیا خوب است که حرفهایمان را «جمع بندی» کنیم و «خلاصه»ای از سخنانمان را دوباره برای آنان بگوییم تا کاملاً متوجه شوند که چه گفته ایم و چه می‌خواسته ایم بگوییم؟

ü کار بسیار خوبی است؛ زیرا:

«مَن قامِ بِفَتقِ القَولِ وَ رَتقِهِ فَقَد حازَ البَلاغَهََ؛ هر کس بتواند دامنه سخن را خوب بگستراند و سپس آن را خوب جمع بندی کند، به مقام بلاغت سخن دست یازیده است.‌» (111)

3.       حضرتا! شماری از سخنرانان به گونه‌ای صحبت می‌کنند که مردم عامی و عادی، بیشترِ حرفهای آنان را متوجه نمی‌شوند؛ مثلاً از کلمات قلمبه و سلمبه، فراوان استفاده می‌نمایند و اصطلاحات علمی و واژه‌های خارجی را فراوان به کار می‌برند. البته می‌دانم اگر مخاطبانشان افراد خاصی باشند که با این کلمات قلمبه و سلمبه آشنایند و یا معنای اصطلاحات علمی و واژه‌های خارجی را می‌دانند، خُب اشکال چندانی ندارد؛ اما هنگامی که افراد عامی و عادی هم در سخنرانیهایشان شرکت می‌کنند، به طوری که حتی گاهی تعداد آنان نیز بیشتر است، آیا باز هم خوب است که این گونه سخنرانی نمایند؟

ü باید به این دسته از سخنوران گفت:

«اَحسَنُ الکَلامِ ما لا تَمُجُّهُ الاذانُ وَ لا یتعِبُ فَهمُهُ الأَفهامُ؛ زیباترین سخن، آن است که گوشها را در شنیدن بی رغبت نکند و درک آن، فهمها را در سختی نیندازد.‌» (233)

4.      یا علی! بعضی بسیار اندک از سخنرانها از کلمات سبک و جملات سخیف و شوخیهای قبیح و رکیک استفاده می‌کنند. درست است که در سخنرانی خوب است از طنز و شوخی و لطیفه نیز استفاده نماییم، اما آیا به کارگیری آن گونه کلمات و جملات و شوخیها کار درستی است؟ و آیا برای خنداندن مردم و با حال نشان دادن خودمان، می‌توانیم از هر شوخی و لطیفه و طنزی استفاده کنیم؟ آیا در دراز مدت، آثار سوئی بر مستمعان خویش نمی‌گذاریم و خودمان را سبک جلوه نمی‌دهیم؟

ü این کار زشتی است و آثار سوئی دارد. مگر از من نشنیده اند که گفته ام:

«إِیاکَ وَ ما یستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ فَإِنَّهُ یحبِسُ عَلَیکَ اللِّئامَ وَ ینَفَّرُ عَنکَ الکِرامَ؛

از سخنان زشت و ناپسند بپرهیز؛ زیرا این کار، فرومایگان را در اطرافت گِرد می‌آورد و بزرگواران را از گِردت پراکنده می‌سازد.‌» (995)

5.       برخی از اوقات، خودمان هم احساس می‌کنیم که در سخنرانیهایمان بسیار «حاشیه پردازی» می‌نماییم و به اصطلاح، وارد جاده خاکی می‌شویم و از اصل موضوع دور می‌گردیم و بعد هم احساس می‌کنیم که سخنان ما خیلی پرمایه و با محتوا نیستند. آقا جان! علت این امر چیست و آیا آثار سوئی نیز دارد؟

ü از علتهای آن، پرگویی است و باید توجه داشته باشید:

«کَثرَهُ الکَلامِ تَبسُطُ حَواشِیهُ وَ تَنقُصُ مَعانِیهُ فَلا یری لَهُ أَمَد وَ لا ینتَفِعُ بِهِ أَحَد؛

پرگویی باعث می‌شود که سخن، پرحواشی و تُنُک مایه گردد؛ به گونه‌ای که هیچ پایانی برای آن دیده نمی‌شود و هیچ کس از آن بهره مند نمی‌گردد.‌» (1362)

6.      آقا جان! بعضی از سخنرانان برای سخنرانی خود، پیش مطالعه نمی‌کنند و فکر خویش را به کار نمی‌گیرند که مثلاً بهتر و مهم‌تر است درباره چه موضوعی سخن بگویند؟ و یا چه سخنانی را بر زبانشان بیاورند یا نیاورند؟ و یا سخنان خود را از کجا آغاز نمایند و در کجا به پایان برسانند؟ و یا سخنانشان را با چه الفاظی و در چه قالبهایی ادا کنند؟ بدین جهت هم، معمولاً سخنرانیهایشان نمی‌گیرد و از آن استقبالی نمی‌شود. آیا اندرزی هست که به ایشان بگوییم؟

ü اندرز من به آنان این است:

«مَن تَفَقَّدَ مَقالَهُ قَلَّ غَلَطُهُ؛ هر کس سنجیده و ژرفانه سخن گوید، اشتباهش نیز اندک شود.‌» (948)

7.      حضرتا! چرا گاهی خودمان هم احساس می‌کنیم که سخنان ما تأثیر گذار نیست و چنگی به دل نمی‌زند و سخنرانیهایمان گرم و با سوز وگداز نیست؟ نه خودمان اشکی می‌ریزیم و نه می‌توانیم به گونه‌ای سخن بگوییم که اشک شنوندگانمان را جاری سازیم؟

ü «اإذا طابَقَ الکَلامُ نِیهَ المُتَکَلِّمِ قَبِلَهُ السّامِعُ وَ إِذا خالَفَ نِیتَهُ لَم یحسُن مَوقِفُهُ فی قَلبِهِ؛ هر گاه سخنِ گوینده با باور و انگیزه درونی‌اش مطابقت داشته باشد، شنونده آن را می‌پذیرد و هر گاه با باور و انگیزه درونی‌اش مخالفت داشته باشد، در جان شنونده از جایگاه خوبی برخوردار نمی‌شود.‌» (1331)

8.      برخی از منبریها و سخنوران، حرفهای تکراری و کلیشه‌ای می‌زنند و به اصطلاح، حرفهایشان دیگر کهنه شده است و از مطالب نو و‌تر و تازه کمتر استفاده می‌کنند و حتی گاهی از این گونه مطالب در سخنانشان اصلاً دیده نمی‌شود، به طوری که بعضیها می‌گویند: مردم، دیگر از منبر و منبری و از شعار و سخنرانی و سخنرانان خسته شده اند؛ هر چند می‌دانم که این حرفشان به طور کلی و مطلق درست نیست. نظر حضرت در این باره چیست؟

ü بله! درست است:

«إِنَّ هذِهِ القُلُوبَ تَمِلُّ کما تملّ الأَبدانُ فَابتَغُوا لَها طَرائِفَ الحِکَمِ؛

بی گمان این دلها همانند بدنها خسته و آزرده می‌شوند؛ پس برای [آسایش و آرامش] دلها از حکمتهای نو و‌تر و تازه استفاده کنید.‌» (1305)

9.      مولای من! شماری از سخنوران و خطیبان، سخن گفتن و سخنرانی کردن برای «جوانان و نوجوانان» را کسر شأن خود می‌دانند و از آن پرهیز می‌کنند و گاهی نیز می‌گویند که سخنرانی برای «جوانان و نوجوانان» شخصیت آدم را پایین می‌آورد و سبک می‌نماید. آیا این حرف صحیح است؟

ü حرف صحیحی نیست؛ زیرا:

«إنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالأَرضِ الخالِیهِِ مَهما أُلقِی فیها مِن کُلِّ شَیءٍ قَبِلَتهُ؛

بی گمان دل جوان و نوجوان، همسانِ زمینی خالی است که هر چه در آن افشانده شود، می‌پذیرد.‌» (1327)

10.     علی جان! برخی از کسانی که می‌خواهند سخنران شوند، از این کار می‌ترسند و پیش خود می‌گویند: نکند که سخنرانی مان بد و خراب شود، نکند دست و پایمان بلرزد و مردم، متوجه آن گردند، نکند تُپُق بزنیم، نکند از ترس و لرز، دست و پایمان را گم کنیم و بسیاری نکندهای دیگر. راه حل این مشکل برای چنین اشخاصی چیست، با توجه به اینکه سخنران شدن را نیز خیلی دوست دارند؟

ü یکی از راه حلها برای چنین مشکلی این است:

«إِذا هَبتَ أَمراً فَقَعَ فیهِ فَإِنَّ شِدَّهَ تَوَقّیهِ أَشَدُّ مِنَ الوُقُوعِ فیهِ؛

هر گاه از انجام دادن کاری ترسیدی، خود را در آن کار قرار ده؛ زیرا دور نگه داشتن خویش از انجام دادن آن کار، دشوارتر از قرار دادن در آن است.‌» (1329)

11.     اماما! اصطلاحی است که می‌گویند: محتوای سخن و سخنرانی شامل دو بخش است: یک بخش آن، بخش اصلی و کلیدی و مهم و کاربردی سخن و سخنرانی است که در گفتن آنها شک و تردیدی نیست، ولی بخش دیگر آن، شامل حرفهای اضافی و به قول معروف، همان «پس مانده»های سخن و سخنرانی است. نظر مبارکتان درباره این بخش دوم چیست؟

ü باید همه بدانند:

«مَن أَمسَکَ عَن فُضُولِ المَقالِ شَهِدَت بِعَقلِهِ الرِّجالُ؛

هر کس از [گفتن] حرفهای اضافی [و پس مانده‌های سخن] بپرهیزد، مردم به خِرَد وروزی‌اش گواهی دهند.‌» (948)

12.     یا امیر! چه کنیم که شنوندگانمان ما را دوست داشته باشند و به سخنرانیهای ما علاقه مندی نشان دهند و به قول معروف، با ما رفیق باشند؟

ü اگر می‌خواهید شنوندگان، شما را دوست داشته باشند و محبت شما در دلشان جای بگیرد، این سخن را از من به خاطر بسپارید؛ هر چند سخنان دیگری نیز در این باره وجود دارد:

«مَن لانَت کَلِمَتُهُ وَجَبَت مَحَبَّتُهُ؛

هر کس سخن گفتنش نرم باشد، دوست داشتنش نیز واجب باشد.‌» (994)

13.     آقا جان! اگر می‌شود یکی از شرائط سخن خوب و شخنرانِ موفق را برای ما ذکر بفرمایید تا بتوانیم سخنرانِ موفقی باشیم.

ü از شرائط سخن خوب و سخنرانِ موفق این است:

«أَحسَنُ المَقالِ ما صَدَّقَهُ حُسنُ الفِعالِ؛

خوب‌ترین سخن آن است که عمل خوبِ [گوینده اش] آن را تصدیق کند.‌» (233)

14.     حضرتا! گاهی شنوندگانِ ما حال مناسبی برای شنیدن سخنرانی ندارند و یا ظرفیت شنیدن سخنان ما را ندارند. در این صورت، برای آنان سخن بگوییم و سخنرانی بکنیم یا نه؟

ü به این اصل مهم توجه داشته باشید، اگر چه اصول دیگری نیز در این باره وجود دارد:

«لا تَتَکَلَّمَنََّ إِذا لَم تَجِد لِلکَلامِ مَوقِعاً؛

هر گاه برای سخن گفتن جایگاه مناسبی نمی‌یابی، هرگز سخن نگو.‌» (994)

15.     مولا جان! گاهی از سخنان و سخنرانی خودمان خوشمان می‌آید و احساس کبر و غرور منفی می‌کنیم. آیااین احساس کبر و غرور منفی در ما اثر بد می‌گذارد؟

ü عزیزم! بدان:

«مَن أَعجَبَهُ قَولُهُ فَقَد غَرَبَ عَقلُهُ؛

هر کس از سخن خویش خوشش آید، بی گمان از خِرد وروزی‌اش دور شود.‌» (947)

16.     مولا علی! تعدادی از سخنوران گاهی سخنانی متضاد و متناقض با یکدیگر می‌گویند؛ مثلاً یک بار در جلسه‌ای سخنی می‌گویند و هفته بعد از آن، سخنی بر خلاف و متضاد و متناقض با آن می‌گویند. آقا جان! نظرتان در این باره چیست؟

ü اینان کار خوبی نمی‌کنند؛ مگر نمی‌دانند:

«شَرُّ القَولِ ما نَقَضَ بَعضُهُ بَعضاً؛

زشت‌ترین سخن آن است که قسمتی از آن، قسمت دیگرش را نقض کند.‌» (946)

17.     اماما! بعضی وقتها از ما سؤالاتی می‌کنند که دوست داریم زود جواب آنها را بدهیم و پیش از پاسخ دادن، خیلی فکر نکنیم و فوری جواب سؤال را به شنوندگانمان بدهیم؛ به خصوص که گاهی در همان وسطِ سخنرانی و در جریانِ سخن گفتن، از ما سؤالی می‌کنند. آیا باید بدون تأمل و فکر کردن و در همان موقع و فوری، جواب این سؤالات را بدهیم؟

ü توجه داشته باشید به این نکته، هر چند نکات دیگری نیز در این باره هست:

«مَن أَسرَعَ فِی الجَوابِ لَم یدرِکِ الصَّوابَ؛

هر کس در دادنِ پاسخ شتاب نماید، از دادن پاسخِ درست باز ماند.‌» (170)

18.     حضرتا! روش سخن گفتن در سخنرانی را به دو روش تقسیم کرده اند: یکی روش «مستقیم» و «صریح گویی»، و دیگری روش «غیر مستقیم» و «غیر صریح گویی» که به آن، «تلویح گویی» و «تلویحاً سخن گفتن» نیز می‌گویند. واضح است که از هر دو روش در سخنرانی باید استفاده کرد، ولی می‌خواستم بدانم که از روش «مستقیم» و «صریح گویی» باید بیشتر استفاده نماییم و یا از روش «غیر مستقیم» و «تلویح گویی»؟ در این مورد، ما را راهنمایی بفرمایید.

ü از هر دو روش باید استفاده کرد؛ اما:

«مَنِ اکتَفی بِالتَّلویحِ استَغنی عَنِ التَّضریحِ؛

هر کس به روش غیر مستقیم و تلویح گویی بسنده کند، از روش مستقیم و تصریح گویی بی نیاز شود.‌» (1032)

19.     یا امیر المؤمنین علیه‌السلام ! برخی اوقات از ما دعوت می‌کنند تا در موضوعات و مباحثی سخنرانی نماییم که مطالعات و اطلاعات کافی در زمینه آنها نداریم؛ حتی گاهی به ما اصرار می‌کنند که در آن موضوعات و مباحث، چند جمله‌ای سخن بگوییم. آیا این دعوتها را بپذیریم و برای آنان سخنرانی بکنیم؟

ü بدان که:

«لا تُخبِر بِما لَم تُحِط بِهِ عِلماً؛

درباره چیزهایی که احاطه علمی به آنها نداری، سخن نگو.‌» (282)

20.     یا مولا! شماری از سخنوران دارای معلومات فراوانی هستند و گویی که علامه اند و از مسائل و مباحث بسیاری آگاهی کامل دارند. آیا اینان هر چه را می‌دانند، باید برای مردم بگویند؟

ü نه:

«لا تَتَکَلَّم بِکُلِّ ما تَعلَمُ فَکَفی بِذلِکَ جَهلاًً؛

هر چه را می‌دانی نگو؛ زیرا برای نادان شمردنِ [تو] همین بس است.‌» (994)

21.     مولا جان! تعداد بسیار اندکی دقیق سخن نگویند؛ به خصوص که در مجالس ختم و فاتحه، این موضوع گاه به چشم می‌خورد و در آنها در مورد شخص متوفّی اغراق گویی شنیده می‌شود. آیا به کارگیری دروغ و این گونه اغراق ورزیها و مبالغه گوییها در سخنرانی شایسته است؟

ü اگر سخنورانی در پی ارجمندترین سخنان هستند، باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که:

«أَشرَفَ الاَقوالِ اَلصِّدقُ؛

ارجمندترین سخنان آن است که راست باشد.‌» (592)

22.     یا امیر المؤمنین! گاهی بعضی از منبریها و سخنرانها سخنان خود را بسیار طول می‌دهند؛ به گونه‌ای که آدم خیلی خسته می‌گردد و هِی از این پا به آن پا می‌شود و دلش می‌خواهد هر چه زودتر مجلس تمام گردد و از آن مجلس بیرون رود و راحت شود. آیا اینان کار درستی می‌کنند؟ و آیا همین طول دادنِ سخنرانیهایشان باعث نمی‌شود که مردم نسبت به منبر و منبری و سخنرانی و سخنران دلزده گردند؟

ü از آفتهایی که برخی از سخنرانها و سخنرانیها دچار آن شده اند، همین آفت است. مگر اینها نشنیده اند که من گفته ام:

«آفَهُ الکَلامِ الإِطالَهُ؛

آفت سخن گفتن، طول دادن آن است.‌» (995)

23.     یا علی! گاهی اوقات، برخی از شنوندگانِ فضول و با شیطنت، در هنگام سخنرانی مَتَلک یا تیکه‌ای به سخنران می‌پرانند و یا گاهی به اصطلاح معروف، «پارازیت» می‌اندازند. سخنران در برخورد با این گونه شنوندگان چه کار باید بکند؟

ü گاهی در برابر این گونه شنوندگان باید دانست:

«رُبَّ کَلامٍ جَوابُهُ السُّکُوتُ؛

چه بسا سخنی که پاسخ آن، سکوت است.‌» (495)

24.     اماما! گاهی در سخنرانی حرف اشتباهی می‌زنیم و یا خطایی را مرتکب می‌شویم و در همان موقع و در همان سخنرانی یا در شب و یا شبهای بعد از آن و در جلسه یا جلسات بعدی، متوجه اشتباه و خطای خود می‌گردیم. در این گونه موارد می‌خواستم بدانم که آیا در برابر شنوندگانِ خود باید به خطا و اشتباهِمان اقرار و اعتراف کنیم و آن را ذکر نماییم و یا به طور کلی بگوییم که مثلاً دیشب خطا و اشتباهی را در سخنانمان داشته ایم و به جزئیات آن اشاره نکنیم و فقط از آنان عذر خواهی نماییم؟

ü باید توجه داشت که یکی از نکات در این گونه موارد این است:

«رُبِّ جُرمٍ أََغنی عَنِ الإِعتَذارِ عَنهُ الإِقرارُ بِهِ؛

چه بسا جُرمی که اقرار و اعتراف کردن به آن، [شخص را] از عذر خواهی در برابر آن بی نیاز می‌کند.‌» (147)

25.     علی جان! آیا در همه جا باید به طور یکسان سخن بگوییم و یا بسته به جاها و افراد و زمانهای گوناگون باید به صورتهای گوناگون سخنرانی کنیم که از حالت یکنواختی و غیر متنوع نیز خارج شود؟

ü بله! درست است، چون:

«لِکُلِّ مَقامٍ مَقال؛

برای هر جایی سخن خاصی وجود دارد.‌» (952)

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.