روش شناسی مناظره اسلامی
به گزارش بلاغ به نقل از خبرگزاری رسا، بی تردید «انتخاب اصلح » يكى از اصولى ترين شرايط براى انتخاب مديران است؛ منتها، كلمه «انتخاب اصلح » تعبير سربسته اى است كه از آن سوء استفاده فراوان شده؛ لذا به صورت يك «عنوان كلّى» قابل پياده كردن نيست، بلكه، بايد با يك تحليل دقيق جزئيّات و شكل عملى آن را پيدا كرد.[1]
لذا در راستای انتخاب بهترين فرد براى اداره امور جامعه[2] ، باید گفتگو و بحث آزاد قرار داد تا از طریق بررسیعقايد و نظرات گوناگون و چینش مدارك و دلايل آن مقابل يكديگر، عقيده و نظر صحيح از ميان آنها انتخاب شود.[3]
اين شيوه بحث، عالى ترين و مفيدترين شيوه هاست كه دنياى امروز نيز آن را پذيرفته است؛ در حقيقت «بحث آزاد» بدون اين روش مفهوم ندارد.[4]
ضرورت برگزاری مناظره در قرآن و روایات
بی شک بحث و گفتگو و استدلال و مناقشه درراستای تبیین حقایق و نشان دادن راه و مسیر عملى است پسنديده و شايسته تقدير، بلكه در بسيارى از موارد واجب است، لذا قرآن هرگز با بحث و گفتگوى روشنگرانه و استدلال براى تبيين حق مخالفت نكرده، بلكه در آيات زيادى آن را عملا تثبيت نموده است.[5]لذا در بسيارى از موارد از مخالفين مطالبه برهان و دليل مى كند، و مى گويد «هاتوا برهانكم؛ استدلال خود را بياوريد»[6]، و در بسيارى از موارد در مقابل تقاضاى برهان، به اقامه دلائل مختلف پرداخته است، چنان كه در برابر آن مرد عرب كه استخوان پوسيده اى را به دست گرفته بود و از پيامبر (ص) مى پرسيد:« من يحي العظام و هي رميم؛ چه كسى مى تواند اين استخوانهاى پوسيده را از نو زنده كند»[7] چندين دليل بر مساله معاد و قدرت خداوند بر احياى مردگان اقامه مى كند.[8]
لذا گفتگوهاى حضرت ابراهيم (ع) و دلائل دندان شكن او را در برابر نمرود[9]، و احتجاج موسى(ع) در برابر فرعون[10] در قرآن کریم نمونه روشنى از مناظرۀ شايسته است، همچنين قرآن پر است از دلائل مختلفى كه پيامبر(ص) در مقابل بت پرستان و مشركان و بهانه جويان اقامه مى كرد.[11]
در روايات اسلامى نيز بحثهاى زيادى پيرامون مناظرات پيغمبر اكرم(ص) يا ائمه اهل بيت(ع) در برابر مخالفان ديده مى شود كه اگر اين بحث و مناظرات جمع آورى گردد كتاب بسيار قطورى را تشكيل مى دهد.[12]
به عنوان نمونه مرحوم علامه مجلسى، حديث مفصلى از پيغمبر گرامى اسلام (ص) در اين زمينه نقل مى كند كه پيامبر (ص) در مناظرۀ طولانی با پنج گروه يهود و نصارا و دهريين و ثنويين (دوگانه پرستان) و مشركان عرب ، با لحنى جذاب و گيرا آنها را به قبول و تسليم وا مى دارد؛ مناظره ای آموزنده كه مى تواند الگويى براى مناظرات ما محسوب شود.[13]،[14]
خلاصه هر گاه گفتگوهاى پيامبران را با دشمنان جبار و سرسخت كه در قرآن منعكس است، و گفتگوهاى پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) را در برخورد با دشمنان به هنگام بحثهاى عقيدتى دقيقاً بررسى كنيم، درس هاى آموزنده در اين زمينه مى يابيم كه بيانگر دقيقترين مسائل روانى است كه راه نفوذ در ديگران را از طریق مناظره صاف و هموار مى سازد.[15]
مفهوم مناظرۀ اسلامی در یک نگاه
بدیهی است در شیوه و روش مجادله اسلامى، بحث و گفتگوها منطقى ، الفاظ مؤدّبانه، لحن سخن دوستانه، محتواى آن مستدل، آهنگ صدا خالى از فرياد و جنجال و هر گونه خشونت و هتك احترام است.[16]
اینچنین است که مناظره ما مانند مناظره آمریکاییها و اروپائیان نیست؛ آنها این خطوط قرمز را قبول ندارند، حال آنکه ما در یک کشور اسلامی با نظام اسلامی و انتخابات اسلامی بحث میکنیم؛ بنابراین باید سعی کرد تا پرخاشگری، اهانت، دروغ و تهمت در این مناظرهها نباشد و ثابت شود که اینها مناظراتی اسلامی است.[17]
حاکمیت استدلال منطقی توأم با اخلاق گرایی
در حديث مبسوطى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه براى نشان دادن نمونه اى از «مجادله به احسن» فرمود: «به آخر سوره ياسين بنگريد، و ببينيد چگونه از راه هاى مختلف و با منطق شيرين در عين حال محكم و مستدل، به منكران معاد پاسخ مى گويد».[18] مضمون اين آيه، به شكل ديگرى در سوره نحل نيز آمده است، آنجا كه مى فرمايد: «ادع الى سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن؛با حكمت (دانش و منطق) و اندرز نيكو، به سوى پروردگارت دعوت كن؛ و با آنها (مخالفان) به طريقى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره نما».[19] قابل توجه اينكه آيه فوق از جمله نخستين دستورها از دستورات مهم دهگانه اخلاقى است كه در آن سوره در مورد برخورد صحيح با مخالفان بیان شده است.[20]
در واقع جمله اول يعنى «ادع الى سبيل ربك بالحكمة» ناظر به استدلالات عقلى است، در برابر انديشمندانى كه اهل استدلال و انديشه اند.[21]
و تعبير «والمواعظة الحسنة»، اشاره به بحثهاى عاطفى است براى كسانى كه زياد اهل استدلال نيستند، بلكه در گرو مسائل عاطفى قرار دارند، مخصوصا توصيف «موعظه» به «حسنه بودن» اشاره به اين است كه خالى از هر گونه خشونت و برترى جويى و تحقير طرف مقابل، و تحريك حسى لجاجت و مانند آن باشد، بديهى است چنين موعظه اى است كه در دل ها اثر مى كند.[22]
و «جادلهم بالتى هى احسن»، از آن كسانى است كه ذهن آنها قبلا از مسائل نادرستى انباشته شده و بايد از طريق مناظره صحيح ذهن آنها را خالى كرد تا آماده پذيرش حق گردد.[23]
حديث معروف «هشام به حكم» كه براى مناظره با «عمرو بن عبيد» (عالم علم كلام و عقائد اهل سنت) به بصره رفت، و او را با بيان منطقى زيبايى به اعتراف به لزوم وجود امام در هر عصر و زمان وادار نمود، گواه ديگرى بر اين معنى است.[24]
فروتنی، تواضع و حق محوری
بزرگان علم اخلاق در برخورد با بيمارى خطرناك «تكبر» روش مناظره را پيشنهاد كرده اند، به اين گونه كه وقتى انسان به درمان تكبر مى پردازد براى اطمينان به ريشه كن شدن آن بايد خود را در معرض آزمايش جديد قرار دهد تا از ريشه كن شدن اين بيمارى مطمئن شود.[25]
لذا باید با بعضى از اقران و هم رديفان به مناظره مشغول شود و ببيند اگر حق از زبان دوستش ظاهر شد آيا حاضر است به راحتى آن را بپذيرد و حتى از او تشكر كند؟ يا هنوز براى او پذيرش حق از دوست هم رديف يا از شاگردش سنگين است؟ در صورت اول كبر ريشه كن شده و در صورت دوم هنوز ريشه هاى آن باقى است!.[26]
ایمان و عقیده قلبی به گفتار خود؛ اجتناب از فریب کاری
جمله معروف «سخنى كه از دل برخيزد بر دل نشيند» در حقيقت بيان يك واقعيت دقيق و لطيف روانى است كه در طريق نفوذ در ديگران مى توان بعنوان يك اصل اساسى از آن بهره بردارى نمود.[27]
زيرا مى دانيم زبان و گفتار ترجمان فكر و عقيده است، اين را هم مى دانيم كه ارزيابى گفتارها بوسيله مقياس ايمان گوينده به آن تعيين مى گردد، چه اينكه ايمان عميق يك فرد متفكر، به يك مسأله، حاكى از ريشه دار بودن آن مسأله و مطالعه وى و قدرت استدلالاتى كه به آن منتهى شده مى باشد.[28]
بنابراين جاى تعجب نيست كه ميزان ايمان شنونده نسبت به يك سخن با ميزان ايمان گوينده ارتباط نزديك داشته باشد. ممكن است كسى مطلبى بگويد ظاهرا بسيار عالى و خوب ولى از لحن او پيدا باشد كه خودش به آن چندان ايمان ندارد، مطمئنا اين وضع، چنين فكرى را در شنونده بوجود مى آورد كه بايد در اين مطلب به ظاهر عالى خللى وجود داشته باشد؛ ولى بعكس اگر مطلبى كه ظاهر آن چندان قابل قبول نباشد از كسى كه اهل فكر است صادر شود و قراين چنان نشان دهد كه او ايمان قاطع و راسخى نسبت به اين سخن دارد اين وضع حس كنجكاوى و دقت افراد را نسبت به آن برمى انگيزد و آنها را نسبت به سخن مزبور خوشبين مى سازد.[29]
اين موضوع نيز قابل دقت است كه ايمان نداشتن به يك مطلب چيزى نيست كه انسان بتواند با گفتارهاى تصنعى آن را بكلى بپوشاند بخصوص اينكه سخن بر خلاف بسيارى از اعمال مملو از ريزه كاري هايى است كه روح احساسات و فكر گوينده خواه ناخواه از خلال آن تجلى خواهد كرد.[30]
اندیشه محوری؛ راهبرد کلیدی در مناظرۀ اسلامی
يكى از مهمترين نشانه هاى حقّانيّت اسلام، دعوت به تفكّر و انديشه[31]و پرهيز از هرگونه اختلاف و تشتّت است[32]؛ از سوی دیگر سر چشمه بدبختيهاى انسان ترك انديشه و تفكر است.[33]
با این تفاسیر يكى از بهترين روشهاى مناظره و بحث این است كه طرف را به انديشه و خود جوشى وا دارند.[34]
بنابراین استفاده از منطق صحيح و استدلالات حساب شده در مناظره، دست انداختن در درون فكر و انديشه مردم و به حركت در آوردن آن و بيدار ساختن عقلهاى خفته نخستين گام محسوب مى شود[35]که در نهایت مجالى براى تفكر و انديشه ایجاد خواهد کرد،[36]و مخاطبان با نهايت آرامش و آزادانه خواهند توانست به بررسى محتواى مناظره ها بپردازند.[37]
دلسوزى عملى، به معنى واقعى، يكى از مهمترين عوامل برانگيختن عواطف ديگران و آماده ساختن زمينه فكرى آنان براى پذيرش مسائل اصولى است. آنها اگر دلسوزى عملى از گوينده اى ببينند ممكن است سخنان او را حتى اگر استدلالات آن كاملا موردقبول آنان نباشد بپذيرند و فكر و فهم خود را تخطئه كنند و به خود بقبولانند كه نظرات او صائب و هرگونه پيشنهاد او به نفع آنان مى باشد.[38]
هم چنین طرز يادآورى اشتباهات بايد آنچنان باشد كه اگر عواطف طرف را به نفع گوينده برانگيخته نكند، لا اقل جريحه دار هم ننمايد، به همين دليل بايد تا آنجا كه ممكن است اشتباهات را از طريق غيرمستقيم تذكر داد.[39]
«بهتر اين نيست كه چنين كنيم؟» و «من گاهى كار خود را به اين صورت انجام مى دهم» و مانند اينها همه عباراتى است كه مى تواند اشتباهات را بطور غير مستقيم يادآور شود و نتيجه عالى از آن عايد گردد.[40]
از این رو هرگز نبايد حس لجاجت كسى را بى جهت برانگيخت و اگر درباره موضوعى كه مورد اصلى بحث نيست اصرار دارد يا از چنين موضوعى انتقاد مى كند، بجاى مخالفت بايد با او در انتقاد يا تعريف و دفاع از آن بطور صحيح هماهنگى شود، اين عمل او را كامل خلع سلاح كرده و دعوت به تفكر بيشتر مى كند.[41]
برانگیختن عواطف مثبت در سایۀ حقیقت طلبی
در مناظره ها هرگز نبايد عصبانى شويم، بلكه با دليل و منطق و اخلاق و ادب به فريضه نهى از منكر بپردازيم، چرا كه از طريق عواطف و اخلاق، نتايج مطلوب ترى حاصل مى گردد و كمتر كسى يافت مى شود كه در مقابل برخورد خوب و اخلاق خوش و منطق صحيح، عكس العمل نامطلوب و ناهنجارى نشان دهد.[42]
لذا بايد به افراد مجال داد نخست سخنان خود را بگويند و با كمال دقت به سخنان آنها بايد گوش داد. اين عمل پيش از هر چيز نشان مى دهد كه شخص به راستى پى جوى حقيقت است، بعلاوه دلسوز نيز هست و براى افكار طرف مقابل احترام و شخصيت قائل مى باشد؛ و هريك از اين امور سهم مؤثرى در برانگيختن مثبت عواطف او دارد.[43]
و از همه اينها گذشته هركس بطور طبيعى تمام نيروى خود را قبل از هر چيز متمركز در بيان عقيده و استدلالات خود مى نمايد و تمام فكرش اين است كه آنچه را در مغز خود دارد آشكار سازد و مسلم است كه در چنين موقعى هيچگونه آمادگى براى پذيرش حرف ديگران ندارد، بنابراين بيان مطالب و ذكر استدلالات ما پيش از آنكه او تخليه كامل گردد، درست به اين مى نمايد كه در زمين پر از خار و خاشاك بخواهيم بذرافشانى كنيم.[44]
ضرورت رعایت انصاف
نقطه مقابل مراء و جدال، انصاف در بحث است، يعنى انسان به سخنان ديگران آن گونه بنگرد كه به سخنان خويش مى نگرد و از آن همان گونه دفاع كند كه از سخن خويش دفاع مى كند ؛ به تعبير ديگر طالب حق باشد و آن را در نزد هر كس و هر جا بيابد پذيرا شود هر چند گوينده حق يك فرد عادى و او عالمى بزرگ و پرآوازه باشد حتى اگر كودكى يا كافر و ظالمى سخن حقى بگويد آن را بپذيرد.[45] در صورت تحقق این مهم، اختلاف هم در مسائل علمى و هم در مسائل اجتماعى از بین خواهد رفت.[46]
بهره گیری از منطق در پرتو پاسخ محکم و متقن
بی شک به کاربردن منطق، استدلال و شواهد درمناظره ها بسیار حیاتی است؛[47]البته بسيارند کسانی كه هنگام بحث و مناظره پاسخهاى گوناگون و متعددى به سخن طرف مقابل مى دهند، لیکن باید دانست پاسخهاى متعدد موجب پنهان ماندن حقيقت مى گردد. در حالى كه يكى دو دليل محكم و آسيب ناپذير، طرف را مغلوب و حق را روشن مى سازد.و این رویکرد بهترين راه مناظره را نشان می دهد.[48]
از اين گذشته از نظر فن مناظره ، براى نفوذ در دلهاى منكران لجوج هر قدر عبارات محكم تر و قاطع تر و توأم با تاكيد بيشتر مطرح شود اين افراد را بيشتر تحت تاثير قرار مى دهد.[49]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت مردم به خصوص نسل جوان اگر ببینند که نخبگانشان با هم پرخاش میکنند و خدای نکرده به هم نسبت ناروا میدهند و به هم اهانت میکنند، یاد میگیرند و این یک آموزش بسیار خطرناکی برای جامعه است که درآن سرایت میکند.[50]
لذا توصیه ام به کاندیداهای محترم انتخاباتی ریاست جمهوری این است که در مناظرات باقیمانده نشان دهند که مناظرات آنها با دیگران متفاوت است، زیرا ایران یک کشور اسلامی است و باید خطوط اسلامی در مناظرات رعایت شود. [51]
امید است نتیجه مناظرات برای ملت مسلمان ایران مفید باشد و ان شاءالله مشکلات مملکت حل شود.[52]
[1] مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص127.
[2] احكام عزادارى ؛ ص9.
[3] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص67.
[4] همان.
[5] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص22.
[6] سورۀ بقره؛ آیۀ 111،سورۀ انبياء؛آیۀ 24، سورۀ نمل؛ آیۀ 64،سورۀ قصص؛آیۀ 75.
[7] سورۀ یس؛ آیۀ87.
[8] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص22.
[9] سوره بقره؛آیۀ258.
[10] سوره طه؛آیۀ47-54.
[11] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص22.
[12] همان؛ ص23.
[13] بحار الانوار؛ ج 9، ص 257 به بعد.
[14] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص27.
[15] همان.
[16] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 3 ؛ ص507.
[17] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛11/2/1396.
[18] اقتباس از تفسير نورالثقلين، ج4، ص 163.
[19] سوره نحل، آيه 125.
[20] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص354.
[21] همان.
[22] همان.
[23] همان.
[24] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص388.
[25] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص65.
[26] همان.
[27] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص247.
[28] همان.
[29] همان.
[30] همان.
[31] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص53.
[32] اسلام در يك نگاه ؛ ص63.
[33] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 1 ؛ ص240.
[34] تفسير نمونه ؛ ج 18 ؛ ص82.
[35] همان ؛ ج 11 ؛ ص455.
[36] همان ؛ ج 7 ؛ ص408.
[37] همان ؛ ص293.
[38] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص243.
[39] همان ؛ ص246.
[40] همان ؛ ص247.
[41] همان.
[42] قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم (ع) ؛ ص39.
[43] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص243.
[44] همان.
[45] اخلاق در قرآن ؛ ج 3 ؛ ص293.
[46] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص287.
[47] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛11/2/1396.
[48] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 3 ؛ ص530.
[49] تفسير نمونه ؛ ج 18 ؛ ص317.
[50] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛11/2/1396.
[51] همان.
[52] همان.
افزودن دیدگاه جدید