رفتن به محتوای اصلی
هر روز با یک منبر

محبوبان الهی از نگاه قرآن کریم| قسمت اول

تاریخ انتشار:
خداوند بندگان محبوب خود را به نُه گروه؛ «پرهیزکاران»، «صابران»، «توکل ‌کنندگان»، «توبه ‌کنندگان و پاکیزگان»، «رزمندگان»، «نیکوکاران»، «بر پا کنندگان عدالت» و «پیروان و فرمانبران از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم)» تقسیم کرده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بلاغ ، متن ره توشه ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹؛ محبوبان الهی از نگاه قرآن کریم، حجت الاسلام والمسلمین مرتضی خوش نصیب و گروه تولید محتوا
مقدمه

در برخی آیات قرآن، چهره مؤمنانی به تصویر کشیده که خداوند آنان را محبوب خود دانسته است. این مؤمنان را می‌توان به نُه گروه؛ «پرهیزکاران»، «صابران»، «توکل ‌کنندگان»، «توبه ‌کنندگان و پاکیزگان»، «رزمندگان»، «نیکوکاران»، «بر پا کنندگان عدالت» و «پیروان و فرمانبران از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم)» تقسیم کرد. ازآنجا که هر یک از این گروه‌ها مورد توجه خاص قرآن کریم قرار گرفته‌اند، شایسته است هر یک از این گروه‌ها به صورت مستقل بیان و بررسی شوند. در قسمت اول از میان آن‌ها، به «تقواپیشگان»، «صابران» می‌پردازیم. 
1. تقواپیشگان
مفهوم تقوا
تقوا از ماده «وقی» و مصدر «وِقایَه» است. تقوا در لغت، به معنای حفظِ خود از چیزهای ترسناک و زیانبار، و در عرف اهل شرع به معنای خویشتنداری در برابر چیزهایی است که انسان را به گناه می‌اندازد و با ترکِ امور ممنوع به دست می‌آید.  تقوا در فارسی، به پارسایی و پرهیزکاری ترجمه می‌شود. از مفاهیم نزدیک به تقوا، مفهوم وَرَع است که به معنای اجتناب از محرمات است. 
اهمیت تقوا
در قرآن و روایات، نکات فراوانی در باب اهمیت تقوا آمده است که در اینجا سه نکته را یادآور می‌شویم.
1. محور دعوت همۀ پیامبران خدا
قرآن کریم پس از بیان رئوس تعلیمات رسولان و خمیر مایه‌های اصلی ادیان آسمانی، تأکید ویژه آنان بر رعایت تقوا از سوی مردم را یادآور می‌شود؛ چنانکه نسبت به حضرت نوح(علیه السلام) می‌فرماید: «كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ:  قوم نوح، رسولان را تکذیب کردند، هنگامى که برادرشان نوح به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمی‌‌کنید؟! مسلّماً من برایتان فرستاده‌ای امین هستم. تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید». نوح نبی(علیه السلام) مراعات تقوا را محور دعوت خود قرار داده و از امانت‌داری و خیرخواهی خود به عنوان شاهد صدق خویش در این دعوت یاد کرده است. این تعابیر از زبان حضرت هود، حضرت صالح، حضرت لوط و حضرت شعیب(علیه السّلام) نیز در گفتگوی آنان با قومشان تکرار شده ومشابه آن از زبان پیامبران دیگری همچون حضرت الیاس(علیه السلام)  و حضرت عیسی(علیه السلام)  نیز آمده است.
2. بهترین توشه سفر آخرت
قرآن کریم در ضمن بیان احکام حج، تقوا را بهترین توشه این سفر معرفی می‌کند و می‌فرماید: «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏ وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب‏:  ره‌توشه بردارید و بهترین ره‌توشه، پرهیزگارى است و اى خردمندان! از من پروا کنید». وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بازگشت از جنگ صفین به وادی السلام رسید، با استمداد از این آیه، مردگان را این‌چنین خطاب کرد: 
اى اهل سرزمین وحشت‌انگیز، و جاهاى خشک و ویران و گورهاى تاریک؛ اى خاک‌نشینان، اى ساکنان دیار غربت، اى اهل تنهایی، اى اهل وحشت! شما پیشروان مایید که جلوتر از ما رفتید و ما نیز در پى شما آمده به شما خواهیم پیوست؛ اما در خانه‏هایتان، سکونت گزیدند و با همسرانتان ازدواج کردند و اموالتان را تقسیم کردند. این خبرى است که ما داشتیم، پس شما چه خبر؟
سپس به همراهان خود فرمود: «أما لَو اُذِنَ لَهُم في الكَلامِ لَأَخبَرُوكُم أنَّ‏ خَيرَ الزّادِ التَّقوى؛  بدانید اگر به اینان اجازه‏ سخن‌ گفتن می‌دادند، به شما خبر مى‌دادند که بهترین ره‌توشه، تقواست».
ابوحازم، یکی از تابعین می‌‌گوید: 
چهارده دشمن در کمین من‌ هستند که چهار تای آن‌‌ها عبارتند از: شیطانی که گمراهم می‌کند؛ مؤمنی که به من حسادت می‌کند؛  کافری که با من می‌جنگد و منافقی که با من دشمنی می‌کند. ده دشمن دیگر هم عبارتند از: گرسنگی، تشنگی، گرما، سرما، برهنگی، پیری، بیماری، فقر، مرگ، و آتش [دوزخ]. ‌من تنها با سلاحی کامل، طاقت مقاومت در برابر آن‌ها را دارم و سلاحی برتر از تقوا نیز برای این کار نمی‌یابم. 
قرآن کریم در آیات متعددی با بیان سرانجام نیک تقواپیشگان، آنان را وارثان بهشت می‌داند؛ از جمله می‌فرماید: «تلک الجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيًّاً:  این همان بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث مى‏دهیم‏».
3. شرط قبولی اعمال
تقوا، شرط قبولی اعمال به درگاه خداوند است. قرآن کریم با اشاره به داستان قربانی آوردن هابیل و قابیل به درگاه خداوند و پذیرش یکی از قربانی‌ها و ردّ دیگری، علت قبولی را از زبان هابیل چنین بیان می‌کند: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏:  خداوند تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد». قبولیِ اعمال و اعطای ثواب بر آن، منوط به داشتنِ تقوای قلبی و دوری از گناهان هنگام رویارویی با آن‌هاست. قابیل در مقام عمل اثبات کرد که از پرهیزکاران نبود و شایستگی قبولی قربانی به درگاه خدا را نداشت؛ زیرا به سبب حسادت، دستش را به خون برادرش آلوده کرد و نخستین قتل و برادرکشی را بر روی زمین راه انداخت.  امام صادق(علیه السلام) درباره عملِ بسیارِ بدون تقوا فرمود: 
عملِ اندک ولی با تقوا، بهتر از عمل بسیار ولی بدون تقواست؛ مانند این که فردی اطعام طعام می‌کند و با همسایگانش مدارا، و با دیگران با نرمخویی رفتار می‌کند؛ ولی تا دری از حرام بر رویش باز می‌شود، وارد آن می‌شود. این عملِ بدون تقواست و فرد دیگری است که چنین کارهای خیری را انجام نمی‌دهد، ولی وقتی دری از حرام برایش باز می‌شود، وارد آن نمی‌شود. 
محبوبیت و برتری پرهیزکاران در نزد خدا
تقوا، سبب محبوبیت و برتری انسان در درگاه خداوند می‌شود؛ چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقینَ:  خداوند پرهیزکاران را دوست دارد». 
1. معنای محبوبیت در نزد پروردگار
خداوند متعال دو نوع رحمت دارد: رحمت فراگیر و عام که همه مخلوقات را در بر می‌گیرد و در بهره‌مندی از آن تفاوتی میان خوبان و بدان نیست؛ چنانکه فرمود: «وَ رَحمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ:  رحمتم همه‌ چیز را فرا گرفته است». آفرینش مخلوقات و اعطای نعمتِ روزی و سلامتی و امنیت به آنان، نمونه‌هایی از این رحمت عام است. بخش دوم رحمت خداوند، «رحمت خاص» است که به برگزیدگان و دوستان او اختصاص دارد. بنا بر روایت امام صادق(علیه السلام)، «رحمانیت» رحمت فراگیر خداوند و «رحیمیّت» رحمت خاص اوست که در نخستین آیه از قرآن، یعنی آیه بسم اللّه آمده است.  رحیمیّت خدا، توفیق‌ها و عنایت‌ها و هدایت‌های ویژه و اعطای مقام و منزلت خاص در درگاه خداوند است که شامل حال پرهیزکاران می‌شود.
2. تقوا، ملاک برتری در نزد خداوند
تقوا نه ‌تنها انسان را نزد خداوند محبوب می‌‌کند؛ بلکه او را به مقام برتری می‌رساند: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ‏ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم:  اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌هایی قرار دادیم تا یکدیگر را باز شناسید، بى‌گمان گرامى‌ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست‏». بنا بر این آیه شریفه، تنها عاملی که سبب برتری و کرامت بیشتر در نزد خداست، همان تقوا و ترس از اوست. چه ‌بسا زنی به سبب تقوا نزد خداوند، بسیار گرامی‌تر از شوهرش باشد یا کسی که از نژاد و قبیله در ظاهر پست‌تری است، اما به سبب تقوا، گرامی‌تر از فردی است که از نژاد برتر و قبیله بزرگ‌تر باشد. 
3. سرّ محبوبیت و برتری پرهیزکاران در نزد خداوند
شاید این سؤال مطرح شود که چرا تقوا، انسان را نزد خداوند این‌چنین محبوب و گرامی می‌کند؟ پاسخ این سؤال را باید از تأمل در مفهوم تقوا یافت؛ زیرا حقیقت تقوا، خویشتنداری در برابر امیال نفسانی و ترجیح خواسته‌ها و اوامر الهی بر خواسته‌ها و اوامر نفسانی است. وقتی انسان به سبب تعظیم خدا، خواستِ او را بر خواسته‌های زودگذر خود مقدم بدارد، خداوند نیز او را دوست می‌دارد، از مقربان خود قرار می‌دهد و از آنچه نزدش دوست‌داشتنی‌تر است، به او عطا می‌کند تا او را راضی کند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مَا نَقَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً مِنْ ذُلِّ الْمَعَاصِي إِلَى عِزِّ التَّقْوَى إِلَّا أَغْنَاهُ مِنْ غَيْرِ مَالٍ وَ أَعَزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ وَ آنَسَهُ مِنْ غَيْرِ بَشَرٍ؛  خداوند عزّوجلّ هر بنده‌ای را که از ذلت گناهان به عزت تقوا منتقل کند، بدون مال او را بی‌نیاز می‌کند و بدون قبیله و خویشاوندان، او را عزت داده و او را بدون بشری، انس می‌دهد». 
در سال‌های قحطی مصر، وقتی یوسف(علیه السلام) عزیز مصر شد؛ زَلیخا، همسر عزیز پیشین، آن‌چنان دچار فقر شد که به گدایی از مردم روی آورد و حتی روزی بر سر راه یوسف(علیه السلام) نشست تا از او کمک بخواهد. یوسف(علیه السلام) در میان جمعی از همراهان خود سوار بر مرکب بر او می‌گذشت که زلیخا ایستاد و گفت: «سُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ‏ الْمُلُوكَ‏ بِالْمَعْصِيَةِ عَبِيداً وَ جَعَلَ الْعَبِيدَ بِالطَّاعَةِ مُلُوكاً؛ پاک و منزه است کسی که فرمانروایان را به سبب معصیت، برده نمود و بردگان را به سبب طاعت، پادشاه قرار داد». یوسف(علیه السلام) او را شناخت و گفت: «تو همان زلیخا هستی؟». گفت: «آری؛ من فریفته جمال و مال خود شدم؛ زیرا زیباترین و مالدارترین زن مصر بودم، در حالی ‌که مال و جمالم همه از دستم رفت». 
بندگی کن تا که سلطانت کنند            تن رها کن تا همه جانت کنند

همچو سلمان در مسلمانی بکوش          ای مسلمان! تا مسلمانت کنند

خوی حیوانی سزاوار تو نیست             ترک این خو کن که انسانت کنند 

4. تکریم بیشتر پرهیزکاران در سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) و اهل‌بیت(علیه السّلام)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلّم) نیز تقوا را ملاک تکریم و برتری اصحاب خود قرار داده بود و اصحاب باتقواتر را بیشتر تکریم می‌کرد تا جایی که افرادی مانند سلمان فارسی و بلال حبشی و عمار یاسر از مقربان ایشان بودند. اگر چه بسیاری از اصحاب نیز بی‌توجه به این حکم الهی و نبوی، در مقایسه و برتری برخی بر برخی دیگر به ملاک‌های موهوم نژادی و قبیله‌ای خود تکیه می‌کردند. روزی گروهی از قبیله قریش دور هم جمع شده بودند و هر یک به حسب و نسب خود افتخار می‌کرد تا اینکه نوبت به سلمان رسید و عُمَر از اصل و نسب او پرسید. سلمان در پاسخ گفت: «من سلمان، پسر بنده‌ای از بندگان خدایم. گمراهی بودم که خداى عزّوجل به سبب محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم)، هدایتم نمود و بینوایی بودم که خداوند به سبب محمّد(صلی الله علیه و آله وسلّم)، توانگرم ساخت و برده‌اى بودم که خداوند به سبب محمّد(صلی الله علیه و آله وسلّم)، آزادم کرد. این حَسَب من و این نَسَبم است!». وقتی سلمان این ماجرا را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) بازگو کرد، آن حضرت فرمود: «اى گروه قریش! حسَب مَرد، دین اوست و جوانمردىِ او، اخلاق او و ریشه‌اش، خرَد اوست. خداوند مى‏فرماید: اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را گروه‏ها و قبیله‌هایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ بى‌گمان گرامى‌ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست». سپس به سلمان فرمود: «هیچ یک از این‌ها بر تو برترى ندارند، جز به تقوا و اگر تقواى تو بیش از آنان باشد، تو از آن‌ها برترى». 
ملاک برتری نزد اهل‌بیت(علیه السّلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چیزی جز تقوا نیست. یکی از شاگردان خاص میرزا جوادآقا ملکی تبریزی(رحمه الله) می‌گوید:
شبى در عالم رؤیا ‏حضرت‏ صاحب‌الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را با جماعتى دیدم که در صحرایی به نماز جماعت ایستاده‌اند. نزدیک رفتم تا جمال مبارکش را زیارت کنم و دست شریفش را ببوسم. شیخ بزرگوارى را دیدم که در کنار آن حضرت ایستاده و آثار بزرگوارى و وقار از سیمایش پیدا بود. هنگامى که بیدار شدم، فکر کردم آن شیخ کیست که این‌قدر به امام نزدیک است. برای یافتنش به مشهد و تهران سفر کردم، اما او را نیافتم. او را در مدرسه فیضیّه و در یکى از حجره‌ها، مشغول تدریس دیدم. پرسیدم این آقا کیست؟ گفتند: آقاى حاج میرزا جواد آقا ملکى است. خدمتش رسیدم، از من تفقّد زیادى کرد و فرمود: کى آمدى؟ گویا مرا دیده و شناخته و از قضیّه آگاه است. از آن پس، ملازمتش را اختیار کرده و او را چنان یافتم که دیده بودم و مى‏خواستم. 
راه‌های تحصیل و تحکیم تقوا
برای دست‌یابی به تقوای الهی و استحکام‌بخشی به آن، راهکارهایی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:
1. ترک محرمات
نخستین راه به دست آوردن تقوا، پرهیز از محرمات است؛ چنانکه رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «مَن وَرَعَ عَن مَحارِمِ اللّهِ فَهوَ مِن أَورَعِ النَّاسِ؛   کسى که از حرام‌هاى خدا پروا کند، از پارساترینِ مردم است». انسان پارسا کسی است که چون در صحنه شهوت حرام و بی‌عفتی قرار می‌گیرد، یوسف‌وار از آن صحنه می‌گریزد و چون در عرصه ثروت و قدرت قرار گیرد، همچون مولای خود امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پاک و بی‌آلایش از آن بیرون می‌آید. در شرح حال آیت‌اللّه حاج‌آقا رضا همدانی(رحمه الله) آمده است: «در مدت عمرش کسی از او غیبتی نشنید و هرگز به کسی اجازه نمی‌داد تا در حضورش از کسی دیگر سخن بگویند و اگر احساس می‌کرد پای غیبت به میان آمده است، فوراً مسئله علمی مطرح می‌کرد و رشته سخن را می‌گردانید».  
متأسفانه با کمرنگ شدن تقوا در جامعه امروز، گناهانی مانند سبک‌ شمردن نماز، روزه‌خواری در ملأ عام، غیبت و تهمت، دروغ، تمسخر، عقوق والدین، قطع رحم، رباخواری و ... نسبت به اوایل انقلاب، افزایش چشمگیری یافته است که باید در این زمینه فرهنگ‌سازی جدی صورت گیرد. آدمی باید با حساب کشیدن از نفس خود، کسب و کارش را ارزیابی کند و مراقب باشد تا مبادا حرام به زندگی‌ش وارد شود؛ زیرا مال حرام، سرمنشأ بسیاری از گناهان است؛ چنانکه رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «انسان در زمره تقواپیشگان نیست، مگر اینکه از خود حساب بکشد؛ سخت‏تر از حسابرسى شریک از شریکش تا بداند که خوراکش از کجا و نوشیدنی‌اش از کجا و پوشیدنی‌اش از کجاست؛ از حلال یا از حرام است؟». 
2. خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خود دیدن
دومین راه به دست آوردن تقوا، خداشناسی است؛ یعنی انسان همواره خدا را حاضر و ناظر بر اعمالش ببیند و در محضرش معصیت نکند؛ چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: «أَلَم يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى‏:  آیا ندانست که خداوند (اعمالش را) مى‏بیند؟!». در چنین حالتی انسان می‌تواند خود را از هر گناهی حفظ کند؛ زیرا به طور طبیعی وقتی در برابر ناظر محترمی قرار بگیرد، بسیاری از کارهای زشت را به سبب حیا یا ترس ترک می‌کند. شخصی به امام زین‌العابدین(علیه السلام) گفت: من فردی گنهکارم و در برابر گناهان صبر ندارم، مرا موعظه‌ای کن. امام(علیه السلام) در پاسخ به او فرمود: «پنج کار را انجام بده و هر چه می‌خواهی گناه کن.» سپس فرمود:
لَا تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ إِذْنِبْ مَا شِئْتَ، اُخْرُجْ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ وَ إِذْنِبْ مَا شِئْتَ، اُطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللَّهُ وَ إِذْنِبْ مَا شِئْتَ، إِذَا جَاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَ إِذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ إِذَا أَدْخَلَكَ مَالِكٌ فِي النَّارِ فَلَا تَدْخُلْ فِي النَّارِ وَ إِذْنِبْ مَا شِئْت؛  از روزی خدا نخور و هر چه می‌خواهی گناه کن؛ از ولایت خداوند خارج شو و هر چه می‌خواهی گناه کن؛ جایی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و در آنجا هر چه می‌خواهی گناه کن؛ هنگامی که ملک الموت برای قبض روحت می‌آید، او را از خودت دفع کن و هر چه می‌خواهی گناه کن و هنگامی که [فرشتة] مالک دوزخ تو را به آتش درآورد، داخل آتش مشو و هر چه می‌خواهی گناه کن.
3. روزه‌داری
یکی از بهترین راه‌های به دست آوردن تقوا و کسب محبت خدا، روزه‌داری است. خداوند متعال پس از بیان حکم حتمی روزه ماه رمضان، مهم‌ترین ثمره‌ آن را حصول تقوا می‌داند؛  چرا که حقیقت روزه، چیزی جز بازداشتن نفس از شهوات و خواسته‌های نفسانی نیست. اگر کسی یک ماهِ تمام خود را بر مهار هواهای نفسانی تمرین دهد و خوردن و آشامیدن و لذت‌هایی را که در حالت غیر روزه بر او حلال است، به خاطر فرمان خدا ترک کند؛ به‌تدریج فضیلت تقوا در درونش پدید می‌آید، رشد می‌کند و تقویت می‌شود تا جایی که در پایان ماه رمضان به ‌آسانی از محرمات دیگر نیز اجتناب می‌کند و محبوب درگاه خداوند می‌شود.
لب فروبَند از طعام و از شراب         سوی خوانِ آسمانی کن شتاب

گر تو این انبان ز نان خالی کنی        پر ز گوهرهای اِجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن         بعد از آنَش با ملک انباز  کن

چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟       امتحان کن چند روزی در صیام

چند شب‌ها خواب را گشتی اسیر؟             یک شبی بیـدار شو دولت بگیر 

4. پرهیز از دنیاطلبی
اسلام مسلمانان را به بهره بردن از موهبتهای دنیایی به مقدار لازم، سفارش کرده است: «لا تَنْسَ نَصيبَكَ‏ مِنَ الدُّنْيا:  بهره‏ات را از دنیا فراموش مکن‏»، اما آنان را از دنیادوستی افراطی و دنیاپرستی نیز بر حذر داشته و آن را با تقوا منافی دانسته است؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «حَرامٌ عَلى كُلِّ قَلبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنيا أن يَسكُنَهُ التَّقوى؛  حرام است بر هر دل شیفته دنیا که تقوا در آن، خانه کند». دنیادوستی انسان را به سوی انجام بسیاری از محرمات خدا می‌کشاند و دل او را از تقوا و ایمان تهی می‌کند.
2. صابران
گروه دوم، صابران هستند که آیه 146 سوره آل‌عمران، آنان را محبوبان خدا معرفی کرده است.
مفهوم صبر
صبر، در برابر جَزَع یا بی‌تابی،  و به معنای خودداری از بی‌تابی است.  برخی در تعریف آن گفته‌اند: «نگهداری و کنترل نفس در حالت خاصی که سبب پایداری در انجام کارهای سخت، تحمل سختی‌ها و مشکلات و کنترل تکانه‌های شهوانی میشود».  در زبان فارسی نیز همان واژه صبر یا شکیبایی برای آن به کار می‌رود.
اقسام صبر
صبر، حقیقتی واحد است که به اعتبار آنچه به آن تعلق می‌گیرد، به سه قسمت تقسیم می‌شود. در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) این‌گونه تقسیم شده است: «الصَّبرُ ثَلاثةٌ: صَبرٌ عندَ المُصيبَةِ و صَبرٌ على الطاعَةِ و صَبرٌ عنِ المَعصيَةِ؛  شکیبایى سه قسم است: شکیبایى در مصیبت، شکیبایى در انجام طاعت و شکیبایى در ترک معصیت». 
1. صبر بر مصیبت
صبر بر مصیبت؛ یعنی انسان در برابر سختی‌ها و ناملایمات روزگار مانند فراق نزدیکان و دوستان، بیماری‌ها و خسارات مالی و بدنی و آبرویی که به او وارد می‌شود، ایستادگی کند و بی‌تابی نکند؛ چنانکه خداوند در قرآن می‌فرماید: 
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ و الجُوْعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأمْوالِ و الْأنْفُسِ و الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إذا أصابَتْهُم مُصِيْبَةٌ قالُوا إنَّا للّهِ وَ إنَّا إلَيهِ راجِعُونَ:  و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‏] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جان‌ها و محصولات کشاورزی مى‌آزماییم و شکیبایان را مژده ده؛ کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى‏گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او باز مى‌گردیم. 
توجه به این واقعیت که همه از اوییم، ما را به این حقیقت رهنمون می‌کند که همه مواهب و حتی وجود ما از اوست و خداوند به حکمت خود، روزی نعمت می‌دهد و اگر صلاح بداند، روزی آن را باز می‌ستاند. بنابراین دنیا، سراى جاویدان نیست. زوال نعمت‌ها و کمبود مواهب و یا کثرت و وفور آن‌ها، زودگذر و هر یک وسیله‏اى براى پیمودن مراحل تکامل است. 
صبر گاهی انسان را به مقامی می‌رساند که به مصیبت‌ها راضی می‌شود، آن‌ها را همچون سرّی میان خود و خدا نگه می‌دارد و هیچ گله‌ای از آن‌ها به بندگان دیگر خدا نمی‌کند؛ مانند صبر جمیل حضرت یعقوب(علیه السلام) بر فراق فرزندان دلبندش یوسف و بنیامین.   امام باقر(علیه السلام) در تفسیر صبر جمیل فرمود: «ذلكَ صَبرٌ ليسَ فيهِ شَكوى إلى الناسِ؛  آن، صبری است که در آن نزد مردم شِکوه نشود».
حکایت اول
هنگامی که فرزند فاضل آیت‌الله العظمی حاج سید محمدرضا موسوی گلپایگانی(رحمه الله)، حاج آقا مهدی از دنیا رفت، ایشان با آرامش و وقار و بردباری بر پیکر او نماز گزارد و تسلیم مقدرات الهی گشت. وقتی برخی دانشمندان و بازاریان تهران برای عرض تسلیت به حضورش رسیدند و گفتند: «دعا کنید خدا مِهر این فقید را از دلتان بیرون کند تا تحمل مصیبت برایتان آسان شود»، فرمود: «لکن من می‌گویم: دعا کنید خدا مِهرش را در دلم بیشتر کند تا مصیبت مرگش در دلم بیشتر اثر کند و صبر کنم تا خداوند اجر و ثواب بیشتری به من عطا نماید». 
حکایت دوم
روزی انوشیروان در مسئله‌ای بر وزیر حکیمش بزرگمهر خشمگین شد و دستور داد پایش را با بندی آهنین ببندند و در خانه‌ای تاریک زندانی‌اش کنند. بزرگمهر مدتی در آنجا محبوس بود. پس از مدتی شاه شخصی را فرستاد تا از احوال او جویا شود. آن شخص رفت، ولی با کمال تعجب او را بر خلاف دیگر زندانیان، بسیار عادی و با نشاط یافت. با تعجب پرسید: «تو در این تنگنا این‌چنین سرحال هستی؟!». جواب داد: «شش عنصر یافته‌ام. آن‌ها را به هم عجین کرده‌‌ام و به کار می‌گیرم. آن معجون مرا به این حال نگه داشته است که می‌بینی». آن شخص پرسید: «آن عناصر کدامند؟». گفت: «نخست توکل به خداوند، دوم ایمان به این که آنچه مقدر است، پیش خواهد آمد؛ سوم شکیبایی که بهترین چیزی است که فرد گرفتار می‌تواند آن را به کار گیرد؛ چهارم به فرض اگر من صبر نکنم، چه راهی دارم؟ آیا بی‌تابی‌ کردن به من کمکی می‌کند؟ پنجم اندیشیدن در اینکه گرفتاری من می‌توانست بدتر از این باشد و این، نسبت به آن بدترِ فرضی بهتر است؛ ششم از این ستون به آن ستون فرَج است و هر لحظه شاید وضعیت من دگرگون شود». وقتی آن شخص این سخن را به گوش پادشاه رساند، انوشیروان او را آزاد کرد و او را به حضور طلبید و دوباره در جایگاه وزارت مورد عزت و احترام قرار داد. 
2. صبر بر طاعت
صبر بر طاعت، به معنای استمرار و مداومت بر انجام ‌دادن واجبات و مستحبات دین است. واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد و زکات و خمس و مستحبات مثل نوافل مستحب یومیه، روزه و صدقه مستحب است. آنچه در صبر بر طاعت مهم است، مداومت و استقامت بر انجام ‌دادن آن است. اگر کسی به هر دلیلی مانند تنبلی و بی‌حوصلگی، نمازهایش را ترک کند یا کسی با وجود سلامت جسمانی و قدرت و نشاط جوانی، روزه ماه رمضانش را نگیرد، صبر بر طاعت ندارد و هنوز در مقام بندگی خداوند تثبیت نشده است. نمونه‌های زیبایی از شکیبایی بر طاعت را می‌توان در سیره علما و بزرگان دین دید. برای مثال در شرح حال شیخ آقا بزرگ تهرانى(رحمه الله) آمده است:
شیخ با همه اشتغالات پر دامنه علمى و تتبّعات فرصت‏گیرى که داشت، از انجام ‌دادن عبادات اسلامى و ریاضات شرعى و تهذیب و ترویض نفس غفلت نمى‏کرد. شب چهارشنبه هر هفته، پیاده از نجف به مسجد سهله مى‌رفت و در آنجا به نماز و دعا و عبادت می‌پرداخت و این کار را تا رسیدن به سن 80 سالگی ادامه داد. او امام جماعت نیز بود و این سنّت دینى و اجتماعى را تا چند سال پیش از درگذشتش به ‏پا مى‏داشت. 
در شرح حال حاج ملاهادی سبزواری(رحمه الله) نیز نوشته‏اند: «در چهار فصل سال، ثلث آخر هر شب را بیدار بود و در تاریکى شب تا طلوع آفتاب، به عبادت می‌پرداخت. اوّل شب نیز سه ساعت در تاریکى عبادت مى‏کرد و نیم ساعت در حیاط راه مى‏رفت». 
3. صبر بر معصیت
صبر بر معصیت، به معنای استقامت و پایداری بر ترک معاصی است. انسان شکیبا از منظر دین، کسی است که در برابر شعلههای سرکش شهوات و امواج هوی و هوس ایستادگی کند. امام صادق(علیه السلام) فرموده است: 
گروهی از مردم در روز قیامت بر می‌خیزند و تا درب بهشت می‌آیند و آن را می‌کوبند. به آنان می‌گویند: «شما کیستید؟». می‌گویند: «اهل صبریم». به آنان می‌گویند: «بر چه چیزی صبر می‌کردید؟». می‌گویند: «بر طاعت خدا و از معاصی خدا، صبر می‌کردیم». [در این هنگام] خداوند عزوجل می‌فرماید: «راست می‌گویند، آنان را به بهشت درآورید». این همان سخن خداوند عزوجل است که می‌فرماید: «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ:  همانا صابران اجرشان را بدون حسابرسی تمام می‌ستانند».  
«ترک معصیت» و «ارتکاب آن» مانند بالا رفتن از یک کوه یا پایین‌آمدن از آن است که حرکت اول سخت‌تر و دشوارتر است و شکیبایی و صبری در خوری می‌طلبد و سرانجامی نیکو دارد. صبر بر معصیت، برترین مرتبه صبر است که صبر بر طاعت و صبر بر مصیبت از نظر رتبه، بعد از آن قرار دارند. 
اهمیت و آثار صبر
در آیات قرآن و روایات، می‌توان اثرات ارزشمندی را برای صبر مشاهده کرد که به برخی از آن‌ها می‌پردازیم.
1. محبوبیت صابران در نزد خداوند
قرآن کریم در وصف صابران می‌فرماید: «وَ اللَّهُ يُحِبُ‏ الصَّابِرين:  خدا صابران را دوست دارد». این فراز پس از نقل مجاهدت‌ها و پایمردی‌های رزمندگان خداجویی است که در رکاب پیامبران پیشین جنگیده، در این راه سختی‌ها را به جان خریده‌ و روحیه‌شان ضعیف و سست نشده و در برابر باطل تسلیم نشده‌اند. 
صابران کسانی هستند که امتحان‌های گوناگون خداوند را پشت سر گذاشته و از همه آن‌ها سرفراز بیرون آمده‌اند. صابران، بندگان راستین خدا هستند که صداقت خود را در عرصه عمل نشان داده‌ و در آزمون بندگی خدا، نمره کامل گرفته‌اند. آنان پیرو همان چیزی هستند که خداوند بی‌همتا می‌پسندد؛ چه درد باشد و چه درمان، چه وصل باشد و چه هجران. آنان در هنگام نعمت‌ها، سرمست و مغرور و سرکش و غرق گناه نمی‌شوند و در هنگام سختی‌ها نیز بی‌تاب و ناسپاس نمی‌شوند. چنین انسان‌هایی محبوب درگاه خداوند هستند و خداوند رحمت و عنایت خاص خود را نثار آنان می‌کند.
یکی درد و یکی درمان پسندد        یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران         پسندم آنچه را جانان پسندد 

2. همراهی خدا با صابران
خداوند متعال برای تشویق صابران، چهار بار با تعبیر «الله مَعَ الصّابرین: خدا با صابران است»، خود را همراه آنان معرفی -کرده است که این همراهی، به معنای فرو فرستادن نصرت و یاری خود بر آنان است. ابتدا در سوره بقره، مؤمنان را به مدد گرفتن از صبر و نماز فرا می¬خواند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ‏ الصَّابِرينَ‏:  اى مؤمنان! از شکیبایى و نماز یارى بجویید که خداوند با شکیبایان است». سه مورد دیگر همراهی خدا با صابران، به صحنه‌های نبرد و کارزار با دشمنان بر می‌گردد. از زبان همراهان صبور و با استقامت «طالوت» که به¬رغم ضعف ایمان و سست¬ عنصری بیشتر لشکریان، سخت ایستادگی کرده بودند؛ همراهی خود را با صابران بشارت می¬دهد و می‌فرماید: 
و چون طالوت و مؤمنانِ همراه وى از آن (نهر) گذشتند [همراهان¬ سست¬ ایمان طالوت که از آن آب نوشیده بودند و اکثریت لشکر نیز بودند] گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وى نیست؛ اما آنان که به دیدار خداوند یقین داشتند، گفتند: چه‌ بسا گروهى اندک که به اذن خدا بر گروهى بسیار، پیروز شده‌اند و خداوند با شکیبایان است. 
در جنگ بدر نیز ضمن نصایحی که رعایت آن‌ها ضامن پیروزی مؤمنان بر دشمنان است، می‌فرماید: «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ‏ الصَّابِرينَ:  و از خداوند و رسولش فرمانبردارى کنید و با یکدیگر نزاع نکنید که سست می‌شوید و شکوهتان از میان می‌رود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است». در آخرین مورد نیز خداوند ابتدا توان مؤمنان صابر را ده برابر دیگران معرفی می‌کند. سپس به دلیل ضعف و سستی که احیاناً در برخی  از مسلمانان رخنه کرده و میکند، قدرت مؤمنان صبور را دست‌کم دو برابر کفار دانسته و همراهی خود را با آنان اعلام می‌دارد و می‌فرماید: 
الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ‏ الصَّابِرينَ:  اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و دانست که در شما ناتوانى هست؛ پس اگر از شما صد تن شکیبا باشند، بر دویست تن پیروز مى‏گردند و اگر از شما هزار تن باشند، به اذن خداوند بر دو هزار تن پیروز می‌شوند و خداوند با شکیبایان است.
3. پیوند جدایی‌ناپذیر صبر و ایمان
میان صبر و ایمان، پیوندی مستحکم برقرار است تا جایی که روایات، رابطه صبر و ایمان را مانند رابطه سر و جسد دانسته‌اند؛ چنانکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «و عَلَیکُم بِالصَّبرِ فَإنَّ الصَّبرَ مِنَ الإیمانِ کَالرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ و لا خَیرَ فى جَسَدٍ لا رَأسَ مَعَهُ و لا فى إیمانٍ لا صَبرَ مَعَهُ:  بر شما باد به صبر؛ زیرا صبر براى ایمان همچون سر است براى بدن و هیچ خیرى در بدنِ بی‌سر نیست و هیچ خیرى در ایمان بدون صبر». بنابراین انجام هر طاعت و ترک هر معصیت و تحمل هر مصیبت ـ که از لوازم عملی ایمان است ـ تنها با صبر ممکن است.
صبر و ایمان، رابطه‌ای متقابل دارند. از یک‌سو ایمانِ قلبی، سازنده صبر است و از سوى دیگر، بدون صبر، ایمان قلبی تحقق نمى‌یابد. بی‌‌شک مقاومت و ایستادگی در برابر وسوسه‌های شیطانی و نفسانی، با ایمان به خدا تحقق می‌یابد. بدون شناخت خداوند و اوصاف او و بدون ایمان به وی، صبر و بردباری تا رسیدن به سر منزل مقصود یعنی مراتب قرب حق تعالی، عملاً امکان‌پذیر نیست.
4. صبر، گذرگاه رسیدن به موفقیت‌های بزرگ
صبر و پایمردی، ضرورتی تردیدناپذیر برای پیمودن مسیر حق است. هیچ رهرویی به مقصد نمی‌رسد، مگر آنکه در طریق حق، مقاوم باشد.
گویند سنگ، لَعل شود در مقام صبر       آری شود، ولیک به خون جگر شود 

تحمل و استقامتی که جان آدمی را در کوره حوادث روزگار همچون فولاد آبدیده می‌کند، سرمایه گرانقدری است که آدمی را به رستگاری می‌رساند. فراز و نشیب‌های زندگی که برخی از آن‌ها میتواند گردش چرخ زندگی را مختل کند و تا مرز تباهی دنیا و آخرت انسان پیش برود، تنها در سایۀ صبوری و ایستادگی عاقلانه و به ‌هنگام مهار میشود؛ بلکه اکسیر اعظم صبر بسیاری از تهدیدها را به فرصت‌های سازنده و چالش‌ها را به پرشگاه‌ها مبدل می‌کند. 
به قول ناصر خسرو:
تا نبیند رنج و سختی، مَرد کی گردد تمام     تا نیاید باد و باران، گل کجا بویا شود

بنا برآیات قرآن، رسیدن به بزرگ‌ترین دستاوردها و توفیقات بزرگ، مرهون صبر و استقامت است. برای مثال حضرت موسی(علیه السلام) از همان ابتدای دعوت خود و پس از ایمان ‌آوردن جمعی از جوانان بنی‌اسرائیل، یاران خود را به صبر سفارش می‌کرد تا به پیروزی نهایی بر فرعون نائل شوند: «قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين:  موسى به قوم خود گفت از خدا یارى بجویید و استقامت پیشه کنید که زمین از آنِ خداست. آن را به هر که بخواهد (و شایسته بداند) واگذار مى‏کند و سرانجام (نیک) براى پرهیزکاران است». پس از شکست فرعون و غرق ‌شدن او و لشکریانش در دریای نیل، بنی‌اسرائیل پیروز شدند و در روی زمین قدرت گرفتند. قرآن سرّ این پیروزی را صبر آنان معرفی کرد: 
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي‏ بارَكْنا فيها و َ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إسْرائيْلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ:  و مشرق‌ها و مغرب‌های پُر برکت زمین را به آن قومِ مستضعَف واگذار کردیم؛ و وعده نیک پروردگارت بر بنى‌اسرائیل تحقّق یافت، به سبب صبر و استقامتى که به خرج دادند و آنچه را فرعون و قومش [از کاخ‌هاى مجلّل] ‏ساخته و از باغ‌هاى داربست‌دار فراهم آورده بودند، در هم کوبیدیم.
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد          که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد          اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند 

ملت مسلمان ایران نیز به پشتوانه صبر و استقامت، به موفقیت‌های بزرگی در عرصه انقلاب و جنگ و سازندگی رسیده است و اگر در این راه همچنان شکیبایی بورزد و بر اهداف مقدس خود پافشاری کند، قله‌های رفیع‌تر پیروزی و موفقیت را فتح خواهد کرد.
ماه رمضان، سکوی پرش صابران
هر انسانی به حکم طبیعت خود، به بهره‌مندی‌های مادی و لذت‌جویی‌های شهوانی متمایل است. اگر چه این بهره‌جویی‌ها مادامی که در چارچوب عقل و شرع سامان پذیرد، مایه سلامت جسم و جان آدمی و رشد و تعالی اوست؛ اما  هر انسانی باید با تمرین در قالب التزام به احکام شریعت، خود را برای پرهیز از کامیابی‌های حرام و بلکه مشتبه آماده سازد. ماه مبارک رمضان، فرصت بی‌نظیری است که می‌تواند مؤمنان را در رسیدن به این هدف، یاری برساند و از آنان، شکیبایانی بسازد که هرگز اندیشه تجاوز از حدود الهی و شکستن حریم‌های مقدس را به خود راه ندهند. عنایات ویژه حق تعالی نسبت به افراد با ایمان در ماه رمضان، در قالب تعابیری همچون «بستن در جهنم» و «گشودن در بهشت» و «پاداشهای مضاعف»، زمینهساز رشد و کمال کسانی است که با تقویت صبر، در صدد جلب رضایت پروردگار خویش‌اند. از این ‌روست که در روایات متعدد، ماه رمضان را ماه صبر نامیده‌اند؛ چنانکه رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «و هُوَ شَهرُ الصَّبرِ، وإنَّ الصَّبرَ ثَوابُهُ الجَنَّة؛  و آن، ماهِ صبر است و پاداش صبر، بهشت است». بیتردید اجتناب از خوردن، آشامیدن و ارضای تمایلات جنسی حلال در یک ماه، جلوه شکیبایی و صبوری آنان در مسیر بندگی است. از این ‌روست که امام صادق(علیه السلام) «صبر» را در آیه شریفه قرآن به روزه تفسیر کرده است: «إذا نَزَلَت بِالرَّجُلِ النّازِلَةُ أوِ الشِّدَّةُ فَليَصُم؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ، يعني الصِّيامَ؛  هرگاه مصیبت یا سختى‌اى بر فرد وارد شد، روزه بگیرد؛ چرا که خداوند مى‏فرماید: از صبر یارى بجویید، یعنى از روزه».
باش در روزه شكيبا و مُصِرّ       دم ‏به ‏دم قُوت خدا را منتظِر

كآن خداى خوب‌كارِ بردبار         هديه‏ ها را میدهد در انتظار 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.