اشعار تبریک ازدواج حضرت علی و فاطمه (ع)

تاریخ انتشار:
اشعار تبریک ازدواج حضرت علی و فاطمه (ع)
اشعار تبریک ازدواج حضرت علی و فاطمه (ع)

جشن پیوندِ دو ، لاله مصطفی ، بر همه عالمین تهنیت باد
آسمان گلفشان ، بشنو از حوریان ، مِدحَتِ این دو را با دلِ شاد
میخوانم از وصلِ دو دلبر از کوثر و ساقیِ کوثر
یا فاطمه یا علی مولا...

 

*خنده جلوه گر از ، طلعتِ قدسی و ، روی حق مَنظرِ اهل بیت است
ماهِ ذی الحجه و ، موسم وصلتِ ، پدر و مادرِ اهل بیت است
میخوانم با شوق و چشم تر ، از کوثر و ساقیِ کوثر
یا فاطمه یا علی مولا...

 

حقّ پیغمبر و ، حضرتِ فاطمه ، حقِّ آل نبی ، حقّ حیدر
ای خدای احد کن ز رحمت مدد
نسل شیعه شود صد برابر
عنایت کن تا که خاص و عام
باشیم یار مکتب اسلام
یا فاطمه یا علی مولا...

شعر ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه علیهما السلام

غلامرضا سازگار

ماه ربیع کرده تجلاّ مبارک است

ماه سرور اهل تولاّ مبارک است

جشن وصال حیدر و زهرا مبارک است

این جشن ازدواج به مولا مبارک است

از فیض وصل فاطمه دلشاد شد علی

خیزید و کف زنید داماد شد علی

امروز مهر و ماه به هم مقترن شوند

حوران عرش خادمۀ بوالحسن شوند

جن و ملک به خاک درش بوسه زن شوند

محصول این زفاف حسین و حسن شوند

روز و شب عروسی زهرای اطهر است

عاقد خدا و احمد و داماد حیدر است

آدم به بزم وصل شه اولیا بیا

از باغ خلد با همۀ انبیا بیا

با انبیا به بزم شه اولیا بیا

مریم تو با زنان بهشتی بیا بیا

حوران عرش روی در این خانه می کنند

با خنده موی فاطمه را شانه می کنند

داماد را هماره ز سوی خدا سلام

بر این دو زوج از همۀ انبیا سلام

بر این عروسی از علی مرتضی سلام

بر یازده ستارۀ برج هدی سلام

این ازدواج علّت ابقای مکتب است

بالله قسم طلیعۀ میلاد زینب است

حسن خدا به روی علی دید فاطمه

بشکفت همچو لاله و خندید فاطمه

در چشم آفتاب درخشید فاطمه

بنت اسد عروس تو گردید فاطمه

لبخند زن به چهرۀ نورانی عروس

اوّل بزن تو بوسه به پیشانی عروس

امشب ستاره می چکد از چرخ آبنوس

در محضر علی به سر حجلۀ عروس

بازآ خدیجه بر در آن حجله کن جلوس

دست عروس و صورت داماد را ببوس

قلب تو منجلی شده امشب مبارک است

داماد تو علی شده امشب مبارک است

عالم از این خبر همه خلد مخلّد است

دامادی ولّی خداوند سرمد است

این جان احمد است که داماد احمد است

داماد نه بگو که تمام محمّد است

اینجا عروس، دخت رسول مکرّم است

مهریّه اش شفاعت خلق دو عالم است

امشب چه با صفاست حرمخانۀ علی

ناموس کبریا شده ریحانۀ علی

کوثر قدم نهاده به کاشانۀ علی

لبریز نور آمده پیمانۀ علی

در حجله ی زفاف محمّد قدم نهد

دست علیّ و فاطمه را دست هم دهد

قلب علی از آنهمه عزّ و وقار زد

لبخند اشتیاق به دیدار یار زد

بر باغ آرزویش نسیم بهار زد

کم کم نقاب از رخ زهرا کنار زد

خورشید آسمان هدی را نظاره کرد

لا حول گفت و روی خدا را نظاره کرد

لبخند زد و ز شوق که این همسر من است

یا جان احمد است که در پیکر من است

امّ الائمّه فاطمۀ اطهر من است

من روز حشر ساقی و این کوثر من است

ای هستی امام ولایت خوش آمدی

ای مادر تمام ولایت خوش آمدی

بگذار پا به دیده ام ای نور دیده ام

کز اشک شوق گُل سرِ راه تو چیده ام

از هر چه دل بریده به وصلت رسیده ام

خوش انتظار آمدنت را کشیده ام

دار الولای کوچک من گلشن از تو شد

بیت علی نه قلب علی روشن از تو شد

آیینه ی خدای تعالای من تویی

مشعل فروز دیدۀ بینای من تویی

بالله قسم بهشت تماشای من تویی

نازم به این مقام که زهرای من تویی

هر وصف تو که زمزمۀ خلق عالم است

گویی هزار میوه به یک نخل «میثم» است

شعر ازدواج حضرت علي و فاطمه سازگار

برخیز و بزن خنده که غم عین خلاف است

گردون به حرم خانه هو گرم طواف است

عید آمده عید آمده یا جشن عفاف است

یا عصمت حق فاطمه  را شام زفاف است

سری که نهان بود درخشید مبارک

بر روی زمین وصل دو خورشید مبارک

جان ، موسی شوق آمده دل وادی طور است

عیسی ز فلک سر زده و غرق سرور است

با شور و شعف در کف داود زبور است

در بیت ولایت خبر از وصل دو نور است

ارواح رسل گشته به گرد سر زهرا

گویند که شد شیر خدا شوهر زهرا

خیزید که امشب شب آرایش حور است

هم عید تولا شده هم جشن تبر است

از شادی و از شور جهان محشر کبراست

این جشن وصال علی و حضرت زهراست

گردید به گرد حرم فاطمه امشب

تبریک بگوئید به مولا همه امشب

در کشور دل وصل دو دلدار مبارک

بر احمد و بر خالق دادار مبارک

بر فاطمه و حیدر کرار مبارک

بر شیعه و بر عترت اطهار مبارک

در جشن زفاف گل رعنای خدیجه

خالی ست میان همگان جای خدیجه

حق ، عاقد و داماد ، علی فاطمه یارش

کردند ملایک به روی ناقه سوارش

حوران بهشتی به یمین و به یسارش

جبریل امین خنده زنان غاشیه دارش

فرخنده شب وصل کریم است و کریمه

خیزید که از هر دو بگیرید ولیمه

زهراست عروسی که بود حسن الهش

دل برده ز پیغمبر اسلام نگاهش

این همسر مولاست خدا پشت و پناهش

داماد ، در خانه بود چشم به راهش

در حیدر کرار چه شوری و چه حالی ست

ای فاطمه بنت اسد جای تو خالی ست

از شوق علی پیرهن دل شده پاره

مولا شده سر تا به قدم محو نظاره

گردیده قرین در دل شب ماه و ستاره

با خدا شیر خدا فاطمه گوید به اشاره

کای مهر تو از روز ازل عهد الستم

من همسر و همسنگر تو فاطمه هستم

ای نفس نفیس نبی ای روح مجرد

ای بیت گلین تو مرا خلد مخلد

ای دست خدا حامی دین یار محمد

یار تو شریک غم تو فاطمه آمد

من آمده ام تا که تو را یار بگردم

دور تو میان درو دیوار بگردم

نه ساله ام اما همه جا یا رتو هستم

با شعله دل شمع شب تار تو هستم

در شادی و غم یار وفادار تو هستم

همسر نه ، که سرباز فداکار تو هستم

با عشق تو زیبائی من چهره نیلی ست

بالله قسم صورتم آماده سیلی ست

امروز پراز آل نبی روی زمین است

وز مقدمشان روی زمین خلد برین است

پاینده به هر عصر از این سلسله دین است

محصول وصال علی و فاطمه این است

(میثم) همه جا خاک ره آل علی باش

پروانه آن شمع جمال ازلی باش

شعر ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه علیهما السلام

غلامرضا سازگار

امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده

امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده

امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده

امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده

امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده

زیرا امیر المومنین داماد پیغمبر شده

جن و بشر و حور و ملک  گویند امشب با علی

دامادیت ، دامادیت ، بادا مبارک یا علی

مهر و مه اینجا اختری ، گردون هلالی میکند

یا آسمان با اختران بذل لئالی می کند

دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند

طوطی جان در بزم او شیرین مقالی می کند

روح الامین مداحی مولی الموالی میکند

حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند

ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین

در مجلس دامادی مولا امیر المومنین

جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر

آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر

ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر

تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر

گیتی ز انجم پر شد با وصل این شمس و قمر

او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر

این وصل ، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود

این عقد ، عقد حیدر  و زهرای اطهر میشود

وصل دو دریا حاصلش دولولوی مرجان شود

کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود

بر پای آن در راه این جان جهان قربان شود

او دین ز صلحش زنده و این کشته قرآن شود

مرجان حسن کز حسن او جان مشعل تابان شود

لولو حسین است و از او دل شعله سوزان شود

مرجان که دیده آنچنان لولو که دیده اینچنین

آدم گدای کوی او عالم فدای روی این

ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن

امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن

بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن

بنشین و بنشانش ببر مانند جان خویشتن

گردیده در بیت الولاماه رخش پرتو فکن

گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن

تهلیل گو ، تقدیس کن تسبیح خوان دل باخته

در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته

امشب خدیجه  در جنان لبخند دیگر می زند

روحش بشوق دیدن داماد خود پر می زند

در خانه شیر خدا با مصطفی سر می زند

گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می زند

گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می زند

گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می زند

ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه

خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه

آدم ستاده بر در بیت امیر المومنین

خواند ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین

خنجر بکف دارد خلیل ان شاهد شور آفرین

تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین

استاده موسی روی پا افتاده عیسی بر زمین

داود مداحی کند با نغمه های دل نشین

یوسف به حسن دلربا خدمتگذاری می کند

یعقوب با ذکر علی شب زنده داری می کند

می خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش

پر شد ز افواج ملک هم ایمنش هم ایسرش

جبریل از پیشش رود و میکال از پشت سرش

پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش

رضوان شده جاروب کش با زلف خود در معبرش

سبحانه سبحانه خالی است جای مادرش

حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند

استاده در پشت در و لحظه شماری می کند

بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او

نقش تبسم شد عیان از لعل گوهر بار او

یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او

غم خوار عالم را نگر شد فاطمه غم خوار او

افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او

یاد آمد از حرق در و از قصه ایثار او

گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی

من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی

در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم

آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم

آن وحی را خیر تاکلام این بیت را صاحب حرم

بنهاد دست هر دو را ختم رسل در دست هم

گفتا بزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم

گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم

پس با علی گفتا علی انسیه الحور است این

سر خدا ، روح نبی ناموس تو زهراست این

امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را

بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را

روح و روان خویش ر ا تاب و توان خویش را

پاینده میبینم د راو ، نام و نشان خویش را

در دامن او یافتم من دودمان خویش را

چون جان نگهدای علی ، جان جهان خویش را

هرکس بیازارد و را خسته دل زار مرا

آنکس که آزارد مرا آزرده دادار مرا

ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه

ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه

ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه

ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه

ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه

ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه

در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده

مدح تو ذکر علی شیرینی "میثم " شده

شعر ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه علیهما السلام

غلامرضا سازگار

امشب شب سرور خدا و پیمبراست
امشب به جمع حور و ملک شور دیگر است

امشب فرشتگان همه سرمست و پایکوب
جبریل همچو گل پر و بالش معطر است

امشب تمام ارض و سماوات هرچه هست
بزم سرور ذات خداوند اکبر است

امشب ستارگان همگی نقل مجلس اند
دامان سبز رنگ زمین پر ز اختر است

امشب شب ولادت سادات عالم است
امشب شب عروسی زهرا و حیدر است

امشب به عرش زمزمة شادی علی است
امشب شب مبارک دامادی علی است

پیغمبران تمام امم را خبر کنید
امشب همه به سوی مدینه سفر کنید

اسفند دود کرده و مشعل به روی دست
از چار سو به چهرة مولا نظر کنید

خوانید بر علی همگی مدح فاطمه
شب را به دور حجرة زهرا سحر کنید

قرآن به دست دور و بَر ناقة عروس
تطهیر و قدر و سجده و کوثر ز بر کنید

بر حفظ این امانت پیغمبر خدا
امشب دعا به جان علی بیشتر کنید

بنت اسد که بوده ملک دست بوس تو
عیدی بده که فاطمه گشته عروس تو

این مهر و مه که هر دو شریف و مکرّمند
با نورشان محیط به عرش معظّمند

پیش از وجود خلقت، تا بعد روز حشر
با هم هماره بوده و پیوسته با هم اند

پیش از هبوط آدم و حوا در این زمین
امّ و اب و سلالة حوا و آدمند

منظومة مبارکة آسمان وحی
مصداق نور و معنی آیات محکم اند

محصول این زفاف بود یازده پسر
عالم فدایشان که امامان عالم اند

اولادشان به روی زمین بی شماره اند
در چشم کل عرش نشینان ستاره اند

عقدی که بسته بود خداوند لایزال
تبدیل شد به شام زفاف و شب وصال

جبریل ساربان شده و ناقة عروس
آمد به سوی بیت علی با دو صد جلال

یک سو زمام ناقه گرفته، ز یک طرف
چون سایه بان گشوده به فرق عروس بال

وقتی ز روی فاطمه مولا کشد نقاب
جا دارد ار به مأذنه گوید اذان بلال

خورشید رقص می کند امشب در آسمان
مه چون هلال خم شده در بزم دو حلال

جشن سرور عترت و قرآن مبارک است
وصل دو بحر لؤلؤ و مرجان مبارک است

داماد کیست اسوة زهد و اطاعت است
شغلش دو کار، حفر قنات و زراعت است

مهر عروس چیست؟ زمین است و چار نهر
مهر دگر؟ به عرصة محشر شفاعت است

داماد را هنر چه بود غیر این دو کار؟
شیر خدا به بیشة سرخ شجاعت است

در بین این دو یار چه خطی است مشترک؟
زهد و نماز و صبر و رضا و قناعت است

شیرینی همارة این زندگی ز چیست؟
مهر و وفا و عاطفه، ساعت به ساعت است

مهر عروس زیرلب آهسته یا علی است
کل جهاز او زره مرتضی علی است

این هر دو زوج کآمده قرآن به شأنشان
داده خدا به خیل ملایک نشانشان

جبریل جای دسته گل از جانب خدا
تطهیر هدیه آورد از آسمانشان

کردند سر اگر چه سه شب در گرسنگی
رمز نزول سورة دهر است نانشان

اطعامشان برای خداوند بود و بس
اینجا خداست مفتخر از امتحانشان

خلق جهان به پیروی این دو زوج پاک
باغ جنان شود به حقیقت جهانشان

نه سال زندگانی شان عمر عالم است
دانشگه تمام کمالات آدم است

تا مهر و ماه در یم هستی شناورند
عالم پر از سلالة زهرا و حیدرند

محصول این عروسی و این عقد با شکوه
دو قرص آفتاب، دو تابنده اخترند

گر نیک بنگری دو محمد، دو فاطمه
یا دو کتاب وحی خدا یا دو کوثرند

سوگند می خورم به اَب و اُم و جدشان
کاین چارتن ز خلق دو عالم نکوترند

آن دو پسر به آدم و ذریه اش پدر
وین دو به شیعه تا ابدالدهر مادرند

جان تمام عالم خلقت فدایشان
"میثم" بگو قصیده به مدح و ثنایشان

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.