مدح امیر المومنین در عید غدیر

تاریخ انتشار:
تشنه‌کامی که لبِ او رَبَّنا برداشته / آب را از چشمه‌سار مرتضی برداشته / از وضوی او حیات جاودانه می چکد / خضر از مَسحِ علی آب بقا برداشته
مدح امیر المومنین در عید غدیر

پایگاه اطلاع رسانی بلاغمدح امیر المومنین در عید غدیر

مدح حضرت علی عید غدیر

تشنه‌کامی که لبِ او رَبَّنا برداشته
آب را از چشمه‌سار مرتضی برداشته

از وضوی او حیات جاودانه می چکد
خضر از مَسحِ علی آب بقا برداشته

زحمت خَلقِ تشیُّع را خودش گردن گرفت
بار ما را حیدر از دوش خدا برداشته

کعبه را بی پرده ی مشکی تصور کرده اند
تا علی از شانه های خود عبا‌ برداشته

از زمانی که علی حِین قنوتش اخم کرد
طاق محراب مساجد انحنا برداشته

کار دست قابض الارواح داده وقت جنگ
ذوالفقارش را به قصد حمله تا برداشته

وصله‌پینه فوت و فنِّ کیمیای حیدر است
بارها فضّه ز نعلینش طلا برداشته

روز محشر دست حسرت بر سر خود می زند
هرکه دست از حُبِّ آل مرتضی برداشته

آمده که شیعه ی حیدر،شفیعش فاطمه است
این مُسَبب شد که من را هم هوا برداشته

می توان بر شکِّ قلبش با یقین خرده گرفت
زائری که در نجف قبله‌نما برداشته؟!

در حریمش شاعران سرگرم مضمون یابی اند
جای جای صحن او را محتوا برداشته

گنبد و گلدسته را انسان تجسم می کنم…
گوئیا ایوان‌طلا دست دُعا برداشته

اذن دیدار پسر را هم پدر امضا کند
در “نجف” زائر براتِ “کربلا” برداشته

آن کفن های بهشتی سهم فرزندش نشد
پس برای خود حسینش بوریا برداشته

مدح حضرت علی عید غدیر

مهدی فعال

میان جام ولا ریخت کیمیا الله
ز عمد مست علی می‌کند مرا الله

نجف رسیدم و از بوی تاک فهمیدم
که نیست فاصله از پیش یار تا الله

ز بام کعبه چو باران علی علی می‌ریخت
و در نجف ز دل ناودان طلا الله

نشد دمی ز خدای خودش جدا حیدر
نشد دمی ز علی خودش جدا الله

حرم حریم علی بود و رفت بنت أسد
درون کعبه و حتی نگفت یا الله

خدا خودش همه جا با علی‌ست من ماندم
چگونه است کسی بی علی و با الله؟

و بهترین هدف از بعثت نبی این بود
که ذکر او بشود یاعلی و یاالله

علی مقام ولی‌اللهیش دو بخش شده
ولی برای بقیه برای ما الله

علی نشسته و همبازی یتیم شده
نزول کرده ببینید تا کجا الله

پس ابتداست علی قبل ابتدا الله
پس انتهاست علی بعد انتها الله

اگر که ساقی این میکده علی باشد
شراب و ساغر و می می‌زند صدا الله

تمام زندگی‌ام نذر این خدا والله
اگر که بنده علی باشد و خدا الله

شبی میان خرابات نعره خواهم زد
که در طریقت من هست مرتضی الله

مدح حضرت علی عید غدیر

رحیمی مهدی رحیمی

سپاه پلک‌هایش چند لشکر را تکان می‌داد
علی با خطبه‌خوانی قلب منبر را تکان می‌داد

به وقت زهد سلمان را کرم می‌کرد و حاتم را
عیار راستگویی‌اش اباذر را تکان می‌داد

خودش نه پلک بر هم می‌زد و این‌گونه بی‌پیکار
دل هر مالکی مانند اشتر را تکان می‌داد

به یک ضربه سرش را می برید از تن به آسانی
به سختی آن که وقت جنگ پیکر را تکان می‌داد

و جبرائیل درسش را به حیدر چون که پس می‌داد
علی بن ابیطالب فقط سر را تکان می‌داد

همیشه بعد دیدار علی از بس تحیر داشت
یکی باید می‌آمد دوش قنبر را تکان می‌داد

میان گرد و خاک جنگ تا او را ببیند هم
علی بود آن که از جایش پیمبر را تکان می‌داد

نه در دنیا دل ما را که نام مرتضی قطعاً
به وقت مرگ هم اعضای نوکر را تکان می‌داد

مدح حضرت علی عید غدیر

 مجتبی خرسندی

هرکسی درجهان غلام علی ست
مورد لطف و احترام علی ست
ذره پرور شدن مرام علی ست
چون کلام خدا، کلام علی ست
پس به نام خدا، به نام علی ست

اول آفریده هاست علی
در دل ناشنیده هاست علی
در جهان نور دیده هاست علی
برتر از برگزیده هاست علی
عرش یک نقطه از مقام علی ست

علت‌ خلق عالم است علی
بر دوعالم مقدم است علی
زینت نخل میثم است علی
دم به دم ذکر هر دم است علی
دست مردان شراب جام علی ست

جانشین پیمبر است علی
از تمام جهان سر است علی
ساقی حوض کوثر است علی
شافع روز محشر است علی
جبر در اختیار تام علی ست

فاتح کارزار بوده علی
شاه دلدل سوار بوده علی
صاحب ذوالفقار بوده علی
گرچه خود سفره دار بوده علی
نان جو در جهان طعام علی ست

شاه مردان علی، امیر علی
بی محابا و بی نظیر علی
گرچه در جنگ بوده شیر علی
همنشین بوده با فقیر علی
این هم از لطف مستدام علی ست

نجف است و شراب ناب علی
شده آباد هر خراب علی
در پی رحمت و عذاب علی
همه جا بوده هم رکاب علی
ذوالفقاری که در نیام علی ست

کعبه بوده ست سینه چاک علی
سرمه چشم ماست خاک علی
مست مستیم ، مست تاک علی
هر کسی می شود هلاک علی
قبر او وادی السلام علی ست

مدح حضرت علی عید غدیر

 مرضیه عاطفی

زمین لبخند زد صد شاخه گل از خار بالا رفت
کنار برکه وقتی از بلندی یار بالا رفت

خودش را باخت خورشید از خجالت آب شد وقتی
علی(ع) با نور فوق العاده و سرشار بالا رفت

جهازِ خوش سرانجام شترها منبرش میشد
وقار آورده! با زیباییِ بسیار بالا رفت

به دستش آیۀ «ألیوم أکملتُ لکُم» گل داد
عیار شیعه از آن روز در بازار بالا رفت

چنان ماهی که حتی منکرش طاقت نیاورد و
برای دیدنش رندانه از دیوار بالا رفت

پر از«مَن کُنت»مولا شد تمام دشت و سمت کوه
نوای تهنیت یا حیدر کرار بالا رفت

یقین دارم نبی خود جانشینش را معمّم کرد
گمانم از همانجا حرمت دستار بالا رفت

الهی بشکند دستی که دل دل کرد و با کینه-
برای بیعتِ با او کمی دشوار بالا رفت!

مدح حضرت علی عید غدیر

محمدحسین ملکیان

اول ِ ابتدایِ آغاز است
درِ جنت برای او باز است

در مسیرش ملک به پرواز است
همه ی کارهاش اعجاز است

وقت پیکار شیر میدان است
او که همبازی یتیمان است

نقطه ی تحت باء بسم الله
شرف لااله الا الله

آسمان پیش قامتش کوتاه
در خیبر برای او پر کاه

دشمن از پیش و پس اگر دارد
ذوالفقار علی دو سر دارد

دست و بازوی او نمک دارد
به همه نیت کمک دارد

عشق ما ریشه در فدک دارد
به ولایت هرآنکه شک دارد

برود کعبه را طواف کند
و نگاهی بر آن شکاف کند

هر زمان فاطمه کنار علیست
هر کجا هست،بخت یار علیست

ملک الموت، ذوالفقار علیست
جبر حتی در اختیار علیست

آن همه اختیار داشت ولی
بر سر نفس، پا گذاشت علی

گفت”یا فاتح” و قرار گرفت
نفس خود را در اختیار گرفت

بعد در دست، ذوالفقار گرفت
جان کفار را دو بار گرفت

بار اول به چشم و ابرویش
بار دوم به تیغ و بازویش

ما همه قنبریم و غم بَر اوست
هم دلاور هم اینکه دلبر اوست

خصلت جمله انبیا در اوست
اوست از اول و در آخر اوست

پیش پاهاش کوه خم شده است
هر که با اوست محترم شده است

در کمیاب اگر که در صدف است
در نایاب، ریگی از نجف است

جلوی خانه اش همیشه صف است
شاهراه بهشت، اینطرف است

هر که دور ضریح مولا گشت
بی هراس از پل صراط گذشت

سعدی و مولوی و بیدل را
حافظ و عنصری و دعبل را

صایب و انوری و مقبل را
همه ی شاعران قابل را

خوانده ام، نزد او کم آوردند
هرقدَر بیت محکم آوردند

گوش خلق از علی علی پر شد
سنگ راهش یکی یکی دُر شد

راه رفت و خدا تصور شد
با علی راه ما میان بر شد

تا که پا روی عدل نگذاریم
به ولای علی نظر داریم

به خدا عالم یگانه علی ست
حاکم شهر و مرد خانه علی ست

برترین خلقت زمانه علی ست
عدل الله را نشانه علی ست

جورج جرداق وصف او کرده
سند از اهل سنت آورده

عشق را در غدیر یافته ایم
و علی را وزیر یافته ایم

سندی بی نظیر یافته ایم
بین دست امیر یافته ایم

آنچه داریم از علی ازلی ست
گل ما خاک زیر پای علی ست

با تمامی سربه زیری ها
سربلندیم ما غدیری ها

ختم گردد به خیر، پیری ها
دست ما را اگر بگیری، ها

هیچ سرداری از علی سر نیست
دست بالای دست حیدر نیست

راه شیری غبار راه علی ست
ریگ های نجف سپاه علی ست

به خدا که خدا گواه علی ست
شب به شب کوفه در پناه علی ست

کوفه دل را شکست یا سر را؟!
هیچ یک را ! نماز حیدر را

مدح حضرت علی عید غدیر

حسن لطفی

با نام بلند او نوشتیم
از زلفِ کمند او نوشتیم

تلخیم ولی شکر فروشیم
تا از لبِ قند او نوشتیم

از اَشهدُ اَنَّ عشق مولا
یعنی به پسند او نوشتیم

آزاد شدیم از دو دنیا
خود را که به بند او نوشتیم

ما را به لب نجف نوشتند
ما را رطب نجف نوشتند

ای تاکترین سبویِ مستی
ای پاکترین وضوی مستی

ما مرد شراب عشق هستیم
ای جانم از آبروی مستی

ساقی چه کنیم آتشینیم
مُردیم در آرزوی مستی

برخیز که تر کنیم امشب
از نامِ علی گلوی مستی

با ناد علی بزن نوایی
بسم اله اگر حریف مایی

از کوثر عشق آب خوردیم
از جام علی شراب خوردیم

انگور ضریحِ نقره کوبیم
عمریست که نابِ ناب خوردیم

از شَعشعه‌یِ حضور گرمیم
تا پرتو آفتاب خوردیم

سوگند نمیرویم جایی
ما نان ابوتراب خوردیم

دلداده‌ی بی اراده هستیم
یعنی که حلال‌زاده هستیم

بر روی جهاز ، ناگهان گفت
در حلقه‌ی جمع حاجیان گفت

فریاد علی علیش پیچید
بالاتر از اوج آسمان گفت

دیروز به دوش او علی بود
امروز علی علی بجان گفت

شد محضرِ فاطمه شرفیاب
جبریل…چنین نفس زنان گفت

ای میر وزیری ات مبارک
امروز امیری ات مبارک

آورد اگر خدا علی را
تا گم نکنیم ما علی را

رو کرد برای آفرینش
یک جلوه‌ی مرتضی علی را

حق داشت نبی کسی نبیند
او دیده که را؟ که را؟  علی را

حک کردپیمبر ازهمان روز
بر خاتمِ خویش یا علی را

تا کعبه‌ی مومنین نمی‌شد
این دین بزرگ دین نمی‌شد

ای وای اگر قدم بکوبد
با تیغِ دو دَم  دو دَم بکوبد

او یک تنه صد سپاه را با
یک جذبه‌ی خود بهم بکوبد

زینب خود مرتضی است وقتی
فریاد سرِ ستم بکوبد

از حضرت حیدر است ارثش
عباس اگر علم بکوبد

تا تیغ خود از غلاف برداشت
صد بار زمین شکاف برداشت

گیرم که خیال خام دارد
این خصم همیشه دام دارد

گیرم که همیشه کینه توز است
یا نقشه‌ی انتقام دارد

ما شیعه‌ی مرتضی شدیم و
این سیره چنین پیام دارد:

ما را چه غم از هزار دشمن
ایرانِ علی امام دارد

ما فاتح قله‌ی جهانیم
ما لشکر صاحب الزمانیم

آیین علی همیشه جاریست
آئینه‌ای از شکوهِ باریست

آیین علیست رادمردی
دور از ستم و سیاه کاریست

آیین علیست دستگیری
آیین علی گذشت و یاریست

آیین علی علی بسازد
در راه حسین سربداریست

من را ببرید سرزمینش
باشد برسم به اربعینش

مدح حضرت علی عید غدیر

 حسن لطفی

هو میکشیم نامِ علی را بیاورند
دیوانه‌های دامِ علی را بیاورند

میخانه زیر و رو شود از نعره‌های مان
یک دُور اگر که جام علی را بیاورند

بینِ مزار هم کفن خویش می‌دریم
یک بار اگر سلامِ علی را بیاورند

شیطان نکردسجده به آدم علی ندید
کافی است تا امام علی رابیاورند

ما نَه که جبریل گره‌هاش وا شود
گر خاکی از غلامِ علی را بیاورند

حق میدهید سجده کنیمش اگر دَمی
یک جلوه از تمامِ علی را بیاورند

ما را خمارِ باده نوشتند با علی
ما را حلال زاده نوشتند با علی

گیرم خدا دوباره دو دنیا بیاورد
اما محال باشد علی را بیاورد

او اول است از همه باید پیمبرش
این دست را بگیرد و بالا بیاورد

عزم جهاد می‌کند و وقت رفتنش
یک کاسه آب حضرتِ زهرا بیاورد

یک دَم بس است از دو دَمِ ذوالفقارِ او
تا حالِ صد سپاه کمی جا بیاورد

اُفتاده از نَفَس ملک‌الموت می‌رسد
تا ذوالفقار محضرِ مولا بیاورد

وقتِ نبردِ اوست و جبریل آمده
تا دستمالِ زردِ علی را بیاورد

یکدم سرِ سپاهِ عرب میزند علی
ای نازِ ضربِ شصست عجب میزند علی

مست است هرکه نعره‌ی او شورِ یا علیست
مَرد است هرکه قبله‌ی او مرتضی علیست

حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید
بختش بلند هرکه گره خورده با علیست

معراج رفته بود ببیند خدا کجاست
معراج دید و گفت ببین تا کجا علیست

گفت از علی مع الحق و از حق مع العلی
من مانده‌ام علیست خدا یا خدا علیست

ظهر غدیر نقشِ عقیقِ رسول شد
مولا علیست تا‌که خدا هست تا علیست

ما شاهرگ به پای علی میزنیم شُکر
شرحِ تمام غیرت ما خونِ ما علیست

شُکرِ خدا که حُرمت میخانه داشتیم
عمریست با علی سر دیوانه داشتیم

بر طاق آسمانِ نجف نام فاطمه است
بالای آستانِ نجف نام فاطمه است

حتی اذانِ صحنِ علی چیزِ دیگری است
سر تا سرِ اذانِ نجف نامِ فاطمه است

این شهر مِلکِ حضرتِ زهراست مهر اوست
هرجا رَوی میانِ نجف نامِ فاطمه است

فهمیده‌ام که روزی این شهر دست کیست
دیدم به هر دُکانِ نجف نامِ فاطمه است

جانِ مدینه جانِ جهان نامِ مرتضی است
ای جانِ من که جانِ نجف نامِ فاطمه است

ما را علی به فاطمه‌اش هدیه داده است
بر برگه‌ی امانِ نجف نام فاطمه است

سوگند بر علی که شرف دستِ فاطمه است
انگشتریِ دُرِّ نجف دستِ فاطمه است

طِی می‌کنیم پشت تو راه نجات را
حل می‌کنیم آخر سر مشکلات را

ما دست بر وصیِ شما داده‌ایم تا…
در فتنه نیز گم نکنیم این صراط را

دشمن که هیچ امر اگر امر این ولی است
بر هم زنیم گردش این کائنات را

زهرا نوشت پای علی کم نیاورید
خرجِ علی کنید حیات و ممات را

قبلِ محرم است به مشهد مرا بَرید
در صحن انقلاب بیابم برات را

من را به اربعین برسانید مُرده‌ام
تا دَر نجف دوباره بگیرم حیات را

باید که حاجت از در این آستان گرفت
“آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت”

مدح حضرت علی عید غدیر

رسول عسگری

حال و هوایت را به سر دارم حسابی
آقا هوای یک سفر دارم حسابی

مولا دلم تنگ نجف شد آخر شب
شاهد بخواهی چشم تر دارم حسابی

من واقفم تو خوبی اما من همیشه
آقا برایت دردسر دارم حسابی

گفتم اگر روزی شود روزی بیایم
درد و دلی وقت سحر دارم حسابی

وقت تشرف در حرم با بوسه هایم
تا میتوانم خوشه بردارم حسابی

هرگز چنین انگور خوش نقشی ندیدم
چشمک زد و من هم بدون وقفه چیدم

وقتی شراب تو از این انگور ناب است
من میخورم دیگر چه جای اجتناب است

من اهل تعارف هستم اما با تو هرگز
تعارف بزن وقتی سر سفره شراب است

یک کوله پر کردم از آهم از گناهم
وقتی شنیدم بخشش تو بی حساب است

تو لافتی ای حضرت موالموالی
یک جذبه از چشمان تو این انقلاب است

ما نان خور این خانه ایم و خانواده ت
جانم علی گفتن برایم نان و آب است

آقا دعای فاطمه پشت سر توست
آن فاطمه که هر دعایش مستجاب است

ما رعیت زهرا مسلمان غدیریم
یعنی مسلمان علی جانِ غدیریم

دست تو داده خلقت هر دو جهان را
کون و مکان و هستی و حتی زمان را

دنیا ندیده بهتر از نام علی ، خوب
با نام تو کرده مزین رب اذان را

تکیه به دیوار تو دادم زیر سایه
از من نگیرد رب من این سایبان را

ما را نجف مهمان بفرما روز عیدی
از ما گرفته دوری ات تاب و توان را

ما هر کجا نام تو را خوانیدم علی جان
شیرین تر از شهد عسل کرده دهان را

اهل علی آبادم ، آبادم علی جان
از کودکی دل را به تو دادم علی جان

ما را بنا کردی که ویران تو باشیم
تو آفریدی تا که حیران تو باشیم

تو رب ما هستی و ما عبد تو هستیم
تا تو خدایی ما هم انسان تو باشیم

این مجلس تو مجلس عاشق کُشان است
ما را ببر امشب که مهمان تو باشیم

حالا که ما را یک نجف مهمان نکردی
ما را بُکش دور از تو قربان تو باشیم

این گریه ها را هم بخر دور از هیاهو
ما هم شریک بیت الاحزان تو باشیم

لعنت به هرکس که تو را خانه نشین کرد
پیش تو زهرای تو را نقش زمین کرد

مدح حضرت علی عید غدیر

 حسن لطفی

اینکه از دستِ پیمبر دستِ او بالاست کیست
اینکه جمعش با نبی یک شعرِ بی همتاست کیست

اینکه در پایِ تنورِ خانه‌اش زهراست کیست
اینکه در قابِ خدا تصویرِ او تنهاست کیست

کیست این و کیست این و کسیت این ، تنها علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

باز تکلیفِ مرا این جام روشن می‌کند
این شرابِ کهنه من را فارغ از من می‌کند

این جنون آواره‌ام در کوی و برزن می‌کند
مدحِ او من را نه ، حافظ را هم اَلکَن می‌کند

از ازل تا  تا ابد…حق‌حق و هوهو… یاعلی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

آسمان اینقدر پُر باران مگر هم می‌شود
ای خدا مانندِ تو انسان مگر هم می‌شود

جمع خشم و عشق و تیغ اینسان مگر هم می‌شود
در دو تَن_زهرا و او_یک جان مگر هم می‌شود

مصطفی شد  مرتضی یعنی که شد زهرا علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

حضرت اردیبهشت سالها و ماه‌ها
روزها با نخل‌ها و شب انیسِ چاه‌ها

پیشِ تو همسُفره می‌گردد گدا با شاه‌ها
می‌شود پیدا پس از تو چاه‌ها از راه‌ها

از علی نازل شدیم و رفتنِ ما تا علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

حق علی و او حق و این دو تسلسل می‌شود
حق بده جبریل هم در محضرش هُل می‌شود

او صراط‌ُالله او راهِ تکامل می‌شود
شانی از وَالعادیاتش مدحِ دُل‌دُل می‌شود

درکِ ما گُم شد وَ ما‌ اَدراکَ ما مولا علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

تا به میدان آمدی لشکر نفهمیدم چه شد
تَن دوتا شد سرجدا شد سر نفهمیدم چه شد

تا گرفتی از درَش خیبر نفهمیدم چه شد
آنچنان کَندی در از جا  در نفهمیدم چه شد

آنچنان لرزید خیبر گفت واویلا علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

ذوالفقارت آمد و بسیارها جا مانده‌اند
چشمها از ضربِ تندت بارها جا مانده‌اند

زیرِ ضربِ تیغِ تو سردارها جا مانده‌اند
عَمرو عاصان رفته و شلوارها جامانده‌اند

 گفت عزائیلِ حیران بینِ این غوغا: علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

تیر بر پایِ تو خورد و از نمازت فیض برد
در رکوع آمد گدا از دستِ بازت فیض برد

آفرینش از قنوتِ چاره سازت فیض برد
عَمرو وَد از نازشصتِ تن نوازت فیض برد

شد کُمیل و میثم و سلمان و بوذرها علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

پیرزن چشم انتظارت بارِ نانش را بِبَر
مرکبِ طفلان ، به پشتت کودکانش را بِبَر

با جُزامی نان بخور غم از گریبانش بِبَر
یک تبسم کن به زهرا باز جانش را بِبَر

با حسین و با حسن گفتیم ما : بابا علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

هرکجا که می‌رسد انگار محشر می‌رسد
زودتر از هر گدا آقا دَمِ در می‌رسد

هرچه دارد سُفره‌اش نصفش به نوکر می‌رسد
بیش از خود او به حال و روزِ قنبر می‌رسد

 کارِ ما با قنبر است و کارِ قنبر باعلی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

 باده از الله‌اکبر تا علیکم می‌خورَد
حسرتِ نانِ جو‌اَش را سخت گندم می‌خورد

زخمها و زخمها از جهلِ مردم می‌خورد
ناسزاها را بجای  هر تبسم می‌خورد

این نماز عشق باشد شد سجودِ ماعلی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

اینکه بر دوشِ پیمبر از شرافت پا گذاشت
رویِ دوشِ خویش عمری کیسه‌ی خرما گذاشت

اینکه دنیا را خدا آورد پیشش جا گذاشت
لقمه لقمه نان دهانِ مردِ نابینا گذاشت

می‌خورَد اما همیشه خونِ دلها را علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

کربلا او آمد و در پیشِ آب‌آور نشست
کربلا او بود و بالایِ سرِ اکبر نشست

کربلا او دید تیری را که بر اصغر نشست
کربلا او ناله زد تا تیر تا خنجر نشست

می‌دود دنبالِ زینب عصرِ عاشورا علی
اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.