شعر کودکانه درباره حضرت عباس (ع)
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شعر کودکانه درباره حضرت عباس (ع)
تو با تمام خستگی
شبیه دشت کربلا
همیشه تشنه بوده ای
میانِ موج نیزه ها
همیشه مانده سایه ات
به خیمه گاه نیمه شب
تمام اشک چشمه ها
فدای ماه تشنه لب
برای ترس دشمنان
به چهره بوده اخم تو
همیشه بوده خنده رو
ستاره های زخم تو
گذشته روز و شب ولی
کسی ندیده بعدِ آن
شبیه دست خوب تو
دو دست پاک و مهربان
میان تیر و نیزه
گرفته او به دندان
تمام مَشکِ آبی
که مانده توی میدان
گرفته راه او را
دوباره سیل ِ دشمن
میان رود و خیمه
کشیده تیغ آهن
نشد که او بیاید
به خیمه گاه پاکش
کشیده تیغ دشمن
به دشتِ خون و خاکش
نشسته تیر سمّی
میان مشک آبش
رسیده اتّفاقی
که می کند کبابش
به جای آن دو دستی
که شد بریده آنجا
خدا دو هدیه داده
به او دو بال ِ زیبا
بیا که بی تو مانده ام
بیا حسینِ من بیا!
بیا که تا ببینمت
بیا به دشت کربلا
بیا که لحظه های من
نمی شود بدون تو
بیا که جان خسته ام
نمی رود بدون تو
نبوده ام بدون تو
بیا بیا کنار من
تویی همیشه رهبرو
تمام افتخار من
برادرم بیا بیا
تو را به جان مادرت
بیا کنار پیکرِ
شکسته ی برادرت
رسیده از فرات و
رسیده توی صحرا
رسیده مرد زخمی
رسیده مرد سقّا
رسیده تا ببوسد
کمی برادرش را
رسیده تا بگوید
کلام آخرش را
رسیده مرد پاکی
شبیه ماه تابان
گرفته مشک آبی
ولی میان دندان
رسیده تا بگوید
بریده دست و پایم
رسیده تا بگوید
محبّ و باوفایم
مهدی وحیدی صدر
افزودن دیدگاه جدید