متن شعر رحلت پیامبر

تاریخ انتشار:
اشعار ویژه رحلت پیامبر اکرم (ص) کاری از گروه تولید پایگاه اطلاع رسانی بلاغ
رحلت پیامبر

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ،

متن شعر رحلت پیامبر صل الله

رسول اکرم صل الله علیه و اله و سلم
یک کربلا عطش

در مـدینه امــروز رستخیز عام است
هـم سوگ پیمبر هم داغ امام است
در حریم اهل دل 
شد بلای غم نازل
وای از دل زهرا

خانه نبوت، بی شمع و چراغ است
آشیـانه وحــی، مـرکز دو داغ است
امّت شده بی سرور
بی امام و بی رهبر
وای از دل زهرا

کینه های پنهان، کرده کار خود را
حـاکـم سقیفـه بستـه بـار خود را
بعد مصطفی مولا
بی کس شده و تنها
وای از دل زهرا

پـــاداش پیمبــر زهـــــرا زدن اوست
یک شاهد صادق چاک کفن اوست
او کجا، کجا سیلی 
آه از آن رخ نیلی
وای از دل زهرا

عــــالم همـه دانند مجتبی غـــریب است
چون علی،حسن هم دروطن غریب است
یاران دلش آزردند 
قصد جان او کردند
وای از دل زهرا

آن شب گه افطار چون که روزه واکرد
زهـــر کـــــوزه آب، حـــاجتش روا کرد
آسوده شد از غم ها 
رفت در بر زهرا
وای از دل زهرا

برنداشت دشمن بازهم ازو دست
تـــا تـن و کفـن را بــا تیـر بپیوست
جسم ناطق قرآن  
  شد ز تیر گلباران
وای از دل زهرا

*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***

چلچراغ رحمت
یک کربلا عطش

آیــد از مـدینه پیک غـم بـا فغان     که رسول اکرم رفته ازاین جهان
خــاطر بَضعـــه ُالنبی شکستـه     گــرد یتیمـی بـه رخش نشسته

یا زهرا

کوکب رسالت شدنهان درزمین     دل ز امت برید خـاتم المرسلین
امـت مـــــرحـومـه پــــــدر ندارد     ســـایه مــرحمت بــه سر ندارد

یا زهرا

چلچراغ رحمت واژگون شدای وای     دل آل علی غرق خون شدای وای
بــــال و پـــــر روح الامین شکسته     رکـــــــن امیــــرالمـؤمنین شکسته

یا زهرا

بستـه شد دریغا باب خانه وحی     مــانده بـی کبــوتر آشیـانه وحی
ورق ورق گشتـــه کتـــاب قـــرآن     جهــل و تعصب شد حجاب قرآن

یا زهرا

بــا وفـات احمد زنده شد جهالت     زآتش ستم سوخت گلشن عدالت
نخلــه دیــن را بـه تبــر شکستند     ثمـــر بـــریدند و شجــــر شکستند

یا زهرا

مــردم منافق نقشه ها کشیدند     تـــا دل از ولایت مــرد و زن بریدند
دسـت صنــم را بــه وفا فشردند     دست صمد بسته به کوچه بردند

یا زهرا

خــانه علــی را در شـرر گرفتند     انتقـــام پـــدر، از پســر گرفتند
زلـــزلـه در عـــرش بــرین فتاده     محســن زهــرا بـه زمین فتاده

یا زهرا

برق آتش کجا؟بیت طاها کجا؟     تازیانه کجا؟ جسم زهرا کجا؟
فــاطمه جــز داغ جگـــر نــدارد     تـــاب فشــــــار میـخ در ندارد

یا زهرا

آتشی که آن روز از مدینه سر زد     شعله اش حسن را بردل وجگرزد
غــــریب تنهــــای وطــن وای وای     شهیـــد مظلـــوم حسن وای وای

یا زهرا

روزه بود و افطار ز آب آتشین کرد     داغ مــــاتم او عـالمی غمین کرد
ریخــت دل خون شده  اندر برش     شاهد خون های دلش خواهرش

یا زهرا

جعده خوش اداکرد حق همسری را     هـدیه به حسن داد خونین جگری را
آن کـــه بُـــدی خــون جگـر حاصلش     همسـر بی عــاطفــه شــد قـاتلش

یا زهرا

مهمان علی شد با قلب کبابش     غـــربتش نمـایـان از قبـر خرابش
خـــدای مـا بـه جانِ غم نصیبش     روزی مـــــا کـــــن حــرم غریبش

یا زهرا

*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***

زخم زبان
یک کربلا عطش

رفتـــی و بـی تــو راحتـی از مــا گـریخته
شــادی ز قلــب فــــاطمه بــابـا گــریخته

امـت دگــــر ز خــــانه مـا پــا کشیده اند
چنـــدان کـــه خنـده از لـب زهـرا گریخته

وضع مدینه هم زخیانت عوض شده است
آن عطــر مهــر و عــاطفه زین جا گریخته

زخــــم زبــان زننـد بــه مــا جـای تسلیت
از ایـــن گــــــروه روح تســــلّا گـــــریختـه

همسـایگــان ز گـــریه مـرا سرزنش کنند
شــــادی ز مـا و رحـــم از این ها گریخته

حتی بِـلال هـم بـه علی سـر نمـی زند
او هــــم ز ســوء واقعــه گـــویـا گریخته

*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***

حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم
یک کربلا عطش

من که این گونه پـدر محو تماشای توام     
دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توام

گــــریه ام را بنگــــر خنـده بــزن بر رویم     
بـــاغبانا نـه مگـر مـن گـل زیبای توام

دم آخـــر سخنـی گـوی تسلّایـم بخش     
زان که افسرده چوآیینه سیمای توام

بـــارها از شفقت دسـت مـرا بوسیدی     
وینـت آواز کـه مـــن ام ابیهـــای توام

حالیادست به پیش آرکه بوسم دستت     
من که پـرورده این دست توانای توام

پــاسخش داد نبـی کـی گل زیبای پدر     
ازهمه بیش به فکر تو وغم های توام

بعـد مـن بـاز شـود بـاب ستـم بـر رویت     
سخـت امـروز در اندیشه فردای توام

صبرکن زآن چه رسد برتو و برجان علی     
بـس جگرسوخته بهر تو و مولای توام

بینــــم آن شعله و دیوار و در و اندر بین     
شــــــاهـد زمـــزمـه وا اَبتـاهای توام

لیکن از عترت من زودتر آیی به برم
در جنـان منتظر دیدن سیمای توام

*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***

وداع حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم
یک کربلا عطش

جــان پــدر از برم زود سفر می کنی
آه کـه از دختـرت قطع نظر می کنی

گفتی ام از امتت رسدخطرها به من
ازچه رهایم به گرداب خطر می کنی

گــاه مـرا گفتـه ای قصه غصب فدک
گــاه مـــرا آگه از ضـربت در می کنی

سوز مصیبت بود هرچه نظر می کنم
 برق جدایی بود هرچه نظر می کنی

*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***

نوحه حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم
یک ماه خون گرفته۲

عزای ختم المرسلین است        
گـریان امیــرالمــؤمنین است

این بانگ جبرییل امین است
وای محمد وای محمد

ملـک خـدا را غـم گــرفته                
مدینــه را مــاتم گـرفتـه

زهـرا به خـانه دم گرفته
وای محمد وای محمد

دیگــر میــان انجمــن هــا             
علـی شــده تنهـای تنهــا

از غربتش بشنـو سخن ها
وای محمد وای محمد

در بیــت وحـی از آستـانه             
آتـش کشـد هر سو زبانه

زهـــرا کجــا و تــــازیــانه
وای محمد وای محمد

اهـل مـدینه ظــالم استند           
شیـر خـدا را دست بستند

پهلـوی زهرا را شکستند
وای محمد وای محمد

فاطمه بی صبر و شکیب است       
حبیـب را وصـــل حبیـب است

مـولا علی دیگر غریب است
وای محمد وای محمد

روح محمـد کـرده پــرواز                  
دوبـاره باب فتنه شد باز

غصب خلافت گشته آغاز
وای محمد وای محمد

*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***

رحلت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
یک ماه خون گرفته۲

بند اول

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخراست     
دیدم شروع محشرکبرای دیگر است

گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه     
تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است

گـــرد مــلال بـر رخ اسلام و مسلمین     
اشک عزا به دیدۀ زهرای اطهراست

گفتم چه روی داده که زهرازند به سر     
دیــدم کـه روز، روز عزای پیمبر است

پـــایـان عمــر سیــد و مـــولای کائنات     
آغـــاز دور غــربت زهرا و حیدر است

قـــرآن غـــریب و فاطمه از آن غریب تر     
اسلام را سیـــاه بـه تن، خاک بر سر است

روی حسین مانده به دیوار بی کسی     
چشم حسن به اشک دوچشم برادر است

ای دل بیـــا گریۀ زینب نظاره کـن
مانند پیرهن جگر خویش پاره کن

بند دوم

زهـــرا بــه خانه و ملک الموت پشت در     
از بهـر قبض روح شـــــریف پیــامبر

ازهیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب     
بی اذن فـاطمه ننهد پـای پیش تر

بـــا آن کـــه بود داغ پدر سخت، فاطمه     
در باز کرد و اشک فرو ریخت ازبصر

یـک چشـم او بــه ســوی اجـل چشم دیگرش     
محـــو نگـــاه آخـــر خـود بود بر پدر

اشک حسن چکیده به رخسارمصطفی     
روی حسیـــن بـر روی قلب پیـامبر

دیگر نداشت جان که کند هردو را سوار     
بر روی دوش خویش به هر کوی وهر گذر

زدبوسه ها به حلق حسین ولب حسن     
از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر

هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه
گـــاهی ز طشت و گـــاه ز گــودال قتلگاه

بند سوم

پیغمبری که دید ستم های بی شمار     
ازکس نخواست اجررسالت به روزگار

چـون ارتحال یافت خلایق شدند جمع     
تـــا هدیه ای دهند به زهرای داغدار

گـــویا نداشت شهر مدینه درخت گل     
کــــآن را کننـد در قـــدم فــاطمه نثار

بر دوش بارهیزمشان جای دسته گل     
رنـگ شــــرارت از رخشان بود آشکار

بـــابی کـــه بـــود زائــر آن سید رسل     
آتـش زدنـد عـــاقبت آن قوم نا به کار

برروی دست وسینة آن بضعة الرسول     
تقدیم شدسه لوحه به عنوان افتخار

سیلـی و تـــازیانه و ضـــرب غلاف تیغ     
ای دل بگیر آتش و ای دیده خون ببار

آید صدای فاطمه از پشت در بـه گوش
تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش

بند چهارم

دردا کـه بعد فاطمه روز حسن رسید     
روز ملال و غصــــه و رنج و محن رسید

اززهرهمسرش جگرش پاره پاره شد     
بس تیرهاکه لحظة دفنش به تن رسد

بعد از حسن به نیزه عیان شد سـر حسین     
بیـش از هــــزار زخـم ورا بر بدن رسید

بــر پیکری کـه بــود پر از بوسۀ رسول     
از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید

از جـــامه هـای یــــوسف کرببلا فقط     
بـر زینـب ستــم زده یــک پیرهن رسید

پــــاداش آن نصــــایح زیبـا از آن گروه
تیرش درون سینه،سنان بردهن رسید

"میثم"بگوبه فاطمه زآن خیمه هاکه سوخت     
یــک کـــربلا شرارۀ آتش به من رسید

مـــــرثیـه خــــــوان خـــامس آل عبــا منم
در خیمه های سوخته اش سوخت دامنم

*** اشعار ویژه رحلت پیامبر اسلام(ص) ***

رحلت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم( نوحه)
یک ماه خون گرفته

عزای ختـم المرسلین است
یـا غـربت قـرآن و دین است
گـریان امیــر المؤمنین است

وامصیبت، وامصیبت     وامصیبت، وامصیبت

بــر پـا شـده شـور قیامت
خانه نشین گشته امامت
ســـرِ علـی بـادا سلامت

وامصیبت، وامصیبت     وامصیبت، وامصیبت

مدینه را سوز و خروش است
ناله ی فاطمه به گوش است

وامصیبت، وامصیبت     وامصیبت، وامصیبت

مدینـه را ماتـم عظماست
واقعـه ی محشر کبراست
توطئه ی کشتن زهراست

وامصیبت، وامصیبت     وامصیبت، وامصیبت

ســروِ قـد زهرا خمیده
رنـگ از رخ مــولا پریـده
داغ رســول الله دیــده

وامصیبت، وامصیبت     وامصیبت، وامصیبت

بیت ولایت شده بسته
حیدر در خانـه نشسته
پهلوی فاطمه شکسته

وامصیبت، وامصیبت     وامصیبت، وامصیبت

خـلاف حکـم ازلــی شد
پامال حرمت ولــی شد
غصب خلافت علی شد

 وامصیبت، وامصیبت     وامصیبت، وامصیبت

 

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.