24 آبان ماه به مناسبت وفات علامه طباطبایی (ره)؛

مروری بر زندگانی علامه طباطبایی رحمه الله

تاریخ انتشار:
سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله معروف به علامه طباطبایی، یکی از مطرح ترین مفسران، فیلسوفان و مبلّغان عالم اسلام، و بزرگ ترین مفسر شیعه در دوران غیبت بوده است. ایشان از جمله مبلّغانی است که تبلیغ دینی را به معنای واقعی محقق نمود.
علامه

پایگاه اطلاع رسانی بلاغمروری بر زندگانی علامه طباطبایی رحمه الله

اشاره
«شادروان علامه طباطبایی، عمری را در راه خدمت به اسلام و معارف اسلامی و تحقیق و تتبّع در این راه صرف کردند. این چشمه جوشان و فیّاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی در تعلیم و تربیت شاگردانی که هر یک در عالم اسلام دانشمندی برجسته اند، توفیقی کم مانند داشته است. فقدان این عارف جلیل القدر و فیلسوف و متفکر بزرگ جهان اسلام، ضایعه ای جبران ناپذیر است و بی شک جهان اندیشه باید از این فقدان و مصیبت سوگوار و داغدار باشد.» (حضرت آیة الله خامنه ای)

سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله معروف به علامه طباطبایی، یکی از مطرح ترین مفسران، فیلسوفان و مبلّغان عالم اسلام، و بزرگ ترین مفسر شیعه در دوران غیبت بوده است. ایشان از جمله مبلّغانی است که تبلیغ دینی را به معنای واقعی محقق نمود؛ چرا که اولاً با تربیت شاگردان بسیار که هر یک دنیایی از علم و عمل اند و ثانیا با تألیف کتب گرانسنگی همچون: تفسیر ارزشمند المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، شیعه در اسلام و ... که هر یک در جایگاه خود راهگشای بسیاری از جویندگان حق و حقیقت بوده اند، راه هدایت و سعادت واقعی را نمایان ساخته است.

تبلیغ و اطلاع رسانی دینی، مقوله ای است که دارای جنبه ها و محورهای مختلفی می باشد. یکی از آن جنبه ها و شاید برجسته ترین آنها، به میراث گذاشتن آثار نوشتاری در عرصه تبلیغ است که انصافا مرحوم علامه، وظیفه خویش را در این زمینه به نحو احسن ادا نمود. به راستی که ایشان به برکت برقراری دروس تفسیر قرآن، در زمان حیات خویش و باقی گذاشتن تفسیر مکتوب برای بعد از رحلتشان، جزء مبلّغان نمونه قرآن کریم بوده و هستند.

نگارنده در این سطور می خواهد با نگاهی گذرا به زندگانی پربرکت علامه بزرگوار سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله ، خدمات تبلیغی این شخصیت برجسته را نسبت به عالم اسلام مرور نماید. امید است که مبلغان محترم بتوانند با سرلوحه قرار دادن رفتار آن مرحوم و با استفاده از تألیفات گرانبهای ایشان، وظیفه خویش را در عرصه تبلیغ و اطلاع رسانی دینی به نحو مطلوب انجام دهند.

زندگی نامه
زندگانی علامه طباطبایی رحمه الله را می توان به چهار دوره تقسیم کرد:

1. دوره کودکی و نوجوانی که در تبریز سپری شد؛

2. دوره تحصیل در حوزه علمیه نجف؛

3. دوره بازگشت به تبریز و شروع تبلیغ؛

4. دوره هجرت به قم و تدریس و تألیف و نشر معارف دینی.

1. کودکی و نوجوانی
سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله که از دودمان سادات طباطبایی آذربایجان است، در سال 1281 ش در تبریز متولد شد. در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را از دست داد. وصی پدر و تنها برادرش، وی را برای تحصیل به مکتب فرستاد. تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را از سال 1290 تا سال 1296 ش فراگرفت و سپس از سال 1297 تا سال 1304 ش به تحصیل علوم دینی پرداخت و به تعبیر خود، «دروس متن در غیر فلسفه و عرفان» را به پایان رساند.

خود ایشان، در باره تحصیلشان چنین نوشته اند: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو، هر چه می خواندم، نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن، یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم؛ به طوری که از همان روز تا پایان ایّام تحصیل که تقریبا هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر احساس خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده، تلخ و شیرین حوادث را برابر می پنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می کردم و اگر اشکالی پیش می آمد، با هر زحمتی بود، حل می نمودم و وقتی که به درس حضور می یافتم، از آنچه استاد می گفت، قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم.»

2. تحصیل در حوزه علمیه نجف
پس از مدتی، سید محمد حسین با خواندن کتابهایی در علوم صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، فقه، اصول، منطق، فلسفه و کلام، دروس مقدماتی و سطح را در این علوم فرا گرفت؛ اما این علوم احساس نیاز شدید او را به فراگیری معارف دین برطرف نساخت. احساس کرد که برای رشد بیشتر، نیاز به کسب فیض از محضر اساتید فن و بزرگان زمان دارد. از این رو، تصمیم گرفت تا از وطن خویش هجرت نماید و به نجف اشرف برود تا در جوار بارگاه ملکوتی حضرت علی علیه السلام و به مدد تفضلات بی کران آن امام عزیز، طریق معرفت و راه رستگاری را بهتر و بیشتر بپیماید.

با ورود به نجف اشرف، دری از درهای رحمت الهی به روی علامه باز شد و آن آشنایی با معلم اخلاق، مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی رحمه الله بود. ایشان، در مورد ورود به نجف اشرف، نحوه آشنایی با میرزا علی آقای قاضی رحمه الله و شروع درس و بحث خویش می فرمایند:

«هنگامی که از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به سوی نجف اشرف حرکت کردم، از وضع نجف بی اطلاع بودم. نمی دانستم کجا بروم و چه بکنم. در بین راه همواره به فکر بودم که چه درسی بخوانم، پیش چه استادی تلمذ نمایم و چه راه و روشی را انتخاب کنم که مرضی خدا باشد.

... در همان روزهای اول، قبل از اینکه در جلسه درس شرکت کرده باشم، در منزل نشسته بودم و به آینده خود فکر می کردم. ناگاه در خانه را زدند. باز کردم، دیدم یکی از علمای بزرگ است. سلام کرد و داخل منزل شد. در اتاق نشست و خیر مقدم گفت. چهره ای نورانی و بسیار جذاب داشت. با کمال صفا و صمیمیت به گفتگو نشست و با من انس گرفت. در ضمن صحبت، اشعاری برایم خواند و سخنانی بدین مضمون گفت: کسی که به قصد تحصیل به نجف می آید، خوب است علاوه بر تحصیل، از فکر تهذیب خود غافل نماند. این را فرمود و حرکت کرد. من در آن مجلس، شیفته اخلاق و رفتار اسلامی او شدم. سخنان کوتاه و با نفوذ آن عالم ربانی چنان دردل من اثر کرد که برنامه آینده ام را شناختم. تا مدتی که در نجف بودم، محضر آن عالم با تقوا را رها نکردم، در درس اخلاقش شرکت می کردم و از محضرش استفاده می نمودم. آن دانشمند بزرگ آقای حاج میرزا علی آقای قاضی رحمه الله بود.»

این چنین بود که علامه طباطبایی رحمه الله ، با توسل به مولای متقیان، حضرت علی علیه السلام ، راه سعادت را شناخت و توانست با کسب فیض از محضر نورانی استاد اخلاق و عرفان خویش، نفس خود را مهذب سازد و آن گاه در راه تبلیغ و ارشاد مسلمین گام گذارد. و این درس بزرگی است که مبلغین ما همواره باید بدان توجه داشته باشند؛ یعنی ابتدا باید نفس خویش را مهذب ساخت و بعد در عرصه تبلیغ دین گام نهاد؛ زیرا نفسی که مهذب نباشد، هرگز نخواهد توانست دیگران را تهذیب کند؛ چه اینکه «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»

به هر حال، ایشان اندیشمندی بود که از علم و ادب اساتید خود بهره ها برد. وی در مدت یازده سال اقامت در جوار مرقد مطهر حضرت علی علیه السلام و تحصیل در حوزه علمیه نجف، از فلسفه، فقه، اصول، ریاضیات، رجال و در نهایت از سرچشمه زلال عرفان بزرگان عرصه معرفت جرعه ها نوشید.

3. بازگشت به تبریز و آغاز ارشاد و تبلیغ دینی
علامه طباطبایی رحمه الله یازده سال پس از هجرت به نجف اشرف، در سال 1314 ش به علت تغییر در وضع زندگی، ناچار می شود که به زادگاه خویش یعنی تبریز بازگردد. از این رو، غم بزرگی به دلیل محرومیت از معارف اساتید گرانمایه بر چهره ایشان نشست؛ اما چندی نگذشت که وی حکمت این رجعت ناخودآگاه را دریافت و آن هم تدریس معارف اصیل اسلامی به دیگران بود. آری، خداوند سبحان، علامه را از نجف به زادگاه خویش بازگرداند تا معارفی را که در طی سالیان متمادی در محضر اساتید بزرگوار خویش آموخته بود، به دیگران بیاموزد و بدین سان قدم در راه تبلیغ و ارشاد گذارد و زکات علم خویش را ادا نماید که: «زَکاةُ العِلمِ نَشرُهُ.»

در این دوره، علاّمه برای امرار معاش خود به کار کشاورزی اشتغال داشت؛ اما این اشتغال، وی را از درس و بحث و ارشاد و تبلیغ دینی غافل نمی ساخت؛ چرا که ایشان علاوه بر برپایی کلاس و درس و بحث، تحقیقات و تألیفاتی نیز در این دوران داشت. مهم تر از همه، با غور علامه در بحار الانوار، نهال مبارک «المیزان» در همین دوران کاشته شد.

4. هجرت به قم
مرحوم علامه، بعد از یک دهه اقامت در تبریز، تفأّلی به قرآن کریم می زند و با مشاهده آیه مبارکه «هُنالِکَ الوَلاَیَةُ ِللهِ الحَقِّ هُوَ خَیرٌ ثَوَابا وَ خَیرٌ عُقبا»، تصمیم می گیرد تا به قم عزیمت نماید. بالاخره این تصمیم خود را در سال 1325 ش عملی می کند و بسان چشمه ای جوشان در میان روحانیت قم جاری می شود تا تشنه کامان حقیقت را سیراب گرداند.

گرچه آن عالم وارسته علاقه ای به شهرت نداشت و با کمال سادگی زندگی می کرد؛ اما دیری نگذشت که طلاب حق جو و فضیلت طلب را گرد خویش جمع دید. آن گاه بود که با تعلیم و تربیت آنان، یک نهضت فکری و اخلاقی پویا را پی ریزی کرد و گامی دیگر در عرصه تبلیغ دینی برداشت.

ژرف نگری علامه
علامه طباطبایی رحمه الله از شخصیتهای کم نظیری بود که با شناخت مقتضیات زمان، توجه به جهان اطراف و بررسی وضعیت حال و آینده، در دهه 20 و 30 نقش حساسی در هدایت جامعه ایفا کرد. ایشان به هنگام نفوذ شبهات گمراه کننده، آحاد ملت به خصوص نسل جوان را آگاه ساخت و به شاهراه هدایت رهنمون ساخت. تألیفات هدایتگر مرحوم علامه در آن زمان، مؤید همین مطلب است. دکتر رضا استادی می گوید:

«مرحوم علامه رحمه الله همیشه در طول زندگی علمی شان دقت داشتند که به نیازها پاسخ دهند. اینکه مرحوم شهید مطهری رحمه الله فرمود: من هر کار علمی که انجام داده ام، در پاسخ یک نیاز اجتماعی بوده است؛ می توانم ادعا کنم که این روحیه و روش را از استادش علامه طباطبایی رحمه الله اخذ کرده است.»

علامه همچنین، به دلیل آنکه دغدغه دین در سر داشت و می خواست که همواره به بهترین شکل معرفت دینی را فراگیرد و به دیگران تعلیم دهد، به هر رشته ای از دین که گام می گذاشت، تمام مأخوذات و محفوظات آن رشته را در نظر می گرفت تا کمبودهای آن را برای مخاطب دریابد و سپس در جهت رفع آن کمبودها تلاش نماید. برای مثال، آن گاه که قصد تألیف تفسیر المیزان را نمود، دریافت که اساسی ترین کمبودهای زمان، در زمینه قرآن و نیز بحثهای عقلی است. بنابراین، سعی کرد تا تفسیر خویش را بر ستونهای عقل و نقل استوار نماید.

آیة الله مصباح یزدی، مبنای علمی و فرهنگی ایشان را این چنین بیان می کند: «پس از ورود به حوزه علمیه قم، درباره نقشی که باید به عهده بگیرد، نیک اندیشید و نیازها را با نیروها سنجید و راهی را که باید بپیماید، برگزید. آن گاه با دوراندیشی و ابتکار ویژه خود، طرحی ترسیم نمود و با تمام توان کوشید و بهترین ارزشها را آفرید و سرانجام پیروز و سرفراز به هدف والا و محبوب حقیقی خود دست یافت.»

خود علامه در این مورد می فرماید: «هنگامی که به قم آمدم، مطالعه ای در برنامه درسی حوزه کردم و آن را با نیازهای جامعه اسلام سنجیدم و کمبودهایی در آن یافتم و وظیفه خود را تلاش برای رفع آنها دانستم. مهم ترین کمبودها، در زمینه تفسیر قرآن و بحثهای عقلی بود. از این رو، درس تفسیر و درس فلسفه را شروع کردم و با اینکه در جوّ آن زمان، تفسیر قرآن، علمی که نیازمند به تحقیق و تدقیق باشد، تلقی نمی شد و پرداختن به آن شایسته کسانی که قدرت تحقیق در زمینه های فقه و اصول را داشته باشند، به حساب نمی آمد؛ بلکه تدریس تفسیر، نشانه کمی معلومات به حساب می آمد، من اینها را برای خودم عذر مقبولی در برابر خدای متعال ندانستم و آن را ادامه دادم تا به نوشتن تفسیر المیزان انجامید.»

این تشخیص نیاز و تکلیف شناسی سبب گردید تا مرحوم علامه، از همان آغاز، رویکردی جدی به مباحث قرآنی داشته باشد. ایشان، از سال 1325 ش دروس تفسیر خود را در قم آغاز کرد و آنچه را که در آن جلسات می فرمود، مکتوب می ساخت تا اینکه نخستین مجلد المیزان درسال 1334 ش منتشر شد و نگارش کل آن حدود 17 سال به طول انجامید. بی شک، تفسیر قرآن برای علامه طباطبایی رحمه الله نه یک کار علمی، بلکه ایفای وظیفه و ادای تکلیف در عرصه تبلیغ عملی بود و امروزه المیزان یکی از مهم ترین منابع مبلغین در عرصه تبلیغ دینی می باشد.

شهید مرتضی مطهری رحمه الله ، درباره این کار سترگ می فرماید: «کتاب تفسیر المیزان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است و حتی من می توانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است. ... تفسیر المیزان علامه طباطبایی رحمه الله را مردم ما 60 و یا 100 سال دیگر می فهمند که چیست.»

علامه حسن زاده آملی تفسیر شریف المیزان را امّ الکتاب تألیفات استاد خویش، علامه طباطبایی رحمه الله خوانده و فرموده اند: «بهترین معرف آن جناب، سیر و سلوک انسانی و آثار علمی از تدریس و تألیف اوست. افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسی تدریس اصول معارف حقه جعفریه اند، از تلامذه اویند و تفسیر عظیم الشأن «المیزان» که عالَم علم را مایه فخر و مباهات است، یکی از این آثار قلمی و امّ الکتاب مؤلفات اوست.»

خود علامه درباره سیر کار نگارش این اثر جاودانه می فرماید: «من اول در روایات بحار الانوار تفحص بسیار و تتبع زیادی نمودم تا از این راه کاری کرده و تألیفی در موضوعی خاص داشته باشم. به دنبال آن، در تلفیق آیات و روایات زحمت بسیار کشیدم تا اینکه به فکر افتادم بر آن تفسیری بنویسم؛ ولی چنین پنداشتم که چون قرآن بحر بی پایان است، لذا بخشی از آیات آن را که آیات معاد بود، جدا کردم و در هفت موضوع تألیف نمودم تا اینکه به تفسیر قرآن پرداختم و سرانجام در 20 جلد عربی نوشته شد. در این تفسیر، قرآن با قرآن تفسیر می شود، نه با رأی تفسیر کننده و من این روش را از استادمان مرحوم قاضی فرا گرفتم.»

نمونه هایی از تبلیغ عملی علامه از زبان شاگردان
علامه بزرگوار سید محمد حسین طباطبایی رحمه الله علاوه بر به یادگار گذاشتن تألیفات ارزشمند و تربیت شاگردان بسیار ـ که از مهم ترین روشها و شیوه های تبلیغ می باشد ـ در رفتار و کردار خویش نیز اسوه و الگو برای همگان بود.

یکی از علما از استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله پرسیده بود که این همه تجلیل شما از علامه طباطبایی و تعبیر «روحی فداه» برای چیست؟ ایشان فرموده بودند: «من فیلسوف و عارف بسیار دیده ام. احترام مخصوص من به استاد نه به خاطر این است که ایشان یک فیلسوف است؛ بلکه به این جهت است که عاشق و دلباخته اهل بیت علیهم السلام است. ایشان در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار می کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف می شد، ضریح مقدس را می بوسید، سپس به خانه می رفت و غذا می خورد. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است.»

علامه تهرانی نیز در خصوص ارادت قلبی علامه به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می فرمایند: «آن گاه که نام یکی از معصومین علیهم السلام برده می شد، اظهار تواضع و ادب در سیمای ایشان مشهود می شد و نسبت به امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ تجلیل خاصی داشتند و بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می کردم و اگر اشکالی پیش می آمد، با هر زحمتی بود، حل می نمودم و وقتی که به درس حضور می یافتم، از آنچه استاد می گفت، قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم

مقام و منزلت آنها و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام را فوق تصور می دانستند. یک نحو خضوع و خشوع واقعی و وجدانی نسبت به آنها داشتند و مقام و منزلت آنان را ملکوتی می دانستند و به سیره و تاریخ آنها کاملاً واقف بودند.»

آیة الله جوادی آملی در باره اخلاق نیکوی علامه طباطبایی رحمه الله می فرمایند: «اخلاق ایشان اخلاقی قرآنی بود، گویا اخلاقش قرآن بود. هر آیه ای را که خداوند در قرآن، نصب العین انسان کامل می داند، ما در حد انسانی که بتواند مُبَیِّن و مفسر قرآن باشد، در این مرد بزرگ می یافتیم. مجلس ایشان، مجلس ادب اسلامی و خُلق الهی بود و ترک اولی در ایشان کم تر اتفاق می افتاد. نام کسی را به بدی نمی برد، بدی کسی را نمی خواست و سعی می کرد خیر و سعادت همگان را مسئلت کند.»

و آیة الله مصباح یزدی، فروتنی علامه را این گونه بیان می کنند: «در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم، هرگز کلمه «من» را از ایشان نشنیدم. در عوض عبارت «نمی دانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیده ام. همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن عار دارند؛ ولی این دریای پر تلاطم علم و حکمت از فرط تواضع و فروتنی آن کلمه را به آسانی می گفت. جالب اینجاست که به دنبال آن، پاسخ سؤال را به صورت احتمال و با عبارت «به نظرم می رسد» بیان می کرد.»

سخن آخر

آنچه در پایان لازم به ذکر است، آن است که مرحوم علامه رحمه الله در تفسیر قرآن از الهامات و توجهات غیبی محروم نمانده اند. خود ایشان معتقدند که یک حقیقت قرآنی وجود دارد که نمی شود انکار کرد و آن این است که هرگاه انسان به وادی ولایت الهی گام نهاد و به ساحت قدس و کبریا نزدیک گشت، دری از ملکوت آسمانها و زمین به رویش گشوده می شود که از آن آیات کبری و انوار جبروت الهی را که بر دیگران مخفی است، مشاهده می کند.

و از همین جاست که ایشان سروده است:

مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد * رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت * از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه * ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم * او که می رفت، مرا هم به دل دریا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود * که به یک جلوه ز من نام و نشان یکجا برد

همه دلباخته بودیم و هراسان، که غمت * همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد

*****

منبع: حوزه نت

دیدگاه‌ها

حسینعلی عبداللهی 19:42 - 1401/08/24

بسمه تعالی
عالی بود. نکاتی را از این مقاله یاداشت برداری کردم. امید است ما مبلغان دین. حضرت علامه طباطبایی رحمت الله عليه را وسبک زندکی عالمانه وعارفانه ایشان را بعنوان یک الگوی تبلیغی تاثیر گذار* که واقعا تاثیر گذار بودند*قراردهیم انشاء. الله. عاش سعیدا ومات سعیدا.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.