یادداشت تبلیغی؛

انتظارات امام حسن(علیه السلام) از شیعیان

تاریخ انتشار:
انتظارات امام حسن(علیه السلام) از شیعیان

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| ره توشه ماه رمضان۱۴۴۳، انتظارات امام حسن(علیه السلام) از شیعیان.
کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا انصاری*

مقدمه

ماه رمضان ماه خدا، ماه قرآن و ماه ولایت است؛ زیرا در این ماه «قرآن صامت» نازل و قرآن ناطق (امام علی(علیه السلام)) شهید و امام حسن(علیه السلام) متولد می‌گردد. این تقارن می‌طلبد که به انتظارات قرآن و اهل‌بیت: به‌ویژه  امام حسن(علیه السلام)، از شیعیان بپردازیم؛ زیرا در این ماه بندگان، برای عبادت، خشنودی خدا و کسب فضایل اخلاقی، رقابت می‌کنند. در این رقابت کسی برنده خواهد بود که خواسته‌های قرآن و امام حسن(علیه السلام) را برآورده کند. امام حسن(علیه السلام) فرمود: «إِنَ‏ اللَّهَ‏ جَعَلَ‏ شَهْرَ رَمَضَانَ‏ مِضْمَاراً لِخَلْقِهِ‏ فَیَسْتَبِقُونَ فِیهِ بِطَاعَتِهِ إِلَى مَرْضَاتِهِ فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا وَ قَصَّرَ آخَرُونَ فَخَابُوا؛[1] خداوند ماه رمضان را برای بندگان خود میدان مسابقه قرار داد. پس برخی در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خشنودی الهی از یک‌دیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی‌توجهی و سهل‌انگاری خسارت و ضرر می‌نمایند».

انتظارات امام حسن(علیه السلام) متعدد است که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می‌شود.

1. جلب رضایت خداوند

یکی از انتظارات امام حسن (علیه السلام) جلب رضایت خداوند است؛ یعنی اینکه در تقابل خواست و رضایت فردی و اجتماعی، باید خواست خدا را مقدم داشت. حضرت می‌فرماید: «مَنْ‏ طَلَبَ‏ رِضَى‏ اللَّهِ‏ بِسَخَطِ النَّاسِ‏ كَفَاهُ‏ اللَّهُ‏ أُمُورَ النَّاسِ‏ وَ مَنْ‏ طَلَبَ‏ رِضَى‏ النَّاسِ‏ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَامُ؛[2] هر کس رضایت خدا را بخواهد هرچند باخشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت می‌کند».

رضایت، به معنای خشنودی است؛ اگر امری سازگار با میل ما باشد، از آن به رضایت تعبیر می‌شود.[3] اما رضایت خداوند، به معنای تسلیم بودن در برابر امرونهی او است[4] و مقصود از ناخشنودی و خشم او، محروم کردن از نعمت و کیفر دادن است.[5] بر این اساس چنان چه میان جلب رضایت خدا، خود انسان و سایر افراد، تقابل ایجاد شود، باید رضایت خدا مقدم شود. از این رو قرآن یکی از ویژگی­های مؤمنان را جلب رضایت خدا می‌داند:

إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه‏‏؛[6] [امّا] کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدایند)! پاداش آن‌ها نزد پروردگارشان باغ‌های بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جارى است همیشه در آن مى‏مانند! [هم] خدا از آن‌ها خشنود است و [هم] آن‌ها از خدا خشنودند و این [مقام والا] براى کسى است که از پروردگارش بترسد.

در تفسیر نمونه در ذیل این آیه می‌خوانیم:

... به‌هرحال در این آیه نخست از پاداش مادى و جسمانى آن‌ها که باغ‌های پرنعمت بهشتى است سخن به میان آمده، و بعد از پاداش معنوى و روحانى، آنان که هم خدا از آنان راضى است و هم آنان از خدا راضى. آن‌ها از خدا راضى‏اند، چراکه هر چه خواسته‏اند به آن‌ها داده و خدا از آن‌ها راضى است، چراکه هر چه او خواسته انجام داده‏اند و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرف‌نظر کرده؛ چه لذتى از این برتر و بالاتر که احساس کند موردقبول و رضاى معبود و محبوبش واقع شده... است.[7]

متأسفانه برخی در تقابل رضایت خالق و مخلوق، رضایت مخلوق را مقدم می‌دارند؛ چنانکه خدا دستور می‌دهد گران‌فروشی و احتکار نکنید، یا به خاطر رضایت دیگران در مجالس عروسی لهو و لعب شرکت ننمایید و حال اینکه عکس این امر اتفاق می‌افتد و این همان تقدم خواست مخلوق بر خالق است که زمینه خشم خدا را فراهم می‌کند.  قرآن می‌فرماید: «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصير؛[8] آیا کسى که از رضاى خدا پیروى کرده، همانند کسى است که به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جایگاه او جهنم و پایان کار او بسیار بد است».

2. قرآن مداری

یکی از انتظارات امام حسن(علیه السلام) از شیعیان قرآن مداری است؛ قرآنی که عامل هدایت، امام و شفابخش روح و جسم انسان‌هاست. چنانکه حضرت فرمود:

مَا بَقِیَ فِي الدُّنْيَا بَقِيَّةٌ غَيْرُ هَذَا الْقُرْآنِ فَاتَّخِذُوهُ إِمَاماً يَدُلَّكُمْ عَلَى هُدَاكُمْ وَ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْقُرْآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ إِنْ لَمْ يَحْفَظْهُ وَ أَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ وَ إِنْ كَانَ يَقْرَؤُهُ؛[9] در دنیا غیر از این قرآن باقى نمانده، پس او را پیشواى خود قرار دهید تا شما را به راه نجات هدایت کند؛ و به‌درستی که سزاوارترین مردم به قرآن‏ کسى است که به آن عمل کند گر چه آن را حفظ نکرده باشد؛ و دورترین مردم از قرآن کسى است که به آن عمل نکند گر چه آن را قرائت کند.

هم‌چنین ایشان فرمود: «إنَّ‏ هَذَا الْقُرْآنَ‏ فِيهِ‏ مَصَابِيحُ‏ النُّورِ وَ شِفَاءُ الصُّدُور؛[10] همانا در این قرآن چراغ‌های هدایت به سوی نور و سعادت موجود است و این قرآن شفای دل‌ها و سینه‌هاست». این کلام امام حسن(علیه السلام) ناظر به این آیه است: «أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ...».[11] علامه طباطبایی; در تفسیر «شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ» می‌فرماید: «پس... "شفاء"  آنچه در سینه‏‌هاست دو تعبیر کنایى است، و کنایه است از اینکه آن حالت بد و خبیث روحى که داشتم و مرا به‌سوی شقاوت و بدبختى سوق مى‏داد و عیش خوش مرا مکدر مى‏ساخت، و خیر دنیا و آخرت مرا از بین مى‏برد، از بین رفت و زایل گردید». بر این اساس «منظور از شفا دادن بیمارى دل‌ها و یا به تعبیر قرآن شفاى چیزى که در سینه‌هاست، همان آلودگی‌هاى معنوى و روحانى است مانند بخل و کینه و حسد و جبن و شرک و نفاق و امثال این‌ها که همه از بیماری‌های روحى و معنوى است». و همین معنا در آیه 82 سوره اسرا نیز آمده است:[12] «مى‏دانیم "شفا" معمولاً در مقابل بیماری‌ها و عیب‌ها و نقص‌هاست؛ بنابراین نخستین کارى که قرآن در وجود انسان‌ها مى‏کند همان پاک‌سازی از انواع بیماری‌های فکرى و اخلاقى فرد و جامعه است ‏».[13]

سؤالی که در اینجا مطرح می­شود این است: آیا ما انتظارات امام حسن(علیه السلام) را در خصوص عمل به قرآن که هدف نزول آن است[14] برآورده کرده‌ایم؟ حقیقت این است که انتظارات امام برآورده نشده است، زیرا امروزه – متأسفانه – قرآن با تمام عظمت نه‌تنها به‌صورت شایسته در متن زندگی ما قرار نگرفته و اگر جایی هم به قرآن پرداخته می‌شود بیش‌تر محدود به ظواهر است؛ و حال اینکه خواست امام، حضور قرآن در تمام عرصه­های زندگی است. حضرت آیت‏الله خامنه‏اىK می‌فرماید:

امروز نگاهی به صحنه زندگی مسلمانان بیفکنید، ببینید قرآن در کجاست؟ در دستگاه‌های حکومت؟ در نظام‌های اقتصادی؟ در تنظیم روابط و مناسبات مردم با یک‌دیگر؟ در مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها؟ در سیاست خارجی و روابط با دولت‌ها؟ ... در خلق‌وخوی مدیران جوامع اسلامی؟ ... از این‌همه میدان‌های زندگی، تنها مساجد و مأذنه‌ها...؟ سید جمال صدسال پیش از این می‌گریست. می‌گریاند که قرآن مخصوص هدیه دادن و زینت کردن و خواندن بر مقبره‌ها و نهادن بر طاقچه‌هاست، در این صدسال چه تغییری حاصل شده است؟ آیا وضع قرآن برای امت قرآن نگران‌کننده نیست؟[15]

هم‌چنین ایشان فرمود: «مشکل بزرگ مسلمانان دنیا دورى از قرآن است؛ علاج هم برگشت به قرآن است... عیب بزرگ کار ما مسلمان‌ها، ما امت اسلامى اینجاست که دم از قرآن مى‌زنیم، اما به قرآن عمل نمى‌کنیم...».[16]

بر این اساس اگر جامعه دینی به این معرفت نائل آیند که قرآن یگانه نسخه شفابخش مشکلات همه‌جانبه و پیش روی آن‌هاست؛ اصلی‌ترین عامل مهجوریت قرآن زدوده[17] و حیات طیبه محقق خواهد شد.[18]

پس بیاییم در ماه رمضان که ماه بهار قرآن است، با قرآن بیشتر مأنوس و معارف بلند آن را دستورالعمل زندگی قرار دهیم؛ چنانکه علما با قرآن مأنوس و به آن عمل و تأثیر آن را در زندگی احساس می‌کردند.

یکی از هم‌سلول‌های آیت‌الله طالقانی می‌گوید‌:

شبی در زندان درحالی‌که از هر سلول ناله‌ای استغاثه آمیز به گوش می‌رسید، یکی آه می‌کشید و دیگری از درد شکنجه به خود می‌پیچید و خدا را به یاری می‌طلبید و شخص دیگری در آتش تب می‌سوخت و در هزیان‌، عزیزانش را به نام می‌خواند، صدای ملکوتی قرآن از مرحوم طالقانی به‌گوش می‌رسید که می‌فرمود: «وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً * وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً»[19] ناگاه دژخیمان زندان وارد شدند و مرحوم طالقانی را بردند و بعد از مدتی درحالی‌که تن شریفش در زیر تازیانه آنان سیاه شده بود او را برگرداندند. امّا باز صدای قرآنش به‌گوش رسید: «وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً * فَالسَّابِقاتِ سَبْقا»[20]         باز صدای زندان‌بان شنیده شد که آمدند و مرحوم طالقانی را بردند و او را شکنجه کردند و برگرداندند. مجدداً صدای قرآن او بلند شد و با اینکه هم‌سلولی‌هایش از او خواهش کردند که از ادامه قرآن چشم بپوشد؛ زیرا زندان‌بانان اهل ترحم نبودند، ولی مرحوم طالقانی در جواب گفت:‌امشب دلم گرفته و هوای تلاوت قرآن را کرده است و شکنجه آنان تأثیری در من ندارد. آن‌گاه خواند: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً».[21] باز در سلول باز شد و پیکر او را کشان‌کشان به شکنجه‌گاه بردند. هنگامی‌که او را آوردند دیگر وقت خروس‌خوان صبح بود و از جای تازیانه‌ها خون می‌چکید.[22]

دکتر فاطمه طباطبایی (عروس امام) می‌گوید: «نجف که بودیم آقا چشم‌شان ناراحت شده بود. دکتر آمد و چشم ایشان را دید و گفت: «شما چند روز قرآن نخوانید و استراحت کنید». امام یک‌دفعه خندیدند و گفتند: «دکتر من چشمم را برای قرآن خواندن می‌خواهم، چه فایده‌ای دارد اگر چشم داشته باشم و قرآن نخوانم... .[23] «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن».[24]

3. آمادگی برای زندگی جاودانه

مرگ حقیقتی انکارناپذیر است که گریبان‌گیر هر موجود زنده‌ای خواهد شد: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ؛[25] هر جاندارى که مرگ را می‌چشد، آن‌گاه به‌سوی ما بازگردانده مى‏شوید». از این رو در منابع دینی به «آخرت‌گرایی و معاد باوری» اهمیت زیادی داده شده است، به‌گونه‌ای که در قرآن صد‌ها آیه به قیامت اشاره دارد و از جهت اهمیت بعد از «توحید» قرارگرفته است؛ چراکه یاد مرگ و قیامت سبب می‌شود انسان خود را برای سفر جاودانه آماده و از لذات زودگذر دنیا چشم‌پوشی کند. البته آمادگی برای زندگی جاودانه به معنای انزوا و دنیا گریزی نیست، بلکه استفاده عاقلانه از مواهب دنیاست؛ امام حسن(علیه السلام) ضمن سفارش انسان به آخرت‌گرایی، به بهره‌گیری معقول از دنیا نیز دعوت می‌کند‌. جناده نقل می‌کند در بیماری‌ای که منجر به شهادت امام حسن(علیه السلام) شد، خدمت ایشان رسیدم. دیدم وضعیت جسمی امام خیلی ناراحت‌کننده است؛ از این رو به حضرت عرض کردم مرا نصیحت کنید. امام(علیه السلام) فرمود:

«اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ‏ وَ حَصِّلْ‏ زَادَكَ‏ قَبْلَ‏ حُلُولِ‏ أَجَلِكَ …وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً؛[26] برای دنیا آن‌قدری تلاش کن که گویا همیشه در دنیا هستی و برای آخرت آن‌گونه زحمت بکش که گویا همین فردا از دنیاخواهی رفت».

امام حسن(علیه السلام) یکی از خصوصیات شیعه را خوشحال بودن در هنگام مرگ بیان می‌کند:

أَعْظَمُ‏ سُرُورٍ يَرِدُ عَلَى‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ إِذْ نُقِلُوا عَنْ دَارِ النَّكَدِ إِلَى نَعِيمِ الْأَبَدِ وَ أَعْظَمُ ثُبُورٍ يَرِدُ عَلَى الْكَافِرِينَ إِذْ نُقِلُوا عَنْ جَنَّتِهِمْ إِلَى نَارٍ لَا تَبِيدُ وَ لَا تَنْفَدُ؛[27] بزرگ‌ترین شادمانی که بر مؤمنان وارد می‌شود، زمانی است که از دار عسرت و درماندگی دنیا به نعمت‌های جاودان رخت بربندند و بزرگ‌ترین هلاکتی که بر کافران فرود آید؛ زیرا آنان از بهشت خود (دنیا) به آتشی که نه خاموشی و نه پایانی دارد، رخت بربندند.

 بنابراین اگر انسان دیدگاه امام حسن(علیه السلام) را به دنیا داشته باشد، نه‌تنها از مرگ هراس ندارد، بلکه در هنگام مرگ خوشحال است؛ زیرا مرگ ر‌هایی از قیدوبندهای دنیا و دیدار با معشوق است. امام(علیه السلام) درباره هراس و ترس از مرگ چنین فرمود: «إِنَّكُمْ‏ أَخْرَبْتُمْ‏ آخِرَتَكُمْ‏ وَ عَمَرْتُمْ دُنْيَاكُمْ فَأَنْتُمْ تَكْرَهُونَ النُّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرَانِ إِلَى الْخَرَابِ؛[28] شما تمام کوشش خودتان را صرف آبادی دنیا کرده‌اید و برای آخرت کار نیکی ندارید و به همین خاطر از مرگ می‌ترسید که از جای آباد به‌جای خراب منتقل شوید».

نقل شده است در اواخر عمر میرزا جواد آقا تهرانی که در بیماری شدیدی به سر می‌بردند، دکتر از‌ایشان سؤال می‌کند: «آقا آیا دردی دارید؟‌ایشان می‌فرماید: خیر دردی ندارم ولی غم دارم؛ غم دوری از محبوب. یکی از مراقبین ایشان می‌گفت: در چندماهه آخر عمر که گویا می‌فهمیدند وصال به محبوب نزدیک شده، بیشترین ذکری که بر لب داشتند ذکر «یا الله» بود».[29]

اگر امروزه مردم بدانند نتیجۀ کارهاى خوب و بدی را که انجام مى‌دهند، خواهند دید[30]، حواسشان را جمع می‌کنند و مرتکب گناه نمی‌شوند. انسان اگر به آخرت توجه نکند، مرتکب گناه مى‌شود. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ذِكْرُ الْمَوْتِ‏ يُمِيتُ‏ الشَّهَوَاتِ‏ فِي النَّفْس‏؛[31] یاد مرگ، خواهش‌هاى نفس را مى‌میراند». و شاید به همین دلیل است که یاد مرگ به قدری ارزش‌مند است که از برترین‌اندیشه‌ها و برجسته‌ترین عبادت‌ها محسوب می‌شود؛ چنانکه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «أَفْضَلُ‏ الْعِبَادَةِ ذِكْرُ الْمَوْتِ‏ وَ أَفْضَلُ التَّفَكُّرِ ذِكْرُ الْمَوْت». [32]

پس بیاییم با تهیه توشه، آماده سفر زندگی جاودانه باشیم و فرصت‌ها را از دست ندهیم؛ همان‌گونه که امام حسن(علیه السلام) فرمود: «‌ای فرزند آدم! از موقعی که به دنیا آمده‌ای در حال گذراندن عمرت هستی، پس ازآنچه داری برای آینده‌ات [قبر و قیامت] ذخیره نما».[33] قرآن درباره از دست دادن فرصت‌ها می‌فرماید:

 حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ‏؛[34] شاید در آنچه ترک کردم [و کوتاهى نمودم] عمل صالحى انجام دهم! [ولى به او مى‏گویند:] چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى‏گوید [و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است] و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.

آیت‌الله‌العظمی نوری همدانی فرمود:

حاج قاسم سلیمانی مکرر در دفتر ما رفت‌وآمد داشت. در آخرین دیدار بعد از ملاقات رسمی گفتند که همه بیرون بروند من با شما کاری خصوصی دارم، بنده و‌ ایشان در اتاق ماندیم.

حاج قاسم از کیف کفنش را آورد و به بنده گفت که کفن من را امضا کنید و نام خود را بنویسید و ما هم امضا کردیم؛ بعد هم گفت: می‌خواهم به‌عنوان خداحافظی چند رکعت نماز پشت سر شما بخوانم. بعد از دیدار بنده از‌ایمان و بصیرت ایشان منقلب شدم و عشق و علاقه به جهاد و شهادت داشت. در زمان خداحافظی سردار سلیمانی را در آغوش گرفتم و آیهء «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا؛ را قرائت کردم و با چشمان اشک بار خداحافظی کردیم.[35]

شاعر می‌گوید:

شربت مرگ چو اندر قدح من ریزی

بر قدح بوسه دهم مست و خرامان میرم[36]

4) عقل‌گرایی

عقل در لغت معانی مختلفی دارد که منع، بستن و نگه‌داشتن از جمله آن‌هاست و بعضی ریشه‌ عقل را حبس و نگه‌داشتن دانسته و بدان جهت عقل نامیده‌اند که آدمی را از گفتار و عمل ناپسند نگه‌داشته و او را مقید می‌کند.[37] بر این اساس عقل راهنمایی است که راه صحیح را از راه انحرافی تشخیص می‌دهد و ما را از راه انحرافی بازمی‌دارد. به همین جهت، رسول خد(صلی الله علیه و آله) از عقل به‌عنوان بهترین چیز یاد کرده است، آنجا که می‌فرماید: «مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ‏ مِنَ‏ الْعَقْل‏».[38] عقل  موجب اندیشه وخردورزی می‌شود و  درآیات[39] و روایات متعددی به خردورزی  توصیه و تأکید شده است. از این رو امام حسن(علیه السلام) تفکر و خردورزی را منشأ همه خوبی­ها دانست: «أُوصِيكُمْ‏ بِتَقْوَى‏ اللَّهِ‏ وَ إِدَامَةِ التَّفَكُّرِ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ أَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَ أُمُّه؛‏[40] شما[شیعیانم] را به تقواى الهى و اندیشیدنِ همیشگى سفارش می‌کنم؛ زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همه خوبی‌هاست».

خردورزی در عرصه‌های مختلف، ازجمله فردی نمود می‌یابد؛ چنانکه انسان با اندیشه و استدلال عقلی اصول اعتقادی خود را انتخاب کرده،  خدا را باعقل می‌شناسد. امام حسن(علیه السلام) از عقل به‌عنوان کلید حکمت یاد کرده است. بی‌تردید یکی از مصادیق حکمت، خدا‌شناسی و معاد باوری با محوریت عقل است: «عَلَيْكُمْ‏ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ وَ مَفَاتِيحُ أَبْوَابِ الحِكْمَةِ؛[41] بر شما [شیعیان] لازم است که اندیشه کنید؛ زیرا فکر کلیدهای درهای حکمت است».

یکی از مصادیق حکمت، شناخت زمان و پیش‌آمد‌های آن و دوری از غافل‌گیر شدن در رخداد است؛ یعنی کسی که خردمندانه زندگی می‌کند، هیچ‌گاه بازیچه دست این‌ و آن نمی‌شود؛ چه در مسائل کوچک خانواده و چه در مشکلات بزرگ جامعه و کشور و حتی مسائل جهانی؛ زیرا عقل بهترین راهنما در شناخت حق و باطل و فضای غبارآلود است.

فهرست منابع

ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، مصحح غفارى، علی‌اکبر، چاپ ‏دوم، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق / 1363 ش.
ابن فارس، حمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، مصحح هارون، عبد السلام محمد، قم: مکتب الاعلام  الاسلامی‏، اول‏،1404 ق‏.
ابن‌بابویه، محمد بن على، إعتقادات الإمامیة، چاپ دوم، قم‏: کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۴ ق
ابن‌بابویه، محمد بن على، الأمالی؛ چاپ ششم، تهران: کتابچى‏ ۱۳۷۶ش
ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب؛ بیروت: دار صادر، ۱۴۱۴ق.
اقبال لاهوری، محمد، کلیات اشعار فارسی، انتشارات اقبال، چاپ اول، 1382ش
دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم‏: الشریف الرضی، اول، ‏1412ق‏.
دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب‏، مترجم طباطبایى، سید عباس‏، قم: جامعه مدرسین: پنجم 1376ش.
دیلمی، حسن بن محمد، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم‏: مؤسسة آل‌البیت:، اول، ‏1408ق‏.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، چاپ اول، بیروت: دار القلم ـ الدار الشامیة، 1412ق‏.
شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، چاپ اول: بیروت: دار ابن‌کثیرـ دارالکلم، ۱۴۱۴ق.
طباطبائى، سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم:‏ دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین، پنجم‏، 1417ق‏.
فخرالدین رازى؛ ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت‏: دار احیاء التراث العربى،‏ سوم‏1420ق‏.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافى، تحقیق علی اکبر غفاری، محمد آخوندی؛ چاپ اول، تهران: دار الکتب الإسلامیة، 1407ق.
لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، مصحح حسنى بیرجندى، حسین، قم‏‏: دار الحدیث،‏ اول، 1376ش‏.
مجدالدین محمد بن یعقوب فیروزآبادی، قاموس المحیط، دارالحیل [بی جا، بی تا].
مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، چاپ اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏، ‏1368ش.
مکارم شیرازى و همکاران، ناصر، تفسیر نمونه، تهران:‏ دار الکتب الإسلامیة، اول‏1374ش‏.
‏موسوى سبزوارى، سید عبدالاعلى، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، بیروت‏: مؤسسه اهل بیت:، دوم، ‏1409ق‏.
مؤمنی، علی‌اکبر، انس با قرآن در سیره عالمان، قم: بوستان کتاب، دوم، 1396ش.
ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، مجموعه ورام، قم: مکتبه فقیه‏، اول، 1410ق‏.

* نویسنده و پژوهشگر.

[1]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص237.

[2]. محمد بن علی بن بابویه‏، الأمالی، ص 201.

[3]. محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۱۰۶.

[4]. حسن مصطفوى‏، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ذیل واژه «رضی».

[5]. محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج ۲، ص ۴۵۳.

[6]. بینه: 8 و7[6].

[7]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏27، ص 209.

[8]. آل عمران: 162 و ر.ک: سید عبدالاعلى‏ موسوى سبزوارى، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج‏7، ص 35.

[9]. حسن بن محمد دیلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب، ص 316.

[10]. حسین حلوانى، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص73.

[11]. یونس: 57: «ای مردم، از [سوى‏] پروردگارتان پندى [براى‏] شما آمده است و شفایى براى آن [دردى‏] که در سینه‏هاست».

[12]. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ».

[13]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏12، ص 237.

[14]. انعام: 155: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ».

[15]. پیام آیت‏الله خامنه‏اىK در زمان ریاست جمهورى به کنفرانس اندیشه اسلامى، بهمن‏ماه 64، به نقل از: قرآن در آینه اندیشه‏ها.

[16]. http://farsi.khamenei.ir/newspartindex?id=3032

[17]. فرقان: 30 «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً».

[18] . http://www.imam-khomeini.ir/fa/n119320

[19] . النازعات: 1و 2.

[20] . النازعات: 3 و 4.

[21]. النازعات: 5.

[22]. علی‌اکبر مؤمنی، انس با قرآن در سیره عالمان، ص‌66.

[23]. همان، ص 33.

[24]. مزمل: 20.

[25]. عنکبوت: 57.

[26].محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج‏44، ص 139.

[27]. محمد بن على بن‌بابویه، إعتقادات الإمامیة، ص 52.

[28]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج‏6، ص130.

[29]. http://serajnet.org/userfiles/www.salehin.com/fa/salehin/hekayat

[30]. زلزله: 5.

[31]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج‏6، ص 133.

[32]. همان، ص 138.

[33]. حسین حلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص80.

[34]. مؤمنون: 90و100.

[35]. https://www.abrobad.net/fa-ir/Article

[36]. دیوان شمس تبریزی، غزل 1639.

.[37] مجدالدین محمد بن یعقوب فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج 3، ص 575

[38]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج 1، ص 12.

[39]. رک: محمدحسین طباطبائى، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص 250.

[40]. مسعود بن عیسى ورام بن أبی فراس، مجموعة ورام، ج‏1، ص52.

[41]. حسن بن محمد، دیلمى، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص298.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.