جایگاه تبلیغ در شکل ‏گیرى فرهنگ وحدت (2)

تاریخ انتشار:
اشاره‏ در شماره قبل، از زمینه‏هاى تفرقه، ضرورت تقوى، اهمیت وحدت و عوامل اختلاف در جامعه، سخن به میان آمد. در این...
نویسنده: محمدحسن نبوی
نام نشریه: مبلغان ، مهر و آبان 1387 ، شماره 108

اشاره‏

در شماره قبل، از زمینه‏هاى تفرقه، ضرورت تقوى، اهمیت وحدت و عوامل اختلاف در جامعه، سخن به میان آمد. در این شماره، عوامل ایجاد وحدت و ضرورت تمسّك به قرآن و اهل بیت‏علیهم السلام در اختلافات، مورد بررسى قرار خواهد گرفت.

عوامل ایجاد وحدت‏

با چه چیزهایى مى‏شود در جامعه وحدت ایجاد كرد؟ اولین چیز مهر و محبت گسترده است.

امام على‏علیه السلام مى‏فرماید: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِم؛ (1) به قلبت بفهمان رحمت، محبت و لطف به مردم را.‌»

به قلبت بفهمان؛ یعنى باید این محبّت از درون بجوشد.

یكى از بستگان آیت اللَّه صدوقى شهید بزرگوار محراب نقل كردند، یك خانمى آمد و گفت: من از راه دورى آمدم و مى‏خواهم آقا را ببینم. ما هم گفتیم: نمى‏شود، جناب آقاى صدوقى استراحت مى‏كند، صداى حرف آن زن و ما را آیت اللَّه صدوقى شنید، آمد و با تغیر گفت: چرا ردش مى‏كنید؟ گفتیم: شما استراحت مى‏كردید. ایشان گفتند: من سر بر ندارم، من بایستى در خدمت اینها باشم. و بعد به این خانم گفت: چه كار دارى؟ گفت: بچه‏اى یا نوه‏اى دارم، اسمش را چه بگذارم؟ ایشان با متانت و محبت جواب داد.

ببینید این خیلى مهم است. اصلاً جایگاه، جایگاه این نوع برخوردهاست.

پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله فرمود: «اُطْلُبُوا الْمَعْرُوفَ وَ الْفَضْلَ مِنْ رُحَمَاءِ أُمَّتِی تَعِیشُوا فِی أَكْنَافِهِمْ؛ (2) نیكى و فضیلت را از مهربانان امتم طلب كنید تا در كنارشان زندگى كنید.‌»

اگر معروفى و فضلى را خواستید دنبال اشقیاء نروید، دنبال آنهایى كه دلشان رحیم است بروید. چون آنها هستند كه خداوند گره گشایى مؤمنین را به دست آنها قرار داده است.

یكى از آقایان كه خیلى اهل خیر است گفت: رفتم خدمت آیت اللَّه بهاء الدینى گفتم: خسته شدم، كلافه شدم، شب، وقت و بى‏وقت این فقرا درب خانه ما را مى‏زنند، نه خودم آسایش دارم، نه خانواده آسایش دارد. آیت اللَّه بهاءالدینى به او فرموده بودند: اشكالى ندارد. خدا حوائج مؤمنین را درب خانه دیگران مى‏فرستد و خدا مشكل مؤمنین را به وسیله دیگرى حل مى‏كند. یعنى خیال نكن تو هنر كردى، خدا به تو لطف كرده كه این موقعیت را داده كه مشكلى از مشكلات مردم را حل مى‏كنى. مهم نیست، رد كن، خدا مشكل اینها را از جاى دیگرى حل مى‏كند، خدا كه بنده‏هایش را رها نمى‏كند. تو بدبخت مى‏شوى.

باید مردم در كنار امام جمعه و روحانى خودشان زندگى راحت داشته باشند. حس كنند اگر جایى گیر كردند و مشكل جدى برایشان پیش آمد، مأوایشان امام جمعه است. در روایت دیگرى از پیامبرصلى الله علیه وآله است: «اُطْلُبُوا الْبَذْلَ مِنْ رُحَمَاءِ أُمَّتِی فَعَلَیهِمْ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ مِنَ اللَّهِ وَ لَا تَطْلُبُوهُ مِنَ الْقَاسِیةِ قُلُوبُهُمْ فَعَلَیهِمْ تَنْزِلُ اللَّعْنَةُ مِنَ اللَّهِ؛ (3) از افراد رحیم امت من درخواست بخشش كنید. پس بر ایشان رحمت الهى نازل مى‏شود و از افراد سنگدل چیزى نخواهید؛ پس بر اینها لعنت الهى نازل مى‏شود.‌»

بر این رحماء رحمت الهى نازل مى‏شود و اینها به دیگران مى‏دهند، واسطه لطف خدا بر انسانها مى‏شوند، و این واسطه شدن نعمت بزرگى است.

در روایتى قدسى آمده:

«اَلنَّاسُ عِیالِى اَحَبَّهُمْ اِلَىّ اَنْفَعهم اِلَیهِمْ»

مردم عیال من هستند، [مى‏خواهید بدانید كدامشان را بیش‏تر دوست دارم؟] آنهایى را بیش‏تر دوست دارم كه بیش‏تر به نفع مردم هستند [و به درد مردم مى‏خورند].

یكى براى مردم آب مى‏كشد، یكى نان مى‏آورد، شما روح مى‏برید براى مردم، بهترین سرویس را امام جمعه مى‏تواند به مردم بدهد و معنویت را در جامعه مى‏تواند جارى كند. در روایت دیگر آمده:

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَجْرَى فِی الْمُؤْمِنِ مِنْ رِیحِ رَوْحِ اللَّهِ وَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یقُولُ رُحَماءُ بَینَهُمْ؛ (4) خدا در مؤمن از نفخه‏هاى روح الهى جارى مى‏سازد و خداوند تبارك و تعالى مى‏فرماید: با رحمت بین خودتان رفتار كنید.‌»

این روح در كالبد هر كسى دمیده نمى‏شود.

تمسك به قرآن و اهل بیت در اختلافات‏

اى كاش در اختلافات سیاسى، و مسائل مختلف، ما به جاى نظریه پردازیهاى شخصى به قرآن و اهل بیت متمسك مى‏شدیم.

پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله مى‏فرماید: «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً؛ (5) مادامى كه به قرآن و اهل بیت متمسك شوید هرگز گمراه نمى‏شوید.‌»

یك دسته مى‏گویند آزادى، آنها درباره آزادى نظریه‏پردازى مى‏كنند، ما هم راجع به آزادى نظریه‏پردازى مى‏كنیم، نمى‏رویم ببینیم امیرالمؤمنین راجع به آزادى چه مطلبى فرموده است. امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرماید:

«وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَیرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّا؛ (6) بنده دیگران نباش در حالى كه خداوند تو را آزاد آفریده است.‌»

آزادى از این منظر بسیار ارزشمند و خیلى هم راحت تبیین مى‏شود. از سوى دیگر پیامبر آخرین درجه‏اى كه مى‏گیرد آزاد نبودن است.

«اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه؛ شهادت مى‏دهم كه محمّدصلى الله علیه وآله بنده و رسول خداست.‌»

وقتى فضاى سیاسى از اصلاحات پر مى‏شود باید به قرآن مراجعه كنیم. ببینیم قرآن چه مى‏گوید. «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا یشْعُرُونَ‏َ»؛ (7) «وقتى [به منافقان‏] گفته مى‏شود كه در زمین فساد نكنید پاسخ مى‏دهند تنها ما اصلاح‏گر هستیم، بدانید اینها فسادگر بوده لكن درك نمى‏كنند.‌»

پس بهتر است ببینیم اصلاحات و افسادات در منطق قرآن چیست؟ به جاى اینكه مدام نظریه‏پردازى كنیم.

در اختلافات چه كنیم؟ امام باقرعلیه السلام از پدرشان امام سجادعلیه السلام نقل مى‏كنند كه ایشان از پیامبر نقل كردند: «مَنْ تَمَسَّكَ بِسُنَّتِی فِی اخْتِلَافِ أُمَّتِی كَانَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِیدٍ؛ (8) هركس هنگام اختلاف در بین امّتم به سنّت من تمسّك كند، اجر یكصد شهید دارد.‌»

تا دعوا مى‏شود، ما باید اعلان كنیم هر چه قرآن و پیامبر و معصومین‏علیهم السلام مى‏گویند تابع هستیم؛ و هنگامى كه به نظر دین رسیدیم، در درون خود احساس بد نداشته باشیم.

قرآن مى‏فرماید: «لا یجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ» (9)

اگر پیامبر چیزى فرمود كه خلاف خواسته ماست، در دلمان هم نباید احساس ناراحتى كنیم. هر چه پیامبر گفت اطاعت كنیم.

چقدر خوب است روحانیون مردم را به طرف میزان ببرند. اوایل انقلاب بود با یك آقایى كه وزیر بود در مجموعه‏اى در خدمتشان بودیم، راجع به موضوعى من با ایشان خیلى بحثم شد، گفتم: آقا مردم اینطور مى‏گویند. گفت: مردم هر چه مى‏خواهند بگویند، ما میزان داریم، ببینیم قرآن چه مى‏گوید. حقیقتاً حرف ایشان ملاك خوبى به من داد، دیدم راست مى‏گوید، ما میزان داریم، چرا به میزان تمسك نمى‏كنیم، قرآن فرقان است، یعنى فارق بین حق و باطل است، ببینیم قرآن چه مى‏گوید.

یكى از مسائلى كه ائمه محترم جمعه اگر رعایت كنند معمولاً در موفقیت آنها خیلى مؤثر است، عدم دخالت در مشاجره است. در لسان اهل‏بیت عصمت و طهارت این جدال شمرده شده است. وقتى به اینجا مى‏رسید روایات متعددى داریم كه ائمه سكوت مى‏كردند، مى‏گفتند: اینجا جدال است، من دیگر حرف نمى‏زنم. جایگاه ائمه جمعه گاهى بزرگ بودن است و گاهى صبر كردن. وقتى یك كسى اصرار بكند، آدم بخواهد رو به روى او بایستد خود اینها دردسر ساز است. و خیلى از مواقع صبر و متانت موجب وحدت است. امام صادق‏علیه السلام فرمود: «إِذَا وَقَعَ بَینَ رَجُلَینِ مُنَازَعَةٌ نَزَلَ مَلَكَانِ فَیقُولَانِ لِلسَّفِیهِ مِنْهُمَا قُلْتَ وَ قُلْتَ وَ أَنْتَ أَهْلٌ لِمَا قُلْتَ سَتُجْزَى بِمَا قُلْتَ وَ یقُولَانِ لِلْحَلِیمِ مِنْهُمَا صَبَرْتَ وَ حَلُمْتَ سَیغْفِرُ اللَّهُ لَكَ إِنْ أَتْمَمْتَ ذَلِكَ قَالَ فَإِنْ رَدَّ الْحَلِیمُ عَلَیهِ ارْتَفَعَ الْمَلَكَانِ؛ (10) وقتى بین دو نفر نزاع مى‏شود، دو ملك نازل مى‏شوند. (اگر یكى از دو طرف منازعه سفیه نباشد اصلاً نزاع نمى‏شود، حضرت مى‏فرماید:) این ملكها به آن سفیه از این دو نفر مى‏گویند: گفتى و گفتى و تو اهل همان حرفهایى كه گفتى هستى، (یعنى حرفهاى كج زدى و اهل همان كجى هستى) بعداً جزا داده مى‏شوى به اینهایى كه گفتى. و به آن انسان حلیم مى‏گویند: صبر كردى و حلم به خرج دادى. اگر تا آخر منازعه خودت را نگهداشتى، خدا گناهانت را مى‏بخشد. اگر آن حلیم، [از كوره در رفت و] برگشت، این دو ملك دیگر بالا مى‏روند [و مى‏گویند اینها مثل هم شدند].‌»

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

1) بحار الانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 ق، ج‏33، ص‏599.

2) مستدرك‏الوسائل، میرزا حسین نورى، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، چ اول، 1408 ه. ق، ج‏7، ص‏228.

3) مستدرك‏الوسائل، میرزا حسین نورى، ج‏7، ص‏229

4) بحارالأنوار، علامه مجلسى، ج‏64، ص‏75.

5) مستدرك‏الوسائل، ج‏11، ص 372؛ السرائر، ابن ادریس حلى، ج‏2، ص‏679.

6) بحارالانوار، ج‏74، ص‏215.

7) بقره/ 11 و 12.

8) بحارالانوار، ج‏2، ص‏262.

9) نساء/ 65.

10) الكافى، شیخ كلینى، دار الكتب الاسلامیه، تهران، چ چهارم، 1365 ه. ش، ج‏2، ص‏112.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.