زندگی تبلیغی واعظ معاصر، راشد تربتی

تاریخ انتشار:
حسین علی راشد، نویسنده، مدرس و واعظ معاصر در سال 1284 ه.ش در تربت حیدریه در یك خانواده روحانی متولد شد.(1) او فرزند...
نویسنده: حسن اردشیری
نام نشریه: مبلغان، شماره 84 ، آبان و آذر 1385

حسین علی راشد، نویسنده، مدرس و واعظ معاصر در سال 1284 ه.ش در تربت حیدریه در یك خانواده روحانی متولد شد.(1)

او فرزند عالم، زاهد و عارف بزرگ، حاج آخوند ملا عباس تربتی است كه مرحوم بدیع الزمان فروزان فر درباره او گفته است: «دنیا به دور این مرد نگشته است.» و آقابزرگ شهیدی، حكیم معروف، در تبیین مقام و مرتبه عبودیت و اخلاص او فرموده است: «حاج آخوند ملا عباس مرد فوق العاده‌ای است.اگر به این شدت تعبد نمی‌داشت، به جای خراسان، دنیا را تحت تأثیر قرار می‌داد.» و آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی از مراجع فقید تقلید، او را چنین تصدیق كرده است: «حاج آخوند ملا عباس نه فقط از خوبان عالم اسلام، بلكه از خوبان دنیاست.» و فرزندش راشد بزرگ درباب اوصاف پدر نوشته است: «با اطمینان می‌گویم او مردی بود كه نفس خود را كشته بود.» (2)

ویژگیهای اخلاقی

فرزند آقای راشد در مورد ویژگیهای اخلاقی پدرش می‌گوید: «سخنان پدرم سراسر پند و اندرز، مبتنی بر احكام دینی و برای اصلاح جامعه و دوری از مفاسد بود.ایشان به آنچه می‌گفت، معتقد بود و چون سخنانش از دل بر می‌آمد، لاجرم بر دلها می‌نشست.او مسلمانی با صداقت و به راستی با ایمان بود.در پاكی و پاكیزگی نظیر نداشت.در قول و عمل همواره جانب تقوا و درستی و امانت را رعایت می‌كرد.

بی اندازه راستگو بود و از دروغ به شدت پرهیز می‌كرد و همیشه به من می‌گفت: «دروغ نگو ولو به ضرر تو باشد.» او به راستی معلّم اخلاق بود و به آنچه می‌گفت، خودش نیز عمل می‌كرد.

پدرم به هیچ وجه اهل ریا و تظاهر نبود.همچنین پایبند جاه و مقام نیز نبود.در كارها بسیار دقیق و منظم بود؛ به حدّی كه گاه كارش به وسواس می‌كشید.كسانی كه این مرد بزرگ را می‌شناسند، به خوبی می‌دانند كه آنچه در این نوشته آمده، نه تنها اغراق آمیز نیست، بلكه مشتی از خروار است و اگر بخواهم آنچه را در این مدت یك عمر از ایشان دیده و شنیده‌ام، روایت كنم، مثنوی هفتاد من كاغذ می‌شود و از حوصله خارج می‌باشد.پدرم بسیار روشن بین و خوش فكر و آزاده بود.سخنانش را هیچ گاه فراموش نمی‌كنم كه می‌گفت: «در سختیها همیشه باید به خدا پناه برد و از او یاری خواست.» هر گاه با او در كاری مشورت می‌كردم، می‌گفت: از خدا بخواه آنچه خیر و صلاح توست، برایت پیش آید.» (3)

تحصیلات

مرحوم دكتر نورالله كسایی كه خود از اساتید دانشكده الهیات دانشگاه تهران بود و به راشد ارادتی ویژه داشت، درباره مراتب علمی ایشان چنین گواهی می‌دهد:

«در سال 1300 خورشیدی، یعنی در 16 سالگی، راشد جوان برای ادامه تحصیلات راهی مشهد شد و ده سالی را در حوزه‌های علمیه آن شهر دانش آموخت.استادانش در ادب فارسی و عربی: مرحوم میرزا عبدالجواد، معروف به ادیب نیشابوری؛ در فقه و اصول: آقا میرزا محمد باقر مدرس رضوی و شیخ آقابزرگ شاهرودی و آقا سید جعفر شهرستانی و حاج شیخ حسن برسی و حاج شیخ محمد نهاوندی؛ در درس خارج: حاج میرزا محمد، معروف به آقازاده خراسانی و حاج آقا حسین قمی و آقامیرزا مهدی اصفهانی و آقا شیخ موسی خوانساری بوده اند.

دانش فلسفه از جمله شرح اشارات و اسفار را نزد آقا بزرگ شهیدی فرا گرفته و در واپسین سالهای زندگی علمی در مشهد مقدس به آموزش این اندوخته‌های علمی پرداخته است.

بسیاری از ادیبان بزرگ و مفاخر ادبی ایران كه دانشگاه تهران را در آغاز تأسیس (1312 شمسی) به وجود خود ارزش و اعتبار علمی بخشیدند، از درس خواندگان مكتب ادبی «ادیب نیشابوری» بوده‌اند و بیشترشان در دانشكده معقول و منقول آن روز - كه استاد حسین علی راشد نیز پس از دهه‌ای به آنان پیوست - بر كرسی تدریس تكیه زدند.از جمله این ادیبان دانشمند و استادان كم مانند: بدیع الزمان فروزان فر، سید محمد تقی مدرس رضوی، محمد حسین فاضل تونی، میرزا محمود شهابی تربتی، دكتر علی اكبر مجیدی فیاض، سید محمد مشكوة بیرجندی و سید محمد باقر مولوی عربشاهی، معروف به سبزواری، را می‌توان نام برد.

استاد راشد - چنانچه خود گفته - در خلال اقامت و تحصیل در مشهد، در برخی از دیگر دانشها، چون: ریاضیات و مختصری فیزیك و تاریخ طبیعی و تشریح و كتابهای ادبی و اجتماعی و به خصوص تاریخ ادیان و مذاهب و بحث و جدلهای مربوط به این علوم و نیز تفسیر قرآن مطالعات بالنسبه فراوانی كرده است.روان شاد راشد در سال 1310 برای تكمیل تحصیلات عالی به نجف اشرف رفته و یكسالی را در آنجا در درس اصول فقه مرحوم آقامیرزا محمد حسن نائینی و درس فقه آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع بزرگ شیعیان آن زمان، حضور یافته است.» (4)

مرحوم راشد تربتی در ضمن تحصیل خود در مشهد از دروس جدید نیز بی بهره نمی‌ماند.اگر تحصیلات قدیم را با تحصیلات كنونی مقایسه كنیم، می‌توان گفت كه ایشان دوره دبستان و دبیرستان را در تربت حیدریه و دوره لیسانس و دكتری را در مشهد گذرانده اند.(5)

سخنرانیهای راشد در رادیو

استاد راشد پس از بازگشت از نجف، به تبلیغ دین و وعظ و خطابه پرداخت و از آغاز تأسیس رادیو تا سال 1355 سخنرانیهای ایشان هر شب جمعه و در ایام محرم و رمضان و صفر استمرار داشت.(6)

او در پیشبرد معنویت در جامعه ایرانی به ویژه در میان جوانان و دانشجویان سهم بسزایی داشت.گفته‌های او چون از دل بر می‌خواست، واقعاً بر دلها می‌نشست.بسا جوانانی كه به لبه پرتگاه انحراف و كج راهی رسیده بودند و با گرمی نفس او از تباهی و هلاك رهایی یافتند.(7)

مجموعه سخنرانیهای ایشان در رادیو در 18 جلد منتشر شده و بسیار مورد استفاده مبلغان و علاقه مندان قرار گرفته است.

دكتر خوانساری در این مورد می‌نویسد: «سال 1320 از آقای راشد دعوت كردند در رادیو تهران هفته‌ای یك بار (ساعت 8 شب جمعه) به مدت نیم ساعت سخنرانی كند.از همان جا در زوایای خاطر مانده است كه ساعت 8 روزهای پنجشنبه مردم كوچه و بازار جلو قهوه خانه یا مغازه‌ای كه رادیو داشت، تجمع می‌كردند تا سخنان آقای راشد را بشنوند.قدرت بیان و انتخاب موضوعات متنوع در حوزه‌های اخلاقی و اجتماعی موجب شد تا مردم ایران و عراق و پاكستان و سایر فارسی زبانان، دلبسته سخنان ایشان شوند.آقای راشد شخصی دقیق و منظم و پاكیزه بود... .» (8)

آثار

یكی از ویژگیهای پر رنگ استاد حسین علی راشد در امر تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام و تنویر افكار عمومی، تحریر و تدوین و تألیف آثاری بوده است كه به واسطه آنها تلاش نمود تا از طریق فرهنگ مكتوب نیز وظیفه تبلیغی خویش را به انجام رساند.این آثار عبارت اند از:

1.فضیلت‌های فراموش شده، تهران، اطلاعات (تألیف جلال رفیع كه خاطرات آقای راشد را در مورد پدرش بازگو می‌كند) .

2.دو فیلسوف شرق و غرب ملاصدرا و انیشتین، تهران، فراهانی.

3.مجموعه سخنرانیها، 18 جلد، تهران، محمدی.

4.قرآن و اسلام، تهران، حبیبی.

5.فلسفه عزاداری امام حسین علیه السلام، تهران، محمدی.

6.تفسیر سوره حمد، تهران، محمدی.(9)

7.آخرین سخنرانیهای راشد (7 - 1356) ، اطلاعات، تهران.

8.مقالات راشد، اطلاعات، تهران.

خاطره اولین منبر

آقای راشد در مورد اولین منبر خود می‌گوید:

«در سال 1312 ه ش كه بنابر پیشامدی در شیراز بودم، روز یازدهم محرّم برای استماع روضه به منزل آیة الله آقای شیخ جعفر محلّاتی رفته بودم.آقایان اهل منبر تأخیر كرده بودند و به اصطلاح منبر افتاده بود.از من پرسیدند: آیا شما اهل منبر هستید؟ گفتم: هنوز منبر نرفته‌ام.گفتند: آیا علاقه دارید این منبر را تا آمدن آقایان نگه دارید؟ من قدری فكر كردم و چون چند سالی درس گفته بودم و شاگردانی كه به درس من می‌آمدند، می‌گفتند: بیان تو جذاب است، این بود كه پیشنهاد آنها را پذیرفتم و برای اولین بار منبر رفتم و اتفاقاً بسیار مورد توجّه واقع شد؛ به طوری كه بعداً مرا به ادامه كار وادار كردند و از همان لحظه كه در شیراز منبر رفتم، همیشه در این فكر بودم كه در منبر و سخنرانی، مطالبی به مردم بگویم كه آنها را در كار، زندگی و گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی كه دارند، راهنمایی كند.» (10)

او زیاد منبر نمی‌رفت و در مجالس ترحیم هم سخنرانی نمی‌كرد و بیشتر در ماههای محرم در مسجد شیخ عبدالحسین، معروف به مسجد تركها و در برخی از منازل متدینین بازاری همچون منزل مرحوم سید محمد حسینیان در خیابان امیریه منبر می‌رفت و افراد زیادی را به آنجا می‌كشاند.(11)

روش سخنرانی

در مورد شیوه سخنرانی وی می‌نویسند:

منبرهای راشد بسیار منظّم و مرتب و روشمند بود.او نخست به تحلیل و بررسی و تفسیر و گزارش آیه‌ای از قرآن كریم می‌پرداخت و سپس از برخی احادیث كه در حقیقت تفصیل آن آیات بود و پرده از نقابِ قرآن می‌گشود، یاد می‌كرد و در این میان، به داستانهای مناسب و اشعار زیبا و روان استشهاد می‌جست و در پایان كه معمولاً ذاكران به ذكر مصیبت خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله می‌پردازند، او با ذكر چند جمله عربی كه از كتب مقاتل مستند برگزیده بود، از سید شهیدان علیه السلام و یاران با وفای او كه همه نموداری از غیرت و شجاعت و مناعت طبع و دینداری بودند، یاد می‌كرد.

هر چند لحن قرائت او از عبارات عربی مقتل طوری بود كه شنوندگان را متأثر می‌ساخت و چشم آنان را برای اشك ریزی آماده می‌كرد، با این حال، راشد عبارات را به فارسی روان و شیوایی ترجمه می‌كرد تا عارف و عامی، آن عبارات مهیج تاریخی را دریابند.

و معمولاً با عبارات: «إِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً» (12) و همچنین «إِنْ لَمْ یكُنْ لَكُمْ دِینٌ وَ كُنْتُمْ لاتَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیاكُمْ» (13) و نیز «أَلَا و إِنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَكَزَ بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ القلة [السَّلَّةِ] وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ» (14) ذكر مصیبت و منبر را به پایان می‌رساند.(15)

منبرهای نجف

نویسنده و محقق معروف، استاد علی دوانی در مراسم بزرگداشت راشد در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در مورد وی و شخصیت برجسته‌اش چنین شهادت داده است:

«بعد از شهریور 20 سخنرانیهای آقای راشد انعكاس وسیعی در سطع ایران و كشورهای همجوار داشت... .زمانی كه بچه بودم و در آبادان منزل داشتیم، به دلیل نداشتن رادیو، می‌رفتیم پشت پنجره خانه‌هایی كه رادیو داشتند تا صحبتهای آقای راشد را بشنویم.بس كه فصیح و ساده و گویا و متین سخن می‌گفت، همه مردم شیفته سخنانش شده بودند.در نجف اشرف و هنگام مجلس ختم حاج آقا حسین طباطبایی، از مرحوم راشد برای وعظ دعوت شد.از ده سال قبل از آن تاریخ، چنان مجلس با عظمتی بر پا نشده بود؛ تمامی فقها و مراجع بزرگ تقلید كه طی 30 سال گذشته جز برای زیارت از منزل بیرون نیامده بودند، در آن مجلس حضور داشتند؛ مجلس پر شكوه و با عظمت.‌ای كاش دستگاه ضبط صوت وجود داشت و سخنان آن روز ایشان را ضبط می‌كرد!» (16)

نفوذ كلام

دكتر محمد خوانساری مطالبی خواندنی در مورد آقای راشد دارند كه به نقل گزیده‌ای از آنها می‌پردازیم:

در حدود شصت سال قبل مرحوم آقای راشد به اصفهان آمده بودند و در مسجد سید این شهر منبر می‌رفتند.خطابه‌های این بزرگوار در مسجد اصفهان با سخنانی كه از رادیو می‌شنیدیم، قابل مقایسه نبود.جوان بود و مانند شعله‌ای از آتش و پر انرژی.تمام فضای مسجد، حتی گلدسته‌ها و داخل غرفه‌ها و روی پشت بام از جمعیت موج می‌زد.میكروفن و بلندگو هم كه آن زمان وجود نداشت و متداول نبود؛ اما صدای رسای ایشان به همه جمعیت حاضر می‌رسید.فرهنگی، محصل، بازاری و استاد دانشگاه همه با دقت و شوقی عجیب به سخنان وی گوش می‌دادند.هزاران بیت شعر از حفظ داشت كه به مناسبت می‌خواند.حضور ذهن و قدرت بیان و تصویرگری و تجسم مطالب وی برای شنونده وصف نشدنی بود؛ چنان كه خود ایشان نیز هنگام وعظ از توجه و دقت و سكوت جمعیت به وجد و لرزه در می‌آمد.

دبیری در ادبیات داشتیم كه بسیار نكته سنج، حاضر جواب و طنز پرداز بود.در آن مجلس، وقتی سرمستی و شور و حرارت جمعیت را ملاحظه كرد، به خدمت آقای راشد رفت و به كنایه گفت: آقا! خدا از سر تقصیرات شما بگذرد! مرحوم راشد با تحیر پرسید: چرا؟ گفت: شما در مسجد خدا - با این شور و هیجان سخنرانی تان - به هزاران نفر شراب نوشاندی!

مستی گفتار تو وقت خطاب                                       آن كند كه ناید از صد خُمْ شراب (17)

توجه راشد به علوم جدید و پیشرفت علوم و فنون

استاد شیخ حسین علی راشد كه برای كسب علم و دانش و تحرّی حقیقت به شهرهای مختلف همچون اصفهان و شیراز تردّد می‌كرد، درسهای طولی طلبگی را از سیوطی و حاشیه گرفته تا رسائل و مكاسب و كفایه، برای یك مرد مبلّغ كه در برابر نسلی جدید قرار گرفته، كافی نمی‌دانست.او می‌خواست به معلومات كهن و سرمایه علمی سنّتی خود مطالب جدید را چاشنی بزند.

از این روی، او كه اسفار ملا صدرا را نزد افاضل مشهد همچون آقا بزرگ شهیدی فرا گرفته بود، در صدد شناختن فیلسوف و فیزیك دان معاصر آلبرت انیشتین بر آمد تا آن دو را با هم مقایسه و تطبیق دهد و پلی میان شرق و غرب برقرار كند.(18)

سلامت نفس

راشد بزرگ از علوّ همت و مناعت طبع و سلامت نفس به حدّ فراوانی برخوردار بود.در منابر، زبان به تمجید و تعریف بزرگان كشور نمی‌گشود؛ به گونه‌ای كه وقتی دو تن از شهزادگان سابق برای شركت در عزاداری به مسجد شیخ عبد الحسین وارد شدند و جمعیتِ كنارِ در ورودی از جا برخاستند تا آنان را به سوی صدر مجلس راه دهند، او با تندی خطاب به مردم گفت: بنشینید! اینجا مسجد است و خانه خداست و مردم همه در آن باید یكسان در برابر حق خاضع و خاشع باشند.(19)

توجه به بیت المال

مرحوم سید خلیل ضیایی هم ولایتی آقای راشد در خلال مقاله‌ای كه فضیلتهای اخلاقی و انسانی راشد را ستوده، خاطره تأمل برانگیزی را شرح می‌دهد:

«در زمان شاه كه می‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شورای ملی را بسازند، سی و پنج خانه خراب می‌شد.به اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند كه خانه شما را متری فلان مقدار می‌خریم.هر كس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگی شود.هیچ كس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد.این جریان خیلی بر مسئولین امر گران آمد و گفتند: فقط این كه آخوند است، اعتراض كرده! بعد مرحوم راشد را دعوت كرده، آماده شدند برای اینكه به او حمله كرده، خفیفش نمایند.راشد آمد.بعد از سلام و علیك، از او پرسیدند كه اعتراض شما چیست؟ گفت: «حقیقتش این است كه این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلی كم خریده‌ام و در این مدت زمان طولانی مخروبه شده و به نظر من قیمتی كه شما پیشنهاد كرده اید، زیاد است.من راضی نیستم از بیت المال مردم قیمت بیشتری برای خانه‌ام بگیرم.» بهت و تعجب همه را فرا گرفت و یكی از اعضاء آن كمیسیون كه از اقلیتهای دینی بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت: اگر اسلام این است، من آماده‌ام برای مسلمان شدن... .» (20)

احترام به مادر

آقای محمد تقی شریعتی در مورد این ویژگی آقای راشد گفته است: «همین آقای راشد خودمان با آنكه استاد بزرگ و شخصیت برجسته كشوری و حتی جهانی است و مدرس مراحل عالیه دروس حوزوی و دانشگاهی است، مع ذالك وقتی در مشهد با مادر روستایی ساده پوش و قدیمی‌اش همراه می‌شود، چنان در قفای مادر بزرگوارش مؤدب و با عزت و احترام حركت می‌كند كه انگار غلام است.این است نمونه‌ای از مكارم اخلاقی در جامعه اسلامی و این همه از بركات تعالیم دینی است.» (21)

قناعت و مناعت طبع

استاد علی دوانی در مورد قناعت و مناعت طبع آن بزرگوار می‌گوید:

«زندگی آن مرحوم نیز پر از فراز و نشیب بود.[در دوره پهلوی] زمانی كه ایشان را خلع لباس كردند، عهده دار غلطگیری در یكی از چاپخانه‌ها شده بود تا زندگی‌اش را تأمین كند.آقای راشد مناعت طبع داشت و حاضر نبود از هیچ راهی به وی كمك شود.به نظافت و نظم اهمیت فوق العاده‌ای می‌داد و زمانی كه ما اطو زدن لباس را نوعی فرنگی مآبی به حساب می‌آوردیم، ایشان با پیراهن و لباس اطو زده به مجلس می‌آمد.» (22)

حجة الاسلام و المسلمین دوانی پس از یاد آوری مراتب ساده زیستی راشد و ماجرای بر عهده گرفتن مسئولیت غلطگیری نمونه‌های چاپی و تأمین معاش از این طریق، اشاره می‌كند كه این موضوع را در همان زمان به اطلاع حجة الاسلام و المسلمین فلسفی - خطیب مشهور - نیز رسانده است.مرحوم فلسفی از شنیدن این موضوع كه راشد به كار غلطگیری در چاپخانه، به منظور تأمین معاش پرداخته است، متعجب و متأثر شده، در مقام بررسی و چاره جویی برآمده است.مع ذالك مناعت طبع آقای راشد همواره موجب می‌شد كه از پرداختن به اموری چنین نیز ابایی نداشته باشد و دست طلب به سوی دیگران نگشاید.(23)

سخن آقای سید جعفر شهیدی نیز در این مورد خواندنی است:

«مرحوم راشد انسانی قانع و سلیم النفس بود و دغدغه دنیا و مادیات را نداشت.برای همین، در طول عمرش منزل مسكونی مناسبی به دست نیاورد... .من هفته‌ای یك یا دو بار به نزد ایشان می‌رفتم.از همان ابتدا تا یك روز مانده به درگذشت ایشان، علی رغم اصرار دوستان و بزرگان، با مناعت طبع و در عین سادگی و حتی چیزی كمتر از آن، روزگار می‌گذراند.اثاث منزل ایشان دو قطعه فرش كرمانی بود كه هنگام مراجعت ایشان از كرمان یكی از دوستان بدون اطلاع آقای راشد این دو قطعه فرش را پشت ماشین قرار داده بود.این دو قطعه فرش تا آخرین روز حیات ایشان به شكلی درآمد كه تمام پودهای آن بیرون زده بود.

یك صندلی كهنه و چوبی و در واقع، اسقاطی نیز تا پایان عمر آقای راشد در منزلشان بود.اگر آقای راشد یك جواب آری می‌دادند و یا سری برای ثروتمندان و رجال درباری تكان می‌دادند و موافقت می‌كردند كه در مجالس ختم و روضه خوانی آنان منبر بروند، خانه‌ها برایش آماده می‌كردند.» (24)

وفات

راشد تربتی بعد از عمری تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام در هفتم آبان 1359 ه ش وفات یافت و طبق وصیت خودشان كه نوشته بودند: «مرا در نزدیك‌ترین جا به محل سكونتم به خاك سپارید!» ایشان را در قطعه 83 بهشت زهراعلیها السلام دفن كردند.روانش شاد باد! (25)

· پاورقــــــــــــــــــــی

1) عالم جاودان، مركز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 3.

2) مقدمه كتاب فضیلتهای فراموش شده، ص 16.

3) مقدمه آخرین سخنرانیهای راشد، ص 24 و 25.

4) دكتر نورالله كسایی، روزنامه اطلاعات، 23/10/1377.

5) عالم جاودان، ص 3.

6) همان.

7) آخرین سخنرانیهای راشد، ص 17.

8) دكتر محمد خوانساری، روزنامه همشهری، 29/8/76.

9) عالم جاودان، ص 3.

10) آخرین سخنرانیهای راشد، ص 23.

11) همان، ص 17.

12) بحارالانوار، ج 44، ص 192.

13) همان، ج 45، ص 51.

14) اللهوف، ص 97.

15) ر.ك: مقدمه آخرین سخنرانیهای راشد.

16) حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی، روزنامه همشهری، 29/8/76.

17) دكتر محمد خوانساری، روزنامه همشهری، 29/8/76.

18) آخرین سخنرانیهای راشد، ص 15.

19) همان، ص 16.

20) سید خلیل ضیایی، روزنامه اطلاعات، 30/7/73.

21) همان.

22) استاد علی دوانی، همشهری، 29/8/76.

23) مقالات راشد (روزنامه اطلاعات 1319 تا 1324) ، چ اول، 1381، مؤسسه اطلاعات، ص 15.

24) دكتر سید جعفر شهیدی، روزنامه همشهری، 29/8/76.

25) ر.ك: مقدمه آخرین سخنرانیهای راشد، صص 24 - 25.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.