مدلهای مؤثر در تبلیغ كارآمد (گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین ماندگار)
نام نشریه: مبلغان، شماره 130
· با تشكر از حضرتعالی بهخاطر اینكه وقت خودتان را در اختیار مجله مبلغان گذاشتید، بهعنوان اولین سؤال خواهش میكنیم بفرمایید آیا تبلیغ یك تخصص است؟ و اگر چنین است چه اقداماتی در این راستا لازم است در نظر گرفته شود؟
تبلیغ یك امر تخصصی است و لازمه تخصصی بودن آن، جمع بین 4 تخصص است.
اول: چون تبلیغ یك علم است تعلیمات تخصصی میخواهد. وقتی میگوییم علم است؛ یعنی فرمول دارد، قابل آزمایش و اثبات است. مثلاً ایجاد انگیزه، تحریك احساس، گره با مخاطب، فراز و فرود، سرعت و فرصت، اقناع اندیشه، همه فرمول دارند. وقتی فرمولی شد قابل آموزش و نوآوری علمی نیز میباشد.
البته تنها با چند سال آموزش، انسان بی نیاز نمیشود. شاید یكی از مصادیق آیه مباركه «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»؛ (1) خودِ ما باشیم كه احساس میكنیم با چند سال تحصیل مستغنی از آموزش شدهایم.
حال كه تبلیغ یك علم است؛ پس تعلیمات تخصصی نیز نیاز دارد، مانند: محتوا شناسی، روش شناسی و مخاطب شناسی؛ یعنی چه معارفی را به چه روشی و برای چه كسانی مطرح كنیم.
دوم: از آنجا كه تبلیغ یك فن و مهارت است، تمرینات تخصصی هم لازم دارد. در نظر بگیرید شخصی كه تمام دوره علمی دندانپزشكی را گذرانده باشد؛ ولی در عمل هنوز یك دندان هم نكشیده باشد، نمیتواند كار كند. قطعاً كار عملی و تمرین میخواهد. تبلیغ هم كه مهارت در سخن گفتن است نیاز به تمرین در جاهای مختلف دارد. مثلاً صحبتهای چند دقیقهای در اتوبوس، در تاكسی، در جمع ده نفری، در جمع 500 نفری، جلوی دوربین تلویزیون، همه و همه نیاز به ممارست و تمرین دارد.
سوم: تبلیغ یك هنر است و نیاز به تزئینات تخصصی دارد.
نحوه گزینش، چینش و پردازش كلمات، تخصصی است. وجود نازنین امام سجادعلیهالسلام در مجلس یزید صحبتهایشان را طولانی كردند تا به وقت اذان برسند و برای اثبات حقانیت خودشان از اذان به نحو هنرمندانهای استفاده كردند.
استفاده صحیح از شرایط زمانی، مكانی و حاشیهای، هنر و تخصص میخواهد؛ مثلاً مبلّغ باید توجه كند در كنار دریا، از كوهستان مثال نیاورد و یا در كوهستان از بیابان مثال نزند.
چهارم: از آنجا كه تبلیغ یك رسالت الهی است، توفیقات مخصوص و تخصصی میخواهد.
اگر همه علوم تبلیغ را بدانیم، مهارت كافی در این زمینه داشته باشیم و هنرمند هم باشیم، معلوم نیست بتوانیم تأثیر بر فكر و یا احساس و یا رفتار مخاطب بگذاریم؛ زیرا كلید تأثیر در دست كسی دیگر است. «لا مؤثر فی الوجود الا الله».
خدا رحمت كند شیخ عبدالله ضابط را. ایشان میگفتند: آیه «ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمَى»؛ (2) «تو نینداختی همان زمانی که انداختی ولکن خداوند انداخت.» تنها مربوط به رزمندگان جبهه نیست؛ بلكه برای رزمندگان فرهنگی هم است؛ چون کلید تأثیر در دست خداست و باید کلام مبلّغ را خداوند بر دلها بنشاند. سخنی كه با اخلاص باشد و از دل بربیاید انشاءالله بر دل مینشیند.
بنابراین اگر این چهار مقوله؛ یعنی تعلیمات، تمرینات، تزئینات و توفیقات، كنار هم جمع شوند، قطعاً سخنان ما مفید و مؤثر خواهند بود؛ مثل یك نوشیدنی گرم در هوای سرد و یا نوشیدنی سرد و خنك در هوای گرم به مخاطب میچسبد و برایش گواراست.
· ممكن است در مورد اینكه چگونه مطالب تبلیغ میتواند برای مخاطب مؤثر باشد بیشتر توضیح دهید؟
وقتی كه مبلّغ، مطالبی را كه مورد نیاز مخاطب و مورد سؤالش باشد و با ظرفیت و شرایط او هماهنگی داشته باشد بیان كند، همچنین مخاطب به آن مطالب اطمینان كند، قطعاً از سخنان مبلّغ استقبال میكند. خیلی از مبلغین ثابت كردهاند كه حتی اگر شهرتشان مطرح نشود، پس از چند شب سخنرانی، تعداد شركت كنندگان در جلسهشان اضافه میشود؛ چون مردم میبینند مطالب این آقا برایشان فایده دارد. اگر گاهی مردم پای صحبت كسی نمیروند دلیلش آنست كه احساس میكنند چیزی نصیبشان نمیشود. گاهی مطالب كلی میگویند و به صورت كاربردی و ریز ارائه نمیدهند، گاهی مطالب را بدون تحلیل و استدلال عرضه میكنند و بدین صورت مردم استقبال نمیكنند.
· حال كه بحث به اینجا كشیده شد بفرمایید امروزه با چه مشكلاتی در عرصه تبلیغ مواجه هستیم؟
در یك نگاه، سه مشكل در این عرصه به نظر میرسد: اول اینكه از لحاظ محتوایی، گاهی كلیگویی میشود و مطالب ارائه شده عمق لازم را ندارد. اطلاعات برخی از مبلغین ممكن است وسیع باشد؛ ولی خیلی سطحی و كلی است. وسعت علومشان به اندازه دریاست ولی در عمق دو سانتی متری. وقتی معلومات عمیق نباشد ممكن است با یك شبهه، از میدان بیرون بروند و نتوانند پاسخگو باشند.
دوم، مشكل ساختاری در عرصه تبلیغ است كه عبارت از عدم تداوم تبلیغ میباشد. در ایام رمضان و محرم بازار تبلیغ داغ میشود ولی در غیر این ایام با ركود مواجه هستیم.
سوم، مشكل راهكاری است كه مطالب به صورت نظاممند ارائه نمیشود كه منجر به عدم تكثیر میگردد. مثلاً یك نفر ممكن است فیلم سینمایی تماشا كند و بعد برای 20 نفر دیگر تعریف كند؛ ولی گاهی 100 نفر پای صحبت یك مبلّغ مینشینند و معلوم نیست چقدر تعریف میكنند و آن هم از چه چیزی تعریف میكنند. باید مطالب متناسب با نیاز و شرایط و زمان باشد تا مورد توجه مخاطب قرار گیرد. باید مطالب ارائه شده راهكار حل مشكلات باشد تا مخاطب ما احساس كند علاوه بر خودش میتواند برای دیگران هم این راهكارها را تجویز كند و مبادرت به تكثیر و پخش مطالب نماید.
· به نظر شما یك مبلّغ باید چه كند تا از كلیگویی خارج شود و مطالبش عمیق و كاربردی باشد؟
برای كاربردی كردن تبلیغ، از سه مدل میتوان بهره گرفت.
مدل اول، مدلی است كه میتوان از آن برای انتقال مفاهیم و معارف دین استفاده كرد؛ روش و مدلی كه ساده است؛ ولی در عین حال تمرین زیادی نیاز دارد.
این مدل، سه مرحله دارد:
ابتدا اینكه معارف دینی را مانند فرمول شیمی، ریاضی، فیزیك در قالب فرمول، ضابطه و اصل بیان كنیم.
مثلاً: حجاب محدودیت انتخابی برای صیانت بخشی است. حجاب مهربانی زن به خود و دیگران است. (برای اینكه خود و آنها را به گناه وادار نكند) حجاب مدیریت زن نسبت به روابطش با مردان است.
یا مثلاً انتخاب محدودیت برای مصونیت؛
حجاب مهربانی به خود و دیگران در جلوگیری از گناه؛
حجاب مدیریت زن نسبت به روابط با مردان.
یا مانند: نماز تغذیه روح است. نماز مانع فحشاء و منكر است. نماز مایه پاكیزگی است.
در مرحله دوم، باید اثبات و استدلال كرد؛ زیرا در مرحله اول فقط مطالبی را ادعا كردیم و باید فرمول و قاعدهای كه گفتهایم را اثبات نماییم.
به چهار صورت میتوانیم ادعای خود را مُستدل كنیم؛ استدلال فطری، عقلی، علمی و دینی (آیه و روایت و كلمات بزرگان و ادعیه).
استدلال فطری همان برهان فطرت است كه خیلی فكر و مباحثه میخواهد و باید زیاد كار كرد.
همه مردم معارف دین را با فطرت قبول میكنند «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا»؛ (3) «این فطرتی است كه خداوند انسانها را بر آن آفریده است.»
حضرت آیت الله جوادی آملی، در قضیه ارسال نامه امام به گورباچف، خاطرهای نقل میكردند. ایشان از رانندهای كه وی را به كاخ كرملین میبرد، سؤال میكند شما در بحرانهای زندگی، در یك كشتی متلاطم و یا در حادثهای خطرناك در جاده، دلتان متوجه كجا میشود. راننده از جواب دادن طفره رفته بود و گفته بود كه به ما گفتهاند با شماها راجع به خدا صحبت نكنیم. این استدلال فطری قرآن است: «فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِكُونَ»؛ (4) «هنگامی كه سوار بر كشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند؛ امّا هنگامی كه خدا آنان را به خشكی رساند [و نجات داد] باز مشرك میشوند.»
دختر خانمی در دانشگاه، وقتی بحث حجاب پیش آمد، سؤال كرد: حاج آقا گفتید یكی از راههای اثبات گرایش انسان به حجاب، فطرت است. میشود برای من مثالی بزنید؟ گفتم فرض كن شما وقتی وارد خانه میشوی، مادرت میگوید: قصد داریم برای داییات خواستگاری كنیم، میخواهم یكی دو مورد از همكلاسیهایت را معرفی كنی. شما هم دو نفر را میشناسی كه خیلی از نظر خانوادگی، قیافه، اقتصادی، فرهنگ و از همه جهات به هم شبیه هستند؛ ولی یكی حجابش با چادر است و دیگری با مانتو روسری. شما اول كدام را معرفی میكنی؟ بلافاصله گفت دختری كه چادری است و بعد سرش را پایین انداخت و خندید. گفتم چرا میخندی؟ گفت چون فطرتم را لو دادم. وقتی به فطرتم مراجعه كردم دیدم چادری بهتر است.
در برهان فطرت به تناسب مقام باید مثال آورد. همه معارف استدلال فطری، عقلی، علمی و دینی دارند، باید بگردیم و پیدا كنیم.
مرحله سوم آن است كه یافتههای خود را آزمایش كنیم و در مرحله عمل و مصداق هم به آنها برسیم تا تحقق عینی آن را هم انجام داده باشیم.
موارد عینی و مصادیقی كه میتوانیم معرفی كنیم كه آنها معارف دینی را مجسم كردهاند، در صدر اسلام از پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله، صحابه ایشان و ائمه اطهارعلیهمالسلام و یاران ایشان و صالحان هستند و در زمان خودمان شهداء و علماء میباشند.
شهدا امروز به دو سؤال ما پاسخ دادند:
1. میشود با دین كه 1400 پیش آمده امروزه زندگی کرد؛
2. تنها راه سعادت، زندگی به سبك دین است.
این بزرگان، مدیریت دینی در زندگی را به خوبی عینیت دادند و به ما فهماندند كه میتوان معارف دین را اجرا كرد و متحقق ساخت.
برای بیان این مطالب باید از آمارها، تمثیلات، داستانهای كوتاه، خاطرات و نمونه هایی كه مربوط به این بزرگان و شهدا و زندگیشان است استفاده كنیم.
· شما فرمودید برای كاربردی كردن تبلیغ، از سه مدل میتوان استفاده كرد. یكی از آنها كه روش انتقال مفاهیم و معارف دینی بود را بیان كردید. آیا امكان دارد دو مدل دیگر را نیز بیان فرمایید؟
مدل و روش دیگری كه در تبلیغ لازم داریم، مدل مواجهه است.
وقتی آدم با فردی یا گروهی، انجمنی، هیئتی، حزبی و یا شخصیت حقیقی و حقوقی مواجه میشود، چگونه با او برخورد كند؟ استراتژی و نحوه برخورد پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله در این زمینه، بهترین و كاراترین روش است. ایشان با جامعه جاهلیت مواجه میشود كه از نظر ارزشهای انسانی و فرهنگ، در سطح بسیار پایینی قرار داشتند. با این جامعه در سه مرحله برخورد كردند.
- تأیید آنچه كه قابل تأیید بود؛
- تبدیل آنچه كه قابل تبدیل و اصلاح و تغییر بود؛
- تخریب آنچه كه نه قابل تأیید و نه قابل تبدیل و اصلاح بود.
برخی از فرهنگهای آنان را كه قابل تأیید بود، تایید كردند مانند وفای به عهد و پیمان، و این تأیید صوری نبود؛ بلكه واقعی بود، حتی این فرهنگ را پیامبرصلیاللهعلیهوآله آنقدر قبول داشت كه در زمان جوانیش در یكی از این پیمانها (حلف الفضول) شركت كرده بودند.
این نحوه برخورد به ما یاد میدهد وقتی با خانم بدحجابی مواجه شدیم، یا با آقایی كه قیافه موجه ندارد برخورد كردیم، سریع آنها را از خود نرانیم و سبب بیزاری آنها از دین و روحانیت نشویم، بلكه دقت كنیم چه موردی را میتوان ابتدا به عنوان تایید آنها پیدا كرد. مثلاً همین كه این خانم یا آقا به حرم امام رضاعلیهالسلام آمده، زائر بودنش را تایید كنیم، محبتش به اهل بیت را تایید كنیم و یا اگر این موارد نیست، انسان بودنش را تایید نماییم. به هر حال وقتی طرف مقابل این نوع برخورد را ببیند، احساس میكند شما برای اصلاح آمدهاید، و نیامدهاید كه همه چیز او را بیرون بریزید، لذا تا اندازهای آرامش و اطمینان پیدا میكند.
مرحله دوم تبدیل اموری است كه قابل تبدیل میباشد؛ چون بعضی از عناصر یك فرهنگ و یا شخصیت، قابل تأیید صد در صد نیست؛ بلكه تا حدودی قابل تأیید است و باید اصلاح شود.
پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله در مورد عصبیت، برخورد تبدیلی و اصلاحی داشتند و مردم را ارشاد كردند تا به جای عصبیت جاهلی، تعصب و غیرت دینی داشته باشند؛ یعنی به خاطر مسلمان بودن یك فرد از او حمایت كنند، نه به خاطر عرب یا فارس یا ترك یا هم صنف و همشهری بودنش.
در جامعه ما اگر این مطلب خوب تبلیغ شود، دیگر عدهای به خاطر كمك به مردم فلسطین و افغانستان نمیگویند چراغی كه به خانه رواست به مسجد حرام است و به اصطلاح حس ناسیونالیستی آنها گل نمیكند.
مرحله سوم، تخریب است. در جایی كه نه تایید و نه تبدیل جوابگو است و امكان ندارد، باید ریشه كنی صورت بگیرد؛ مانند: زنده به گور كردن دختران در زمان جاهلیت. البته بعضی از فرهنگها را میشود یك دفعه ریشه كن و تخریب نمود مانند همین زنده به گور كردن دختران؛ اما برخی دیگر نیاز به زمان دارد، مانند بردهداری كه چندین سال، بلكه چند قرن طول كشید تا بتدریج بنیانش بركنده شد.
در دانشگاه با جوانی برخورد كردم كه قیافه خوبی نداشت. جلو آمد و گفت: حاج آقا به من میگویند قیافهام تهاجم فرهنگی است. گفتم: هر كس گفته شكر خورده، تو جوانی و دوستداری خوش تیپ باشی، خدا هم خوش تیپها را دوست دارد. «إِنَّ اللَّهَ جَمِیل یحِبُّ الْجَمَالَ وَ یحِبُّ أَنْ یرَى أَثَرَ النِّعْمَةِ عَلَى عَبْدِهِ؛ (5) خداوند زیباست، زیبایی را دوست دارد و دوست دارد كه اثر نعمت را بر بندهاش ببیند.» - این قسمت تایید بود - خیلی خوشحال شد و گفت حاج آقا از خودمان است. مقداری با هم راه رفتیم - وارد بخش تبدیلی شدم - گفتم: خوش تیپی خوب است؛ ولی یك خوش تیپی تو را وارد اردوگاه امام زمانعلیهالسلام و دوستداران اهل بیت قرار میدهد و یك خوش تیپی، انسان را وارد اردوگاه دشمنان حضرت میبرد. تو دوست داری كه در كدام جبهه باشی؟ البته میدانم كه تو امام زمان را دوست داری. گفت: آری به خدا، شما میگویید چه كنم. گفتم این تیپی كه تو زدی مربوط به طرف مقابل امام زمانعلیهالسلام است، باید اینطور خودت را اصلاح كنی...؛ یا مثلاً در جمع هیئتی میرویم و جوانهایی كه شور دارند را میبینیم، سریع تو ذوقشان نزنیم، ابتدا اصل شور حسینی را تایید كنیم و سپس آنها را متوجه كنیم كه باید شور حسینی با شعور حسینی همراه باشد.
در یك جایی دعوت شدم كه اهل مجلس، قمه زن بودند و قرار بود كه قبل از قمه زنی صحبت كنیم، ابتدا شور حسینی را تایید كردم، طوری كه فكر كردند میخواهم قمه زنی را اثبات و تایید كنم. بعد گفتم در روایت داریم حتی اگر یك كاری مستحب باشد؛ ولی موجب سستی و وهن شیعه گردد، قطعاً حرام است.
گفتم: تصویر قمه زنی شما را دنیا میبیند؛ ولی تفسیر قمه زنی شما را نمیشنود. و خودش تفسیر مورد نظر خود را كنارش میگذارد. در اینترنت حیوانی را نمایش میدهد كه در حال ناز و نوازش بچهاش است و یك مادر را با بچهای كه در بغلش است و فرق بچه با قمه شكافته شده، در كنار این نمایش میدهد و بعد میگوید ببینید شیعیان از حیوانات هم وحشیترند. بعد گفتم دوست دارید اینطوری نشان داده شود؟ گفتند: نه، گفتم: پس این كار را نكنید؛ چون الان با دستگاههای ضبطی كه وجود دارد و سیستمهای پیشرفته، شما هر جا هم كه این كار را بكنید باز هم از دید دشمنان پنهان نمیماند و از این مطلب سوءاستفاده میكنند.
و اما روش و مدل سوم، مدل تحلیل مفهومیو فلسفی است.
یعنی درباره هر دستور و آموزة دینی سه مطلب را در نظر داشته باشیم؛ چیستی، چرایی و چگونگی.
در چیستی از ماهیت و مفهوم یك چیز سخن به میان میآید مثلاً نماز، زیارت، ولایت چیست؟
در چیستی از ریشهها، اجزاء و شرایط، مترادفات، متضادها، استفاده میكنیم تا یك موضوع را خوب بشناسانیم. مثلاً زیارت چیست؟ اعلام نیاز یك فقیر است به یك غنی، اعلام نیاز یك نیازمند است به یك راهنمای الهی، عالم به غیب و معصوم از هر خطا، زیارت اعلام نیاز یك ناقص است به یك انسان كامل.
نماز چیست؟ نماز غذای روح است، جسم ما از غذا تغذیه میكند و روح از نماز. نماز وسیله ارتباط انسان با خداست و... .
دین و كاركرد دین چیست؟ در سفری كه چند سال پیش همراه استاد معظم حجة الاسلام والمسلمین خوشنویس (جعفر الهادی) بودم، گفتم یكی از بحثهایی كه امروز خیلی مطرح است، كاركردهای دین است. این مطلب را به صورت شسته، رُفته برای من بگویید. ایشان مطالبی را فرمودند و من نوشتم و بعد از آن از همان مطالب برای منبرهای زیادی استفاده كردم.
ایشان گفتند اولین كاركرد دین، تحریر العقول است. دین عقل انسان را وسعت میدهد و دریچه عقل را به آخرت، باطن و معنا، میگشاید، در غیر این صورت عقل انسان در زندان مادیات میماند و نفع و ضررش را با همین مادیات میسنجد. امروزه از دید مادی به كسی زرنگ میگویند كه دوتایش را چهارتا و چهارتا را هشت تا كند؛ ولی به كسی كه دنیایش را به آخرت تبدیل كند، زرنگ نمیگویند؛ زیرا نگاهشان دینی نیست.
دومین كاركرد دین، تبیین مقام انسان است. دین جایگاه آدمها را نشان میدهد؛ هم جایگاه كلی در نظام خلقت و هم جایگاه تك تك ما. مثلاً من مبلّغ امروز چه جایگاهی دارم؟ این سؤال را باید از دین بپرسم.
كاركرد سوم دین هدفگذاری به بهترین وجه است. وقتی از مردم سؤال میكنیم زیباترین و بهترین هدف شما چیست؟ هر كس جوابی میدهد. من آنچه از دین فهمیدم این است كه بهترین هدف، كاری است كه آدم با انجام آن همیشه زنده بماند و جاودانه شود. كاری كه پیامبرصلیاللهعلیهوآله و بزرگان انجام دادند. این هدف را دین به ما نشان میدهد.
چهارمین كاركرد دین، نشان دادن راههای برقراری ارتباطات نورانی است. ارتباط با والدین، همسر، مردم، حتی طبیعت و حیوان، همه و همه در دستورات دینی ماست.
و بالاخره پنجمین كاركرد دین، بیان شرح وظایف ما است. دین، حق و حقوق و تكالیف ما را بیان میكند.
در مقام دوم چرایی، فلسفه و ضرورت مطلب و دستور دینی را میگوییم، بركات عمل به دستور دینی مانند حجاب و نماز و... و آسیبهای عمل نكردن به آنها را بیان میكنیم.
شخصی پرسید چرا نماز بخوانیم؟ گفتم: برای اینكه حالت كاریكاتوری پیدا نكنیم. تعجب كرد. گفتم تا بحال كاریكاتور دیدی؟ گفت: بله، خندهدار است. گفتم: چرا میخندی؟ گفت: كاریكاتور كلهاش كوچك و بدنش بزرگ است. گفتم: كسی كه نماز نمیخواند، روحش كوچك میماند و هیكلش بزرگ میشود و تناسبی بین جسم و روحش نیست و كاریكاتوری میشود.
و در مقام سوم باید چگونگی پیاده كردن مفهوم و دستور دینی را بگوییم؛ یعنی نحوه به كار گیری آن آموزه دینی، راهكارها و مراحل و مراتب، آداب و شرایط و... بیان شود.
برای بیان چگونگی آموزه های دینی باید اصولی رعایت شود.
1. اصل تسهیل: دین را به صورت ساده بیان كنیم و ساده هم اجرا كنیم. مثلاً اگر امام جماعت جایی هستیم، نماز جماعت را سخت نكنیم تا مردم گرایش پیدا نكنند. یك نماز جماعت ظهر و عصر با تسبیحات حضرت زهراعلیهاالسلام و سه تا صلوات، روی هم یك ربع بیشتر طول نكشد.
2. اصل تدریج: در اجرای آموزههای دینی روش قدم به قدم را رعایت كنیم. در بحث حجاب، نماز و... میشود بهتدریج دیگران را تشویق، كرد و حركت ملایم داشت.
3. اصل تزیین: راهكارها را زیبا بیان كنیم. چنان سخت و مشمئز كننده نباشد كه مردم متواری شوند. امر به معروف؛ یعنی امر به زیباییها، كه هم فطرت تایید كند و هم عقل دلیل بیاورد و هم منطق بپذیرد و دین هم پشتیبانی كند.
پس تا اینجا سه مدل را بیان كردیم: 1. مدل فرمول، اثبات و آزمایش؛ 2. مدل تایید، تبدیل و تخریب؛ 3. مدل چیستی، چرایی و چگونگی.
كه اگر بخواهیم تبلیغ ما عمیق، مؤثر و بادوام باشد باید از این مدلها استفاده كنیم.
· اگر مطالب دیگری در باب تأثیرگذاری بیشتر در امر تبلیغ دارید بفرمایید.
اگر بخواهیم تأثیرگذاری ما بیشتر شود باید سه نكته را رعایت كنیم.
الف. یكی از موانع بزرگ تأثیرگذاری، خود فراموشی است. قرآن میفرماید «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛ (6) «آیا مردم را بهنیكی دعوت میكنید، امّا خودتان را فراموش مینمایید؛ با اینكه شما كتاب [آسمانی] را میخوانید؟ آیا نمیاندیشید؟» حتی گاهی در صحبتها حواسمان نیست، طوری حرف میزنیم كه خودمان را از مردم جدا میكنیم؛ یعنی مخاطب ما فقط مردم هستند و میگوییم شما، نمیگوییم ما. بگوییم ماها این اشكال را داریم، نگوییم شماها.
یك وقتی برای تبلیغ، به زندان رفتم، وارد بند شدم، گفتند كه این بند خیلی خطرناك است و حتی یك بار یك روحانی را گروگان گرفتهاند. توی زندان گفتم خدایا كمك كن تا بتوانم تأثیرگذار باشم. وقتی با آنها روبرو شدم، گفتم میدانید فرق من با شما چیست؟ خندیدند و گفتند: معلوم است، تو آن طرف و ما این طرف هستیم. گفتم: نه فرق ما این است كه خطای شما لو رفته ولی من هنوز لو نرفتهام. معلوم نیست من از شما بهتر باشم. شما بیاحتیاطی كردید، گیر افتادید و من كمی احتیاط كردم. در این موقع شروع كردند به گریه كردن. وقتی زمینه را فراهم دیدم بحث توبه و استغفار را مطرح كردم «إِلاَّ مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»؛ (7) «مگر كسانی كه توبه كنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میكند، و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.» و چون دهه محرم بود، بحث حر، را مطرح كردم كه چگونه در یك شب منقلب شد.
ب. تخصصی حرف زدن در تأثیرگذاری مهمّ است. باید بدانیم در كجا و برای چه جمعی چگونه صحبت كنیم.
ج. اتصال ضعیف مانع تأثیرگذاری است. اگر اتصال ما با منبع تأثیر ضعیف باشد، قطعاً مشكل داریم. لذا هنگام صحبت باید متصل به خدا شویم. یك الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی بگوییم. البته لازم نیست بلند بگوییم، بلكه به آرامیبگوییم و توجه داشته باشیم كه هم از منبع و منشأ تأثیر اثر بگیریم و هم از واسطههای تأثیر كه وجود نازنین معصومینعلیهمالسلام به ویژه امام زمانعلیهالسلام هستند.
· از شما سپاسگزاریم كه در این مصاحبه شركت كردید و توفیق روز افزون شما را در تبلیغ دین از خداوند متعال خواستاریم.
پینوشـــــــــــــتها:
(1). علق/ 6 و 7.
(2). انفال/17.
(3). روم/30.
(4). عنكبوت/ 65.
(5). اصول كافی، كلینی، دار الكتب الاسلامیه، تهران، چ چهارم، 1365 ش، ج 6، ص 438؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 4، ص 455.
(6). بقره/ 44.
(7). فرقان/ 70.
افزودن دیدگاه جدید