نكته ‏هایی براى مبلغان (2)

تاریخ انتشار:
بس نكته با تو گویم شاید ندیده باشی              ...
نویسنده: عبدالرحیم موگهی
نام نشریه: مبلغان، شماره 39

بس نكته با تو گویم شاید ندیده باشی                 تا دسته دسته نرگس زین باغ چیده باشی

در شماره پیشین چند نكته برای مبلغان بیان گردید. اكنون به چهار نكته دیگر كه بیشتر به محرم و امام حسین علیه السلام مربوط است اشاره می‌كنیم.

نكته اول:

یكی از سخنانی كه دارای مضمونی انقلابی و از شهرت فراوانی نیز برخوردار و گویند كه از امام حسین علیه السلام است، این است كه: «ان الحیاة عقیدة وجهاد‌»

حدیث شناسان و حدیث مداران بر این عقیده اند كه این سخن در كتابها و منابع حدیثی و كتابهایی كه تمامی سخنان امام حسین علیه السلام را گردآوری كرده اند، یافته و دیده نشده است.

شایان گفتن است این جمله، مصراع دوم از یك بیت شعر و بدین گونه است:

«قف دون رایك فی الحیاة مجاهدا                                         ان الحیاة عقیدة وجهاد؛

در زندگی پای عقیده ات بایست و در راه آن تلاش كن؛

براستی كه زندگی، عقیده داشتن و در راه آن تلاش كردن است.‌»

باید گفت كه یكی از مراكز حدیث پژوهی در حوزه علمیه قم، هنگام پاسخ به این پرسش نگارنده كه سراینده این شعر كیست و پیشینه آن چیست، این گونه فرموده اند: «سراینده این شعر، شاعری مصری به نام «احمد شوقی‌» بوده است و این شعر بر بالای روزنامه‌ای در كشور مصر بوده كه از سوی انقلابیهای آنجا و در زمان «سید جمال الدین اسد آبادی‌» منتشر می‌شده است.‌»

در اینجا سزامند است كه تحلیلی علمی و عقیدتی در این زمینه را نیز از استاد دین پژوه و اسلام شناس، شهید آیت الله مرتضی مطهری رحمه الله، به قلم آوریم:

«مطلبی می‌خواهم بگویم [كه شاید برای برخی ناراحت كننده باشد، چون] بعضی از جوانان از شنیدن چیزی كه برخلاف میلشان باشد ناراحت می‌شوند.

جمله‌ای به امام حسین علیه السلام منسوب شده است كه نه معنایش درست است و نه در هیچ كتابی گفته شده كه این جمله از امام حسین علیه السلام است و چهل، پنجاه سال هم بیشتر نیست كه در دهانها افتاده است. می‌گویند امام حسین علیه السلام فرموده است: «ان الحیاة عقیدة وجهاد‌» حیات یعنی داشتن یك عقیده و در راه آن عقیده جهاد كردن. نه، این با فكر فرنگیها جور درمی آید كه می‌گویند انسان باید یك عقیده‌ای داشته باشد و در راه آن عقیده بجنگد. قرآن از «حق‌» سخن به میان می‌آورد. جهاد و حیات از نظر قرآن یعنی «حق پرستی‌» و «جهاد در راه حق‌» ، نه عقیده، و جهاد در راه عقیده.

عقیده ممكن است حق باشد و ممكن است باطل باشد. «عقیده‌» انعقاد است؛ هزاران انعقاد در ذهن انسان پیدا می‌شود. این مكتب دیگری [غیر از اسلام] است كه می‌گوید انسان باید بالاخره یك عقیده و آرمان و ایده‌ای داشته باشد و باید در راه آن آرمان هم، جهاد و كوشش كند؛ حال آن عقیده چیست؟ می‌گویند هرچه می‌خواهد باشد. قرآن حرفهایش خیلی حساب شده است؛ قرآن همیشه می‌گوید «حق‌» و «جهاد در راه حق‌» ، نمی‌گوید «عقیده، و جهاد در راه عقیده‌» ، می‌گوید اول عقیده ات را باید اصلاح كنی. بسا هست كه اولین جهاد [تو] ، جهاد با خود عقیده ات است؛ اول باید با عقیده ات جهاد كنی و عقیده درست و صحیح و حق را به دست بیاوری؛ بعد كه حق را كشف كردی، باید در راه حق جهاد كنی‌» (1)

استاد مطهری در پایان جلسه نهم همین كتاب «انسان كامل‌» توضیح بیشتری در این باره بدین گونه می‌دهند:

«من مطلبی را در مسجد جاوید گفتم كه برای توضیح بیشتر باز در اینجا تكرار می‌كنم. در یكی از آن جلسات درباره این جمله‌ای كه اخیرا به نام امام حسین علیه السلام معروف شده كه: ان الحیاة عقیدة وجهاد عرض كردم كه در هیچ مدركی از مدارك اسلامی چنین جمله‌ای از امام حسین نقل نشده است، بنابراین سند ندارد. این جمله معنایش هم درست نیست و با منطق امام حسین جور در نمی‌آید. منطق اسلام این نیست كه زندگی این است كه انسان یك عقیده‌ای داشته باشد و در راه عقیده‌اش جهاد كند. در اسلام صحبت عقیده نیست، صحبت «حق‌» است. زندگی این است كه انسان حق را پیدا كند و در راه حق جهاد كند. این مساله كه در راه عقیده باید جهاد كرد، یك فكر فرنگی است كه بعدها در میان مسلمین به صورت این شعر آمده است:

قف دون رایك فی الحیوة مجاهدا                                         ان الحیوة عقیدة وجهاد

من می‌خواهم این مطلب را عرض كنم - چون دیدم چند نفر از جوانان دلشان می‌خواهد كه این جمله از امام حسین علیه السلام باشد و خوششان نیامده كه من گفتم این جمله از امام حسین علیه السلام نیست - كه ما برای نسل جوان این احترام را نسبت به نسل گذشته قائل هستیم كه آنان را حقیقت جو می‌دانیم، نه متعصب در عقیده‌ای كه - ولو بدون دلیل - پیدا كرده است.

اولا: اگر بنا شود نسل جوان این طور باشد كه اگر یك چیزی در كله‌اش رفت، نشود آن را بیرون آورد و اگر بدون هیچ دلیل و منطقی چیزی را گفت، نشود با او درباره عقیده‌اش حرف زد، این نسل هم مانند نسل كهن می‌شود؛ منتها شما از این جمله خوشت آمده و او از جمله دیگری خوشش آمده؛ او بی دلیل به عقیده خودش چسبیده، شما هم بی دلیل به عقیده خودت چسبیده ای.

ثانیا: شما عجالتا از زبان دوست خودتان می‌شنوید كه ا ین جمله نه منطقا با اسلام تطبیق می‌كند و نه در هیچ كتابی، مدرك و سندی دارد. حال فرض كنیم یك آدمی از مخالفان و دشمنان شما، یك آدم غیرمسلمان كه انسان واردی باشد، به شما كه دائما می‌گویید جمله «ان الحیاة عقیدة وجهاد» را امام حسین علیه السلام گفته است، بگوید: آقا! هرچه كه امام حسین علیه السلام گفته است، لابد مدرك و سندی در كتابی دارد؛ امام حسین علیه السلام در كجا این سخن را گفته است؟ شما كه پیدا نمی‌كنید. بعد می‌آیید سراغ من، می‌گویید این جمله ان الحیاة عقیدة وجهاد در كجاست؟ زود به من نشان بده، می‌خواهم مدركش را به یك آدم مخالفی كه با او مباحثه كرده‌ام نشان دهم. آن وقت من به شما می‌گویم آقا این جمله در هیچ كتابی [از قول امام حسین علیه السلام] وجود ندارد. بعدا به من می‌گوئید پس چرا تا به حال به من نگفتید؟ به من خواهید گفت شما كه همیشه می‌دیدی ما این حرفها را می‌زنیم، چرا یك بار به ما نگفتی این جمله از كلمات امام حسین علیه السلام نیست كه ما این اشتباه را نكنیم؟ همان وقت، مثل شمایی به مثل منی حمله خواهد كرد كه آقا شما چرا این قدر سكوت كردید، نگفتید و نگفتید و نگفتید تا وقتی كه ما در مقابل دشمن گرفتار شدیم و محكومش شدیم. حالا داری به ما می‌گویی كه چنین جمله‌ای نیست؟!

ثالثا: اگر شما از جنبه حماسی شیفته این جمله هستید، امام حسین علیه السلام جمله‌هایی صددرجه بالاتر از این جمله دارد. آیا «ان الحیاة عقیدة وجهاد» بالاتر است یا همین جمله‌ای كه خواندم: «موت فی عز خیر من حیاة فی ذل‌» ؟ كدامیك بهتر است؟ آیا این بهتر است یا جمله روز امام حسین علیه السلام كه فرمود:

الموت خیر من ركوب العار والعار اولی من دخول النار (2)

آیا این بالاتر است یا همان جمله دیگر روز عاشورای امام حسین علیه السلام كه فرمود: «الا وان الدعی ابن الدعی قد ركز بین اثنتین بین السلة والذلة، وهیهات منا الذلة، یابی الله ذلك لنا ورسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت؟ آیا آن جمله بالاتر است یا جمله‌ای كه در خطبه‌اش فرمود: «من كان باذلا فینا مهجته وموطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا، فانی راحل مصبحا ان شاء الله تعالی‌» (3) و ده‌ها جمله دیگر؟

ما كه در فقر شعار نیستیم. اگر ما مردمی بودیم كه در فقر این جور شعارها بودیم، یعنی شعارهای زنده حماسی نداشتیم، اگر می‌گفتند جمله‌ای مال امام حسین علیه السلام است می‌گفتیم حال كه ما از خودمان چیزی نداریم، یك جمله دیگر را - العیاذ بالله - به نام امام حسین می‌گوییم. ما هیچ دچار فقر شعار نیستیم. آن قدر از خود امام حسین، از پدر امام حسین، از برادر امام حسین، از مادر امام حسین، از فرزندان امام حسین، شعارهای زنده داریم كه دنیا باید بیاید و از ما قرض كند. ما چرا برویم شعار مردم - آن هم شعار نادرست مردم - را قرض كنیم؟! شایسته نیست نسل جوان تعصب بورزد.

باز هم می‌گویم، واقعا اگر كسی این جمله را پیدا كرد (4) من قول می‌دهم بالای همین منبر بیایم و بگویم كه من اشتباه كردم. ولی ما باید مستند حرف بزنیم، نه همین طور غیرمستند یك چیزی را بگوییم. (5) ‌»

نكته دوم:

سخن مشهور دیگری و با مضمون زیر را به امام حسین علیه السلام نسبت می‌دهند كه ایشان فرموده اند:

ان كان دین محمد لم یستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی؛ گر دین محمد جز با جان سپاری من راست نمی‌ماند،‌ای شمشیرها! بیایید و مرا در آغوش خویش گیرید.‌»

گفتنی است كتابی كه همه سخنان امام حسین علیه السلام را گردآوری و تدوین كرده است، نه تنها به این سخنان نیز اشاره‌ای ننموده، بلكه تصریح كرده است این سخن - هرچند كه مضمون آن خوب است - از امام حسین علیه السلام نیست و از شاعری به نام «شیخ ابوالحب‌» است كه در سال 1305 هجری قمری درگذشته است. (6)

در كتاب «دائرة المعارف تشیع‌» نیز چنین نگاشته شده است: «شیخ محسن (1235- 1305 ه. ق) فرزند حاج محمد حویزی حائری آل ابی الحب، از اعاظم خطبا و شعرای شیعه و صاحب دیوان شعری به نام «الجائریات‌» و قصیده معروفی است كه آن را در مجالس حسینی در سراسر جهان تشیع می‌خوانند و زبان حال ابی عبدالله الحسین علیه السلام است و دو بیت اول آن قصیده چنین است:

اعطیت ربی موثقا لاینتهی                                                   الا بقتلی فاصعدی وذرینی

ان كان دین محمد لم یستقم                                                الا بقتلی یا سیوف خذینی. (7)»

نكته سوم:

یكی از سخنانی كه ظاهرا به امام صادق علیه السلام نسبت می‌دهند، این سخن شعرگونه است:

«كل یوم عاشورآء وكل ارض كربلآء؛ هرروزی [خود] عاشورا است، هر زمین [هم] كربلاست.‌»

و گاه نیز عبارت «وكل شهر محرم؛ هر ماهی [هم] محرم است.‌» را به آن می‌افزایند.

این قلمزن تا آن مقدار كه خود پژوهیده است و از حدیث پژوهان بزرگی همچون حضرت آیت الله شبیری زنجانی - دامت بركاته - و مراكز حدیث پژوهی دیگر نیز پرسیده است، تا كنون نتوانسته است این سخن را به امام صادق علیه السلام و یا امامی دیگر علیهم السلام نسبت دهد و نیز نتوانسته است گوینده این سخن را بیابد. یادمان باشد حدیث دیگری از امام حسن علیه السلام و با مضمون‌».. لا یوم كیومك یا ابا عبدالله...؛ (8) ‌ای ابا عبدالله! هیچ روزی چون روز [شهادت] تو نخواهد بود.‌» وجود دارد كه با سخن پیشین، نه تنها همخوانی و همسازی ندارد، بلكه در آن ناهمخوانی و ناهمسازی دیده می‌شود؛ مگر آنكه سخن پیشین را به گونه‌ای دیگر تبیین و تحلیل كنیم.

نكته چهارم:

همانگونه كه می‌دانیم پوشیدن لباس سیاه در هنگام نماز - به جز چند مورد مانند عبا و عمامه سیاه - طبق فتوا و نظر بسیاری از مراجع معظم تقلید كراهت دارد و از ثواب كامل نماز می‌كاهد. (9) اینك اگر دینداران و ولایت مدارانی در ایام سوگواری چهارده معصوم علیهم السلام، مانند روز تاسوعا و عاشورا، لباس سوگ و سیاه بر تن نمایند و با آن نماز بخوانند، آیا باز هم انجام دادن چنین كاری برای آنان كراهت دارد و از ثواب اعمال نمازهایشان می‌كاهد؟

برخی از مراجع بزرگوار تقلید می‌فرمایند:

چون انجام دادن این كار از مصادیق تعظیم شعائر است، دارای رجحان شرعی است و نماز خواندن با چنین لباسی كه نشانه عزاداری معصومان علیهم السلام است، دارای كراهت نیست. (10)

· پاورقــــــــــــــــــــی

1) انسان كامل، چاپ نوزدهم، قم، انتشارات صدرا، 1377، ص 130 و 131.

2) نفس المهموم، ص 128؛ بحارالانوار، ج 78، ص 219.

3) لهوف، ص 53؛ كشف الغمه، ص 184.

4) من به احتمال نود و نه درصد می‌دانم كه پیدا نمی‌شود. اینكه صددرصد نمی‌گویم برای این است كه ادعا نكرده باشم.

5) انسان كامل، ص 240- 244.

6) موسوعة كلمات الامام الحسین علیه السلام، پژوهشكده باقر العلوم علیه السلام، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم، نشر معروف، 1415، مقدمه (ح) .

7) دائرة المعارف تشیع، زیر نظر دكتر احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، چاپ دوم، تهران، انتشارات مؤسسه دائرة المعارف تشیع، 1372، ج 1، ص 137 (با اندكی ویرایش) .

8) الامالی، شیخ صدوق، مجلس 24، حدیث 3.

9) توضیح المسائل مراجع، گردآوری سید محمد حسن بنی هاشمی خمینی، 2جلد، چاپ اول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1376، ج 1، ص 452، م 865.

10) جامع المسائل (استفتاآت) ، آیت الله محمد فاضل لنكرانی، دو جلد، چاپ پنجم، قم، [بی نا] ، 1377، ج 1، ص 621، س 2170 و 2171.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.