سلوك سیاسی-اجتماعی مبلغان (7)؛(اهتمام به امور مسلمین 3)

تاریخ انتشار:
اشاره در دو بخش قبلی این مقاله، بحث اهتمام به امور مسلمین را مطرح كردیم و در ذیل عنوان «گونه‌های اهتمام به امور...
نویسنده: رحیم کارگر
نام نشریه: مبلغان، شماره 56

اشاره

در دو بخش قبلی این مقاله، بحث اهتمام به امور مسلمین را مطرح كردیم و در ذیل عنوان «گونه‌های اهتمام به امور مسلمین»، سه مورد از این گونه‌ها را بیان نمودیم. آن گونه‌ها عبارت بودند از:

1. خدمت و مساعدت به مردم؛

2. نفع رسانی و خیرخواهی برای مردم؛

3. برآوردن حاجات و حلّ مشكلات.

اینك ادامه بحث را پی می‌گیریم.

***

4. كمك و رسیدگی به فقیران و مستمندان

یكی از مشكلات اساسی جامعه، فقر و نداری و كمبود امكانات اوّلیه زندگی است. در این میان، سفارشها و دستورات فراوانی برای كمك و انفاق به فقیران و رفع نیازهای مادی و اقتصادی آنان از سوی شارع مقدّس صادر شده است و از عموم مسلمانان به خصوص اغنیا و ثروتمندان، خواسته شده كه از احسان و ایثار نسبت به آنان غافل نشوند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می‌فرماید: «مَن واسَی الْفَقیرَ مِنْ مالِهِ وأَنْصَفَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذالِكَ الْمُؤْمِنُ حَقّا (1)؛ كسی كه از مالش با فقیر مواسات كند و از نفسش به مردم انصاف دهد، او به حقیقت مؤمن است.‌»

در روایتی دیگر آمده است: «اَللّه َ!اَللّه َ! فِی الْفُقَراءِ وَالمساكینَ فَشارِكُوهُمْ فی مَعایشِكُمْ (2)؛ خدا را! خدا را! درباره فقیران و مسكینان [سفارش می‌كنم]. پس آنان را در وسایل زندگی خود (خوراكیها و نوشیدنیها) شریك كنید.‌»

امام صادق علیه السلام فرموده است: «مِنْ اَحَبِّ الاَْعْمالِ اِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ اِدخالُ السُّرُورِ عَلَی الْمُؤْمِنِ، اِشْباعُ جُوعَتِهِ وَ تَنْفیسُ كُرْبَتِهِ أَوْ قَضاءُ دَینِهِ (3)؛ از محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند عزیز و بزرگ مرتبه شادمان ساختن مؤمن، سیر كردن او در حال گرسنگی و زدودن غم او و یا پرداختن بدهی اوست.‌»

مبلّغان و عالمان دینی نیز با تأسی به ائمه معصومین علیهم السلام همواره به رفع فقر و تهیدستی مردم اهتمام فراوانی داشته اند و هر چند خود غالبا از اقشار كم درآمد جامعه به شمار می‌آمده اند، با این حال سعی وافر داشتند كه هیچ مستمند و فقیری را از خود نرانده و او را دست خالی نگذارند.

در حال حاضر نیز مبلّغان باید به این نكته توجّه داشته باشند كه به صورتهای مختلف می‌توانند به دیگران كمك مالی برسانند. حتی اگر یك شخص، خود یا با كمك دیگران نتواند فقیر و مستمندی را بی نیاز سازد، امّا باید انگیزه آن را داشته باشد تا از ثواب و پاداش الهی برخوردار شود؛ چنان كه امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ لَتَرِدُ عَلَیهِ الْحاجَةُ لأَِخیهِ فَلاتَكُونُ عِنْدَهُ فَیهْتَمُّ بِها قَلْبُهُ، فَیدْخِلُهُ اللّه ُ تَبارَكَ وَتَعالی بِهَمِّهِ الْجَنَّةَ (4)؛ همانا مؤمن حاجتی از برادرش به او می‌رسد كه نمی‌تواند انجام دهد؛ ولی قلبش به آن همّت می‌گمارد. پس خدای تبارك و تعالی او را به سبب همتش به بهشت وارد می‌كند.‌»

بنابراین، آنچه اهمیت دارد، تلاش و اهتمام برای رفع فقر و مستمندی است، هر چند برای عموم مبلّغان امكان كمك مالی فراهم نباشد و یا كمك آنها، اندك و ناچیز باشد. از طرفی باید دانست كه یكی از موانع اساسی تبلیغ و از جمله عوامل مهم فساد، ناهنجاری و انحراف در جامعه، فقر و بی پولی است. چنانچه مبلّغ بتواند با ایجاد مؤسسات خیریه و جذب كمكهای مالی مردم و تشویق ثروتمندان و اغنیا به كمك رسانی و دریافت صدقات و زكاتهای مردم به عده‌ای از فقیران و مستمندان كمك كند، گام مهمی در از بین بردن برخی مفاسد برداشته و موجب گرایش مردم به سوی دین خواهد شد.

عالمان نمونه

ـ در شرح حال آخوند خراسانی آمده است كه با وجود داشتن چنان مقام و منزلتی، تهیدست بود؛ اما با این حال، ماهی ششصد تومان به كسانی كه می‌شناخت و نیازمند بودند، می‌داد و چه بسیار از خانواده‌های محترمی كه به موجب توجّهات این بزرگوار زندگانی خویش را می‌گذراندند و به این لحاظ، عزّت و شئونات اجتماعی شان محفوظ می‌ماند.

ایشان هر وقت به زیارت كربلا می‌رفت، دست كم 150 تا 200 لیره به فقرا و طلاب آنجا می‌پرداخت؛ چنان كه گفته اند هفتصد نفر از فقیران و ناتوانان را همیشه نان می‌داد. (5)

ـ امام خمینی رحمه الله بارها وقتی تلویزیون صحنه‌های دلخراش فقر و محرومیت مردم را نشان می‌داد، گریه می‌كردند.

روزی امام در خصوص اموالی كه از طرف مرحوم پدرشان به ایشان به ارث رسیده بود، طبق نامه‌ای به یكی از علماء نوشتند: «جناب عالی وكیل هستید كه زمینهای متعلّق به اینجانب را... تقسیم كنید بین فقرا و تملیك آنان نمایید... .‌» (6)

ـ پس از آنكه مرحوم میرزا مهدی شیرازی از دنیا رفت، شخصی او را در خواب دید و از وی سؤال كرد: پرارزش‌ترین عمل دنیایی كه ثوابش عاید شما گردید، چیست؟ او فرمود: پربركت‌ترین اعمال به حال من، دستگیری از فقرا بود؛ آن هم فقرایی كه درب منزل آمده و مبلغ ناچیزی را طلب می‌كردند. (7)

ـ عالم بزرگواری نیز ابن فهد حلّی را در خواب دید كه از جایگاه ویژه‌ای در میان علماء و در نزد پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله برخوردار است. وقتی از پیامبر صلی الله علیه و آله از مقام والای ابن فهد پرسید، در جواب شنید كه: «دیگر علماء هنگامی كه فقیر به آنان مراجعه می‌كرد، اگر از مال فقرا نزد ایشان بود به او می‌دادند؛ وگرنه جواب می‌كردند. اما ابن فهد هرگز فقیران و نیازمندان را از خود محروم باز نمی‌گردانید، چنانچه از مال فقرا نزد او نبود، از مال خود می‌داد. این مرتبه را از این كار یافت.‌» (8)

ـ فقیه پارسا آیت اللّه بهاءالدینی رحمه الله بسان پدری مهربان، بیش از چهل سال رهگشای مستمندان و فقرای آبرومند بود. توفیق ارتزاق از خوان سخاوت و صمیمیتش نصیب بسیاری شده بود؛ بدون اینكه آنان حرفی از فقر و ناداری خود بزنند و یا واژه‌ای از درماندگی بر لب بیاورند. دهها سال، افراد صالحی از طرف ایشان، مأمور رسیدگی به فقرای محل و مراجعان محتاج بودند. ایشان به آنها می‌فرمود: «كمكها را در شب انجام دهید و رعایت آبروی افراد را بكنید. به گونه‌ای كمك كنید كه شما را نشناسند. مبادا فردا شما را ببینند و شرمنده و خجالت زده گردند.‌» (9)

ـ در شرح حال عالم وارسته آقا محمدرضا حكیم قمشه‌ای آمده است: «وی مردی به تمام معنا وارسته و عارف مشرب بود... در جوانی ثروتمند بود. در خشكسالی 1288، تمام اموال منقول و غیرمنقول خود را صرف نیازمندان كرد و تا پایان عمر درویشانه زیست.‌» (10)

ـ مرحوم مقدس اردبیلی نیز در گران سالی، تمامی طعامهای خود را با فقیران تقسیم می‌كرد و برای خودش نیز مثل سهم یك فقیر برمی داشت. (11)

ـ آیت اللّه میانجی كارهای مستمرّ و زیادی برای كمك به فقرا انجام می‌دادند. ایشان برای شب عید برنامه‌ای خاص داشتند. عده‌ای به دستور او برای آن شب چیزهایی مثل: كفش و لباس برای بچه‌های فقرا و نیازمندان تدارك می‌دیدند. بودجه آن نیز به سفارش آیت اللّه میانجی از طریق رهبر معظّم انقلاب ارسال می‌شد. هزینه این عمل خداپسندانه در سال اوّل یك میلیون تومان بود و سالهای بعدی اضافه شد تا اینكه به هشت میلیون تومان رسید. با این پولها وسایل زیادی تهیه و به خانواده‌های بی بضاعت داده می‌شد. حتّی به دستور ایشان مقداری كتابهای درسی دوره راهنمایی و دبیرستان تهیه و به دست اهلش رسانده می‌شد. (12)

ـ شیخ اعظم انصاری رحمه الله نیز كمكهای فراوانی به فقیران می‌كردند. بسیاری از فقرا، معاش معین داشتند كه همیشه به صورت سالانه و یا ماهانه به آنان می‌رسید؛ به طوری كه آنها نمی‌دانستند از كجا تأمین می‌شوند. او در شبهای تار و سحرها به درِ خانه فقرا می‌رفت و لباس خود را مبدّل می‌كرد و صورت خود را می‌پوشانید و به هر خانواده‌ای به مقدار احتیاجشان كمك می‌رساند. (13)

ـ دست پر مهر و محبّت و قلب رئوف آیت اللّه كوهستانی، پیوسته در جستجو و تحقیق حال فقرا و مستمندان و گوشه نشینان بود. هر جا فقیری سراغ داشت، از كمك كردن به او دریغ نمی‌ورزید. در كمك و توجّه و عنایت به مستمندان و فقرا دقّتی خاص داشت. در عین محبّت پدرانه و رسیدگی به حال فقرا، سعی می‌كرد به گونه‌ای عمل كند كه آبرو و شخصیت آنان حفظ شود.

شخصی در این باره چنین می‌گوید: «معظم له به بنده دستور فرمودند كه با تفحّص و تحقیق فهرستی از فقراء و مستمندان ـ سادات و غیرسادات ـ به طور جداگانه تهیه نمایم تا كمكهای مناسبی برای هر یك پرداخت شود. معظم له محرمانه به وضع آنان رسیدگی می‌كرد... هیچ گاه سائل را رد نمی‌كرد و در حدّ توان مالی خود، مبلغی را در اختیار سائل قرار می‌داد.‌» (14)

5. یاری مظلومان و ستمدیدگان

یكی از بایستگیهای سلوك اجتماعی مبلّغان و عالمان دینی، یاری و كمك به مظلومان و ستمدیدگان و رفع ظلم و تعدّی از آنها و ایستادگی در برابر ظالمان و ستمگران است. حاكمان ستمگر، صاحبان زر و زور، خوانین محلی و رباخواران، همواره توده‌های محروم و سطح پایین جامعه را مورد تعدّی و ظلم خود قرار می‌دادند و به چپاول و غارت آنها می‌پرداختند و مال و جان و ناموس آنان را بر باد می‌دادند.

در چنین مواردی همه مؤمنان و دینداران باید به پاخیزند و از حق مظلومان و مستضعفان دفاع كنند و داد محرومان و ستمدیدگان را از بیدادگران و چپاول گران بگیرند. ندای جاودانه امیرمؤمنان و یاور مظلومان علی علیه السلام بر تارك تاریخ می‌درخشد و راهنمای جوانمردان است، آنجا كه فرمود: «كُونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا (15)؛ دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید.‌» و یا در فرازی دیگر می‌فرماید: «اَحْسَنُ الْعَدْلِ، نُصْرَةُ الْمَظْلُومِ (16)؛ بهترین عدالت، یاری كردن به مظلوم است.‌» و آن حضرت همچنین فرمود: «اِذا رَأَیتَ مَظْلُوما فَأَعْنِه عَلَی الظّالِمِ (17)؛ هرگاه مظلومی را دیدی، او را در مقابل ستمگر یاری ده.‌»

پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در این باره فرموده است: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظّالِمِ كانَ مَعی فِی الْجَنَّةِ مُصاحِبا (18)؛ كسی كه [حقّ [مظلوم را از ستمگر باز ستاند، همراه من در بهشت خواهد بود.‌»

بر این اساس، وظیفه و مسئولیت دانشمندان و مبلّغان در یاری و حمایت از ستمدیدگان و مظلومان، مخالفت با چپاولگران و اهل جور و ستم و نهی از منكر و افشای چهره ستمگران با كمك مسئولان مربوطه، سنگین‌تر و دشوارتر از سایر اقشار است و این پیمانی است كه خداوند از علماء و دانشمندان گرفته است؛ چنان كه امیرمؤمنان علی علیه السلام می‌فرماید: «ما اَخَذَاللّه ُ عَلَی الْعُلَماءِ اَن لایقارّوا عَلی كِظَّةِ ظالِمٍ وَلاسَغْبِ مَظْلُومٍ (19)؛ پیمانی كه خداوند با عالمان بسته آن است كه در برابر سیری ظالمان و گرسنگی ستمدیدگان تاب نیاورند.‌»

آری، تاریخ تابناك شیعه، همیشه شاهد ظلم ستیزی پیشوایان معصوم و عالمان نستوه و مبارز بوده است و این درسی برای تمامی آزادگان و حق مداران است.

روزی سعد بن قیس همدانی دید كه امام علی علیه السلام در هوای گرم، كنار دیواری ایستاده است. از حضرت پرسید: چرا در این هوای گرم اینجا ایستاده اید؟! امام علیه السلام فرمود: «ما خَرَجْتُ إلاّ لاِءُعینَ مَظْلُوما أوْ أُغیثَ مَلْهُوفا (20)؛ خارج نشدم مگر برای اینكه مظلومی را یاری دهم و گرفتاری را پناهگاه باشم.‌»

عالمان دین و یاری مظلومان

ـ امام خمینی رحمه الله درباره این وظیفه علما و مبلّغان می‌فرماید: «علمای اسلام موظف اند با انحصارطلبی و استفاده‌های نامشروع ستمگران مبارزه كنند و نگذارند عده كثیری گرسنه و محروم باشند و در كنار آنها ستمگران غارتگر و حرام خوار در ناز و نعمت به سر ببرند. امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: من حكومت را به این علت قبول كردم كه خداوند از علمای اسلام تعهّد گرفته و آنها را ملزم كرده كه در مقابل پرخوری و غارتگری ستمگران وگرسنگی محرومان و ستمدیدگان ساكت ننشینند و بی كار نایستند (21)... روحانیت متعهد به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ كرده اند.‌» (22)

ـ درباره عالم والا مقام آیت اللّه سید محمد حسین موسوی درچه‌ای آمده است: «افرادی كه ظلمی به آنها می‌شد و یا حقّی از آنان پایمال می‌گردید و یا مورد ایذاء و اذیت كسی قرار می‌گرفتند و قدرت و توانایی دفع آن ظالم را نداشتند، به حضور وی آمده و اظهار تظلّم می‌كردند. آن مرحوم پس از چند لحظه سكوت و در خود فرو رفتن، سر را بالا می‌كرد و به آن فرد مظلوم می‌گفت: نگران نباش، به زودی مظلومیت تو روشن می‌شود [و اقداماتی برای یاری او انجام می‌داد]. طولی نمی‌كشید كه ستم كننده و یا آن كس كه حقّی را تضییع نموده بود، با بدن لرزان و اشك ریزان، ملتمسانه برای عذرخواهی به پیش مظلوم می‌رفت و مشكل برطرف می‌گردید.» (23)

ـ عالم بزرگوار ملاحسن یزدی كربلایی (از شاگردان آقا سید محمد مجاهد و صاحب تألیفاتی همچون: مهیج الاحزان و اكمال الاصلاح) در زمانی كه در یزد ساكن بود، و به انجام وظایف شرعی و صنفی اشتغال داشت، حاكم جائر و ستمكاری از طرف فتحعلی شاه در یزد حكومت می‌كرد. مردم از ظلم او به ستوه آمده بودند؛ وی به شاه نامه‌ای نوشت و عزل حاكم را درخواست نمود؛ اما شاه به خواست او پاسخ نداد. این عالم دینی، از مردم خواست تا حاكم را اخراج كنند و مردم نیز به این كار اقدام كردند. (24)

ـ یكی از اهالی اصفهان كه به ناحق مورد غضب شاه عباس صفوی قرار گرفته بود، به ناچار به عراق رفت و خود را به مقدّس اردبیلی رساند و از او تقاضای كمك كرد. ایشان تا مظلومیت مرد را دید، درنگ نكرد و قلم و كاغذ مهیا نمود و نوشت: «بانی ملك عاریت، عباس، بداند اگر چه این مرد در اوّل [شاید] ظالم بود، [اكنون [مظلوم می‌نماید. چنانچه از تقصیر او بگذری، شاید حق سبحانه و تعالی از پاره‌ای از تقصیرات تو بگذرد... .‌» شاه عباس نیز به فرموده او عمل كرد و آن مرد را بخشید. (25)

ـ عالم ربّانی حاج آخوند ملاعباس تربتی مرجع تظلّم مردم، و خانه‌اش دادگستری و پناهگاه آنان بود. مردم از دست حكّام و خوانین به او تظلم می‌كردند و او با قدرت معنوی خود، به شكایت آنان رسیدگی می‌كرد.

وقتی كسانی به عنوان تظلّم به نزد او می‌آمدند و از خان محل یا حاكم یا شخص دیگر شكایت داشتند كه به آنها تعدّی كرده و یا كسی را از آنها توقیف كرده، ایشان برای شفاعت و استخلاص شخص یا اشخاص ستمدیده نامه‌ای به آن طرف می‌نوشت و نامه هایش عبارت بود از یك قطعه كاغذ مستطیل كوچك... كه بعد از بسم اللّه الرّحمن الرّحیم چنین می‌نوشت:

«جناب فلان! ان شاءاللّه موفق باشید! فلانی چنین می‌گوید؛ اگر راست است و خدای نخواسته به او تعدّی شده، امید است از مشارالیه رفع تعدّی شود و هرگاه خسارتی به او رسیده جبران گردد. ان شاءاللّه عنداللّه و عندالرسول مثاب و مأجور خواهید بود، عباس.‌» پس از نوشتن این نامه همیشه اشخاصی كه به آنها نامه می‌نوشت ترتیب اثر می‌دادند. (26)

ـ ملاّ احمد نراقی، صاحب معراج السعادة، پس از رسیدن به درجه اجتهاد در كاشان ماندگار شد. حاكم كاشان مردی بدخوی و ستمگر و سبك سر بود. چون مردم از بیدادش به جان آمدند، به آن روحانی پاكدل پناه بردند و از او چاره خواستند. نراقی حاكم را تهدید به بیرون كردن از شهر نمود؛ حاكم از تهدید او خیلی ترسید و فورا نامه‌ای به فتحعلی شاه نوشت و از ملاّ احمد نراقی شكایت كرد. شاه امر به احضار نراقی نمود و چون او به پایتخت رسید و وی را به نزد شاه بردند، فتحعلی شاه سخت به او پرخاش كرد. این عالم وارسته بدون اعتنا به پرخاشها و گفته‌های شاه، در آن شوریده حالی سر به سوی آسمان كرد و دست به دعا برداشت و نالید و گریست و بدون پروا از غضب شاه و درباریان گفت: «پروردگارا! این پادشاه ظالم مردم سوز، حاكمی چون خود ستمگر بر مردمان آزاده و بی آزار كاشان مسلّط كرده و من در مقام امر به معروف و نهی از منكر كه فرمان توست، آن حاكم ظالم را از ستمگری برحذر داشتم و اكنون این شاه بی خبر از روز رستاخیز بر من تغیر می‌كند!.‌»

فتحعلی شاه از گفته‌های نراقی یكّه خورد و از بیم تأثیر دعای آن مجتهد پاك سیرت، سخت در وحشت افتاد و از وی پوزش طلبید. فورا حاكم ستمگر را عزل كرد و كسی را كه نراقی معرفی نمود، به حكومت كاشان فرستاد. (27)

ادامه دارد... .

· پاورقــــــــــــــــــــی

1. وسائل الشیعه، ج2، ص458.

2. تحف العقول، ص136.

3. وسائل الشیعه، ج2، ص522.

4. اصول كافی، ج3، ص281.

5. مرگی در نور، ص400.

6. سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج6.

7. یكصد داستان خواندنی، ص37.

8. بیدارگران اقالیم قبله، ص211.

9. آیت بصیرت، ص46.

10. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص606.

11. ریحانة الادب، ج5، ص368.

12. اسوه پارسایان، ص54.

13. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص81.

14. بر قلّه پارسایی، ص162.

15. نهج البلاغه، نامه 47.

16. غررالحكم، ص446، ح10210.

17. غررالحكم، ص450، ح10364.

18. بحارالانوار، ج75، ص359.

19. نهج البلاغه، خطبه 52.

20. مستدرك الوسائل، ج2، ص409.

21. روحانیت و حوزه‌های علمیه، صص 274 و 279.

22. روحانیت و حوزه‌های علمیه، صص 274 و 279.

23. قصه‌های خواندنی از چهره‌ای ماندنی، ص204.

24. قصص العلما، ص101؛ وفیات العلماء، ص168.

25. آینه اخلاص، ص66

26. فضیلتهای فراموش شده، ص105.

27. قصص العلماء، ص130.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.