زیارت ، تبلیغ و نگرش سازی: گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین آقای عبدالحمید واسطی
نام نشریه: پایگاه تخصصی معارف اهل بیت (ع)
زیارت چه جایگاهی در منظومه فکری شیعه دارد و کدام جای خالی را پر کرده است و در ارتباط با سایر ارکان فکر شیعه چه نقشی دارد؟
اگر موقعیت زیارت، برقراری ارتباط روحی و ادراکی بین زائر و مزور باشد و مزور از جهت روحی و ادراکی به علت احاطهاش در تفکر شیعه انتخاب شده است، زائری که به زیارت حضرت میآید، گرچه ناخودآگاه در فضای حاجتخواهی قرار دارد، اما پشت صحنه حاجتخواهی، توان و تسلط و احاطه وجودی آن مزور بر خواستههای زائر است. بعنی رتبه وجودی مزور را پیشفرض گرفتهایم تا ارتباط روحی با او برقرار کنیم و رشد و ارتقاء وجودی پیدا کنیم.
بسته به فهم و درک زائر که آن نقص و خلاء را در اصل وجودش یا در معنای زندگیش یا در ابدیتاش یا در برطرف شدن حوائج دنیاییاش میبیند، درجات زیارت متفاوت است. با توجه به آنچه از هویت زیارت و وضعیت موجود در زیارت که حاجتخواهی است، این وضعیت موجود را که نامطلوب نیست، اما ایدهآل تعریف شده در روایات که زیارت با معرفت را طلب میکنند هم نیست، انتظاری که از مجموعههای زیارتی میرود این است که زیارت حاجتمحور، تبدیل به زیارت ادراکمحور شود.
ما گاهی این موقعیت را در کلاسها شبیهسازی میکردیم، به این ترتیب که اگر مردم فردا که به طرف حرم میروند، در تمام ورودیهای حرم اطلاعیهای نصب شود که براساس شواهد و قرائن قطعی، احراز شده است که حضرت رضا(ع) فرمودهاند حاجتدهی و درددل کردن تا اطلاع ثانوی تعطیل است! فکر میکنید چه اتفاقی در حرم میافتد؟ آیا باز هم نفوس وارد آن حرم میشوند؟ آیا وقتی با این نوشته مواجه میشوند، یکه میخورند؟ آیا دیگر انگیزهای برای حرم رفتن دارند؟
چندجا که این موضوع آزمایش شد، متوجه شدیم که بیش از نود و چند درصد از زائران، انگیزهشان را برای حرم رفتن از دست دادند و عده قلیلی گفتند که ما با خود حضت کار داریم؛ حاجت بدهند یا ندهند!
مجموعه تبلیغیآموزشی حرم، باید روی این جهت سرمایه گذاری بیشتری بکند؛ چون حاجتخواهی و درددل، انگیزههای درونی بسیار فعال خودش را دارد.
ما از این موقعیت باید بهعنوان یک فرصت استفاده کنیم و زائری را که با یک انگیزه خوب، ولی نه ایدهآل، به حرم میآید، شکار معرفتی کنیم. من همین مطلب را مقدمه قرار بدهم برای آن چهار موردی که در نامهتان منظور فرموده بودید از چهار لایه دستهبندی مفاهیم پایه، تحلیل وضع موجود، راهبردها و ایدهها، که در حقیقت منظورتان از ایدهها باید راهکارها باشد.
چون موضوع اصلی، برنامهریزی تبلیغات حرم هست، پیشنهاد میکنم هویت تبلیغ به عنوان مفهوم پایه قرار بگیرد، هویت تبلیغ مبتنی بر این عبارت کوتاه، ولی شفاف و متمرکز باشد که «تبلیغ مساوی است با نگرشسازی منجر به تصمیم». انتقال یک سری پیامها که هم محتوا و هم روش انتقالشان به گونهای است که باورهایی را در ذهن مخاطب ایجاد کند که آن باور تبدیل به رفتار شود، یعنی در اثر آن، تصمیم گرفته شود.
وضع موجودی که الآن نسبت به این هویت هست، تبلیغ انبوه و صِرف انتقال اطلاعات است؛ نگرشسازی نیست. اطلاعاتی که به صورت مسألهمسأله و گزارهگزاره طرح میشود. البته در طراحیها و کارهایی که تا حالا انجام شده است، زحمات زیادی برای اینکه یک منظومه تبلیغی چیده شود، کشیدهاند که انشاءالله اثرگذار باشد. اما در عینحال، فضای موجود در یک عنوان متمرکز، تبلیغ احساسمحور است. اینها به معنای صفر و صد نیست که همه جا همینگونه است، نه، بنا بر فراوانی مورد مشاهده است. این فراوانی گرفتن هم نه به معنای دقیق کار آماری است؛ بلکه دریافتهای تجربی تکرار شدهای است که خیلی بیضابطه هم نبوده است. نوعی مشاهده خودآگاه نسبت به آن انجام شده است.
در فضای موجود، هم محتوای تبلیغ، هم فضای تبلیغ و هم روش تبلیغ، احساس مخاطب را فعال و شور معنوی ایجاد میکند. البته این بسیار هم لازم و مفید است؛ اما صبحت بر سر ارتقاء است. طبعاً وقتی بخواهیم فضای دیگری را ترسیم کنیم، بایستی وضع مطلوبی تبیین شود که پیشنهاد میشود وضع مطلوب، «تبلیغ تفکرمحور» باشد.
پیشنهاد میکنم این شعارها و کلمات کلیدی، به گردانندگان و مجریان، چه برنامهریز و چه مبلغ، منتقل شود که هدف ما، فعالسازی ادراک زائر است با استفاده از فرصت احساسی که دارد. طبعاً پس از تبیین وضع موجود که تبلیغ احساسمحور است، ترسیم وضع مطلوب که تبلیغ تفکرمحور است، نوبت محور راهبردهاست که چگونه از وضع موجود به سمت وضع مطلوب حرکت کنیم که در یک عبارت متمرکز، پیشنهادم این است که تبلیغ مسألهمحور، راهبرد تبلیغ قرار بگیرد؛ در مقابل تبلیغ موضوع محور.
یعنی احساس، پیشفرض ما برای زائر است و مطلوب ما تفکرمحوری است...
زائر با غلبه احساسی وارد میشود؛ اما خروجی سیستم باید به گونهای باشد که ارتقاء ادراکی پیدا کند. فضای ذهنیاش بازتر شود.
باید تناسبی بین احساس و ادراک برقرار شود؟ غلبه کدامیک مطلوب است؟تفکر باید غلبه پیدا کند.
پس هر دو لازم است؟
بله، شور معنوی موتور محرک است، عشق فعالساز است. اما عقل و ادراک، جهت میدهد و راه را باز میکند. هرکدام بدون دیگری ابتر واقع میشود. در این بحث ادراک و تفکر، یک کلمه کلیدی داشتیم که مهم است. بعضی وقتها افراد فکر میکنند، ادراک و تفکر، مباحث فقط انتزاعی و فلسفی است؛ آن مباحث هم لازم است.
نکته اصلی، نگرشسازی منجر به تصمیم است. زائر بااحساس میآید، اما از حرم که خارج میشود، تغییر میکند؛ این را مکرر از افراد شنیدهایم، بالأخره این یک چاره میخواهد. برنامه این سیستم معنوی، باید به گونهای تنظیم شود که فرد وارد وقتی وارد میشود، ورودش با پای خودش و با نیاز و انگیزه خودش است، یک تصمیم برای تغییر بگیرد. این تغییر گاهی از بد به خوب است و گاهی از خوب به خوبتر است؛ نوعی ارتقاء است، نه صرفا اصلاح.
این ناپایداری به دلیل همان وجه احساسی است؟
بله. تبلیغها اگر موضوعمحور باشند، مثل وضعیت کنونی، موضوعی انتخاب میشود و حول و حوش آن، اطلاعاتی به مخاطب منتقل میشود. اما اگر تبلیغ مسألهمحور شود، میگوییم چه مسألهای داریم که مبتلابه زندگی است و میخواهیم حلاش کنیم. مسأله تشریح میشود، مخاطبان چیزهایی که در نفوسشان هست را بیان میکنند و بالأخره راه چارهای عرضه میشود.
در تبلیغی که ارائه میشود، چه تبلیغ شفاهی، چه مکتوب و چه دیجیتال، فضا باید فضای سؤال و مسأله باشد، نه فضای موضوع. لذا در بحث راهکارها، پیشنهاد میشود که در معاونت تبلیغات، فضاهای فعالسازی تفکر و حل مسأله شکل بگیرد، بحثهای افکارشناسی و رفتارشناسی بصورت عملیاتی مطرح شود؛ البته به همراه جایگزینهایش. مثلا این فکر غلط است و فلان فکر جایگزین آن است. به جای آن، فکر سالم جایگزین میشود. این افکارشناسی و رفتارشناسی به همراه جایگزینهایش، ثمرات معجزهآسا در ایجاد تغییر دارد.
ما تا وقتی کلمات و جملات ائمه، آیات قرآن و هرگونه کلمه و حکمتی را به صورت موضوعمحور طرح میکنیم، که چنین کلامی هست و این حرف گفته شده است، مخاطب پیام فقط در ذهنش یک ثبتی میکند. البته صفر و صد نیست، افراد خاصی ممکن است استفاده بیشتری بکنند؛ اما غلبه با آنها نیست. حالا اگر آن جمله نوشته بشود و نتیجهاش یک جدول عملیاتی باشد؛ مثلا این افکار طبق کلام حضرت، افکار غلط هستند و طبق این کلام، اینها جایگزینهای آن افکار غلط هستند.
مخاطب عام در مقایسههای مصداقی رشد میکند. ذهن در مقایسه رشد میکند و ذهنهای عمومی هم در جایی رشد میکند که دو مصداق را مقایسه کند؛ چه در افکار و چه در رفتار.
میتوان به ارائه برنامههای عملیاتی برای زندگی پرداخت؛ یعنی برنامهریزی برای زندگی. زائر برنامه زندگیاش را در جایی مثل حرم بریزد؛ در حضور مشاور، ولی خودش ترسیم کند که این برنامه راهبردی زندگیاش است، هدف زندگیاش چیست، استراتژیاش چیست و... من یک قالب خام آن را به صورت مکتوب تقدیم میکنم.
به طور کلی، مفهوم پایه، تبلیغ است، تبلیغ هم نگرشسازی منجر به تصمیم است، وضعیت موجود هم تبلیغ احساسمحور است، وضعیت مطلوب هم تبلیغ تفکرمحور است، راهبردمان هم تبلیغ مسألهمحور است و راهکارهایمان هم فعالسازی فضاهای تفکر حل مسأله، افکار و رفتارشناسی عملیاتی با عقاید جایگزین و کارگاههای تدوین برنامه زندگی است.
یک سری اهداف عملیاتی است برای علوم معارف حوزوی که از لابلای آن، نکاتی برای آن مبلغ یا آموزشگر و همینطور خود مخاطب میتوانید بدست بیاورید.
یک بحث هویت مهندسی فرهنگی است که پشت صحنه همین مباحث مطرح شده است.
یک کار نیازسنجی آموزشی دفتر تبلیغات است که برای تعیین جهتگیری نیازها و کارها و آموزشها مناسب است. اینها یک مقدار در فضای تخصصی است؛ اما از محنوای آن، شاید جهتدهیها قابل استفاده باشد.
یک کار هم بالخصوص راجع به خود تبلیغ است و اینکه تبلیغ مسألهمحور و تفکرمحور چگونه شکل میگیرد.
این فرایندی که فرمودید امکان بسط در عمده مخاطبان آستانقدس را دارد؟ یعنی میتواند تمام لایههای سنی، قومیتی، فرهنگی تحصیلات و... را پوشش دهد؟
بله، چون این فرایند یک فرایند آموزشی است و دقیقاً به همان نحوهای که یک فرایند آموزشی به شرط تطبیق بر سطح مخاطب از لحاظ محتوایی دارد، برای تمام سطوح قابلیت پیادهسازی دارد، در فضای آستانقدس هم میتواند اجرایی شود.
این فرایند با فرصتی که زائر دارد همخوان است؟ زائری که در سفر است، شاید گوش شنوایی برای یک کار عمیق نداشته باشد...
کارگاههایی با عنوان نگرشی دیگر به دین در حرم اجرا میشود که میتوان آن را تعمیم داد. تمام حجرههای دورتادور صحنها عملاً تعطیل است یا در آن کارهای اجرایی انجام میشود. اگر تمام حجرهها را برای این منظور اختصاص دهند و بالای سردر یکی مثلا نوشته باشند «در اینجا جهان هستی را تماشا کنید»، سردر یکی دیگر مثلا بنویسند در اینجا معنای زندگی خود را بررسی کنید» یکی دیگر نوشته شود «رفتارهای خود را ارتقاء دهید» و جملاتی از این قبیل... در این صورت آیا این غرفهها از عهده مراجعه کننده برخواهند آمد؟
اولین بار که کارگاه مهدویت طی یک هفته در شب نیمه شعبان طی در داخل صحن برگزار شد، کثرت مراجعهکنندهها گاهی کار را مختل میکرد. زائری که وارد حرم میشود، ابتدا چیزی جز ضریح نمیبیند، پس ابتدا باید برود و تخلیه احساسی و اشباع معنوی شود. از دور ضریح که بیرون میآید، چشم و گوشش باز میشود و به دور و بر نگاه میکند. این دور و بر باید او را صید کند، یعنی همان فضای داخل صحنها. جای دیگری که نیست. بیرون حرم با اقبال زائر مواجه نمیشود. این حجرهها فرصت بینظیری هستند برای فعالسازی فضاهای تفکر.
پس راهکار اجراییاش این است که به متن حرم بیاید و در دسترس زائر باشد...
بله، اطلاعیهها، نمادها و چیزهایی که چشم زائر با اوآنها تلاقی پیدا میکند، باید مسألهمحور باشد نه موضوعمحور. موضوعات همیشه ابهام دارند و تکراری هستند. هر ذهنی با مسائله جذاب صید میشود. زائر وقتی اولین بار به حرم آمد و موقع برگشتن به تور یکی از اینها افتاد، دفعه بعدی که به حرم میآید، حرمش تغییر میکند. میتوان به زائری که سه روز یا یک هفته میآید، برگهای عندالورود داده شود که یک برنامه سه روزه یا پنج روزه منسجم به او پیشنهاد دهد.و حتی می توان به صورت دورهای در نظر گرفت؛ این دفعه که به حرم آمدی این دوره و سال بعد، تکملهاش را میگذرانی. یعنی کاملاً میتوان یک جریان آموزشی مستمر برای ده سال زائری که سالی یکبار حرم میآید در نظر گرفت، با انواع و اقسام برنامهها برای افراد مختلف.
اینها مسأئل و کنجکاویهای همه اقشار است؛ هر کدام به زبان خودشان. بنابراین فضای حرم را میتوان به دانشگاه نگرشسازی تبدیل کرد.
پس یک فرایند ارتقائی هم میشود برایش در نظر گرفت؟ مثلاً برای مجاوری که سالها در حال رفتوآمد به حرم است، با هر بار به حرم رفتن بتواند چیز جدیدی کسب کند...بله همینطور است.
فکر میکنید زیرساختهای چنین کاری مهیاست؟ به ویژه در حوزه منابع انسانی؟
کاری که ما در مؤسسه مطالعات راهبردی در این سه سال پیگیر بودهایم، پاسخ به همین سؤال بوده است. به دنبال تولید بستههای آموزشی و نیز تربیت مربی و استادی که بتواند آن بستهها را تدریس کند. اگر تقدیر خداوند بر بیماری بنده نبود، شاید الآن میشد یک کار انبوه انجام داد؛ ولی این سردرد و ضعف ما را از برنامه عقب انداخت.
دورههای تربیت مربی، دورههای روش تحقیق و دورههای تربیت مبلغ به معنای خاص هم داشتهایم.
مبلغین و مربیانی که بتوانند کارگاههای نگرشی دیگر را اداه کنند و بتوانند نگرشساز باشند. البته در حد توان بوده و تلاش میکنیم چیزهایی که یاد گرفته شده، به قدر توان تقدیم شود و امیدوار هم هستیم که مؤثر باشد.بستر مناسبی برای اجرا و ظهور و بروز این برنامه داشتهاید؟ غیر از مسجد صدیقیها...
در مشهد در دانشگاه فردوسی اجرا شده است. برای دبیرستانها هم اجرا شده است. در حوزه علمیه، کارگاههای تربیت مربیاش را برگزار کردیم. در خارج از مشهد هم، این کار با ستاد توسعه قرآنی کشور گره خورد و در بیست استان برنامهریزی شده است که تا حالا در هشت استان انجام شده است.
در استانها برنامه مستمر است یا مقطعی؟بحث تربیت مربی است به عنوان حلقه اول؛ مربیانی آموزش داده میشوند تا آنها بتوانند کارگاههای نگرشی دیگر را با جزواتی که در اختیارشان قرار میگیرد اجرا کنند. مخاطبان طرح، عموم مردم نیستند، بلکه اعضای مؤسسات و مراکز فرهنگیآموزشی هستند.
فرایندهایی که دیده شده عموماً فارغ از بحث زیارت است. در فضای حرم، فرصتی به نام زیارت هست که شاید بیشتر بشود به آن پرداخت. برای این منظور برنامه خاصی در نظر گرفتهاید؟ کارگاه خاصی با عنوان نگرشی دیگر به زیارت طراحی شده که پس از کارگاه مهدویت طراحی شد. البته در حقیقت، لایه رویی و محصول نهایی است. پشت صحنه آن، بقیه کارگاههاست و این انتظار هست که خود زائر با آن محصول، یعنی کارگاه نگرشی دیگر به زیارت، وارد بقیه مراحل بشود. یعنی تمام اینها را با دید حضرت رضا(ع) به زائر ارائه میکنیم. مثلا نگرش به هستی، با توجه به مسائلی که حضرت در موضوع هستیشناسی دارند. نگرش به زندگی، نگرش به تاریخ و... این مفاهیم، پایه است؛ مسأله باید طرح شود و پاسخ از آن منابع استخراج شود.
اما این مهم است که مسأله برای زائر جذاب باشد و خودش هم درباره آن فکر کند و پاسخ دهد. بعد پاسخ حضرت را با پاسخ خود مقایسه کند.
درباره این موضوعاتی که اینجا طرح شده نیازسنجی هم انجام شده است؟ آیا منطبق بر نیاز زائر است و اگر زائری عناوین آنها را ببیند، جذب آن خواهد شد؟
بله؛ عناوین نباید موضوعمحور باشد. هرچه عنوانها بصورت سوالهای صریح و تعجببرانگیز انتخاب شوند، جاذبه بیشتری خواهند داشت.
فرض کنید در سال دهم پس از ظهور هستیم و همهجا عدالت و امنیت برقرار شده است؛ حالا چه؟ همه چیز تمام است؟یا نه، هدف دیگری داریم؛ عدالت و امنیت فقط یک بستر و ابزار است. فرضا همه راضی باشند و هیچکس فقیر نیست. در این کارگاهها که این را شبیهسازی میکردیم برای بعضی افراد یکدفعه تلنگر بود، چون یک عمر همهاش دنبال این بودند که حضرت میآید و عدالت را برقرار میکند. پاسخ را قرآن داده است: در آیه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ» فلسفه آن را در آخر آیه اینگونه بیان میکند: «یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا» هدف این است که احساس عبودیت و بندگی و احساس حضور خدا در فضای جامعه گسترش عمومی پیدا کند. یعنی بهطور مستمر ارتقاء پیدا بکند؛ یعنی خداافزایی، افزایش احساس حضور خدا در جامعه.
قطعاً بر روی نحوه بستهبندی محصول، چه در آموزش و چه تبلیغات باید کار شود. این عناوینی که انتخاب شده است، عناوین محتوایی است.به نظر میرسد عناوین و محتوا، مقداری در فضای نخبگانی است؛ کلمات و مفاهیمی مثل نگرش یا نگرش سیستمی و...
ما عنوانی به کارگاهها نداده بودیم، خود دستاندرکاران این کار را کرده بودند. حدسم این است که این عنوان برای افراد جاذب بوده و سؤال ایجاد میکرده است.
بک نکته مهم به خصوص در جاهایی که ما با انبوه مراجعهکننده مواجه بودیم مطرح میشده است. هدفگزاری و عملیات ما و در حقیقت مخاطب ما در فضای تحصیلات تکمیلی بوده است؛ به تعبیر شما در فضای نخبگانی است. البته از باب عاجز بودن از سادهسازی محتوا است؛ چون سادهسازی محتوا یک هنر است و این هنر را من ندارم.
ما همیشه دست دراز میکنیم که مثلا فلان مفهوم را چگونه میتوان در یک مسجد بیان کنیم. در جاهای مختلف که صحبت میشد، گاهی این حس به وجود میآمد که فضا نخبگانی است. اما نباید یادمان برود که هرچند درصد فراوانی و آمار نخبگان در فضای مراجعهکنندگان انبوه حرم کم است؛ ولی تعدادش فینفسه زیاد است.از نظر دایره تأثیرگذاری بر جامعه؟
جدا از دایره تأثیر، تعدادشان هم زیاد است، یعنی از این چند میلیون زائر، یک درصدش نخبگان باشند، شما چقدر مخاطب خواهید داشت؟ اگر ده میلیون زائر داشته باشیم، میتوانیم صدهزار نفر مخاطب داشته باشیم.
من این را در فضای حج متوجه شدم. کارگاههای آموزشی حج عمره را طراحی کردیم و به مسئولان پیشنهاد دادیم. میگفتند پیرمرد هفتاد هشتاد ساله بیسواد روستایی چه میفهمد! گفتم چند زائر عمره در سال دارید؟ گفتند یک میلیون و هفتصد نفر؛ چند نفرشان تحصیلات لیسانس به بالا دارند؟ ده درصد، بیست درصد. بیست درصدش چقدر میشود؟ فضای نخبگانی ما این است، کاروانها حداکثر دویست نفرهاند، این تعداد چند کاروان میشود؟ اینقدر زیادند که همینها را هم نمیتوانیم پوشش دهیم!
لذا اگر فقط فضاهای نخبگانی را هم در برنامههای ارتقائی نظر بگیرید و یک برنامه موازی هم برای فضای عمومی در نظر بگیریم، باز هم مؤثر است.
ایده خاصی برای آن برنامه عمومی دارید؟
به نظرم همین برنامه ارتقائی میتواند سادهسازی شود. ببینید مکانیزمش مهم است؛ در دستورالعملهای اصلی روایات دائم گفته میشود که سطح ادراک فرد باید ارتقاء یابد، خطاب هم عمومی است؛ البته هر کسی به حسب خودش. این وظیفه مجموعههای آموزشی است.میشود گفت محوریت فعالیت حرم باید یک کار علی فراگیر باشد؟
بله، تبلیغ آموزشی، تبلیغ مسألهمحور و تفکرمحور
بسط این مفاهیم در فضای عمومی حرم چگونه ممکن میشود؟ یعنی فضاها مجزا نشود به یک بخشی که مثلاً بخش علمی و تبلیغی است و بخشهای دیگر هم کار خودشان را بکنند؛ فضای بصری، فضای مدیریتی، تعامل با زائر و از این قبیل...
چیزی که من میتوانستم شبیهسازی بکنم همین بود که یکی از تصویرهای قابل تصورش همین بود که تمام حجرهها و شبستانهای دور صحنها، هر کدام دروازه ورود به یک فضای معرفتی باشد. یک قسمت مخصوص بچهها، یک قسمت مخصوص بانوان و... . زائر عناوینی را میبیند و وارد آن فضا میشود و به اندازه خودش بهره میگیرد.
چگونه میتوان از سیره حضرت رضا(ع) به عنوان یک فرصت، در فضای فرهنگی و مدیریتی حرم استفاده کرد؟
تمام این مکانیسم و محورهایی که عرض کردم را میتوانید بر اساس سخنان و رفتارهای حضرت، محتواسازی کنید. سیره و گفتارهای حضرت، محتوای همین دورههاست. این قابل انتقال به سایر مشاهد و حرم سایر ائمه نیز هست. در تمام حرمها، کربلا، نجف و... دقیقا میشود محتوایی متناسب با رفتار و گفتار همان امام ایجاد کرد.
به نظر میرسد بین حوزه علمیه و حرم مطهر، ارتباط تعریفشدهای وجود ندارد. به نظر شما چطور میشود از ظرفیت حوزه علمیه مشهد استفاده کرد؟
معاونت تبلیغات میتواند این کار را به عنوان یک پروژه تعریف کند و فراخوان بدهد. در کنار بنیاد پژوهشها و دانشگاه رضوی که جزء حرم هستند، این فراخوان را به خوزه علمیه هم بدهند. در چنین موقعیتی که فرصت ایجاد شود حوزه فعال میشود. اما اگر کاری که میخواهد انجام شود، به زیرمجموعههای آستانقدس ارجاع داده شود، حوزه همیشه کنار میماند. اگر به حوزه ارجاع داده شود و کاری انجام ندهد، آنهایی که سفارش دادهاند عذر خواهند داشت و گرنه تا ارجاع نشود نمیتوان قضاوت کرد.
این کار مدل مدیریتی خاصی را میطلبد؟
باید به همه فراخوان داد و هرکدام بهتر بود، همان انجام دهد.و به نوعی برونسپاری انجام شود...
بله، البته نه صرفا برونسپاری؛ میتواند شامل مؤسسات بیرونی و درونی آستان قدس باشد.سری مفاهیمی مثل زیارت، شفاعت، توسل و... که تا حدودی خاص شیعه است و شاید بتوان گفت شیعه با آنها شناخته میشود. این مفاهیم ممکن است دچار بدفهمی شود و باعث یک سری واکنشهایی شود. چگونه میتوان این ها را در حرم مدیریت کرد؟
البته فضای عمومی را با سیاستهای کلی در این جهت آمادهسازی کردهاند. موارد خاصی که تحریک غیرشیعه را ایجاد کند دیده نمیشود. باید مدیریت مصداقی داشت که اگر مواردی پیش بیاید، برخورد شود.
هوشمندی به این است که طوری رفتار کنید که طرف مقابل احساس کند دارید در زمین او بازی میکنید، ولی پس از مدتی ببیند که در میدان شماست.
برای برنامههای جشن و شادی و استانداردی که باید در حرم داشته باشند، ایده خاصی دارید؟
اگر غم و شادی زیرمجموعهای از احساسات هستند و اگر فعالیتهای احساسمحور باید سمتوسوی ادراکمحوری بگیرد، برای اینکه خروجی آن، رشد وجودی افراد باشد، جمع این دو باید به گونهای باشد که در محتوای جشنها و شادیها، از عملیات مسألهمحور استفاده شود. مسألهمحوری هم در سخنرانی و هم در مدیحه و نوحه لازم است. اشعاری که در مدایح و نوحهها خوانده میشود، در عین اینکه عظمت و مظلومیت را به تصویر میکشد، حتماً باید کدها و نمادهای معرفتی و ادراکی هم داشته باشد. گاهی اشعار برخی شعرایی که نگاههای معرفتی داشتند نیاز به تدریس دارد تا تبیین شود. در فضای عمومی مقصود این است که معرفت لازم به امام در عین شور عظمت در مدیحه و شور مظلومیت در نوحه ایجاد شود و ارتقاء و گسترش ادراکی نسبت به آن امام هم اتفاق بیافتد. اگر در جایی هم این اشعار لازم است، باید توسط آستانقدس سفارش داده شود. شعرای توانمند را شناسایی کنند و به صورت پروژهای به آنها بدهند که مثلا اشعاری با این خصوصیات را میخواهیم.نوعی هنر سفارشی!؟هنر سفارشی در جایی است که منافع فرد یا جمعی توسط صحنهپردازیهای هنرمند تأمین شود. ولی ملاکهایی را داریم که بر اساس آن میتوانیم نیاز جامعه را تشخیص دهیم، مثلا جامعه ما نیاز به کنترل غضب دارد، میتوانیم برای حل آن، برنامهسازی کنیم.
به نظر شما برگزاری نماز واحد در حرم مطلوبیت دارد؟ و اگر دارد راهکار خاصی برای ان پیشنهاد میکنید؟
بنابر آنچه در منابع ماست، اصل بر واحد بودن است، مگر در موارد خاص. اگر چنین باشد، مدیریت تبلیغات حرم، به سمت وحدت هرچه بیشتر نمازها حرکت کند. اگر جایی اقتضای فیزیکی ندارد، میتوانند معماری را تغییر دهند. اما اگر در جایی به هر دلیلی امکان آن وجود ندارد، نماز جداگانه خوانده شود و البته اطلاعرسانی هم بشود که بهخاطر این دلایل نماز جدا برگزار میشود.
مستحضر هستید که رشد بیسابقهای در زوار خارجی داشتهایم. برای استفاده از این فرصت در صدور انقلاب و اشاعه اسلام ناب چه میتوان کرد؟
مبتنی بر آنچه که عرض کردم، آن چیزی که توجه انسانها را جلب میکند، همراه با فعال کردن تفکر و باقی ماندن این اثر کنجکاوی، ایجاد جدولهای تطبیقی است. شما وقتی به این فرد یک بروشور میدهید که پشت سر هم نوشته دارد، چون مردم به این نوشتهها عادت کردهاند، حساسیت خودش را از دست داده است؛ عموما هم حوصله مطالعه ندارند. اما میتوان در آن برگه یا در گفتگو و تعاملی که میخواهیم با آنها برقرار کنیم، به سمت مسئلهمحوری برویم. مثلا بگوییم فلان مسئله در دنیا مطرح است، و نظریات و تقریرات مکاتب و مذاهب مختلف را ارائه کنیم.
یعنی امکان مقایسه فراهم شود؟
بله، اما مقایسهای در پاسخ به یک مسئله، نه موضوع. جامعه بالأخره باید مدیریت شود، بر اساس نظر خدا اداره شود یا مردم؟ برای به دست آوردن نظر خدا خودمان باید اقدام کنیم یا نیاز به تخصص است؟ یا مدل مدیریت جامعه بر اساس تفکرات مختلف و از جمله شیعه نشان داده شود و اینکه در هر کدام از این مدلها چه آثاری دارد. قضاوتش با شما.
اگر اینها در فضایی باشد که زائر فرصت توقف و تفکر بر روی آنها داشته باشد بهتر است، وگرنه این محصولات را با خود ببرد. وقتی ذهن به مقایسه میافتد، نمیتواند جلوی فعال شدن ذهنش را بگیرد؛ ناخودآگاه فکر میکند.
افزودن دیدگاه جدید