رفتن به محتوای اصلی
یادداشت تبلیغی؛

«سیمای حکومت امام امیرالمومنین علی علیه السلام»

تاریخ انتشار:
نخستین خصیصه حکومت امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام «مشروعیت الهی» و «مقبولیت مردمی» است که حکومت حضرت را سرآمد همه حکومت ها و الگو برای یک حکومت دینی قرار داد.
«سیمای حکومت امام امیرالمومنین علی علیه السلام»

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ«سیمای حکومت امام امیرالمومنین علی علیه السلام»

مجموعه یادداشت ها «تحلیل سیره نظری و عملی امام امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه»| قسمت دوم

نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»

*******

دومین موضوع کاربردی و عملی، و اسوه ای در نهج البلاغه که نیازمند به تحلیل جامع است و با این تحلیل است که می توان به سبک و سیره سیاسی امام علی علیه السلام معرفت و شناخت پیدا کرد خصیصه های حکومت پنج ساله امام علیه السلام در کوفه است. از همین رو با استناد به خطبه و نامه های نهج البلاغه به تفسیر و تحلیل اجمالی خصیصه ها ی سیمای حکومت امام علیه السلام خواهیم پرداخت.

*******

نخستین خصیصه حکومت امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام «مشروعیت الهی» و «مقبولیت مردمی» است که حکومت حضرت را سرآمد همه حکومت ها و الگو برای یک حکومت دینی قرار داد، چراکه از یک طرف در سال یازدهم هجرت و به هنگام بازگشت از حجه الوداع به امر الهی و نزول آیه 76 سوره مائده «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» پیامبر گرامی در جمع صدهزار حج گزار با ایراد خطبه طولانی با بیان: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ :هر که من مولا و فرمانروای اویم علی مولای او است»

و امر به بیعت مردم با امام علی علیه السلام وی را نصب به مقام ولایت و امامت نمود و مشروعیت الهی آسمانی ولایت حضرت تثبیت شد، هرچند پس از هفتاد روز پس از واقعه در بیست و هشت صفر سال یازدهم هجرت و به هنگام روز رحلت رسول گرامی اسلام به دلیل توطئه ای که در سقیفه بنی ساعد توسط عده ای از مهاجر و انصار انجام گرفت به مدت بیست و پنج سال امت اسلامی از حکومت امام علی علیه السلام محروم ماندند ولی این توطئه موجب نشد که امام مشروعیت زمامداری و رهبری را از دست بدهد، چراکه مقام ولایت و امامت عرشی و آسمانی و الهی بود اقبال و عدم اقبال امت تاثیری در مشروعیت نداشت، آنچه مهم بود این است که پس از قتل عثمان بن عفان خلیفه سوم بدون اینکه امام قدمی برای زمامداری بردارد عده ای از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان مبارز مانند عمار یاسر، ابوایوب انصاری، ابوهیثم بن تیهان، مالک اشتر، خزیمة بن ثابت، رفاعة بن رافع و مالک بن عجلان در میان مردم از شایستگی‌ها و فضایل امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام داد سخن داده و مردم را یکپارچه به سوی خانه حضرت علی علیه‌السلام به راه انداختند و از آن حضرت، مصرّانه درخواست پذیرش خلافت اسلامی را نمودند، و امام علیه السلام در خطبه 229 نهج البلاغه در رو آوردن مردم به خانه اش در پذیرش حکومت این چنین توصیف می کند:.

«وَ بَسَطْتُمْ يَدِي فَكَفَفْتُهَا وَ مَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا ثُمَّ تَدَاكَكْتُمْ عَلَيَّ تَدَاكَّ اَلْإِبِلِ اَلْهِيمِ عَلَى حِيَاضِهَا يَوْمَ وِرْدِهَا: و دستم را گشوديد، بازش داشتم، و آن را كشيديد، نگاهش داشتم، سپس بر من هجوم آورديد همچون شتران تشنه كه روز آب خوردن به آبگيرهاى خود در آيند و دوش و بر هم را سايند»

«حَتَّى اِنْقَطَعَتِ اَلنَّعْلُ وَ سَقَطَ اَلرِّدَاءُ وَ وُطِئَ اَلضَّعِيفُ وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ اَلنَّاسِ بِبَيْعَتِهِمْ إِيَّايَ أَنِ اِبْتَهَجَ بِهَا اَلصَّغِيرُ وَ هَدَجَ إِلَيْهَا اَلْكَبِيرُ وَ تَحَامَلَ نَحْوَهَا اَلْعَلِيلُ وَ حَسَرَتْ إِلَيْهَا اَلْكِعَابُ: چندان كه از هجوم مردمان بند پاى افزار بريد وردا افتاد، و ناتوان پامال گرديد. و خشنودى مردم در بيعت من بدانجا رسيد كه خردسال شادمان شد و سالخورده لرزان لرزان بدانجا روان، و بيمار براى بيعت خود را بر پا مى‌داشت، و دختران جوان براى ديدن آن منظره سر برهنه دوان»

بنابراين اگر ما فرض را بر لزوم انتخاب از سوى مردم و تکيه بر آراى آن ها بگذاريم و آن را دموکراسى اسلامى بناميم، قاطعانه باید گفت هیچ یک از خلفای بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از چنین مقبولیت برخوردار نبودند که مردم به سمت بیعت با حاکم مورد نظر خود بروند و این چنین درخواست پذیرش زمامداری از وی داشته باشند و این خصیصه استثنایی حکومت امام علی علیه السلام است و ديگران از چنين آرايى محروم بودند.

*******

دومین خصیصه حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام «عدالت خواهی» است، به این معنا امام علیه السلام در پنج سال از حکومت خویش تمام سعی و تلاش برآن بود «قسط و عدل» را که سرلوحه نهضت انبیاء ازجمله رسول الله صلی الله علیه وآله بوده است که در آیه 25 سوره حدید به آن تصریح شده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ:همانا ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو [ی تشخیص حق از باطل] نازل کردیم تا مردم به عدالت بر خیزند، و آهن را که در آن برای مردم قوت و نیرویی سخت و سودهایی است، فرود آوردیم و تا خدا مشخص بدارد چه کسانی او و پیامبرانش را در غیاب پیامبران یاری می دهند؛ یقیناً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است» و جامعه اسلامی پس از رحلت رسول خدا از آن فاصله گرفته بود، به جای اصلی خودش برگرداند از همین رو در خطبه سوم نهج البلاغه موسوم به خطبه شقشقیه می فرمایند من از این جهت و با این غرض و هدف زمام حکومت را به عهده گرفتم تا حق را به صاحبان حق برگردانم.

«اَما وَ الَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَاَ النَّسَمَةَ، لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ، وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ الل‍هُ عَلَی الْعُلَماءِ اَنْ لایقارُّوا عَلی کِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم، لاَلْقَیتُ حَبْلَها عَلی غارِبِها، وَ لَسَقَیتُ آخِرَها بِکَاْسِ اَوَّلِها:هان! به خدایی که دانه را شکافت، و انسان را بهوجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور نبود، و اگر نبود عهدی که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند، دهنه شتر حکومت را بر کوهانش می‌انداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب می‌کردم»

همچنین در خطبه 15نهج البلاغه می فرماید: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ: به خدا قسم اگر آن املاك را بيابم به مسلمين بر مى‏گردانم گر چه مهريه زنان شده باشد، يا با آن كنيزها خريده باشند. زيرا گشايش امور با عدالت است، كسى كه عدالت او را در مضيقه اندازد ظلم و ستم مضيقه بيشترى براى او ايجاد مى‏كند»

چراکه دردوره خلافت عثمان ابن عفان ویژه خوران تا جایی می توانستند از بیت المال مسلمین و از حق محرومین و پابرهنگان آلاف والوف تهیه کرده و برای خود ثروت غیر مشروع انباشته کرده بودند و گدایان دیروز زراندوزان امروز شده بودند.

از همین رو در صحیح بخارى- کتاب الجهاد باب ج 5 ص 21 در میزان ثروت باد آورده زبیربن عوام آمده است :«11 خانه از وى در مدینه بر جاى ماند و 2 خانه در بصره و یک خانه در کوفه و یکى در مصر، و چهار زن داشت که پس از کنار گذاشتن ثلث ما ترک او، به هر یک از ایشان یک میلیون و دویست هزار سکه سهم الارث رسید و به گفته ى بخارى همه ى مالش پنجاه میلیون و دویست هزار بود.»

و همچنین در مقدار ثروت نامشروع طلحه بن عبید اللّه تیمى آمده است: « خانه اى در کوفه ساخت که در کناس به نام دار الطلحتین معروف بود و غله ى او از عراق، روزانه هزار دینار طلا- و گویند بیش از این‏ها- می ارزید و در ناحیه ى سرات بیش از اینها که گفتیم داشت و خانه اى در مدینه بر افراشت که آن را با آجر و گچ و چوب درخت ساج هندى بساخت.
محمد بن ابراهیم گفت: در آمد طلحه از غلات عراق میان 400 تا 500 هزار بود و از غلات سرات ده هزار دینار- یا کمتر یا بیشتر-
سفیان بن عیینه گفت: غله ى روزانه ى او هزار وافى (هم ارز با دینار طلا) می ارزید و موسى بن طلحه گفت: که او 2200000 درهم و 200000 دینار طلا بر جاى گذاشت و مال او همچنان انبوه می گردید.
ابراهیم بن محمد بن طلحه گفت: بهاى آنچه طلحه به جا گذاشت- از آب و ملک و اموال و زر و سیم- به 30000000 درهم می رسید که 2200000 درهم 200000 دینار آن پول بود و بقیه کالا.
سعدى مادر یحیى بن طلحه گفت: طلحه در حالى مرد که در دست خزانه دارش 2200000 بود و آب و ملک و اصله ى درخت‏هاى او را 30000000 درهم قیمت گذاشتند.
و عمرو بن عاص گفت: طلحه به اندازه ى صد پوست گاو پر از طلاهاى بسیار بر جاى گذاشت که در هر یک از آن صد- تا یک صد پیمانه- پر از طلا و نقره جاى داشت و به گزارش ابن عبد ربه از داستان خشنى: در میان ما ترک او سیصد پوست گاو پر از طلا و نقره یافتند.
و به گفته ى ابن جوزى: طلحه 300 شتر بار طلا بر جا گذاشت.
و به گزارش بلاذرى از طریق موسى بن طلحه، عثمان در روزگار خلافتش 200000 دینار طلا به طلحه داد.: طبقات ابن سعد 3/158 چاپ لیدن، انساب بلاذرى 5/7، مروج الذهب 1/434، عقد الفرید 2/279، الریاض النضرة 2/258، دول الاسلام از ذهبى 1/18»

هزینه تصمیم قاطعانه در اجرای عدالت امام علی علیه السلام در بازگرداندن بیت المال جنگ جمل و صفین توسط همین مفسدان اقتصادی بود چراکه امام علیه در گفتگو ی مستقیم از طلحه و زبیر به دلیل مخالفت آنان با حکومت نو پایش پرسید:« قالا خلافك عمر بن الخطاب فی القسم أنك جعلت حقنا فی القسم كحق غيرنا و سويت بيننا و بين من لا يماثلنا فيما أفاء الله تعالى علينا بأسيافنا و رماحنا و أوجفنا عليه بخيلنا و رجلنا و ظهرت عليه دعوتنا و أخذناه قسرا قهرا ممن لا يرى الإسلام إلا كره: پس از چه كار من ناخشنوديد كه به مخالفت با من تصميم گرفته‏ايد؟» گفتند: «آرى،مخالفت تو با سيره عمر بن خطاب در تقسيم اموال، زيرا تو حق ما را در تقسيم اموال همانند حق ديگران قرار دادى و در اموالى كه خداوند به سبب شمشيرها و نيزه‏هاى ما به مسلمانان بخشيده ما و كسانى را كه همانند ما نيستند برابر كردى در حالى كه ما سواره و پياده بر آن [زمين‏ها] تاختيم تا دعوت ما بر آنها آشكار شد و آن اموال را به قهر و اجبار از كسانى گرفتيم كه جز به اجبار اسلام را نپذيرفتند»

امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: «أَمَّا الْقَسْمُ وَ الْأُسْوَةُ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ فِيهِ بَادِئَ بَدْءٍ قَدْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا رَسُولَ اللَّهِ ص يَحْكُمُ بِذَلِكَ وَ كِتَابُ اللَّهِ نَاطِقٌ بِهِ وَ هُوَ الْكِتَابُ الَّذِی لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ وَ أَمَّا قَوْلُكُمَا جَعَلْتَ فَيْئَنَا وَ مَا أَفَاءَتْهُ سُيُوفُنَا وَ رِمَاحُنَا سَوَاءً بَيْنَنَا وَ بَيْنَ غَيْرِنَا فَقَدِيماً سَبَقَ إِلَى الْإِسْلَامِ قَوْمٌ وَ نَصَرُوهُ بِسُيُوفِهِمْ وَ رِمَاحِهِمْ فَلَمْ يُفَضِّلْهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی الْقَسْمِ وَ لَا آثَرَهُمْ بِالسَّبْقِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُوَفٍّ السَّابِقَ وَ الْمُجَاهِدَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَالَهُمْ وَ لَيْسَ لَكُمَا وَ اللَّهِ عِنْدِی وَ لَا لِغَيْرِكُمَا إِلَّا هَذَا:اما در تقسيم اموال من اولين كسى نبودم كه چنين حكم كردم من و شما شاهد بوديم كه رسول خدا اين گونه حكم كرد و كتاب خدا نيز گوياى همين است كتابى كه «باطل از روبرو و از پشت به آن وارد نمى‏شود و فرستاده شده از جانب خداوند حكيم و ستوده است». و اين كه گفتيد:«فى‏ء و غنايمى را كه ما با شمشيرها و نيزه‏هايمان گرفتيم ميان ما و ديگران مساوى قرار دادى» پيش از اين گروهى در اسلام پيشى گرفتند و باشمشيرها و نيزه‏هايشان آن را يارى كردند ولى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم در تقسيم غنايم آنها را برترى نداد و به سبب سبقتشان در اسلام غنايم را به آنها اختصاص نداد، و خداوند سبحان در روز قيامت حق پيشى گيرندگان در اسلام و مجاهدان را بطور كامل خواهد داد. به خدا سوگند درنزد من براى شما و ديگران جز اين چيزى نيست: شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید معتزلی ج ۷ ص ۳۹؛بحار الانوار،علامه مجلسی ج ۳۲ ص ۲۲».

در ادامه همین عدالت خواهی و مبارزه با مفسدان اقتصادی و اشراف گرایی هنگامی که گزارش فساد و اختلاس 30هزار درهمی منذر بن جارود عبدی یکی از کارگزاران آن حضرت به ایشان رسید، او را عزل کرد، سی‌هزار درهم را پس گرفت و به او نوشت: «شایستگی این را نداری که در جمع آوری بیت المال به تو اعتماد شود»(نهج‌البلاغه - نامه 71) و یا آن بزرگوار در فرمانی به مالك اشتر می‌فرماید: «ثمّ تفقّد أعمالهم و ابْعَثِ العیونَ :- با فرستادن مأموران مخفی مواظب كارگزاران خود باش، چنانچه یكی از آنان، دست به خیانتی زد، بدون تأخیر،خیانتكار را كیفرده، آنگاه وی را در مقام خواری و مذلت بنشان و داغ خیانت بر پیشانی او بگذار و طوق رسوایی بر گردنش بیفكن!».نامه‌های فراوانی از علی(ع) در نهج البلاغه وجود دارد که در آنها به کارگزارانش که در معرض اتهام حیف و میل بیت المال بودند، نوشته: « تو در نزد من خوار و زبون و کم ارزش و بی‌مقدار خواهی شد.»(نامه 43) و «چنان برتو سخت می‌گیرم که در زندگی حقیر و ضعیف شوی» (نامه 20) ماجرای گذاشتن آتش گداخته در دست برادرش عقیل برای درخواست اندکی ناچیز از بیت المال، بیش از حقش، و ماجرای برخورد با علی ابن رافع که گردن بندی از بیت المال به دخترش به امانت داده بود، نیاز به توضیح ندارد.

برای اینکه مبادا نظام جمهوری اسلامی ایران دچار سرنوشت اشرافی‌گری مانند بعد از رحلت رسول خدا نشود رهبر معظم انقلاب اسلامی آیه الله خامنه ای به مسئولان کارگزاران هشدار دادند و فرمودند: « جلوی این فسادها و این زیاده خواهی ها و زیاده‌خوری‌ها و این حقوقهای گزاف را بگیرید، بایستی فراگیر و دنبال شود، باید رها نشود. جلوی اشرافی‌گری باید گرفته بشود- ۱۳۹۵/۰۵/۱۱».

و همچنین رهبر معظم انقلاب فرمودند: «مگرمردم کورند؟. آقایان! مگر مردم نمى‌بینند که ما چگونه زندگى مى‌کنیم؟ نمى‌شود ما در زندگى مادّى مثل حیوان بچریم و بغلتیم ... مثل اشراف عروسى بگیریم، مثل اشراف خانه درست کنیم! از آیه «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا:» بترسیم. اندازه نگه‌ دارید. اینها ما را از مردم دور مى‌کند. مردم رودربایستى ندارند؛ خدا هم با کسى رودربایستى ندارد-۲۳ مرداد۱۳۷۰».

و همین خصیصه استثنایی حکومت امام علی علیه السلام موجب شد که نه تنها گذشت زمان نتواند نام و یادش را دفن کند بلکه هرچه از زمان می گذرد یادش و نامش زنده تر و کانون توجه همه عدالت خواهان از هر کیش و مذهب قرار می گیرد و آرزوی چنین حکومتی را می نمایند.

افزودن دیدگاه جدید

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.