دوره آموزشی انتقال تجارب تبلیغی

متن کامل بیانات حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین گنجی(2)

تاریخ انتشار:
يك مبلغ شغلش بت‌شكني است مي‌خواهد بت‌ها را درهم بشكند؛ فضايل اخلاقي، خدا، زيبايي‌ها، اهلبيت جايگزين آن بت‌ها بشوند. بت‌ها را از بين ببرد.
حجت الاسلام والمسلمین گنجی

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ثم الصلاة و السلام علي سيدالانبياء والمرسلين وافضل السُفَراءِ المقربين و حبيب اله العالمين اباالقاسم محمد صلي الله عليه و آله المعصومين الطاهرين الانجبين سيما علي مولانا بقية الله في الارضين روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه و لعن الدائم علي اعدائهم الي يوم القاء و بعد فقال الله الحكيم في كتاب الكريم: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ»[1]

 قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (ع)‏: «وَجَدْتُ‏ عِلْمَ‏ النَّاسِ‏ فِي‏ أَرْبَعٍ‏ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دِينِكَ»[2]

خداي منان همة ما را جزو عارفان و والهان حضرت باب الحوائج الي الله امام موسي بن جعفر (ع) و از منتظران حضرت ولي الله اعظم قرار بدهد صلواتي عنايت بفرماييد.

بنا شد كه مقداري در ارتباط با تجربة تبليغي مطالبي را تقديم حضورتان كنيم.

يك ويژگي بسيار زيبا و مهمي كه يك مبلغ و گوينده بايد داشته باشد اين است يك مصداق در حد خودش براي اين آيه كريمه قرآني كه خواندم «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ» خوب گوينده گان همه را به خدا بايد دعوت بكند بعضي‌ها به خودشان دعوت مي‌كنند چه قدر بد است چه قدر زشت است دعوت به شرك دعوت به بت، طلبه‌ها بت‌شكن هستند تبليغ مي‌رويم تا بت‌هاي مردم را در هم بشكنيم، بتِ نفس‌شان را، بتِ شهوت‌شان را، بتِ تعلقات و وابستگي‌هايشان را، بتِ پرخوري‌يشان را، بتِ پرگويي‌شان را، به تعبير زيباي استادِ ما برجسته‌ترين شاگرد جناب شيخ رجبعلي خياط مرحوم مي‌فرمايد شكم و بالاي شكم زير شكم البته منبر نمي‌شود بالاي منبر اين را گفت عبارت‌ها را بايستي يك مقدار تغيير داد ممكن است بعضي‌ها خوششان نيايد بعضي‌ها بخندند و امثال اينها كه رسول خدا (ص) فرمود: « مَنْ‏ وُقِيَ‏ شَرَّ قَبْقَبِهِ‏ وَ لَقْلَقِهِ‏ وَ ذَبْذَبِهِ‏ فَقَدْ وُقِيَ‏ الشَّرَّ كُلَّهُ» هر كه بدي زبان (لقلق) بدي شكم (دبدبش) قُرقُر مي‌كند. مي‌گويد: گرسنه‌ام است. سيرم بكن. و بدي فرج و شهوت را حفظ بكند از همة بدي‌ها محفوظ مانده است.

يك مبلغ شغلش بت‌شكني است مي‌خواهد بت‌ها را درهم بشكند؛ فضايل اخلاقي، خدا، زيبايي‌ها، اهلبيت جايگزين آن بت‌ها بشوند. بت‌ها را از بين ببرد.

حالا انسان تبليغ رفت و خودش هم بت شد براي مردم چنان از خود گفت چنان متكبرانه برخورد كرد پرستيژ قلابي و كذايي خوب رفتيم بت‌ها را بشكنيم 90 تا بت داشتند شد 91 ما هم براي آنها بت شديم يك بيرق و پرچمي و علمي زير علم و پرچم ما شروع كنند به سينه زدن  و امثال اينها.

ما كه مي‌خواهيم بت‌شكني بكنيم به سه گروهي از مردم برخورد و مواجه مي‌شويم.

1ـ كساني هستند اهل حكمت هستند، اهل استدلال، اهل مطالعه، كتاب و تفسير مي‌خوانند گاهي روايات را ديده‌اند قشر علما و معلم و دانشجو بالاخره فرهنگي هستند كه بنده به نحو اقتضا عرض مي‌كنم.

2ـ عوام هستند، مردم سر وساده پاك‌دل هستند اين‌ها نيازمند به موعظه هستند آيات را روان برايشان بگوييم روايات را روان برايشان بگوييم. حكايات خيلي تأثيرگذار است در وجود اينها، زياد نه، اگر زياد گفتيم ملال‌آور است.حكايت به اندازه اما اولش آيات بعد روايات آنگاه حكايات و ضرب‌المثل‌ها برايشان عنوان را مطرح مي‌كنيم.

3ـ اهل جدل هستند. نمي‌خواهند زير بار بروند مقابله مي‌كنند با افراد. من يادم است اولين باري كه تبليغ رفتم يك عصر و زماني بود يك مقدار منافقين آن وقت مي‌گفتند بِهشان مجاهدين خلق سر و صدايي داشتند بيا و بروي داشتند با طلبه‌ها در مي‌افتادند من هم يك خورده كارم اين بود به ميانشان مي‌رفتيم باهاشان بحث مي‌كرديم جالب است يك شبي از شبها خواب ديدم تخته هوا مي‌كنم بعد تمام مردم هم جمع شده‌اند تخته‌ها را تماشا مي‌كنند هي به همديگر مي‌گويند اين تخته‌ها را نگاه بكن يك هم‌حجره‌اي داشتم الآن فقيه است ايشان در تعبير خواب يد طولايي دارد و داشت فوق‌العاده بود مي‌زد توي خال برايش تعريف كردم همچين خوابي ديده‌ام رفيق! اوايل بود هنوز هم ازدواج نكرده بودم مجرد بودم بلافاصله گفت تو منافقين را رسوا مي‌كني مردم هم همه به تماشاي رسوايي منافقين مي‌نشينند. مي‌فهمند و روشن مي‌شوند. گفتم از كجاي اين خواب تو فهميدي من از استاد مرحوم حامد سؤال كردم دانه، دانه آقا ببخشيد چگونه اين خواب را شما تعبير كرديد مثلاً‌ اوايل بود مشهد بودم، نه جا داشتم نه پول داشتم نه مي‌توانستم برگردم قم مانده بودم هاج و واج  مي‌رفتم باغ رضوان قبرستان بود آنجا مي‌خوابيدم دم يكي از اين حجره‌هاي مرده‌ها ـ نگوييد نمي‌ترسيدي ـ چاره‌اي نداشتم.

بعد شبي خواب ديدم الاغي با بارش دارد مي‌آيد گرفتمش به ايشان گفتم ببخشيد همچين خوابي ديده‌ام فرمود رزق و روزي حلال به اين زودي‌ها برايت مي‌رسد آن هم خيلي جالب كه رسيد كه داستان مفصلي دارد.گفتم آقا شما از كجا فهميديد رزق آن هم رزق حلال فرمودند مردم، كشاورزها رزق ساليانشان را كه حلال و طيب است با الاغ از سر خرمن بار مي‌كنند و مي‌آورند منزل خيلي به خال مي‌زد. اين رفيق بنده هم يك مقدار اين‌گونه است. گفتم از كجا فهميدي گفت سوره مباركه منافقين « وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ»[3]، در سوره منافقون است كه منافقين مثل چوب خشك مي‌مانند. هيچ طراوت و عاطفه و انعطاف عقلايي و منطقي ندارند «خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ» اينقدر زيبا مي‌فهميد. حالا ما اولين بار رفتيم يك دهي رفتيم براي تبليغ يك از اين ميليشياهاشان آن‌هايي كه طرفدار بودن بهشان مي‌گفتند ميليشيا من كه منبر بودم از من مسأله مي‌پرسيد كتاب‌هاي ديگر بلد نبود كه نهج البلاغه، صحيفه سجاديه، يك رساله در خانه‌اش داشت مسائل را قبلاً‌ مي‌ديديد مي‌آمد از من مسأله مي‌پرسد مي‌گفت اين شيخ را خيطش بكنيم بگذارد از اينجا برود چون من هم اهل مطالعه بودم مسائل را مطالعه كرده بودم و ديده بودم تا مي‌پرسيد مي‌گفتم اين مسأله در فلان باب است مسأله جوابش اين است بعد يك مسأله قبلي هم دارد خودمم را آماده كردم براي روزهاي بعد به ميدانش بروم اين بعد از مدتي مريد سرسخت ما شد و الآن هم هست.با هم رفيق شديم. گاهي ما اين‌گونه افراد برخورد مي‌كنيم لجبازي مي‌كنند سؤالاتي را آماده كرده‌اند من و شما را ضربه فني بكنند. خوب اينجا چه بايد بكنيم استادي داريم ايشان در اديان بي‌نظير است الآن سكته كرده و مريض است و الا معركه بود در بحث اديان و معارف حضرت آيت‌الله گلپايگاني (اعلي الله مقامه الشريف) ايشان را ايتاليا فرستادند فرمودند كليسا مي‌رفتم براي بحث از كليسا كه آمدم بيرون يكي از اين كشيش‌ها آمد جلوي من گفت چي هي مي‌گويي پيغمبر آخر الزمان حضرت عيسي بالاترين حرف را آورد گفتم: چي؟ به او مي‌گفتم چي گوشم با او بود ـ اين خيلي مهم است براي يك طلبه و مبلغ ما واقعاً گير مي‌كنيم در تصميم‌گيري‌ها و جوابهايمان نمي‌دانيم چه كار بايد بكنيم اينجا است كه در بزنگاه‌ها بايد دل را وصل به حضرت ولي الله اعظم بكنيم بگوييم آقا ما سرباز توييم آمده‌ام گير كرده‌ام چه كار كنم چي جواب بدهم آنقدر جواب‌هاي شيرين و لطيف براي انسان مي‌آيد تمام مستمعين مات و مبهوت از جواب‌ها مي‌مانند اگر جواب از بالا بيايدـ من دلم با حضرت بود آقاجان كمكم كن گوشم با اين. گفتم: چي؟ گفت: حضرت عيسي (ع) فرمود عمل نامشروع انجام ندهيد حضرت عيسي (ع)‌فرمود خيالش هم نكنيد خيلي كلاس بالا است انسان خيال گناه هم نكند خيال عمل نامشروع هم نكند. خوب پيغمبر شما چي بالاتر از اين آورده او خيال مي‌كرد پيغمبر آني است كه بالاتر بياورد. آن نيست فقط تربيت جامعه چه مي‌شود؟ حفاظت مكتب چه مي‌شود؟ خوب عيسي بن مريم (ع) مي‌گويند بالاترين، فساد غوغا مي‌كند در كشورهايشان خوب آورده بسم‌الله عمل بكنيد. فرمودم: بلافاصله به من الهام شد. گفتم ببين يك مثلي برايش زدم گفتم يك آقايي مي‌گويد به بچه پستانك ندهيد بد است هي معده‌اش دهان باز مي‌كند غذا بهش نمي‌رسد مضر است دكتر دوم مي‌گويد نشان ندهيد گريه مي‌كند هوس مي‌كند حضرت موسي (ع) فرمود گناه نكنيد حضرت عيسي (ع) فرمود خيال گناه نكنيد خوب بگو ببينم چه كار بكنيم گفتم پيغمبر ما فرمود: 1ـ گناه نكنيد 2ـ خيال گناه نكنيد 3ـ «تخلقوا باخلاق‏ اللّه»[4] متخلق به اخلاق خدا بشويد خدا ستار است، ستار بشويد. غفار است، غفار بشويد. خدا سريع الرضا است، شما هم زود راضي بشويد. شروع كردم به شماردن اينها برايش سرش رفت پايين منتظر بودم ببينم چي جواب مي‌دهد جواب دارد براي من يا نه سرش پايين بود بدون خداحافظي رفت. «بَهَتَ‏ الَّذِي‏ كَفَرَ»[5] طلبه نيازمند است در منبرهايش در گفتارش در نوشتارش در پرسش و پاسخش در مناظراتش نيازمند 1ـ به مطالعه 2ـ مهم‌تر به مددهاي غيبي بايد قلب زلال و پاك باشد از عالم بالا هم بگيرد.

حالا من يك شوخي با شما بكنم.

يك جلسه پرسش و پاسخ براي من در بهاباد زرند كرمان من خيلي آنجا رفته‌ام. هر سؤالي مي‌كردند ما جواب مي‌داديم البته بعضي از آنها هم در آن حدي نبودند كه بتوانند حرف من را رد بكند شايد بعضي از جوابها را باطل مي‌دهد اما باطل ما قوي‌تر بود از باطل آنها بعضي از اساتيد دانشگاه بودند بعضي از معلمان بودن مختلف يك رفيقي داشتم كه ايشان واسطه شده بود من به آنجا بروم به ايشان گفتند كه اين شيخ چه جوري است ما هر چه سؤال مي‌كنيم جواب مي‌دهد و نمي‌ماند گفت چند جهت دارد 1ـ اهل مطالعه است 2ـ پر استعداد است 3ـ نطفه‌اش اصلاً‌ با سفسطه بسته شده است. لذا در سفسطه يد طولايي دارد. آنها هم مي خنديدند.

ما با سه گروه مواجه هستم يا هم ندارد نگوييم مستمعين ما يا اهل حكمت‌اند خوب به حكت مطالعه مي‌كنيم يا اهل موعظه‌اند يا اهل جدل و مناظره. نه! در يك منطقه تبليغي نوعاً هر سه گروه حضور دارند. لذا مرحوم خطيب قدرتمند جناب آقاي فلسفي واقعاً در بيش از ده رشته مجتهد بود منتها خوب گاهي منبر مي‌دانيد كه چه بلايي به سر آدم مي‌آورد آدم بايستي پا بگذارد روي خودش راحت مي‌گويند فلاني منبري است اصلاً‌ توجه نمي‌كنند به قضاياي ديگر اين هم يك آفت شده بابا سابق بزرگان و فقها و مبرزين و مجتهدين منبر مي‌رفتند پس آدم‌هاي بي‌سواد بايد به منبر بروند فلسفي خيلي قدرتمند است اگر مي‌خواهيد بشناسيد او را در كتاب شرح دعاي مكارم الاخلاق بشناسيد او را. روش منبرش اين بود اول 20 دقيقه وقتي صحبت مي‌كرد براي خواص (آنهايي كه خواص بودند) خوب مردم هم نشسته‌اند خوب ببينند فلسفي است ديگر، نصيب ما چه مي‌شود بعد از اينكه براي خواص 20 دقيقه اوج مي‌گرفت بعد مي‌آمد وارد مواعظ مي‌شد وارد حكايات مي‌شد منبرش را تقسيم مي‌كرد در چند بخش همه بهره‌مند مي‌شدند و استفاده مي‌كردند بعضي‌ها كه منبر مي‌روند فقط براي خواص مي‌روند عوام مي‌مانند بعضي منبر مي‌روند براي عوام فقط حرف مي‌زنند خواص مي‌ماند ما بايد جوري منبر برويم كه هم براي عوام و هم براي خواص همه را يكجا جمع بكنيم حالا يك طلبه موفق كسي است در سه كلاس موفق و قدرتمند باشد: 1ـ هم اهل استدلال و برهان و حكمت باشد با حكمت معارف بلند آسماني، آيات، روايات، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه، نهج الفصاحه و غرر الحكم درر الكلم آشنا باشد. 2ـ با مواعظ هم آشنا بايد باشد حكايات موعظه‌اي آيات موعظه‌اي و روايات موعظه‌اي با پند و اندرز و نصيحت هم بايستي آشنايي داشته باشد 3ـ با مناظرات با جدليات با مغالطه‌ها و سفسطه هم آشنايي داشته باشد يك روحاني و گوينده موفق است همة جامعه از وجودش بهره‌مند مي‌شوند منبر بايد همة اينها را واجد و دارا باشد بمانند درخت زيتون باشد برگ درخت زيتون مؤثر است چوب درخت زيتون مؤثر است ميوه درخت زيتون مؤثر است روغن زيتون مؤثر است بسم الله الرحمن الرحيم «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُون»[6] انسان و يك گوينده بايد مثل درخت زيتون باشد آيات، روايات، حكمت‌هايش مواعظش عرض كنم مناظراتش همه بايد قابل استفاده باشد اين لازمه‌اش مطالعات فراوان و بسيار است. اتلاف وقت نكنيم وقت را غنيمت بدانيم براي مطالعات جنبي امروزه بعداً‌ مي‌شود اصلي مطالعه بكنيم و اين مطالعه كردن خيلي به دردمان مي‌خورد. مردم مي‌گويند ما يك چيزي استفاده مي‌كنيم.

يك بزرگواري بود مرحوم آيت‌الله مدرس يزدي در كرج نسبت به يك منبري مي‌گفت پاي منبر او مي‌رفت هر كجا نمي‌رفت به آن منبري گفت من شنيدم به آن منبري مي‌گفت منبر شما يك دانه واو اضافه ندارد همه‌اش قابل استفاده است هم استدلالهايش و هم مواعظ و هم حكمت‌هايش و  غيره... ؛ گوينده باش اين‌گونه باش مثلاً امروزه جامعه رشد كرده در بعد اطلاعات انفجار اطلاعات است لذا ما بايستي اهل اطلاع باشيم.

اين نكته را هم برايتان عرض بكنم بعضي‌ها روزنامه‌اي مطالعه مي‌كنند بعضي‌ها راديويي و تلويزيوني نمي‌خواهم اين‌ها را بكوبم الآن راديو مخصوصاً‌ راديو معارف خيلي عالي شده است يا شبكه قرآن عالي شده است گرچه بنده صدها اشكال بهش دارم گاهي حرف‌هايي مي‌زنند بعضي كارشناس‌ها «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[7] فايده هم ندارد تلفن هم مي‌زني بهشان مي‌گويي آقا كارشناس ازش سؤال مي‌كرد اينكه مي‌گويي السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا وَلِيَ‏ اللَّهِ مي‌گفت كه خدا ولي ندارد پس وَلِيَ‏ اللَّهِ يعني چه؟ مي‌گفت: ولي: يعني حبيب خدا كسي كه حبيب خدا شد بايد امام باشد. چه قدر حرف غلط خيلي‌ها حبيب خدا هستند امام هم نيستند.

بعد هم خوب من آنجا نبودم برايش زنگ زدم گفتم برايش بگوييد يا حجة الله يعني چي؟ يعني حجت بر خدا حجت‌الله را ديگر چه جوري توجيهش مي‌كند، خرابش مي‌كند، مي‌رود. ولي الله يعني ولي من الله ولي از جانب خدا. يك چيزهايي مي‌گويند. بگذرم. مطالعه بكنيم عمرم و وقتمان را تلف نكنيم. نتيجه مي‌دهد به بار مي‌نشيند نفرموده حبيب من «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ»[8] جادِلْهُمْ نه. بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ با واو عاطفه هر سه فرم براي انسان در محيط‌هاي تبليغي رخ مي‌دهد پس بايد در بُعد مواد علمي قوي باشيم. قرآن و تفسير قرآن در احاديث و روايات ببخشيد يك جلسه‌اي است به نام انجمن خطبا معاونت تبليغي حوزه سفيران هدايت گاهي دعوت مي‌كنند خطباي كشوري را دعوت مي‌كنند از شهرهاي مختلف گاهي آنجا يك بحث‌هايي مي‌شود تبادل افكار و انظار مي‌شود يك آقايي تشريف مي‌آورند گاهي يك آقايي تشريف مي‌آورند البته اخيراً‌ كمتر مي‌آيند يك آقاي بزرگواري است بعد من به ايشان گفتم شما مرتب قرآن،‌ قرآن مي‌كني هي مي‌گويي قرآن در سخنراني‌هايتان در جلساتتان عرض بكنم در تلويزيون جاهاي ديگر راديو چه خبرت است اين همه قرآن، قرآن مي‌كني؟ پيغمبر اكرم فرمود: «كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي‏ أَهْلَ بَيْتِي»[9] آن شعار را آنها حسبنا كتاب الله مي‌گويند يك وقت سوء استفاده نكنند آنها، تمام گويندگان به اتفاق بهش حمله كردند راست مي‌گويد آخر چي دارد مي‌گويد قرآن، قرآن مگر ما بالاي منبر غير از قرآن مي‌گوييم آيه مي‌خوانيم روايات را مي‌خوانيم حكايات را مي‌گوييم قرآن است و روايات (كتاب الله و عترتي) الآن ديگر مي‌نويسند بعد هم تصميم گرفت ديد راست مي‌گويد راست شنيده بالاخره حواستان جمع باشد شما يك وقت قرآن، قرآن نكنيد در آينده. قرآن منهاي اهل بيت جواب نمي‌دهد قرآن با «أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ»[10] قرآن با «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي‏ أَهْلَ بَيْتِي» قرآن منهاي اهل بيت مي‌شود آل سعود ملعون و جنايتكار خوب چه جنايت‌هاي عجيب و غربي در يمن چه جنايت عجيب و غريبي يك روحاني آزاده را بگيرد و در زندان با وضعيت عجيب و غريب بعد هم بگويد 25 رجب او را اعدام مي‌كنيم. اينقدر جاني و جنايتكار چرا؟ چون قرآن منهاي اهل بيت را دارند لذا هماهنگ با آمريكا خبر مي‌دهد كه مي‌خواهيم اين كار را بكنيم يعني من نوكر آمريكا هستم و از آن دستور مي‌گيرم.

قرآن، تفسير قرآن كاملاً آشنا بشويد. تفاسير روايي مثل تفسير برهان، صافي اينها را ببينيد. روايات اهل بيت (ع) را ببينيد مسأله‌هاي قرآني و روايي، حكايات (ما حكايات ديني فراوان داريم) حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي اشتهاردي رضوان الله تعالي عليه صاحب كتاب سوگنامه و صدها كتاب بيش از 200 جلد كتاب دارد ايشان. يك كتاب داستان‌ها را گردآوري كرده 1100 داستان كه قبلاً‌10 جليد چاپ مي‌شد الآن 5 جلدي خيلي از داستان‌ها روايي است منبر بايد داستان داشته باشد والا خشك است اينهايي كه مي‌آيند در منبر مي‌گويند در منبر خواب نباشد اشتباه مي‌كنند قرآن كه كتاب هدايت است 7 تا خواب لااقل نقل كرده است. روايات غوغا است آيات را ببينيد به محضر پيغمبر اكرم (ص)‌ مي‌رسيدند حضرت مي‌فرمودند: «عَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: هَلْ‏ مِنْ‏ مُبَشِّرَاتٍ‏؟ يَعْنِي بِهِ الرُّؤْيَا»[11] «لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»[12] يعني خوابهاي خوب. منتها خواب كم بگوييم حساب شده بگوييم نقل خواب درس است پيغمبر اكرم (ص) در تبليغشان خواب نقل مي‌كردند: ‌«وَ عَنْ سَمُرَةَ قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ص كُلَّمَا أَصْبَحَ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ بِوَجْهِهِ فَقَالَ هَلْ رَأَى أَحَدٌ مِنْكُمْ رُؤْيَا وَ إِنَّ النَّبِيَّ ص أَصْبَحَ ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ رَأَيْتُ فِي الْمَنَامِ عَمِّي‏ حَمْزَةَ وَ ابْنَ‏ عَمِّي‏ جَعْفَراً جَالِسَيْنِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِمَا طَبَقُ تِينٍ وَ هُمَا يَأْكُلَانِ مِنْهُ فَمَا لَبِثَا أَنْ تَحَوَّلَ رُطَباً فَأَكَلَا مِنْهُ فَقُلْتُ لَهُمَا فَمَا وَجَدْتُمَا أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ فِي الْآخِرَةِ قَالا الصَّلَاةَ وَ حُبَّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِخْفَاءَ الصَّدَقَةِ»[13] اين قضايا بوده خواب بگوييم، داستان بگوييم اما اندازه نگه دار كه اندازه نكو است اگر يك گوينده جامع همه اين مسائل شد: ‌قرآن، روايت، حكمت، موعظه، داستان، مناظرات، آدم وارد باشد مناظرات اهل بيت(ع) ‌مناظرات حضرت امام موسي بن جعفر (ع) با هارون و امثال هارون اينها را آشنا باشيم آنگاه يك گوينده موفق و يك گوينده جامع مي‌شويم اين يكي از ويژگي‌هاي موفقيت‌آميز يك گوينده است آن وقت در دل مردم جا باز مي‌كنيم مردم اطمينان مي‌كنند اعتماد برايشان مي‌آيد اگر اطمينان و اعتماد بيايد مي‌گويند منبري كي است. مي‌گويند فلاني است ولش كن او راجب معراج حرف مي‌زد مي‌گفت معراج، وراج، درّاج، سرّاج درياي پر موجِ بعضي‌ها ديده‌ايد منبر مي‌روند بازي با الفاظ خدا رحمت كند مرحوم حامد را مي‌فرمودند: كتابي را كه مي‌نويسيد در 10 صفحه كافي است مطلب را مي‌رساند اگر 20 صفحه نوشتي خيانت كرده‌اي منبر مي‌روي شما در عرض نيم ساعت مي‌رساني يك ساعت مردم را معطل كردي ظلم به مردم كردي البته ما نمي‌توانيم خيلي واقعاً‌ مشكل است ولي بالأخره رعايت كنيم تا آنجا كه مي‌توانيم رعايت كنيم قضايا و جريانات را حساب شده پر محتوا البته اين را هم برايتان بگوييم من در قم يك جايي منبر مي‌رفتم خوب در قم منبر زياد مي‌روم آنقدر زياد منبر مي‌روم كه يك وقتي دفتر تبليغات جلسه‌اي گرفته بودند ما هم صحبت كرديم روزنامه نوشته بود وقتي به ما رسيده بود نوشته بود كه خطيب قم از بس قم زياد منبر مي‌رويم مثل اينكه خيال كرده بود كه ما بيرون از قم منبر نمي‌رويم يك منزلي منبر رفتم ديگر دعوتم نكردند همان يك بار بود و جالب بود يك پيرمرد خوشمزه‌اي بود گفت حاج آقا منبر شما خيلي ويتامين داردمثل شير پرچرب است همه نمي‌كشند ديدم راست هم مي‌گويد گاهي اين فرمي است منبرهاي كم‌چرب نرويم منبرهاي پرچرب هم نرويم بين پرچرب و كم‌چرب بالأخره مردم يك چيزي دريافت بكنند جوري نباشد، گفت: يك منبري رفتم مرحوم آيت‌الله پسنديده برادر حضرت امام پاي منبر من نشسته بود گفت مطالبي گفتم آيت‌الله پسنديده هم نفهميد من چي مي‌گويم گفتش كه بوعلي سينا را در قبر گذاشتند فرشته‌ها (نكير و منكِر) سؤال كردند بعضي مي‌گويند منكَر با فتح كاف با فتح درست نيست منكِر با كسره كاف درست است. مَنْ رَبُّك؟ پروردگارت كيست؟ گفت: اُسْطُقُسْ[14] فوق اسطقسات. اسطقس لغت يوناني است اگر خوانده باشيد، ببخشيد. لغت يوناني است يعني قدرت ما فوق قدرت اينها به هم نگاه كردند گفتند چي دارد مي‌گويد ما! چي دارد مي‌گويد؟ ما عربي بلديم ولي اسطقس و فوق اسطقسات يعني چي! گفتند خدايا ما اَزَش سؤال كرديم اينگونه جواب داده است اسطقس و فوق اسطقسات ـ ببخشيد شوخي مي‌كنم گاهي هم كلمات و جملات عربي عيب ندارد بلد باشيم حالا انگليسي هم بعضي عبارت و جملات را بلد باشيد مي‌گويند شما همه چيز بلد هستيد خوششان مي‌آيد مخصوصاً‌ بچه‌ها كه انگليسي مي‌خوانند ـ خدا فرمود ولش كنيد اين در دنيا يك حرف‌هايي مي‌زد من هم نمي‌فهميدم چي مي‌گويد. واقعاً بعضي از منبرها اين‌طوري است. به درد مردم نمي‌خورد.

مقام معظم رهبري پيغام دادند (خيلي‌ها آدرس نمي‌دهند بازش نمي‌كنند معلوم بشود بگويند كي بود به واسطة فردي) فرمودند به فلاني بگو شما يك مقدار روانتر و آسانتر صحبت بكنيد مردم بفهمند شما چي مي‌گويند واقعاً نه كتابهاشون را مي‌فهمند و نه بيانات و گفتارهايشان را. به لسان قوم بايد حرف بزنيم در عين حال كه به لسان قوم است بايد عمق هم بايد داشته باشد نه پرچرب كسي نفهمند و نه كم‌چرب بعضي از آدم‌ها مي‌گويند من قوي هستم شير پرچرب مي‌خورم نيرو بگيرم توان بگيرم در سال همة‌ اينها را بايد رعايت بكنيم و تمرين بكنيم آن وقت مي‌شويم يك گوينده موفق.

 

سؤال

آيا گفتن احكام در منبر لازم است؟

جواب:‌ دو فرم است:

اگر دعوت شديم به شهري كه فقط ما منبري هستيم و منبري ديگري ندارد در يك ده فقط ما هستيم حتماً‌مسائل را براي مردم بيان بكنيم با مسائل احكام هم آشنايي پيدا بكنند والا پير مرد معلوم شد مي‌رفته حمام مي‌گفته غسل مي‌كنم غسل عادت. بچه بوده مادرش مي‌برده همان در ذهنش مانده ديگر كسي مسئله را برايش نگفته. يك پيرمردي را ديدم گفت رفتم حرم امام رضا (ع) ديدم درب حرم بسته بود فاتحه خواندم آمدم (در همين قم) رفته حرم امام رضا (ع) مي‌گويد فاتحه خواندم مگر كسي براي امام فاتحه مي‌خواند زيارت وارد شده است آدم سلام مي‌دهد لااقل به هر زباني بخواهد. حتماً مسئله بايد بگوييم اگر انحصار به من و شما دارد در يك ده، در يك بخش و شهر. بنده اين كار را مي‌كردم چون من ده فراوان تبليغ رفته‌ام مسجد امام منبر مي‌رفتيم يك گروهي آمدند منزل ما، خدا حفظ بكند آيت‌الله مظاهري را اول مسجد اعظم درس اخلاق مي‌فرمودند پُر مي‌شد، بعد بردنش در مصلي آنجا كم شد، بعد بردنش مسجد فرهنگ هي كم شد. هي نمي‌دانم چگونه است اُفت مي‌كند حالا اويل هم ما مي‌رفتيم مسجد امام اينجوري بود حياط مسجد هم مي‌نشستند يك چنين حالتي در آنجا بود اينها ديدند منبر ما گرفته گروهي از بازاريهاي قم آمدند منزل ما گفتند حاج آقا درست نيست شما قول مي‌دهيد ما گاهي به شما مي‌گوييم مي‌گوييد قول دادم مجالس مهمي وجود دارد شما بايد به جايي منبر برويد كه چند هزار جمعيت بيايند آنجا چه كار بكنم يك آقاي را آورده‌اند آقاي بسيار خوبي بود خيلي باتقوا بود گفتند ايشان رئيس دفترتان پناه مي‌بريم به خدا رئيس دفتر درست نكنيد خودتان مستقيم جواب بدهيد خودت گوشي را بردار جواب بده خدا مي‌داند بعضي از رئيس دفترها چه كار مي‌كند آمدند گفتند آقا تشريف بياوريد محل ما يك شهري نزديك 70 كيلومتر فاصله دارد گفتم به ايشان بگوييد بعد رفتم به او گفتم منبري؟ (قضيه مال 20 سال پيش است) منبري 200هزار تومان مي‌شود چقدر 600هزار تومان الآن ديگر منبري 2 ميليون تومان. خيلي گاهي خراب مي‌كنند مي‌گويد آقا وقت ندارد. شهري رفتم دعوت كردند ما را مي‌گويد آقا را دعوت كرديم. مي‌گويد: آقا دو سال سه سال وقت ندارد. من كه مي‌دانم دروغ مي‌گويد رئيس دفتر. چرا؟ شهر ديگري رفتم رفقا به من گفتند زنگ زديم 10 روز پيش از آقا قول گرفته‌ايم براي ماه آينده پول، پول! بعد من به ايشان گفتم دوباره زنگ بزنيد انشاءالله آن گوشه‌ها يك وقتي پيدا مي‌كند بعداً‌ گفتند: زنگ زديم گفتند حالا عيبي ندارد بلأخره ما يك وقتي پيدا مي‌كنيم چه قدر مي‌دهيد فهميديم همة دعواها سر لحاف ملا نصرالدين است.

گفتند: رئيس دفتر. همين بلا را مي‌خواستند سر ما بياورند گفتم با يك شرط حرفي ندارم آقاي رئيس دفتر آينده ما، من ديگر قول نمي‌دهم شما ديگر تنظيم بكنيد قول بدهيد با يك شهر مي‌تواني خدا را در نظر بگيري بالا و پايين نكني منطقه به منطقه نكني پول را در نظر نگيري گفت مي‌ترسم از من نمي‌آيد. گفتم خوش آمدي از خودم مي‌آيد. چه كار مي‌كنم اولين نفري كه زنگ مي‌زند (من تجربة تبليغي‌ام را عرض مي‌كنم) نه اسمش را مي‌داند نه محلش را آشنايي دارم نه با پولشان آشنايي دارم هيچ آشنايي ندارم يادداشت مي‌كنم اولين نفر اين جا ديگر قضاياي ديگري نمي‌آيد براي من رخ نمي‌دهد خدا مي‌دهد نترسيد خدا هست. نترسيد خدا بركت به تبليغ‌مان و هدايت‌گريمان مي‌دهد بيشتر از آنهايي كه بالا و پايين مي‌كنند يك وقت مي‌بينيد شما هزار نفر را هدايت كرديد شهرهاي مختلف ده، رفتي 100 نفر پاي منبرت آمده‌اند 50 نفرشان راه افتادند شما شهر رفتي 1000 نفر پاي منبرتان (عرض كنم يكي مرد جنگي به از صد هزار) هزار نفر 10 نفرشان راه افتاده‌اند كجا بهتر است چرا بالا و پايين مي‌كنيد چرا كيفيت‌ها را در نظر بگيريد نه كميت. حالا بنده اين كار را مي‌كنم محلهايي را كه مي‌روم منحصر به فرد هستند در نماز ظهر و عصر مي‌خوانم نماز ظهر و عصر. صبح هم هر كجا بروم منبر مي‌روم بهترين منبر وقت صبح اول وقت و اول روز طلبه‌ها، مردم آمدند پاك گناهي نكردند در يوم الجديد يا نماز صبح يا نماز ظهر و عصر مسئله مي‌گويم مستقلاً 10 دقيقه 20 دقيقه مسئله مي‌گويم شب‌ها يا عصر در بعضي مناطق بوده منبر خالص مي‌رفتم تقسيم اين فرمي مي‌كردم اگر راه نداشته 2 يا 3 تا مسئله اين را هم مواظب باشيم در منبر مسئله زياد نگوييم مسئله فرار است يادشان نمي‌ماند دو تا مسئله بگوييم قشنگ بگوييم بعضي‌ها 10 يا 15 دقيقه در منبر مسئله مي‌گويند مسئله هشتم را گفتي مسئله هفتم يادشان مي‌رود مسئله دهم را گفتي هشتم يادشان مي‌رود ولكن مسئله گفتن لازم است.

اما در قم نوعا كه منبر مي‌رويم جايي كه دعوتمان مي‌كنند گوينده قبل از ما هم دارد كه او را براي بيان مسئله دعوت مي‌كنند.

يك بزرگواري بود در حسين آباد بازار قم منبر مي‌رفت مسائل قشنگي مي‌گفت مرحوم شد بعد آيت‌الله گلپايگاني (ره) فرموده بودند چرا مردم به مسئله اهميت نمي‌دهند چرا نمي‌آيند پاي مسئله بنشينند براي مسئله 10 نفر براي منبر 100 نفر برگشت گفت آقا ببخشيد خود شما هم اهميت نمي‌دهيد فرمودند: چرا؟ گفت: به من مسئله‌گو 10 تومان مي‌دهي به منبري 20 تومان مي‌دهي بعد آقا خنديده بود و فرموده بود به اين هم 20 تومان بدهيد. راست هم مي‌گويد واقعاً اهميت مي‌دهيم نه ما طلبه‌ها اهميت مي‌دهيم نه غيرطلبه‌ها اهميت مسئله لازم است و بايد گفته بشود.

 

سؤال:

انواع مطالعه ناقص ماند؟

اتفاقاً بنده به صورت كامل عرض كردم: ـ روزنامه‌اي ـ راديويي ـ

ـ روزنامه‌اي: روزنامه مي‌خواند يك ستون‌هايي دارد همان را حفظ مي‌كنند مي‌آيند منبر مي‌گويند.

ـ راديويي:‌ گاهي راديويي منبر مي‌روند يك آقايي صحبت كرده خوشش آمده همان را مي‌آيد مي‌آيد در منبر تحويل مي‌دهد. أَعْلَمُ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ جَمَعَ‏ عِلْمَ‏ النَّاسِ‏ إِلَى عِلْمِهِ[15] عالمترين مردم كسي كه علم مردم را به علم خودش اضافه بكند. دربست راديويي، ‌تلويزيوني، روزنامه‌اي منبر نرويم. دربست حتي كتابي منبر نرويم اين خوب نيست رشد نمي‌كنيم.

آقاي بود در تهران بنده مي‌شناختمش اوائل كه رفته بود دربست نواري منبر مي‌رفت نوارهاي مرحوم حاج كافي (ره) (شيفته حضرت ولي الله العظم در برّ و بيان همه جا مي‌رفت) نوارهاي ايشان را گوش مي‌داد.  منبر مي‌رفت بعد جالب است بعضي از روزها و شب‌ها كه منبر مي‌رفت مي‌گفت امشب شب جمعه است آقاي كافي (ره) روز جمعه در دعاي ندبه منبر رفته بود مي‌گفت امشب شب جمعه است مردم هم مي‌خنديدند مي‌گفتند حاج آقا امشب كه مي‌فرمايد شب جمعه است آقاي كافي (ره) روز جمعه نوارش را رفته و اون حرف‌ها را بيان كرده عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ[16]

كتاب بخوانيم، راديو معارف گوش بدهيم عيب ندارد روزنامه بعضي از ستون‌هايش قشنگ است زيبا است بخوانيد ولكن او را منبر نرويد او را در معلومات داشته باشيد خودمان هم برويم چهار تا روايت يكي دو تا آيه تفسيري، تاريخي، روايتي آنها را هم نگاه بكن خودمان چينش بكنيم و  اضافه به دانشمان بكنيم.

سؤال

مواد منبر چيست؟

عرض كردم: قرآن ـ روايات ـ حكايات ـ‌ضرب‌المثل‌ها ـ ‌مناظرات و مجادلات تمام اين‌ها را مطالعه بكنيم انشاءالله آنوقت مي‌شويم يك گوينده موفق.

سؤال

گفتن حديث‌ها طب سنتي در منبر چگونه است؟

جواب: اصفهان ما را به يك مجلسي دعوت كردن خانم آن خانه را حرف اول را در اصفهان مي‌زند خانم علامي از علماي بزرگوار اصفهان بوده شوهرشان هم دكتر چه كساي مي‌آمدند پاي منبر خوب معلوم است پزشكان هم مي‌آمدند پاي منبر خوب اينها مي‌آيند چه بحثي را برايشان بكنم. به من زنگ زده بودند در قم مطالعه كرده بودم من مي‌گويم يك وقت يك آقايي شما روز دو سه تا منبر مي‌رويد در اين منطقه به مطالعه هم مي‌رسيد گفتم حاج آقا ببخشيد من مي‌گويم طلبه بايد مثل شتر باشد، شتر براي يكي دو هفته‌اش آب مي‌خورد توي بيابان اگر گير كرد آب دارد طلبه بايد ذخيره داشته باشد. آن‌هايي كه منبر كشكولي مي‌روند كمتر ذخيره دارند آنهايي كه منبر موضوعي مي‌روند بيشتر سعي كنيد موضوعي هم بلد باشيم موضوعي مي‌رويم در عين حال يك منبر موضوعي را هم تكه تكه‌اش مي‌كنيم صبر از نگاه قرآن صبر از نگاه روايات صبر از نگاه بزرگان دانه دانه مي‌آييم حكايات صابرين مي‌توانيد 10 تا منبر برويد ذهنتان منظم مي‌شود، كتابخانه مرتب.

گاهي مي‌گويند فلان كتاب را داري مي‌گويم دارم ولي خانه ما شتر هم گم بشود پيدا نمي‌شود فعلاً‌ كتابهايم درهم برهم و نامنظم است ذهن هم كه نامنظم باشد پيدا نمي‌كند سعي كنيم مطالعات موضوعي هم داشته باشيم منتها يك جا كه تك منبر مي‌رويم از آن موضوعات استخراج مي‌كنيم و منبرمان را مي‌رويم.

ذهن مرتب و منظم مي‌شود براي منبر رفتن هم كشكولي مي‌توانيم منبر برويم زيبايي خودش را دارد و هم موضوعي مي‌توانيم منبر برويم زيبايي خودش را دارد با موضوعي حافظة شما قوي‌تر و ذهن‌تان منظم مي‌شود زيباتر و بهتر مي‌توانيد شما منبر برويد.

حالا آن جلسه ما را دعوت كردند منبر برويم قم مطالعه كردم گفتم طلبه بايد مثل شتر باشد. حاج آقا من در قم مطالعاتم را كرده‌ام  موضوعات مختلف اينها را در دفترم نوشته‌ام اينها را غير از خودم  كسي نمي‌توانست استفاده بكند چي به چي است امهات مسائل. گفتنم اينجا بايد در ارتباط با علم پزشكي منبر بروم بحارالأنوار مسائل مفصلي دارد، طب‌النبي داريم، طب‌الصادق داريم، طب‌الرضا داريم آن روايت ذهبيه آقا امام رضا (ع) خيلي مهم است سابق طلبه ها علم طبي هم مي‌خواندند اينها را مطالعه كردم و منبر رفتم. يك از بحثهايم اين بود تا مي‌توانيد دوا نخوريد : تَجَنَّبِ‏ الدَّوَاءَ مَا احْتَمَلَ‏ بَدَنُكَ‏ الدَّاءَ، فَإِذَا لَمْ يَحْتَمِلِ الدَّاءَ فَالدَّوَاءُ[17] امام صادق (ع) دواهاي قديمي را مي‌گويد بدن حالت سمپاتيك و پاراسمپاتيك را دارد خودش بايد مبارزه بكند با بيماري خدا اين كار را در وجو من و شما آفريده است بعد ما را هر شب كه مي‌آوردند و مي‌آوردند مي‌گفتند حاج آقا اين حرف‌ها از كجا؟ گفتم كتاب‌هاي طبي ما روايات اهل بيت (ع) وارد شده و عنوان را مطرح كرده‌اند خود پزشك‌ها هم نشنيده بودند گاهي هم ديده‌ايد مخالف هستند مخالف حجامت مخالفت امروزه فهميده‌اند نه‌خير سه كشور معروف جهان حجامت مي‌كنند شب معراج خداي منان فرمود يَا مُحَمَّدُ احْتَجِمْ- وَ أْمُرْ أُمَّتَكَ‏ بِالْحِجَامَةِ[18] گاهي هم منبر مي‌روي و مباحث طبي را بيان مي‌كني كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ [19] يك آيه طبي است فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِه[20] اين آيه طبي است نوشابه نخور نوشابه را گفت چاههمان گرفته بود نوشابه را خالي كردم چاههمان باز شد. با معده بيچاره چه كار مي‌كند آدم مي‌تواند بگويد جنبه‌هاي تربيتي‌اش را هم مطرح بكند اتفاقاً‌ خيلي هم قشنگ و جالب است. گاهي هم مباحث طبي هم عنوان بكند بابا! اسلام طب هم دارد اسلام مهندسي هم دارد نحوه ساختن خانه رو به قبله باشد مريضي كمتر مي‌آيد آفتاب مي‌تابد بر اين خانه نحوة ساختنش چگونه باشد با چي ساخته بشود آقا نشستن‌ها و برخاستن‌ها فقط شرطش اين است مطالعه بكنيم اين مفاتيح الحياة آيت الله جوادي آملي خيلي قشنگ است بسياري از اين موضوعات را دارد.

منتها ببينيد من به بعضي از آقايان گفتم به آقازادة‌ ايشان برسانيد يك نقص دارد ايشان تمام روايات و آيات را خيلي زيباست موضوع مي‌دهد به من و شما ولي عوام مردم چي؟ گفتم بسيار جالب است به آقا اطلاع بدهيد هر بحثي كه وارد مي‌شوند يك 10 خطي هم توضيحاتي بدهند گفت اتفاقاً‌ به آقازادة ايشان گفتيم و بنا شد اين كار هم بشود ولكن نشد. ايرادي ندارد انسان در اين رابطه هم منبر برود بالأخره آدم منبرهايش مختلف و گوناگون باشد.

من براي بحثم موضوعاتي را انتخاب كرده بودم:

1. جاذبه‌ها؛ چه كنيم منبر ما پرجاذبه باشد. يك كاري كه زيبا است و گاهي آدم يادش مي‌رود اين است كه تلفنش را خاموش بكند در نماز و منبر.

خيلي بد است طلبه صداي موسيقي صداهاي بد حتي مداحي هم خوب نيست براي صداي زنگ موبايل. طلبه خودش را گرفتار مداحي نكند من سال اول طلبگي‌ام بود يك نواري را داشتم گوش مي‌دادم پدرم آمد چون پدر من يكي دو سال طلبه بود بعد زمان او شيخ عبدالكريم حائري بود كسي نبود دلش تنگ شد و آمد محل. برايش آش پشت پا پخته بودند كه ايشان مانده است خودش به آش پشت پايش رسيد. كاري ندارم دوست دارم بچه‌ام  طلبه بشود آمدم قم سال اول با ضبط داشتم نوار گوش مي‌دادم بابام رسيد گفت جمع كن اين‌ها چيست گوش مي‌دهي برو مطالعه كن عالم بشوي ديگران نوار تو را گوش بدهند آنقدر اين حرف براي من برخورد كرد كه من نوارها را كنار گذاشتم بعد با خودم گفتم مي‌شود يك روزي هم ديگران نوارهاي من را گوش بدهند بعضي از رفقا مي‌گفتند جمع بكنيد مي‌گفتم ولش كنيد نوار مال كي گوش مي‌دهد گفت خيال مي‌كني بعد متوجه جرياناتي شديم و اينها... شما مخصوصاً‌ نوار مداحي خيلي گوش ندهيد. اندازه، كم.

1. براي جذب مستمع براي خدا جذب مي‌كنيم براي خدا مريد درست مي‌كنيم نه براي خودمان. بعضي‌ها براي خودشان مي‌خواهند مريد جذب بكنند نه‌خير براي خدا.

بنده يك پيشنهادي دارم كه اگر بشود دفتر تبليغات اسلامي چون اين بحث جاذبه‌ها خيلي مهم است يك جلسة ديگري بگذارد من اين بحث جاذبه‌هاي تبليغي را مستقلاً بحث بكنم.

 

روضه

شب شهادت حضرت باب الحوايج الي الله آقا امام موسي بن جعفر (ع) است در روضه خواني اگر بتوانيد اول چند بيت شعر بخوانيد دل‌ها آماده مي‌شود آنوقت آرام آرام وارد وادي روضه‌خواني بشويد در روضه خواني هم همراه باشيد آقا پيراهن سفيد تنش است شب شهادت، محرم، فاطميه، همة جوان‌ها پيراهن مشكي تنشان است. خوب اين چه تبليغي است يكي از جاذبه‌ها همراهي و همگامي با مستمعين است بابا من در رأس اين جلسه قرار گرفته‌ام لذا اين تناسبات را بايد رعايت بكنيم.

شهيد دستغيب (ره) وقتي صلوات مي‌فرستاد خودش هم بلند بلند صلوات مي‌فرستاد همراه مي‌شد. بعضي‌ها ساكت و آرام تا مردم تمام بشوند بعضي‌ها هم عجيبِ مردم وعجل فرجهم مي‌گويد صحبتش را شروع مي‌كند به گفتن. بابا!‌ احترام بكن!

ما عاشق آل مصطفي‌ايم                    پيوسته گداي مرتضي‌ايم

داريم وفا به آل حيدر             تا ظن نبريم كه بي‌وفاي‌ام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْيَارِ وَ عَيْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْكَثِيرَةِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي‏ قَعْرِ السُّجُونِ‏ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الِاسْتِخْفَافِ[21] هذا امام رفضه

رضا جان مي‌ميرم در غل و زنجيرم بابا بيا از گردنم زنجير را بردار بي‌بي‌جان فاطمه معصومه كريمه اهل بيت (س) ولي‌نعمت ما عرض تسليت داريم بي‌بي‌جان زنجير با پاي حضرت كاري كرده بود سيد در آن صلوات خاصه‌اش مي‌گويد نه تنها استخوان‌هاي پا شكسته بود بلكه به منزله آرد نرم شده بود. يك جمله مي‌خواهم بگم آقاجان اگر استخوان‌‌هاي پا شما درهم شكسته شد در كربلا همة بدن ابي عبدالله درهم شكسته شد اگر بدن مبارك شما آسيب ديد ولي قابل شناخت بود همه شناختند ولي بدن ابي عبدالله سكينه خاتون عرضه داشت عمتي هذا نعش من؟ اين بدن كدام شهيد است حق داري نشناسي اين بدن بابا حسين، حسين، حسين. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آل محمد.

 

[1]. سوره نحل، آيه 125.

[2]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏75، ص 328.

[3] . منافقون، آيه 4.

[4] . شرح أصول الكافي (صدرا)، ج‏ 1، ص 227.

[5] . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏ 1، ص 213.

[6] . سوره تين، آيه 1.

[7] . سوره بفره، آيه 156.

[8] . سوره نحل ، آيه 125.

[9] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ‏27، ص 69.

[10] . سوره ابراهيم، آيه 5.

[11] . كافي (ط - دار الحديث)، ج ‏15 ص 223.

[12] . سوره يونس، آيه 64.

[13] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ‏27، ص 117.

[14] . فرهنگ فارسی معین: (اُ طُ قُ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - این کلمه در اصل یونانی است به معنی م اده و اصل هر چیزی ، عناصر چ ه ارگانه : آب ، خاک ، باد و آتش . 2 - استخوان بندی هر چیز. ج . اسطقسات .

[15] . من لا يحضره الفقيه، ج‏ 4، ص 395.

[16] . متن دعاي ندبه.

[17] . هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام،  ج-1 ص 224.

[18] . تفسير القمي، ج ‏2، ص 9.

[19] . سوره اعراف، آيه 31

[20] . سوره عبس، آيه 24.

[21] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ‏99، ص 17.

دیدگاه‌ها

حسين 13:49 - 1394/03/10

فرمايشات استاد بسيار ضروري و اضطراري است در تربيت اخلاقي طلاب فاضل و محترم

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.