چيستي و درمان نفاق

تاریخ انتشار:
نفاق در اصل به معنای دورویی و مخالفت ظاهر با باطن است. و منافق یا دورو، کسی است که با زبان چیزی را بگوید ولی نیت واقعی خود را مخفی نگه دارد تا به دیگران زیان و آسیب برساند.
آثار دورویی و نفاق

چيستي و درمان نفاق

نفاق در اصل به معنای دورویی و مخالفت ظاهر با باطن است[1] و منافق یا دورو، کسی است که با زبان چیزی را بگوید ولی نیت واقعی خود را مخفی نگه دارد تا به دیگران زیان و آسیب برساند.[2]
به کاربردن واژه نفاق برای افراد دورو، مخصوص قرآن کریم و دوران پس از اسلام بوده و پیش از آن، چنین کاربردی نداشته است.[3]

نفاق در آیات:
خداوند در سیزده سوره از سوره­های قرآن کریم،[4] رفتار منافقان را نکوهش کرده و خطر جدی و تؤطئه­های شیطانی آنان را به مؤمنان گوشزد می­کند.[5] توجه قرآن به مسئله نفاق تا آنجاست که یک سوره مستقل را به نام و درباره آن نازل کرده است.
می­توان گفت از بزرگترین گناهان قلبی و سخت­ترین بیماری­های روانی که صاحبش را از عالم انسانیت دور کرده و او را در پست­ترین مراتب جهنم جای می­دهد، نفاق است.[6] زیرا که منافقان برای بهره مندی از آثار دنیوی، دینداری خود را در زبان و عمل نشان می­دهند، در حالی در واقع اینگونه نبوده و به آنچه عمل می­کنند، اعتقادی ندارند.[7]
از مجموع آيات آشكار مى­شود كه منافقين گروهى از مردم با ويژگى خاصى غير از افران و مشركان بوده­اند، اما با كفار[8]و مشركين [9] در عذاب الهى مشترك بوده و در قيامت پايانى جز آتش دوزخ نخواهند داشت.

نفاق در روایات:
در روایات معصومین(ع) نیز نفاق مورد نکوهش قرار گرفته و همواره به مؤمنان سفارش شده است که از منافقان دوری کنند. زیرا آن­ها که نفاق درون قلب­هایشان راه یافته، از راه مستقیم به راه باطل رفته و منحرف گشته­اند و سعی دارند که مؤمنان را نیز از مسیر حق منحرف سازند.[10] پیامبر(ص) فرمودند: «من از امتم نه از مومنان بيمناكم و نه مشركان. اما مومن ايمانش مانع ضرر اوست و اما مشرك، خداوند او را به خاطر شركش رسوا مي‌كند. ولي من از منافق به شما مي‌ترسم كه از زبانش علم مي‌ريزد، سخناني مي‌گويد كه به شما دلپذير است ولي اعمالي در پنهان انجام مي‌دهد كه زشت و بد است.»[11]

اقسام نفاق: نفاق را می­توان به دو نوع تقسیم کرد:
1. نفاق در ایمان: در چنین نفاقی، شخص اگرچه در ظاهر خود را مسلمان معرفی کرده و اقرار به خدا و معاد و... می­نماید، در باطن به آن­ها معتقد نبوده و کفر در باطنش حضور کامل دارد. زیرا که معیار ایمان به خدا، اعتقاد قلبی است که منافقان از چنین ایمانی محرومند. به همین دلیل است که در قرآن کریم همان تعبیراتی که برای کفار است ( درک نکردن حقایق و...) دقیقا برای منافقان نیز وجود دارد.[12]از چنین نفاقی تعبیر به نفاق اعتقادی می­شود و تقريبا منظور قرآن در تمام مواردي که واژه نفاق را بکار برده است، همين معناست.
2. نفاق در عبادت: در این نوع از نفاق ممکن است که انسان واقعا مسلمان باشد، اما خداوند را به قصد قربت و رسیدن به ثواب، اطاعت و عبادت نکند، بلکه تنها هدفش از عبادت، خودنمایی و دست یابی به موقعیت اجتماعی باشد.
3. نفاق در معاشرت­های اجتماعی: این نوع از نفاق فراگیر بوده و در تمام جوامع انسانی به چشم می­خورد. در این نوع، انسان بر اساس منافع شخصی و دنیا دوستی، با هرکس به میل و سلیقه او سخن می­گوید و اعمال و رفتارش را طبق میل و سلیقه او تنظیم می­کند؛ با کافر، کافر است و با مسلمان، مسلمان. چنین نفاقی بدترین نوع نفاق بوده و پس از نفاق در ایمان، شدیدترین مجازات را دارد. زیرا که اگر انسان در حضور مردم، به گونه­ای رفتار کند و در غیاب آنان خلاف آن را انجام دهد، یا زبان به ناسزا و آشکار کردن عیوب آن­ها نماید، بزرگ­ترین ظلم را در حق آنان مرتکب شده است.[13]
این دو مورد به عنوان نفاق اخلاقی در نظر گرفته می­شود. امام سجاد(ع) درباره ي نفاق اخلاقي مي­فرمايد:
«همانا منافق کسي است که از کاري نهي مي­کند ولي خود از آن کار دست نمي­کشد و فرمان مي­دهد به انجام آنچه خود،انجام نمي دهد... و روزش را شب مي­کند و اندوهي جز خوردن شام ندارد. با اينکه روزه هم نبوده و چون صبح بيدار شود، اندوهي جز خوابيدن ندارد، با اينکه شب بيدار نبوده است.»[14]

نشانه­ های منافقان:
خداوند متعال در سوره منافقون به بعضي از نشانه­هاي اهل نفاق پرداخته و به مردم معيار كلي معرفي مي­كند كه اگر كسي اين صفات را داشته باشد از او بپرهیزید و در معاشرت با وي كمال احتياط را داشته باشيد.
1. دروغگویی: شاخص­ترين علامت منافقين دروغ گفتن آنان در ارتباط با ديگران است. خداوند در ابتدای سوره منافقون می­فرماید:
«هنگامی که منافقان نزد تو آیند می­گویند: «ما شهادت می­دهیم که یقینا تو رسول خدایی. خداوند می­داند که تو رسول او هستی ولی خداوند شهادت می­دهد که منافقان دروغ­گو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند).» [15]

از اینجا نخستین نشانه نفاق روشن می­شود و آن دوگانگی ظاهر و باطن است که با زبان اظهار ایمان می­کنند ولی در دل آن­ها، نشانی از ایمان نیست. این دروغگویی و کذب محور اصلی نفاق را تشکیل می­دهد.
اساساً دوگانگي در رفتار و گفتار، انسان را در رديف اهل نفاق قرار مي دهد و او را از رسيدن به كمال باز مي­دارد. يك انسان مسلمان همواره بايد تلاش كند كه ظاهر و باطنش يكي بوده و در برخورد با ديگران رو راست باشد. [16]
2. استفاده ابزاری از مقدسات: آیه بعد به دومین نشانه منافقان پرداخته و می­فرماید:
«آن­ها سوگندهایشان را سپر ساخته­اند تا مردم را از راه خدا بازدارند».[17]
خداوند در این آیه بیان می­کند که منافقان خود را در زیر پوششی از نام مقدس خداوند و سوگندهای دیگر قرار می­دهند تا چهره واقعی خود را پنهان کنند و عواطف مردم را به سوی خود جلب کرده و از این طریق به اغفال مردم بپردازند و آنان را از راه خداوند بازدارند.[18]
3. آرايش ظاهري و قيافه اي جذاب:
«هنگامی که آن­ها را می­بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می­برد و اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا می­دهی، اما گویی چوب­هایی خشکی هستند که بر دیوار تکیه داده شده­اند. هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود می­پندارند.»[19]

در این آیه خداوند متعال يكي ديگر از ويژگي هاي اهل نفاق را آراستگي ظاهر و جذابيت صورت آنان مي داند، در حالی که پیکرهای آنان را در خالی بودن از عقل و فهم و ایمان تشبیه به چوب کرده است، زیرا که ظاهری آراسته و قیافه­ای جالب دارند، اما باطنشان خالی از هر گونه خوبی[20] و توکل به خدا و اعتماد به نفس است و همواره ترس و وحشتی عجیب بر قلب آنان حکمفرما است، به طوریکه هر فریادی از هر جا بلند شود آن­را بر ضد خود می­دانند.[21]
5. کبر و غرور: غرور و خودخواهی چنان در وجود آنان ریشه کرده است که در برابر لغزش­هایی که از آنان سر می­زند، در صدد جبران برنمی­آیند و از بازگشت و توبه گریزانند.
«هنگامی که به آن­ها گفته می­شود: بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند، سرهای خود را ( از روی استهزا و کبر و غرور) تکان می­دهند و آن­ها را می­بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می­ورزند.»[22]

عوامل نفاق:
نفاق و دورويى، همانند ساير اوصاف زشت و خصلت هاى مذموم، از اسباب و عوامل خاصى نشأت مى­گيرد. مهمترین آن­ها عبارتند از:
1. ضعف ایمان و اعتقاد: کسی که ایمان کامل به خداوند ندارد، اعمال و رفتارش از روی اخلاص و برای خدا نمی­باشد. در نتیجه عمل و قول او در باطن برای غیر خدا و جلب رضایت دیگران و منافقانه است، هر چند در ظاهر، خود را فردی متوکل و خدایی جلوه می­دهد.
2. حقارت نفس و خود کم بینی: کسی که دچار خود کم بینی و حقارت و ذلت نفس است و هیچ توجهی به داشته­ها و نعمت­های الهی خود ندارد، همیشه خود را آنگونه که دیگران دوست داشته و می­پسندند، نشان داده و دارای شخصیت ثابتی نمی­باشد، لذا دچار نفاق می­گردد. امیرالمومنین(ع) به این عامل مهم تصریح فرموده­اند:
«نفاق آدمى از ذلتى است كه در خویش مى‏یابد.»[23]
3. دنیاپرستی: از آنجا که دنیا پرستی و دنیادوستی منشأ هر اشتباه و لغزشی است، منشأ نفاق که یکی از صفات رذیله و بدترین انواع کفر می­باشد[24]نیز خواهد بود و بدین جهت است که دنیا در نظر منافق جلوه نموده و آنان را از کارهای شایسته و نیک باز می­دارد. هر چند خود را در ظاهر نیکوکار و ملتزم به دستورات اسلامی نشان می­دهند.[25]

آثار و مفاسد نفاق:
در میان صفات رذیله، نفاق دارای آثار بسیار خطرناکی می­باشد-هم از جهت فردی و هم از لحاظ اجتماعی- تا جایی که مداومت بر این صفت می­تواند سبب بسیاری از محرومت­ها گردد.
آثار فردی:
1. زمینه ساز مفاسد دیگر: نفاق منشأ بسیاری رذایل دیگر از جمله: دروغگویی، سخن چینی، ریاکاری، غیبت و... می­شود، که هر یک به تنهایی برای هلاکت انسان در دنیا و آخرت کافی است.[26]
2. کور دلی: از جمله آثار نفاق، مهر خوردن بر قلب است، بطوریکه از درک حقایق عاجز می­گردد. هنگامی که انسان مرتکب گناهی می­شود، در اثر آن نقطه تاریکی بر دلش ایجاد می­گردد و هر چه بر آن گناه اصرار ورزد، به همان نسبت صفحه قلبش سیاه­تر می­گردد، تا جایی که دیگر سخن حق در قلب او تأثیر ندارد.[27]
3. قبول نشدن استغفار: از آنجا که منافق با گناه سرو کار دارد، صفحه قلبش سیاه گشته، دعای او مستجاب نمی­شود، لذا در گمراهی آشکار بسر می­برد و بعید است که به او اجازه بازگشت و توبه داده شود، به­طوریکه حتی استغفار پیامبر (ص) نیز در حق او قبول نمی­شود.»[28]
4. سقوط در جهنم:
«منافقین در پایین­ترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری بر آنان نخواهی یافت.»[29]
از این آیه استفاده می­شود که نفاق بدترین نوع کفر و منافقان دورترین افراد از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنان بدترین و پست ترین نقطه جهنم است.

آثار اجتماعی:
شکی نیست که نفاق دارای آثار زیان­بار اجتماعی است و در طول تاریخ اسلام خسارت­های بزرگی را متوجه جامعه اسلامی و مسلمانان کرده است. منافقان با نفوذ در جامعه اسلامی توانسته­اند آسیب­هایی را متوجه آن کنند و پیامبر(ص) از روزهای نخستین بعثت با این مشکل مواجه بودند.
1. ترویج فساد: از جمله اموری که منافقان به آن مشغول می­شوند و تأثیر منفی در جامعه می­گذارند، این است که به ترویج فساد می­پردازند تا از این راه افراد جامعه، مخصوصا جوانان را از گرایش به سوی معنویت و دینداری بازدارند..[30]
2. مانع گسترش عدالت: منافقان با ایجاد فشار اقتصادی بر نیازمندان، از گسترش عدالت در جامعه جلوگیری می­کنند و نمی­گذارند فقرایی که ایمان آورده­اندبه سمت اسلام گرایش پیدا کنند.
«آن­ها کسانی هستند که می­گویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند.»[31]
3. ایجاد یأس: یکی از چیزهایی که می­تواند در جامعه روح تلاش ایجاد کند، امید به آینده است. منافقان مردم را نسبت به وضع جامعه اسلامی و رهبری آن بدبین و در نتیجه ناامید می­کنند.
4. ایستادگی در برابر حق: یکی از اهداف مهم انبیاء (ع) به­ویژه پیامبر(ص)، احیاء حق در میان مردم بوده است ولی منافقان در مقابل آنان می­ایستادند و چهره حق را تیره جلوه می­دانند. قرآن می­فرماید:
«و هنگامی که به آنان گفته شود: به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را می­بینی که از(قبول دعوت) تو، اعراض می­کنند.»[32]

درمان نفاق:
درمان نفاق، همچون سایر رذایل به دو روش علمی و عملی صورت می­گیرد:
1. درمان علمی: این مرحله، با تفکر در آثار نفاق، چه در دنیا و چه در آخرت انجام می­شود. زمانی که فرد به آثار نفاق توجه کند و به این بیاندیشد که اگر به این صفت معرفی شود، از انظار مردم می­افتد، رسوا شده و آبروی خود را از دست می­دهد و از رسیدن به کمال باز می­ماند، قطعا درصدد از بین بردن این صفت در خود می­گردد. همچنین شخص باید تفکر کند در عالم دیگر و به خود بفهماند که هر چه را در این عالم از مردم بپوشاند، در آنجا نمی­تواند و به شدیدترین عذاب­ها مجازات می­شود.[33]
2. درمان عملی: پس از اینکه شخص در پیامدها و عواقب این صفت ناپسند اندیشید، باید دست به اقدام عملی ببرد و مدتی را در حرکات و گفتار خود دقت کند، بر خلاف خواهش نفس گام بردارد، اعمال و گفتار خود را در ظاهر و باطن نیکو سازد و از خداوند متعال برای رهایی از دست این صفت پست کمک جوید.[34] همچنین سعی در انجام اموری مانند: شركت در مراسم ديني، نماز جمعه، مشاركت در امور خيريه، مطالعه زندگينامه اولياء الهي و... نماید.

 

پی نوشتها:

--------------------------

[1]. عمید، حسن؛ فرهنگ عمید، تهران، انتشارات جاویدان علمی، 1345، چاپ دوم، ص 1063.
[2]. حسینی، سید محمد؛ دوچهرگان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376، چاپ اول، ص24.
[3]. ابن منظور؛ لسان العرب، بیروت، دار احیا اثرات العربی، 1408 ه.ق، چاپ سوم، ج10، ص359.
[4]. بقره، آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، سعنکبوت، احزاب، فتح، حدید، حشر، منافقین و تحریم.
[5]. حسینی، سید محمد؛ پیشین، ص 45.
[6]. نساء/145.
[7]. فتح/11.
[8]. رك : توبه 70، نساء 142، تحريم 48.
[9]. احزاب/73.
[10]. سيد رضي؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‏، قم‏، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1381، چاپ اول، خطبه 194، ص291.
[11]. همان، نامه 27، ص363.
[12]. طاهری، حبیب الله؛ اخلاق اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1376، چاپ ششم، ص198.
[13]. حسینی، سید محمد؛ پیشین، ص30-31.
[14]. کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع)، بی تا، ج2، ص396.
[15]. منافقون/1.
[16]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1373، شانزدهم، ج24، ص 148.
[17]. منافقون/2.
[18]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ ج24، ص150.
[19]. منافقون/4.
[20]. ابوعلی الفضل ابن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، تهران، بی نا، بی تا، ج25، ص 38.
[21]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ ، ج24، ص153.
[22]. منافقون/5.
[23]. محمدی ری‌شهری، محمد؛ میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، 1379، چ دوم، ج4، ص3338.
[24]. نساء/145.
[25]. دستغیب، سید عبدالحسین؛ قلب سلیم، بی جا، انتشارات کانون تربیت شیراز، بی تا، ج1، ص.76
[26]. مجلسی، محمد باقر؛ حلیه المتقین، بیجا، انتشارات جاویدان، بی تا، ص75.
[27]. حسینی یکتا، علی؛ شناخت منافقین، قم، دانش و ادب، 1381، چاپ اول، ص23.
[28]. توبه/80.
[29]. نساء/145.
[30]. توبه/67.
[31]. منافقون/7.
[32]. نساء/61.
[33]. موسوي خميني، روح‌الله؛ شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1385، چاپ اول، ص158.
[34]. همان، ص 159.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.