به بهانه سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا علیهماالسلام

تاریخ انتشار:
در بارگاه ملکوت جشنی بر پا شده است؛ عطر گل یاس فضا را پر کرده است. جهان آفرینش چنین پیوند مقدسی را تابه حال ندیده است. دو انسان برتر، دو فرشتة پاک آسمانی، دو عرش نشین بهشت جاودان و دو زوج بی نظیر و بی همانند، پیوند خود را جشن می گیرند.
 ازدواج امام علی و حضرت فاطمه علیهما السلام

در بارگاه ملکوت جشنی بر پا شده است؛ عطر گل یاس فضا را پر کرده است. جهان آفرینش چنین پیوند مقدسی را تابه حال ندیده است. دو انسان برتر، دو فرشتة پاک آسمانی، دو عرش نشین بهشت جاودان و دو زوج بی نظیر و بی همانند، پیوند خود را جشن می گیرند. فاطمه زهرا نور چشم عزیز پیامبر، و علی پرورش یافته در آغوش پیامبر، برادر، وصی و جانشین پیامبر، این پیوند در آسمان ها نوشته شده است.
حضرت علی از چگونگی ازدواج خود با حضرت زهرا می گوید:
هرچه من بیشتر محبت رسول خدا را نسبت به خویش دریافتم بیش تر حیا کردم، در بیان آنچه از او می خواستم. سلام کردم و به امر پیامبر، زانو به زانوی او نشستم. سرم را به زیر انداختم و نگاهم را از شرم بر زمین زیر پای پیامبر دوختم. من امروز به خواستگاری دختر گرانقدرت فاطمه آمده ام میان این خواهش و اجابت چقدر فاصله است؟
چهره پیامبر باز و بازتر شد و تبسمی شیرین بر لبان او نشست و این کلمات دوست داشتنی از میان لب های او تراوش کرد: بشارت باد بر تو ای اباالحسن، که پیش پای تو جبرئیل بر من فرود آمد و پیام آورد که پیوند تو و فاطمه را خداوند ـ جل و علا ـ در آسمان ها منعقد کرده است.1
و اما خاطراتی از آن شب فراموش نشدنی، که روشنایی اش با هزاران روز برابری می کرد.
شب بود، اولین شب فراموش نشدنی.  همة آن ها که برای بدرقة عروس تا درگاه خانة داماد آمده بودند، حالا دیگر دور شده بودند. آن همه هیاهو و همهمة عروسی ناگهان فرو نشست؛ همه رفته بودند، فقط سکوت مانده بود. آن جا درست بین آن دو نشسته بود و نمی خواست تنهایشان بگذارد.
به چه فکر می کنی فاطمه جان! صدای علی بود که واداشت سکوت بگریزد. فاطمه به دورها خیره شده بود به نوری که از مهتاب پشت پنجره به درون می ریخت.
همانطور که امشب از خانة پدرم به خانة شما آمدم یک روز یا یک شب از خانة دنیا به آخرت خواهم رفت
سکوت چون هاله ای دوتائیشان را بغل می کند. لای مهتاب اتاق هر دو به سفر می اندیشند. به او که در پایان راه منتظر هر دوشان ایستاده است.
عشق کوچک در لابه لای عشق بزرگ گم می شود. عشق بزرگ دوباره عشق کوچک را برمی گرداند، دوباره آن را می گذارد در قلب های مسافر. فاطمه ناگهان به چشم های مردش خیره می شود. هر دو نگاه از شعله های عشق پرند علی! انگار نمی خواهد جواب دهد تا او دوباره صدایش کند: علی! تو را به خدا می آیی امشب را نماز بخوانیم: می آیی با هم تا صبح خدا را بخوانیم.
و این زیباترین تابلو از زیباترین پدیده جهان آفرینش است.2

 

منبع: دیدار آشنا - آذر و دی 1386، شماره 87 - به بهانه سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا علیهماالسلام
--------------------------------------------------------
پی نوشت :
1. کشتی پهلو گرفته، سید مهدی شجاعی
2. خدا خانه دارد، فاطمه شهیدی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.