مناظرات امام محمدباقر علیه السلام

تاریخ انتشار:
سالم به حضور امام باقر علیه السلام رسید و گفت: آمده ام درباره علی بن ابیطالب سؤال کنم. درباره ی کارهایی که کرده است: جنگ با اصحاب نهروان و صفین و. . .
امام محمد باقر علیه السلام

مناظره امام باقر علیه السلام با عبدالله معمّر لیثی(1)
عبدالله بن معمر لیثی خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت: شنیده ام شما ازدواج موقت را حلال دانسته اید.
امام فرمود: خداوند آن را در کتابش حلال کرده، رسول خدا سنّت فرمود و اصحاب او هم عمل کردند.
عبدالله گفت: اما عمر بن خطاب آن را حرام کرد.
امام فرمود: ما به قول خدا و رسول هستیم و تو بر قول رفیقت باش.
عبدالله گفت: آیا برای خود شما خوشایند است زنانتان متعه شوند؟
امام فرمود: این چه سؤالی است،احمق؟ همان خدایی که متعه را در کتابش برای بندگانش مباح دانسته، از تو و از آن کسی که بی دلیل آن را نهی کرده، غیرتمندتر است. مگر برای تو خوشآیند است که دخترانت به نکاح یکی از بافنده های یثرب درآیند؟
گفت: نه.
امام فرمود: چرا حرام می دانی آنچه را که خداوند حلال فرمود؟ نکاح که دیگر حلال است!
گفت: من آن را حرام نمی دانم، بلکه می گویم یک بافنده هم شأن ما نیست؛ با شئون اجتماعی ما تناسب ندارد.
امام فرمود: مگر بافنده چه اشکالی دارد؟ کسی را که خداوند از عملش راضی است و حوریان بهشتی را به همسری او در می آورد، تو حاضر نمی شوی او را بپذیری؟
(یعنی ای مسکین! آنچه خداوند راضی است خوب است و صحیح، نه آنچه تو می پنداری!)
عبدالله خندید و گفت: راست گفتید. باید گفت سینه های شما محل پرورش درختان علم است. شما از میوه های آنها استفاده می کنید و مردم از برگ هایشان.

مناظره امام باقر علیه السلام با حسن بصری(2)
حسن بصری نزد امام باقر علیه السلام رفت و عرض کرد: آمده ام سؤالاتی از شما بپرسم.
امام فرمود: مگر تو فقیه اهالی بصره نیستی؟
گفت: چنین می گویند.
امام فرمود: امر بزرگی را به عهده گرفته ای. شنیده ام که می گویی خداوند مردم را به خودشان واگذار کرده است!
حسن بصری ساکت شد. امام فرمود: اگر خداوند به کسی وعده ی امن و امان دهد، آیا او دیگر باید از چیزی بترسد؟
گفت: نه
امام فرمود: من آیه ای می خوانم که تو آن را به اشتباه تفسیر کرده ای.
پرسید: کدام آیه؟
فرمود: و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قریً ظاهرةً وقدرنافیها الّّسیر سیروا فیها لیالی و ایّاماً آمنین.(3)
شنیده ام که جای امن را به مکّه تفسیر کرده ای؟ وای بر تو! این چه امنیتی است که اموال اهالی آنجا به سرقت می رود و همواره عده ای کشته می شوند؟!
سپس امام باقر علیه السلام به سینه مبارک خود اشاره کرد و فرمود: آن قریه های مبارک ماییم.
حسن بصری گفت: فدایت شوم! آیا در قرآن آیه ای هست که به انسان ها بگوید قریه؟
امام فرمود: بله، آیه 8 سوره طلاق: و کاین من قریه عتت عن امر ربها ورسله فحاسبناها حسابا شدیدا و عذبناها عذابا نُّکرا" (و چه بسیار قریه هایی که از امر پروردگاروپیامبرانش سرپیچی کردند ،وماحسابسختی از آنان کشیدیم و به عذاب بدی مجازاتشان کردیم.)
بعد فرمود: آیا سرپیچی کننده در و دیوار است یا انسان ها؟
حسن بصری گفت: بله؛ منظور همان انسان هاست.
امام فرمود: در آیه ی واسأل القریه التی کنافیها(4)(از قریه ای که ما بودیم بپرس.) از قریه و دهستان سؤال می شود یا از اشخاص؟!
سپس فرمود: قری یعنی علمای شیعیان ما و مقصود از سیر، علم است. یعنی هر کس به سوی ما آمد و حلال و حرام را از ما آموخت، دیگر از شک و گمراهی در امان است؛ زیرا احکام را از آنجا که باید بیاموزد، آموخته است؛ چون اهل بیت وارثان علم و فرزندان برگزیده اند و آن فرزندان ما هستیم، نه تو و امثال تو. و مبادا بگویی خداوند بندگان را به خودشان واگذاشته زیرا خداوند عزوجل، دچار سستی و ضعف نیست تا کاری را به مردم واگذار کند. آنها را هم به چیزی مجبور نمی کند که در این صورت به آنها ظلم می شود؛ خدا با بندگانش نه با جبر رفتار می کند نه با تفویض؛ بلکه با امری بین آن دو رفتار می کند.

مناظره امام باقر علیه السلام با سالم(5)
سالم به حضور امام باقر علیه السلام رسید و گفت: آمده ام درباره علی بن ابیطالب سؤال کنم. درباره ی کارهایی که کرده است: جنگ با اصحاب نهروان و صفین و. . .
امام فرمود: به روایاتی که در نظر تو کاملاً صحیح است، توجه کن. آیا این حدیث را شنیده ای؟ رسول خدا در جنگ خیبر ، پرچم انصار را به دست سعدبن عباده داد، و او رفت ولی شکست خورد و برگشت. سپس رسول خدا پرچم مهاجرین و انصار را به عمربن خطاب داد؛ او هم پس از مدتی هراسان برگشت. رسول خدا سه بار فرمود: آیا مهاجر و انصار باید این چنین باشند؟ بعد فرمود: فردا پرچم را به دست مردی می دهم که همواره حمد خدا را می گوید، هرگز فرار نمی کند، خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد. مگر آن مرد امیرالمومنین علی بن ابیطالب نبود؟
سالم گفت: بله؛ همه می گویند.
حضرت باقر علیه السلام فرمود: ای سالم! اگر بگویی خداوند علی علیه السلام را دوست داشته، ولی نمی دانسته در آینده چه اعمالی از او صادر می شود که در این صورت کافر هستی؛ چون نسبت دادن جهل به خداوند کفر است؛و اگر بگویی او را دوست داشته و می دانسته چه می کند، پس از کدام کار او می توانی اشکال بگیری، در حالی که خداوند او را با همان عملش دوشت داشته؟
سالم گفت: دوباره استدلال خود را تکرار کنید.
حضرت باقر دو مرتبه آن را بیان کرد.
سالم گفت: هفتاد سال است که خدا را با گمراهی عبادت کرده ام.
 

پی نوشت:
----------------------------
1- بحار الانوار، ج 46، ص 356، ح 10.
2- بحار الانوار، ج 24، ص 232 و 235، ح 1 و 4 .
3- سوره سبا آیه 18
4- سوره یوسف،آیه 82
5- احنجاج طبرسی، ج 2، ص 64.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.