مهدي پيشوايي

دانشگاه بزرگ جعفری - 2

تاریخ انتشار:
امام صادق - علیه السلام - با تمام جریانهای فكری و عقیدتی آن روز برخورد كرد و موضع اسلام و تشیع را در برابر آنها روشن ساخته برتری بینش اسلام را ثابت نمود.
امام صادق (علیه السلام)

وسعت دانشگاه امام صادق - علیه السلام -
امام صادق - علیه السلام - با تمام جریانهای فكری و عقیدتی آن روز برخورد كرد و موضع اسلام و تشیع را در برابر آنها روشن ساخته برتری بینش اسلام را ثابت نمود. 
شاگردان دانشگاه امام صادق - علیه السلام - منحصر به شیعیان نبود، بلكه از پیروان سنت و جماعت نیز از مكتب آن حضرت برخوردار می شدند. پیشوایان مشهور اهل سنت، بلاواسطه یا با واسطه، شاگرد امام بوده اند. 
در راس این پیشوایان، «ابوحنیفه» قرار دارد كه دو سال شاگرد امام بوده است. او این دو سال را پایه علوم و دانش خود معرفی می كند و می گوید:«لولا السنتان لهلك نعمان»: اگر آن دو سال نبود، «نعمان» هلاك می شد.[5] 
شاگردان امام از نقاط مختلف همچون كوفه، بصره، واسط، حجاز و امثال اینها و نیز از قبائل گوناگون مانند: بنی اسد، مخارق، طی، سلیم، غطفان، ازد، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنی ضبه، قریش بویژه بنی حارث بن عبدالمطلب و بنی الحسن بودند كه به مكتب ان حضرت می پیوستند.[6] 
در وسعت دانشگاه امام همین قدر بس كه «حسن بن علی بن زیاد وشأ» كه از شاگردان امام رضا - علیه السلام - و از محدثان بزرگ بوده (طبعاً سالها پس از امام صادق - علیه السلام - زندگی می كرده)، می گفت: در مسجد كوفه نهصد نفر استاد حدیث مشاهده كردم كه همگی از جعفر بن محمد حدیث نقل می كردند.[7] 
به گفته «ابن حجر عسقلانی» فقها و محدثانی همچون شعبه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، مالك، ابن جریح، ابوحنیفه، پسروی موسی، و هیب بن خالد، قطان، ابوعاصم، و گروه انبوه دیگر، از آن حضرت حدیث نقل كرده اند.[8] 
«یافعی» می نویسد: او سخنان نفیسی در علم توحید و رشته های دیگر دارد. شاگرد او «جابرین حیان»، كتابی شامل هزار ورق كه پانصد رساله را در بر داشت، تألیف كرد.[9] امام صادق - علیه السلام - هر یك از شاگردان خود را در رشته ای كه با ذوق و قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم می نمود و در نتیجه، هر كدام از آنها در یك یا دو رشته از علوم مانند: حدیث، تفسیر، علم كلام، و امثال اینها تخصص پیدا می كردند. 
گاهی امام، دانشمندانی را كه برای بحث و مناظره مراجعه می كردند، راهنمایی می كرد تا با یكی از شاگردان كه در آن رشته تخصص داشت، مناظره كنند. 
«هشام بن سالم» می گوید: روزی با گروهی از یاران امام صادق - علیه السلام - در محضر آن حضرت نشسته بودیم. یك نفر مرد شامی اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه، وارد شد. امام فرمودند: بنشین. آنگاه پرسید: چه می خواهی؟ 
مرد شامی گفت: شنیده ام شما به تمام سوالات و مشكلات مردم پاسخ می گویید، آمده ام با شما بحث و مناظره بكنم! 
امام فرمودند: 
- در چه موضوعی؟ 
شامی گفت: 
- درباره كیفیت قرائت قرآن. 
امام رو به «حمران» كرده فرمودند: 
- حمران جواب این شخص با تو است! 
مرد شامی: 
- من می خواهم با شما بحث كنم، نه با حمران! 
- اگر حمران را محكوم كردی، مرا محكوم كرده ای! 
مرد شامی ناگزیر با حمران وارد بحث شد. هر چه شامی پرسید، پاسخ قاطع و مستدلی از حمران شنید، به طوری كه سرانجام از ادامه بحث فروماند و سخت ناراحت و خسته شد! 
امام فرمودند: 
- (حمران را) چگونه دیدی؟ 
- راستی حمران خیلی زبر دست است، هر چه پرسیدم به نحو شایسته ای پاسخ داد! 
شامی گفت: می خواهم درباره لغت و ادبیات عرب با شما بحث كنم. 
امام رو به «ابان بن تغلب» كرد و فرمودند: با او مناظره كن. ابان نیز راه هر گونه گریز را به روی او بست و وی را محكوم ساخت. 
شامی گفت: می خواهم درباره فقه با شما مناظره كنم! 
امام به «زراره» فرمودند: با او مناظره كن. زراره هم با او به بحث پرداخت و بسرعت او را به بن بست كشاند! 
شامی گفت: می خواهم درباره كلام با شما مناظره كنم. امام به «مومن طاق» دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولی نكشید كه شامی از مومن طاق نیز شكست خورد! 
به همین ترتیب وقتی كه شامی درخواست مناظره درباره استطاعت (قدرت و توانایی انسان بر انجام یا ترك خیر و شر)، توحید و امامت نمود، امام به ترتیب به حمزه طیار، هشام بن سالم و هشام بن حكم دستور داد با وی به مناظره بپردازند و هر سه، با دلائل قاطع و منطق كوبنده، شامی را محكوم ساختند. با مشاهده این صحنه هیجان انگیز، از خوشحالی خنده ای شیرین بر لبان امام نقش بست.[10] 

 

منبع: منبع: سيره پيشوايان
----------------------------------
پی نوشت:
[5] . حیدر، اسد، همان كتاب، ج 1، ص.70 اسم ابوحنیفه نعمان ثابت بوده است. 
[6] . حیدر، اسد، همان كتاب، ص 38. 
[7] . نجاشی، فهرست مصنفی الشیعه، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ص 39 و 40. 
[8] . تهذیب التهذیب، ط 1، بیروت، دارالفكر، 1404 ه.ق، ج 1، ص 88. 
[9] . مرآه الجنان، ج 2، ص 304. 
[10] . طوسی، اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال كشی)، تحقیق: حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348 ه.ش، ص 275 - 278 - تستری، شیخ محمد تقی، قاموس الرجال، تهران، مركز نشر كتاب، ج 3، ص 416.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.