دكتر محمد باقر حشمت زاده‏

آثار و نتايج انقلاب اسلامى ايران - 3

تاریخ انتشار:
يكى از ملاكهايى كه مى تواند بسنجد كه انقلاب در تحقق مدينه فاضله و جامعه آرمانى خود به چه نتايجى رسيده، وضعيت و موقعيت كشورهاى به اصطلاح پيشرفته و توسعه يافته است. چرا؟
دهه فجر

مشكلات اين امر زمانى روشن مى شود كه بدانيم درآمدهاى دولت از سه منبع مى باشد:
1- فروش نفت
2- مالياتها
3- سود كارخانجات دولتى.
اقلام دوم و سوم نيز وابسته به نفت مى باشند. چون كارخانجات و فعاليتهاى اقتصادى و صنعتى دولت براى تأمين مواد اوليه، تعميرات قطعات يدكى، خريد ماشين آلات، اساساً به ارزهاى حاصل از نفت وابسته هستند. همچنين چون كل اقتصاد كشور وابسته به نفت و تزريق ارزهاى حاصل از نفت بوده، رشد و رونق فعاليتهاى كشور، وابسته به ميزان ارز تزريقى نفت مى باشد و در شرايط ركود اقتصادى ناشى از جنگ و انقلاب، دولت نمى توانسته چندان مالياتها را مورد توجه قرار دهد و فشارهاى مالياتى به مردم را به ساير فشارها اضافه نموده و نارضايتى و ناخرسندى توده ها را افزايش دهد.
با توجه به نكات فوق معلوم مى شود كه درآمد نفت چقدر براى دولت و نظام حياتى و اساسى است و كاهش و افت آن تا چه ميزان مى تواند آسيب آفرين باشد.
نكته ى ديگر آن است كه قدرت خريد دلار و ارزش برابرى آن در برابر ساير ارزهاى معتبر طى بيست سال اخير كاهش چشمگيرى داشته است. درآمدهاى نفتى كشور به دلار محاسبه و پرداخت مى شود اما ايران بايد عمده ى خريدهاى خود را از ژاپن و اروپاى غربى انجام دهد. به اين ترتيب مى توان تخمين زد كه 14 ميليارد دلار درآمد نفتى در سال 76 شايد قدرت خريدى معادل 8 ميليارد دلار سال 1356 داشته باشد. بنابراين در حاليكه جمعيت دو برابر شده است، درآمد نفتى به حدود يك سوم كاهش يافته است و اين نكته ميزان مشكلات نظام و دولت را در تحقق اهداف و رفع نيازهاى ملت را شفاف تر مى نمايد.
از تقسيم كل درآمد نفت در يك سال به كل جمعيت، شاخصى بنام درآمد سرانه نفت بدست مى آيد كه اين رقم در سال 1356 حدوداً معادل 750 دلار و در حال حاضر معادل 200 دلار مى باشد. به اين ترتيب سهم هر ايرانى از درآمد نفت به يك چهارم تقليل يافته است و اگر افت ارزش دلار نسبت به بيست سال قبل را در نظر بگيريم، اين رقم به حدود 100 دلار مى رسد و در واقع به طور واقعى سهم هر نفر از درآمد نفت نسبت به گذشته به يك هفتم كاهش يافته است.
در جمع بندى مطالب بالا و نقش نفت در انقلاب و تأمين نيازهاى نظام مى توان گفت: در حالى كه درآمد صورى و واقعى كشور چندين برابر كم شده، اما جمعيت دو برابر شده است. ضمن آنكه دولت جديد مطابق قانون اساسى وظايفش فوق العاده متنوع و متعدد شده و انتظارات و نيازهاى مردم نيز به دلايل عديده اى از لحاظ كمى و كيفى چندين برابر شده است.
پس صورت مسأله نظام و انقلاب اسلامى چنين است: اهداف، خواسته ها و نيازهاى فوق العاده وسيع و بزرگ اما امكانات مادى بالفعل، فوق العاده محدود و كم.
اين صورت مسأله، مقابل هر علم و عقلى گذاشته شود راه حلها و تجويزهاى محدود و معينى قابل ارائه است و بحرانهاى عديده اى قابل پيش بينى است. قدرتهاى بزرگ نيز صورت مسأله ايران را نوعاً اينطور مى بينند و پيش بينى و تجويزشان اين است كه مردم و مسئولان در يك بازى منطقى و عقلايى يا از اهداف و اصول و ارزشهاى انقلابى دست بر مى دارند و يا براى تأمين امكانات مادى كشور به كشورهاى بزرگ متوسل مى شوند. كه اين امر نيز در دراز مدت (16) نتيجه اش استحاله انقلاب و كنار گذاشتن اصول و آرمانهاى انقلاب است. لذا مشاهده مى شود كه براى تشديد مسأله فوق و هضم انقلاب اسلامى و نظام برخاسته از آن، در روند نظام بين المللى، آمريكا همواره نفت را اهرم كرده است. مثلاً در نوبتهاى مختلف خريد نفت ايران تحريم شده است يا طى طرح داماتو سرمايه گذارى در بخش بالادستى و افزايش ظرفيت توليد ايران تحريم شده است، يا از طريق تقويت بازارهاى بورس تلاشى در جهت كاهش و تثبيت قيمت نفت بعمل آورده است. (17)
صورت مسأله اى كه به انقلاب و نظام تحميل شده است بايد بطور وسيع، عميق و دقيق از سوى دولت و جناحهاى سياسى تبيين و تبليغ شود. فى الواقع يكى از مهم ترين كاربردهاى احزاب و دستجاب سياسى آن است كه توان خود را صرف مسأله شناسى و نياز سنجى نظام كرده و به عنوان آموزش سياسى آن را به صورت شايسته تبليغ كرده و راه حلهاى مناسب تجويز نموده و مردم را براى حل مسايل و مشكلات بسيج و تجهيز نمايند.
شايد يكى از مهم ترين وظايف نخبگان سياسى و جناحها آن باشد كه بتوانند صورت مسأله را تغيير دهند تا راه حلها و تجويزها سهل تر شود. در حال حاضر بنظر مى رسد كه رجال سياسى و گروههاى اجتماعى و احزاب به دلايل مختلفى كمتر به اين امر توجه دارند و شدت رقابتها و بازى سياسى آنها را از اين مهم باز داشته است.
واقعيت آن است كه صورت مسأله نظام و انقلاب بطور شايسته اى قابل تغيير است بطوريكه راه حلها و راهكارهاى آن مستقل بوده و از كنترل و نظارت قدرتهاى بزرگ بى نياز باشد.
اولاً امكانات بالقوه مادى و معنوى نظام زياد است و كم نيست. بايد آنها را شناخت و فعليت بخشيد.
ثانياً نيازها، خواسته ها و اهداف را بايد زمانبندى و اولويت بندى و مرحله بندى كرد. قطعاً تحقق فورى همه ى آنها امرى محال و غير منطقى است. پس اين نكته را بايد درست تحقيق و تبليغ شود.
ثالثاً عامه و توده ى مردم نيز با صورت مسأله فعلى و موجود نظام آشنا هستند و عمده ى مشكلات و كمبودهاى مادى و اقتصادى را براى يك نظام اسلامى و انقلابى و جنگ زده، طبيعى مى دانند و تحمل مى كنند.
قرينه ى اين مدعا آن است كه طى دو دهه با وجود همين مسايل با نظام و دولت همراهى كرده اند. اما چيزى كه قابل توجيه نيست و تحمل مردم را محدود مى كند تبعيض هاست. مردم مى دانند امكانات مادى و اقتصادى محدود است اما متأثر از روح انقلاب اسلامى و اصل عدالت، انتظار دارند اين امكانات محدود لااقل منصفانه و عادلانه توزيع شود و ضمن رعايت اين نكته بدانند كه نظام با تحمل اين مشكلات در راستاى اهداف انقلاب حركت مى كند و در بعد اقتصادى نيز «توسعه» هدف است.
آخرين نكته اى كه در جدول قابل ذكر است افزايش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى كشور مى باشد. اين امر اهداف قابل توجه اقتصادى انقلاب بوده و حصول آن به عنوان يكى از آثار و نتايج مثبت انقلاب اسلامى قابل ارزيابى است. اين ارقام نشان مى دهد كه سهم گاز در الگوى مصرف انرژى طى دو دهه از انقلاب به حدود 30% رسيده است. بنابراين گاز كه يك ثروت (18) عظيم خدادادى است و ساليان درازى بى مصرف مى سوخت، اينك جايگزين نفت مى شود و وابستگى صنعت و اقتصاد كشور به نفت را كم مى كند و اين فرصت را نيز فراهم مى كند كه سهم بيشترى از نفت بجاى مصرف داخلى صادر شده و براى اقتصاد ما ارز فراهم شود.
در اينجا براى ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى، از منظر امكانات، مى توانيم پس از احتياجات بالنسبه طولانى فوق به اين مدعا برسيم كه: با توجه به امكانات بالنسبه محدود مادى وابسته به درآمد نفت آنچه كه در زمينه تحقق اهداف و برآورد خواسته هاى مادى مردم صورت گرفته است مثبت و قابل توجه مى باشد.
تلفيق اهداف و امكانات
معمولاً آحاد مردم كه براى پيروزى انقلاب اسلامى رنجها و زحمات زيادى را متحمل شده اند، آثار و نتايج انقلاب اسلامى را با ملاك اهداف و نيازهاى خود مى سنجند كه در اين صورت - به دلايلى كه در سطور و صفحات قبل ذكر شد اين اهداف و نيازها چنانكه بايد و شايد محقق نشده اند، لذا اين مدعا قابل طرح است كه از زاويه اين ملاك، مردم نمره بالنسبه پائينى به آثار و نتايج انقلاب مى دهند.
از سوى ديگر دولت كه طبق قانون اساسى مكلف به تحقق اهداف انقلاب اسلامى است، عملكرد خود را با توجه به امكانات مادى كه در اختيار داشته مى سنجد و نظر به تنگناها و مشكلاتى كه از اين بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالايى به خودش مى دهد و آثار و نتايج انقلاب را عمدتاً خوب و بالا ارزيابى مى نمايد.
بنابر اين دولت و ملت به دليل تفاوت ملاك، ارزيابيهاى مخالفى از آثار و نتايج انقلاب اسلامى مى كنند كه همين امر مى تواند موجب انشقاق و تكدر رابطه ى اين دو قطب مهم نظام شده و فوق العاده آسيب زا باشد. با توجه به اين امر بايد گفت كه بررسى و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى از اين نظر امرى بسيار لازم و ضرورى است كه بايد درست تحقيق شده و درست تبليغ شود.
بنابراين در قدم نخست شايسته است ملاكى عالمانه و منصفانه فراهم كنيم و اين چيزى نيست جز آنكه براى ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى، بطور توأمان از هر دو ملاك، يعنى اهداف و امكانات استفاده كنيم. تبليغ نتايج چنين تحقيقى مى تواند تا حد زيادى موجب تقرب و بسط روابط دولت و ملت شده به ايجاد ثبات و رفع بحران و تنش يارى كند. اگر دولت و ملت هر كدام فقط به ملاكهاى خودشان بسنده كنند تفرقه و تشتت زيادى قابل پيش بينى است.
براى مثال آحاد ملت با توجه به نيازهايشان، خيلى فورى و آنى خواهان مسكن، كار، بهداشت، تغذيه، امنيت، عزت و عفت هستند، اين طبيعت نيازهاى انسان است كه بايد سريعاً اشباع شوند. اما از طرف ديگر دولت با توجه به كمبودها و مشكلات مادى ممكن است بگويد براى اشباع اين نيازها و تحقق اين اهداف در سطح عمومى پنجاه سال وقت نياز است. اين هم مى تواند منطقى باشد اما نوشداروى بعد از مرگ است. اما اگر ملاك تلفيقى مورد قبول واقع شود از يك سو ملت تلاش مى كند همه ى توانهاى بالقوه ى خود را بالفعل كند و از سوى ديگر تا حد ممكن نيازها را محدود كرده و به تأخير بيندازد. دولت نيز تلاش مى كند ضمن توزيع عادلانه ى امكانات محدود، اعتماد و مشاركت عمومى را جلب كرده و براى افزايش توليد و بالفعل كردن امكانات بالقوه تلاش بيشترى بعمل آورد.
مقايسه با كشورهاى پيشرفته
مانند ديگر انقلابها، انقلاب اسلامى ايران نيز تلاشى بود براى بر هم زدن وضع موجود(نظام شاهنشاهى) و برقرارى وضع مطلوب (جمهورى اسلامى). يكى از ملاكهايى كه مى تواند بسنجد كه انقلاب در تحقق مدينه فاضله و جامعه آرمانى خود به چه نتايجى رسيده، وضعيت و موقعيت كشورهاى به اصطلاح پيشرفته و توسعه يافته است. چرا؟ اين كشورها به حق و ناحق، درست يا غلط الگوى توسعه و تحول هستند و اينك در مرحله اى از ثبات و رفاه هستند كه مطلوب بسيارى از ملل است. نكته ى فوق از كلام بسيارى از غرب رفته ها شنيده مى شود كه دانسته يا ندانسته، به عمد يا غير عمد از آسايش و رفاه و امنيت و... آن بلاد سخن مى گويند. رسانه هاى گروهى نيز به همين سبك با نمايش زندگى مردم آن سامان توده ى مردم غرب نديده را به مقايسه وضع ايران با آن كشورها سوق مى دهند و نتيجه ى اين مقايسه نيز كم و بيش روشن است.
اما براى استفاده از اين ملاك و معيار، در سنجش و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب اسلامى و عملكرد نظام حتماً بايد به چند نكته توجه داشت تا نتيجه ى تحقيق، عالمانه و منصفانه باشد:
اولاً كشورهاى پيشرفته و مرفه اقتصادى و صنعتى طى چه زمانى، طى چه مراحلى و با چه امكاناتى به وضع موجود فعلى رسيده اند؟ از لحاظ نظرى و فكرى و فرهنگى و علمى، آنها حداقل اين مسير را از 5 قرن قبل و از زمان رنسانس آغاز كرده اند و از لحاظ علمى، فنى و تكنولوژيك و از لحاظ ادارى و سياسى و حقوقى، اين مهم را از دويست سال پيش با انقلاب فرانسه شروع نموده اند. (19)
با اين شاخصها، مقايسه انقلاب بيست ساله ى ايران با آنها وجهى نداشته و فعلاً زود است.
ثانياً مهم ترين هدف و غايت دولت و تمدن نوين غربى، ايجاد بهشت روى زمين بود. اين هدف (20) در ضديت با فرهنگ و سلطه كليسايى قرون وسطى بود كه بطور افراطى بى توجه به نيازهاى مادى، انسانها را دعوت به ترك دنيا و تقرب به يك خدا و آخرت آلوده به خرافات مى نمود. در حالى كه انقلاب اسلامى هدف غايى و نهايى اش معنويت و تقرب به خداى واحد و منزه است. و البته بطور واقعى و متعادل، اقتصاد و نيازهاى مادى را هم بعنوان وسيله و ابزار مى پذيرد.
ثالثاً بايد ديد كه پس از پانصد سال اين بهشت روى زمين به چه بهايى بدست آمده است؟ و چشم انداز آينده ى آن چيست؟ مهم ترين هزينه و پيامد اين بهشت روى زمين و جامعه ى مادى و رفاهى، آلودگى و تخريب شديد طبيعت بوده است. يعنى بهشت طبيعت مبدل به جهنم مى شود تا بهشت شهر صنعتى حاصل شود. اينك تمدن غربى با اين سؤال اساسى مواجه است كه آيا آنچه را كه از دست داده و چشم انداز ترسناكى كه از اين رهگذر براى آينده وجود دارد، نسبت به آنچه كه بدست آورده مى ارزد يا خير؟ (21)
- اين بهشت روى زمين به بهاى استعمار و استثمار و عقب ماندگى جهان سوم حاصل شده است و در حال حاضر فقط 15% از جمعيت جهان كه در نيمكره شمالى هستند از مواهب اين بهشت مادى برخوردار هستند كه در آنجا نيز بخشى از مردمان زير خط فقر زندگى مى كنند.
- افراط دولتمردان و رجال كليسا در قرون وسطى در معنويت گرايى (كه آلوده به خرافات بود) موجب افراط اصحاب رنسانس در دنياطلبى و ماده گرايى شد و اين افراط گرايى نوين دارد آثار منفى خودش را بروز مى دهد و گروههاى زيادى از مردمان كه شاهد قربانى شدن اخلاق و معنويت و افزايش جرم و جنايت و شيوع بيماريهاى نوين جسمى و روانى، متلاشى شدن و تضعيف شديد خانواده و... هستند به مسايل معنوى گرايش نشان مى دهند.
اين نكته مى تواند يكى از مهم ترين اهداف و آثار و نتايج انقلاب اسلامى را كه عرفان و معنويت باشد تبليغ و ترويج نمايد. دلزدگى مردمان غرب از بهشت روى زمين و جامعه رفاهى و مصرفى و گرايش آنها به سوى حقيقت و معنويت، عمدتاً دچار آسيب هاى جدى شده است و از جن گيرى و شيطان پرستى، پوچ گرايى، جادوبازى و احضار ارواح و... سردرآورده است كه بعنوان عوارض و آسيبهاى جدى تمدن نوين بايد به آن نگريست. در واقع يكى از اهداف و انگيزه هاى وقوع انقلاب اسلامى در دو دهه ى قبل، اعتراض به ماده گرايى حكومت شاه بود. آن دولت با الگو قرار دادن توسعه غرب در آمدهاى نفتى را هزينه كرد و ضمن آنكه نتوانست همان جامعه مادى و رفاهى غرب را هم محقق نمايد، بلكه قسمتى از آسيبها و ابتذالهاى فرهنگى و معنوى آنجا را وارد كرد و من حيث المجموع سبب در هم ريختگى و نابسامانى شديد جامعه ايران شد.
بنابراين استفاده از ملاك كشورهاى پيشرفته براى سنجش و ارزيابى آثار و نتايج انقلاب جاى ترديد و تأمل دارد چون غايت فرهنگ و ارزش آنها ماديت و اصالت و اولويت اقتصاد است، در حاليكه غايت انقلاب اسلامى معنويت و نگاه ابزارى به اقتصاد است.(22)

 

پی نوشت:
--------------------------------
(16) -مجيد، مختارى، تجزيه و تحليل اجمالى مقاطع و مراحل جنگ ايران و عراق، فصلنامه ى بررسيهاى نظامى سال 5، شماره 18، 1373، ص 41-45.
(17) -دفتر نمايندگى دائمى جمهورى اسلامى ايران در سازمان ملل، خطوط اصلى استراتژى آمريكا و اولويتهاى اطلاعاتى آن در دهه 90، مرداد 1369، ص 20.
(18) -روابط عمومى وزارت نفت، نشريه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133.
(19) -پل، كندى، ظهور و سقوط قدرتهاى بزرگ، محمود رياضى، نشر خجسته، 1369.
(20) -بهاءالدين، پازارگاد، فلسفه سياسى غرب، ج 2، نشر زوار، چ 4، 1359.
(21) - greeno owen the glbalization of world politics edited by john baylis and steve smith oxford 1997 p 314
(22) -مقدمه قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.