خالد بن ولید -1

تاریخ انتشار:
خالد یکی از فرماندهان مشرکان در جنگ احد و از عوامل شکست سپاه اسلام در آن جنگ بود. او که در تمامی جنگ های مشرکان علیه پیامبر اسلام شرکت داشت، پس از صلح حدیبیه به جمع مسلمانان پیوست...
خالد بن ولید

شناسنامه:
نام کامل
: خالد بن ولید بن مُغیرةبن عبداللّه بن عمر(عُمَیر) بن مَخزوم قرشی مخزومی
کنیه: ابوسلیمان(ابوالولید)
محل زندگی: مکه، مدینه
درگذشت: ۲۱ یا ۲۲ق شام، سوریه
مدفن: حمص، سوریه
مشخصات دینی:
زمان اسلام آوردن
: اول صفر سال هشتم، پیش از فتح مکه
حضور در جنگ ها: پیش از اسلام آوردن: جنگ بدر، احد و احزاب در صف مشرکین؛ پس از اسلام آوردن: جنگ موته، فتح مکه، جنگ حنین؛ دوران خلفاء: جنگ های ردّه، جنگ با ایران و فتح شام.
دیگر فعالیت ها:کشتن مالک بن نویره و هبستر شدن با همسرش در جنگ های رده؛ کشتار تعدادی از افراد بنی جَذِیمه پس از مسلمان شدن و...
چکیده:
خالد بن ولید بن مغیره [بن عبد اللّه بن عمر بن مخزوم بن يقظة بن مرة، مادر او، لبابة الصغرى، خواهر ميمونه حرم رسول اللّه بود و پسر خاله عبد اللّه بن عباس رضي اللّه‏][1]. از طایفه بنی مخزوم از قبیله قریش است که با عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و خلفا همزمان است. پدرش ولید بن مغیره، از سرسخت ترین دشمنان اسلام و از نخستین کسانی بود که با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) دشمنی می کرد. خالد یکی از فرماندهان مشرکان در جنگ احد و از عوامل شکست سپاه اسلام در آن جنگ بود. او که در تمامی جنگ های مشرکان علیه پیامبر اسلام شرکت داشت، پس از صلح حدیبیه به جمع مسلمانان پیوست و در غزوه فتح مکه و جنگ حنین شرکت کرد. وی در جنگ موته حضور داشت و پس از به شهادت رسیدن سه فرمانده آن نبرد(جعفر بن ابیطالب، زید ابن حارثه و عبدالله بن رواحه)، از سوی سپاهیان و جنگ جویان موته به فرماندهی برگزیده شد و با عقب نشینی، سپاهیان مسلمان را به مدینه بازگرداند. برخی منابع نقل کرده اند که پس از نبرد موته، خالد به سیف اللّه ملقب شد و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در مورد او فرمودند: «او شمشیری از شمشیرهای خداوند است».[2] البته پاره ای از روایات تاریخی، فرار خالد و نیروهای تحت فرماندهی او را گزارش می کنند که این فرار با واکنش منفی ساکنان مدینه مواجه شد.[3] با توجه به وقایعی که بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) رخ داده، این احتمال نیز تقویت می شود که شاید «سیف الله» لقبی باشد که بعدها برای او جعل شده باشد! وفاتش در سنه احدى و عشرين به حمص شام می باشد.[4]
کنیه و قبیله خالد
کنیه ‌اش ابوسلیمان[5] و به روایتی ابوالولید[6] از بنی مخزوم، یکی از تیره ‌های بزرگ و مهم قبیله قریش و از رقبای بنی هاشم به شمار می رفتند[7].
تولد خالد
با اینکه مورخان تاریخ تولد خالد را ذکر نکرده ‌اند، اما با توجه به تاریخ وفات و سن وی در هنگام مرگ می ‌توان حدس زد که او در حدود ۲۶ سال پیش از مبعث پیامبر اسلام(۵۸۴م)، در مکه متولد شده است.
والدین خالد
پدرش، ولید بن مغیره، از اشراف و بزرگان قریش محسوب می ‌شد[8] و مادرش، عَصْماء (لُبابه صغرا یا کبرا)، دختر حارث بن حَرْب[9] است که نسبش به قبیله قَیْس عیلان بن مُضَر می ‌رسد. [10]
خالد در جاهلیت
خالد در جاهلیت جزو اشراف قریش و از سلحشوران آن‌ها بود و مسئولیت تدارک سپاه و سرکردگی سواران قریش را در جنگ برعهده داشت.[11]
اقدامات خالد قبل از اسلام آوردن
خالد اقدامات زیادی را قبل از اسلام آوردن بر علیه اسلام انجام داد که در اینجا فقط به ذکر اسامی آنها همراه با مستندات جهت مطالعه بیشتر بسنده می شود:
حضور خالد در جنگهای بدر[12]، احد[13]، احزاب[14] ، کُراع ‌الغَمیم[15] و ترک مکه به خاطر نفرت از اسلام و مسلمانان در عمرة القضاء[16] .
تاریخ اسلام آوردن خالد
مورخان در مورد تاریخ مسلمان شدن خالد آرای متفاوتی داشته ‌اند، بطوری که برخی اسلام آوردنش را به سال پنجم، پس از غزوه بنی ‌قُرَیظه، یا در فاصله زمانی میان صلح حدیبیه(ذیقعده سال ششم) و فتح خیبر(محرّم سال هفتم)[17] یا در سال هفتم بعد از فتح خیبر[18] دانسته ‌اند، اما بنابر مشهور، او در اول صفر سال هشتم، پیش از فتح مکه، اسلام آورد.[19]
اقدامات خالد بعد از اسام آوردن:
کشتار بنی جذیمه

اقدام خودسرانه خالد بر خلاف دستور رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) که برای دعوت عده ای از مردم به اسلام به بنی جذیمه فرستاده شده بود با آنها جنگیده و عده زیادی از ایشان را کشت.[20] شماری از مورخان علت این کشتار را کینه شخصی خالد با بنی جذیمه دانسته اند.[21] با اینکه در صحیح بخاری آمده است: «رسول خدا خالد بن ولید را به بنی جذیمه فرستاد. پس او ایشان را به اسلام دعوت کرد، اما ایشان نمی دانستند چگونه بگویند که ما اسلام آورده ایم؛ لذا گفتند: ما از دین سابق خود دست برداشتیم؛ با این همه خالد از ایشان عده ای را کشته و عده ای را اسیر گرفت؛ و به هرکسی از ما که می رسید یک اسیر می داد. روز دیگر خالد به ما دستور داد که هر کدام از ما اسیرش را بکشد. من گفتم: قسم به خدا اسیرم را نخواهم کشت؛ و هیچ کس از همراهان من نیز اسیرش را نخواهد کشت؛ تا این که نزد رسول خدا آمده و ماجرا را عرض کردیم؛ پس رسول خدا دست خود را بالا برده و دو بار فرمودند: خدایا من به سوی تو از آنچه خالد بن ولید انجام داد بیزاری می جویم».[22] اعلام برائت پیامبر أعظم صلوات الله علیه نیز حتی در این عبارات دلیل بر تمرد خالد از شرع و سنت داشته است؛ و به همین جهت حلبی می گوید: « بعید است خالد تنها ایشان را به این خاطر کشته باشد که گفته اند: "ما از دین گذشته خود دست برداشته ایم " به جای آن که بگویند: اسلام آوردیم»[23]! و عبد الرحمن بن عوف نیز اقدام او را عملِ جاهلیت عرب -که بر اساس کینه شخصی کشتار می پرداختند- خطاب می کند.[24]
روحیه جاهلیت و لعن خالد توسط عمار یاسر
تا جائیکه ثعلبی و تنی چند از مورخان بیان کرده اند؛ خالد بخاطر اعمالی که در جاهلیت مرسوم بود، موجب خشم عمار یاسر شد و نزاعشان باعث شد که خالد به پیامبر شکایت برده و بگوید: آیا این برده به من دشنام دهد؟ قسم به خدا که اگر پشتیبانی شما نبود او مرا دشنام نمی داد (عمار قبل از اسلام از غلامان یکی از بستگان خالد بود). رسول خدا فرمودند: ای خالد دست از عمار بردار؛ قسم به خدا هر که او را دشنام دهد، خدا را دشنام داده است و هرکس او را به خشم آورد خدا از او خشمگین خواهد شد. سپس خالد دامان عمار را می گیرد و از او تقاضای بخشش و رضایت می کند.[25]

 

پی نوشت:
------------------------------

[1] چنين است در نسخه ف. در نسخ ر، ق، م: [مخزومى، خاله او ميمونه حرم رسول اللّه‏]
[2] ابن الأثیر أبو الحسن، على بن محمد الجزرى، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج‏1، ص587، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ ابن سعد بن منیع الهاشمی البصری، الطبقات‏ الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، ج ‏4، ص 27، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، بیروت، 1410ق؛ ابن حجر العسقلانى، الإصابة فى تمییز الصحابة، تحقیق، عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، ج ‏2، ص 217، دارالکتب العلمیة، ط الأولى، بیروت، 1415ق.
[3] ابن کثیر، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج‏4، ص248، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[4] حمد الله مستوفى(750 ق)، تاريخ گزيده، ‏محقق و مصحح: عبد الحسين نوايى‏، ناشر: امير كبير، تهران‏، 1364 ش‏، چاپ: سوم‏، متن، ص: 224.
[5] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۹۴، (بیروت)؛ مصعب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۳۲۰، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
[6] ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۴۲۷، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[7] ابوزید شلبی، تاریخ سیف اللّه خالد بن الولید البطل الفاتح، ج۱، ص۲۰ـ۲۴، قاهره ۱۳۵۲/ ۱۹۳۳.
[8] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ج۱۶، ص۱۹۴.
[9] جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲).
[10] مصعب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۳۲۲، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
[11] ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۴۲۷، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[12] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۹۴، (بیروت)؛ ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۶۷، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰؛ محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۱۳۰، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
[13] ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، ج۱، ص۳۰۵، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۱، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۷۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶؛ ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۶۷، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
[14] محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۴۶۵ـ۴۶۶، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛ ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۶۷، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
[15] محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۵۷۹ـ۵۸۲، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۲۲ـ۳۲۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
[16] محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۷۴۶، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛ مصعب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۳۲۴، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
[17] خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۴۰، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۴۲۷، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۰۹، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
[18] ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۲۵۱، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[19] محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۶۶۱، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛ ابن هشام، السیرةالنبویة، ج۳، ص۲۹۰ـ۲۹۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۵۲، (بیروت).
[20] ابن جابر البلاذرى، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، ج ‏1، ص 381، دار الفکر، بیروت، ط الأولى، 1417ق؛ الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق، عمر عبد السلام تدمرى، ج ‏2، ص 567، بیروت، دار الکتاب العربى، ط الثانیة، 1413ق؛ الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق، محمد أبو الفضل ابراهیم، ج ‏3، ص 66، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، 1387ق؛ ابن هشام الحمیرى المعافرى، السیرة النبویة، تحقیق، مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، ج ‏2، ص428، بیروت، دار المعرفة، بى تا؛ الطبقات‏ الکبرى، ج‏2، ص112.
[21] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج‏4، ص314؛ ابن سید الناس، أبو الفتح، عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، ج ‏2، ص 235، بیروت، دار القلم، ط الأولى، 1414ق؛ ابن الأثیر، عزالدین أبو الحسن على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ، ج ‏2، ص 256، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385ق؛ تاریخ ‏الطبری، ج ‏3، ص 68؛ السیرة النبویة، ج ‏2، ص 431.
[22] البخاری، أبو عبدالله الجعفی، الجامع الصحیح المختصر، ج 14، ص 253، دار ابن کثیر، بیروت، طبع سوم، 1407ق.
[23] الحلبی‏، أبی الفرج نور الدین علی بن إبراهیم، السیرة الحلبیة، ج 3، ص 278، دار الکتب العلمیة، بیروت‏، ط دوم، 1427ق‏.
[24] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ‏4، ص 314.
[25] ثعلبى نیشابورى، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج3، ص335، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1422ق.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.