شکست های تربیتی
بسیاری از والدین وقتی در مقابل تلاش های خود چند بار با شکست مواجه می شوند، احساس عجز و ناتوانی می کنند و وقتی با آن ها صحبت می کنیم ناامید هستند و می گویند مگر دیگر امکان درست شدن هست؟
وقتی با آن ها صحبت کرده و می گوییم این یک ناهنجاری معمولی و کوچک است در جواب می گویند: ما که چند سال است هرکاری کرده ایم، بی نتیجه بوده است؛ در واقع زمانی که فرد پشت سرهم تلاش های ایده آلانه ای را انجام داده و با شکست مواجه شده است، احساس ناتوانی و ناامیدی شدید می کند.
اینجور والدین مخصوصا مادران، معمولا افرادی هستند که خودشان را در مقابل فرزندان تقریبا هم اندازه و هم جایگاه می دانند؛ ما نباید فراموش کنیم که پدر و مادر هستیم و فرزندمان در جایگاهی پایین تر از ما قرار دارد ولی والدین و مخصوصا مادرانی که احساس می کنند با فرزندشان هم تراز، هم قدرت و هم جایگاه هستند، معمولا از پس کنترل فرزند بر نمی آیند؛ ما نباید فراموش کنیم که او بچه است و باید کنترلش کنیم و به همین دلیل است که بسیاری از والدین احساس می کنند که زورشان به بچه نمی رسد.
افزودن دیدگاه جدید