مصطفی ياسينی

در باره اخلاق تبليغ(2 و 3)؛ بشارت و انذار؛ روش عمومي تبليغ

تاریخ انتشار:

قسمت دوم

همان گونه که در شماره قبل اشاره نموديم يکي از حوزه هاي اخلاق کاربردي، اخلاق تبليغات است و برحسب گونه هاي مختلف تبليغات مانند تجاري، سياسي و ديني مباحث اخلاقي خاصي به ميان مي آيد. در ميان فضايل اخلاقي، برخي بيش از سايرين براي مبلغ ارزشمندند و سبب تسريع و پيشرفت وي در امر تبليغ مي شوند. به اين گروه از صفات و ويژگي هاي نفساني خاص که در فراهم آوردن زمينه توفيق در امر تبليغ، تاثير بارز و بسزايي دارند، "اخلاق تبليغ" مي گوييم. آنچه در اين نوشتار مورد نظر است بحث درباره اخلاق تبليغ است چه اينکه لازمه تبليغ دين و تبليغ اخلاق که بخشي از دين است، آن است که مبلغ خود آراسته به فضايل اخلاقي باشد. مبلغ اسلامي زماني مي تواند به توفيق و کاميابي نايل شود که خود متخلق به اخلاق اسلامي باشد و از اين درياي فضيلت بهره کافي و وافي برده باشد. مبلغ اسلامي که به ترويج خوبيها همت مي گمارد، خود بايد آيينه تمام نماي خوبيها باشد و فضايل و نيکيها را در خود گردآورده باشد.

براي اينکه مبلغ بتواند از مزايا و فوايد اخلاق در تبليغ دين، به طور کامل استفاده کند بايد از سه روش بهره گيرد: يکي عمومي و همگاني و يک روش در ارتباط با خوديها و يک روش در ارتباط با غيرخوديها.

روش عمومي تبليغ دين نزد همه انبياء بشارت و انذار است. خداي متعال پيامبراني برانگيخت که بشارت دهنده و انذار کننده بودند: "بعث الله النبيين مبشرين و منذرين"(بقره: 213). در آيات متعددي به پيامبر گرامي اسلام (ص) دستور داده شده که از شيوه بشارت و انذار استفاده کند، يعني مردم را به نتايج ايمان و اعمال پسنديده اميدوار کند و آنها را از نتايج شوم کفر و نفاق و شرک و ظلم به خود و ديگران و معصيت و نافرماني خداي متعال بترساند. در اينجا پيامبر در نقش يک طبيب مهربان عمل مي کند. طبيب، خيرخواه و دوست بيمار است و مي کوشد که با انذار و بشارت طبيبانه، او را به آنچه موجب شفاي اوست، تشويق و از آنچه موجب طولاني شدن بيماري يا مرگ اوست، انذار کند.‏

از آنجا که انسان به طور طبيعي و فطري طالب کمال و فلاح و رستگاري و گريزنده از نقصان و خسران و گرفتاري است، اگر به کسي اعتماد و اطمينان پيدا کند و نسبت به آگاهي و خيرخواهي او منکر يا مردد نباشد و دعوت کننده با محبت و اخلاص با او سخن گويد، قطعا مي پذيرد و در برابرش سر تسليم فرود مي آورد. مهم اين است که دعوت کننده با بصيرت و درايت و سعه صدر و خلق و خوي پسنديده، اعتماد و اطمينان او را به خود جلب نمايد. مبلغ بايد از اين خصيصه کمال جويي بشري حداکثر استفاده را بکند و با به کارگيري دقيق و صحيح بشارت و انذار با هم يا هر کدام به حسب مورد، مخاطبان را با محتواي پيام خود آشنا کند. از آنجا که بشارت و انذار بايد به گونه اي باشد که هم از مباني علمي و نظري بهره گيرد و هم از ابزار خطابه و موعظه استفاده کند و هم در مقام بحث و مناظره شيوه جدال احسن را به کار گيرد، خداي متعال به پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد: "ادع الي سبيل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن؛ با حکمت و موعظه نيکو به راه پروردگارت فرا بخوان و با آنها به آنچه نيکوتر است، جدال کن"(نحل: 125).‏

هيچکدام از اين ابزارهاي سه گانه با دشمني و ستيز و خشونت، همراه نيست. اصولا زبان علم و حکمت، زبان محبت است. آنچه واعظ متعظ را به موعظه نيکو وامي دارد، محبت وي نسبت به شنونده است. او گرفتاري و بدبختي مخاطب را گرفتاري و بدبختي خود مي شمارد و همان اندازه که به حال خويش حسرت مي خورد و از قصورات و تقصيرات خود، پريشان و پشيمان است، براي شنونده هم حسرت مي خورد و مي کوشد که او را از تقصيراتش پشيمان کند و از قصوراتش بکاهد و روحيه حسرت و پريشاني و پشيماني را در او تقويت کند، تا بتواند هر چه بهتر و بيشتر از فرصتهاي باقيمانده بهره مند شود. پيامبر گرامي اسلام به قدري نسبت به سرنوشت امت، حساس بود که حسرتش از حد گذشته بود و به همين جهت خداي متعال به او فرمود: "لا تذهب نفسک عليهم حسرات؛ مبادا جان تو به خاطر حسرت بر آنها از دست برود"(فاطر: 8).‏

در جدال و مناظره بايد دعوت کننده، بهترين و نيکوترين شيوه را انتخاب کند. چنين شيوه اي ملازم است با احترام به طرف مقابل و تحمل داشتن براي شنيدن نظرات و عقايد او و آماده شدن براي نشان دادن نقاط ضعف و اشکالات نظراتش بدون پرخاش و خشونت و اهانت و تحقير. دعوت کننده اي که با ابزار حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن به ميدان آمده است، مي تواند سه طايفه را به خود جذب کند و آنها را با خود همراه سازد: يکي طالبان علم و حکمت، ديگري تشنگان شربت زلال موعظه نيکو و دلنشين، سومي آنهايي که اهل بحث و مناظره اند و خود را صاحب ايده و انديشه و نظر مي دانند. کسي که بر کرسي جدال احسن تکيه زده است، بايد بتواند انديشه طرف مقابل را به لحاظ مباني و ساختار و لوازم و آثار مورد نقد قرار دهد و ذهن او را به پذيرش حقيقت، نزديک کند و در شبهه زدايي بايد ماهر و استاد باشد. در اين راه مي توان از روش ائمه اطهار (ع) بهره مند شد. کتاب احتجاج طبرسي شيوه مجادلات و مناظرات آن بزرگواران را به خوبي معرفي کرده است. امامان شيعه الگوي کامل دعوت و تبليغ بوده اند. آنچه بر روش ايشان چه در مقام تعليم حکمت و چه در مقام موعظه حسنه و چه در مقام جدال احسن و مناظره، حاکميت مطلق داشته، اخلاق مهرورزي و جاذبه محبت است.‏

قرآن کريم در ارتباط با خوديها يعني آنهايي که دعوت پيامبر را پذيرفته و در برابر او سر تسليم فرود آورده اند، دستوراتي داده است که رعايت آنها بر جاذبه دعوت کننده مي افزايد و پيروان دين را پايداري و استقامت مي افزايد. مبلغ بايد همين دستورات را الگوي تبليغات خود قرار دهد.

1- خفض جناح: در اين باره مي فرمايد: "و اخفض جناحک للمؤمنين؛ و پر و بال مهرورزي خود را براي آنها فرود آور"(حجر:88).

2- شدت ناراحتي و حريص بودن: پيامبر گرامي اسلام (ص) بر ناراحتي و گرفتاري پيروان خويش بي تفاوت نبود، بلکه ناراحتي و گرفتاري آنها را ناراحتي و گرفتاري خود مي دانست. مي توان گفت آن اندازه که براي ناراحتي آنها ناراحت مي شد براي ناراحتي خودش ناراحت نبود. در اين باره مي فرمايد: "لقد جاءکم رسول من انفسکم عزيز عليه ما عنتم حريص عليکم؛ پيامبري از خودتان به سوي شما آمد که مشقت شما بر او دشوار است و بر ايمان شما حريص است"(توبه: 128). پس به او توصيه مي کند که اگر با همه مهرورزيها و صميميتها باز هم رويگردان شوند نگران نباشد و به خدا توکل کند که او پروردگار و صاحب عرش عظيم است. ‏

3- رحمت و رافت: اگر رحمت را به عنوان رحمت عام مطرح کنيم، او براي همه عالميان رحمت است، اعم از اينکه بدانند يا ندانند و اعم از اينکه بخواهند يا نخواهند. در اين باره قرآن کريم مي فرمايد: "و ما ارسلناک الا رحمه للعالمين"(انبياء: 107). در حقيقت او هم مظهر رحمت رحماني خداست که جهان هستي را فرا گرفته است و هم مظهر رحمت رحيمي خداست که ويژه مؤمنان است و ظهور آن در عالم آخرت است که ميان مؤمن و کافر، فرق گذاشته مي شود و در اين دنيا نيز مومنان از رحمت ويژه الهي برخوردارند و از امدادهاي الهي استفاده مي کنند. اما آنهايي که مومن نيستند، هم در دنيا و هم در آخرت از فيض رحمت خاص الهي محرومند: "بالمؤمنين روف رحيم"(توبه: 128).‏

4- در کنار آنها بودن با صبر و شکيبايي: قرآن کريم در اين باره مي فرمايد: "و اصبر نفسک مع الذين يدعون ربهم بالغداوه و العشي يريدون وجهه و لا تعد عيناک عنهم تريد زينه الحيوه الدنيا؛ و صبورانه با کساني باش که صبح و شام پروردگار خود را مي خوانند و رضاي او را مي خواهند و هرگز به خاطر زينت و زيور زندگي دنيا چشمان خود را از آنها مگردان"(کهف:28). پيامبر خدا مطابق آيه پيش مامور بود که همواره جاذبه ها را نسبت به مردم خداجوي تقويت کند و از اطاعت و همراهي آنها که پيرو هواي نفس بودند و در غفلت به سر مي بردند و گرفتار افراط بودند، فاصله گيرد. همان طوري که پيامبر خدا مامور بود که هرگز از کساني که شب و روز به ياد خدايند، روي نگرداند و زينت زندگي دنيا را بر آنها ترجيح ندهد و همواره با آنها و در ميان آنها باشد، مبلغان دين نيز همين شيوه الهي مردمي را دنبال کنند. ‏‎ ‎

در‎ ‎باره اخلاق تبليغ؛ حسن خلق؛ رمز موفقيت مبلّغ

(قسمت سوم)

همان گونه که در شماره قبل اشاره نموديم يکي از حوزه هاي اخلاق کاربردي، اخلاق تبليغات است و برحسب گونه هاي مختلف تبليغات مانند تجاري، سياسي و ديني مباحث اخلاقي خاصي به ميان مي آيد. در ميان فضايل اخلاقي، برخي بيش از سايرين براي مبلغ ارزشمندند و سبب تسريع و پيشرفت وي در امر تبليغ مي شوند. به اين گروه از صفات و ويژگي هاي نفساني خاص که در فراهم آوردن زمينه توفيق در امر تبليغ، تاثير بارز و بسزايي دارند، «اخلاق تبليغ» مي گوييم. در نوشتار قبل بيان کرديم که براي اينکه مبلغ بتواند از مزايا و فوايد اخلاق در تبليغ دين، به طور کامل استفاده کند بايد از سه روش بهره گيرد: يکي عمومي و همگاني و يک روش در ارتباط با خوديها و يک روش در ارتباط با غيرخوديها. روش عمومي تبليغ دين نزد همه انبياء بشارت و انذار است که به تفصيل در اين مورد بحث نموديم. قرآن کريم در ارتباط با خوديها يعني آنهايي که دعوت پيامبر را پذيرفته و در برابر او سر تسليم فرود آورده اند، دستوراتي داده است که رعايت آنها بر جاذبه دعوت کننده مي افزايد و پيروان دين را پايداري و استقامت مي افزايد. مبلغ بايد همين دستورات را الگوي تبليغات خود قرار دهد. اين دستورات عبارتند از «خفض جناح»؛ «حريص بودن براي هدايت انسانها»؛ «رحمت و رافت»؛ «همراهي با مردم با صبر و شکيبايي». توضيح هر يک از اين موارد در مقاله قبل ذکر شد. اينک به برخي ديگر از اموري که يک مبلغ بايد در ارتباط با خوديها رعايت نمايد ذکر مي شود:‏

‏1- طلب آمرزش: در برخي از آيات قرآني، پيامبر اکرم (ص) مامور شده است که براي مومنان اعم از زنان، جنگاوران و گنهکاران استغفار کند. در مورد زنان مي فرمايد: اگر زنان بر ترک شرک و دزدي و زنا و کشتن فرزند و تهمت و معصيت با پيامبر خدا بيعت کنند، خداي متعال به پيامبر دستور مي دهد: «با آنها بيعت کن و برايشان طلب آمرزش کن»(ممتحنه:125). همچنين مومناني را که در امور اجتماعي مانند جنگ و جبهه بدون اذن و اجازه از پيامبر جدا نمي شوند، مي ستايد. سپس دستور مي دهد که اگر مصلحت ديد به آنها اجازه انصراف دهد و بر ايشان استغفار کند: «هر که را خواستي اجازه بده و براي ايشان از خدا طلب آمرزش کن»(نور: 62). قرآن کريم به گونه اي گنهکاران را تشويق مي کند که بعد از ارتکاب گناه به محضر پيامبر اکرم (ص) تشرف يابند و خود استغفار کنند و او نيز بر ايشان استغفار کند.

در اين صورت، مطمئن باشيد که خداي متعال توبه پذير و رحيم است و آنها را مشمول عفو و رحمت و مغفرت خويش قرار مي دهد: «اگر آنها هنگامي که به خود ظلم کردند نزد تو مي آمدند و از خدا طلب آمرزش مي کردند و پيامبر براي آنها طلب آمرزش مي کرد، خداي را توبه پذير و رحيم مي يافتند»(نساء: 64). در اين آيه نشان داده شده است که پيامبر پيش خداي تواب و رحيم آبرو دارد و اين هر دو، نسبت به گنهکاران لطف و عنايتي دارند و آنها بايد از اين زمينه لطف و محبت استفاده کنند و خود را در معرض دعاي پيامبر و توبه پذيري خداوند قرار دهند. مبلغي که مي خواهد پيام خدا و رسول را به مردم ابلاغ کند، بايد همان لطف و خيرخواهي باشد و همواره دعاي خيرش را بدرقه راه مخاطبان و گروندگان قرار دهد.‏

‏2- مراعات عواطف و احساسات مؤمنان: يکي از اصحاب پيامبر خدا به نام زيد که آزاد شده و پسرخوانده اش بود، به همسرش که دختر عمه آن حضرت بود سازگاري نداشت و علي رغم اصرار

پيامبر (ص) بر تفاهم و سازگاري از هم جدا شدند و آن حضرت براي اينکه نشان دهد که فرزند خوانده فرزند نيست و همسرش از محارم شمرده نمي شود، تصميم داشت که براي شکستن يک سنت غلط عربي با او ازدواج کند ولي به خاطر رعايت عواطف و احساسات مردم، اقدام نمي کرد و سرانجام خداي متعال با نزول آيه اي نشان داد که اين کار بايد صورت گيرد: «به يادآور هنگامي که به آن کسي که مورد انعام خدا و تو قرار گرفته بود، مي گفتي که همسرت را نگاه دار و از معصيت خدا بپرهيز و در دل خود پنهان مي کردي آنچه را خدا آشکار مي کرد و از مردم بيمناک بودي و خدا سزاوارتر است که از او بيمناک باشي بعد از آنکه زيد از همسرش جدا شد او را به تزويج تو درآورديم تا مومنان را در مورد همسران پسرخوانده هايشان پس از جدايي آنها مضيقه اي نباشد و فرمان خدا انجام شدني است»(احزاب: 37).

رهبر ديني و پيشواي روحاني مردم بايد به منظور کسب موفقيت بيشتر عواطف و احساسات مردم را مراعات کند و از کارهايي که هر چند خلاف شرع نيست، ولي عرف مردم آنها را نمي پسندند خودداري کند. البته مشروط بر اينکه رعايت افکار و عواطف و احساسات مردم، مستلزم مخالفت فرمان خدا نباشد که در اين صورت مبلغ بايد به جاي اينکه از مردم بترسد از خدا بترسد. به عنوان مثال اگر پاره اي از تجملات و تشريفات مباح زندگي را مردم نمي پسندند و موجب بدبيني و انتقاد و گريز و نفرت آنها مي شود بايد از آنها بپرهيزد و ساده زيستي را شعار خود قرار دهد. ‏

‏3- پرهيز از سيطره جويي:مبلغ بايد توجه داشته باشد که وظيفه عمده او تذکر و يادآوري است. او مي خواهد وجدان خفته مردم را بيدار کند و آنها را به فطرت الهي باز گرداند و نعمتهاي فراموش شده را اعم از نعمتهاي مادي و معنوي به يادشان آورد و چراغ معرفت يعني عقل را در نهادشان برافروزد. در اين صورت بايد همچون ياري مهربان و دوستي صميمي و معلمي دلسوز و رفيقي شفيق و انيسي خليق در کنارشان باشد. روشن است که با سيطره جويي و پرخاشگري و خشونت، رسالت الهي خود را نمي تواند به انجام برساند. خداي متعال به پيامبر گرامي خود مي فرمايد: «فذکر انما انت مذکر لست عليهم بمسيطر؛ پس تذکر ده که تو تنها تذکر دهنده اي و بر آنها سلطه گر نيستي»(غاشيه: 21 و 22).‏

اما وظيفه مبلغ در ارتباط با غيرخوديها: هدف انبياء اين است که هم خوديها را حفظ کنند و هم غيرخوديها را در حوزه جاذبه خود قرار دهند. تندروي و خشونت هم خوديها را نوميد مي کند و هم غيرخوديها را از ساحت تبليغ و هدايت و ارشاد دور مي سازد.

فرعون کسي بود که ادعاي خدايي مي کرد و مردم مصر را به سوي شرک و گمراهي سوق مي داد. خداي متعال موسي و هارون را مامور مي کند که براي ارشاد و هدايت او دست به کار شوند و خود را براي هر گونه پيشامدي آماده سازند؛ ولي حتما بايد از تندروي و پرخاش خودداري کنند در غير اين صورت پيشاپيش سند شکست خود را امضا کرده اند و هرگز اميدي به موفقيت خود نبايد داشته باشند ولي اگر با نرمي و ملايمت سخن گويند ممکن است موفق شوند. دستور خدا به موسي و هارون چنين است: «اذهبا الي فرعون انه طغي فقولا له قولا لينا لعله يتذکر او يخشي؛ برويد به سوي فرعون که او سرکشي کرده است با او به نرمي سخن بگوييد باشد که تذکر پذيرد يا از خدا بترسد»(طه:43 و 44).‏

موسي و هارون از ديکتاتوري و استبداد فرعون وحشت داشتند و مي ترسيدند که او پيشدستي کند و به آزار و شکنجه آنها فرمان دهد يا خوي سرکشي خود را بروز و ظهور بخشد. مع ذلک خداي متعال به آنها دلگرمي بخشيد و به آنها اعلام کرد که فرستاده پروردگار اويند و بايد بني اسرائيل را آزاد کند و از شکنجه آنها بپرهيزد و بداند که: «درود و سلام بر کسي است که هدايت پذيرد و عذاب خدا دامنگير کسي است که به تکذيب و مخالفت روي آورد».‏

مبلغ راستين دين اگر با زبان ديگري با غير خوديها رو به رو شود و تندي و خشونت پيشه کند، هرگز نمي تواند به وظيفه الهي خود عمل کند. به همين جهت است که خداي متعال رمز موفقيت آخرين پيامبر خود را حسن خلق و نرمخويي و مهرباني و پرهيز از درشتخويي معرفي کرد و فرمود: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک؛ به واسطه رحمت الهي بود که براي مردم نرمخو و مهربان شدي و اگر درشتخو و سنگدل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند»(آل عمران: 159).‏

منبع: روزنامه رسالت 1390.5.29

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.