آمیختن گوهر هنر با تبلیغ(قسمت دوم)
هرچقدر روحانیان ما بیشتر با هنر آشنا شوند، راحتتر میتوانند با انسان امروز ارتباط برقرار كنند. اگر با زبان هنر، خود دین را به جوان امروز عرضه كنند، جوان فرار نمیكند
در تبلیغ چهره به چهره كه اشاره كردید، اگر بتوانیم هنر را میان مردم بیاوریم و از صرف روشنفكری خارجش كنیم، برنده خواهیم بود. چگونه این امر ممكن خواهد شد؟
روحانی كه با هنر آشنا است، همان بیان سنتی منبرش را با هنر آمیخته میكند. نتیجه اش این میشود كه میتواند همهی آن معارف و ارزشها را مثل مثالی كه زدم، مجسم كند. قرآن مهمترین هنرش همین جان بخشیدن و تجسم بخشیدن و شخصیت بخشیدن به همه چیز است. شما ببینید موسیقی در قرآن چه میكند. آیات عذاب چه موسیقی دارد؟ آیات رحمت چه موسیقی دارد؟ وقتی میخواهد قصهای را بیان كند چه موسیقی دارد؟ اثر این لحن در ادعیه و مناجاتهای ما هم هست. شما كمتر مناجاتی میبینید كه موسیقی در آن موج نزد. برای همین خوب خواندن آنها توصیه شده است؛ یعنی تضرع كنیم، داد نزنیم. دعای كمیل را كه میخوانیم یك جاهایی تضرع محض است؛ اینجا داد نباید زد، باید تضرع كرد. یك جایی هم نه، باید فریاد كرد.
لحن و حالی كه در دعا و مناجات عرضه و مجسم و به صورت هنری منتقل میشود، خودش استفاده از گوهر هنر و آمیختن گوهر هنر با تبلیغ است. هرچقدر روحانیان ما بیشتر با هنر آشنا شوند، راحتتر میتوانند با انسان امروز ارتباط برقرار كنند. اگر با زبان هنر، خود دین را به جوان امروز عرضه كنند، جوان فرار نمیكند و پوزخند نمیزند. متأسفانه منبرهای ما الان از این نظر خیلی رنج میبرد. من نمیگویم همهی راه این است
ولی یكی از راههای خیلی مهم كه ما را از تقلید سنتی نجات میدهد تا مردم و جوانها دوباره به سمت منبر بیایند و مساجد و هیأتهای ما با منبر آشتی كنند، این است كه روحانیهای ما به هنر مسلط شوند.
نمیگوییم خودشان باید بروند هنرمند شوند؛ یك بخشی باید بروند دنبال داستاننویسی، رماننویسی، فیلمنامه و... ولی بقیه هم باید هنر را بفهمند. برای اینكه هنر را بفهمیم، لازم نیست خودمان شاعر باشیم. وقتی خوب شعر بخوانیم، فیلم خوب ببینیم، اصلاً نگاهمان به دنیا و انسان عوض میشود. در ارتباط چهره به چهره اتفاقاً هنر بیش از تدریس، تحقیق و حتی بیش از نویسندگی اثر دارد. وقتی این آدم روبرویمان نشسته، اگر از ظرفیت هنر استفاده كنیم، جان او را به تسخیر خودمان درمیآوریم.
كار تبلیغ كار هر روز است. برای همین باید در شیوهها و در تجارب و علوم مربوط به تبلیغ، برنامه داشته باشیم. ادبیات، هنر و زبان تبلیغ یك بحث است و خود همین شیوهها یك بحث دیگر. منظورم علومی است كه باید آموزش داده شوند برای مبلغ. مثلاً مبلغ دین باید به تاریخ اسلام احاطه داشته باشد. روحانیانی كه تاریخ اسلام را خوب بلدند و میدانند هر كجا از چه موضوعی استفاده كنند، در بحثهایشان هم خیلی موفقند. از علوم دیگر لازم برای مبلغ، روانشناسی است. مبلغی كه می داند با آدمها در فلان لحظه چه جوری باید حرف بزند، برگ برنده دستش است. برای ساكت كردن مجلس، دیگر نمیتوان مثل هفتاد سال پیش گفت: به جهت استحضار قلوب، صلوات بفرست! كاربرد این روشهای منسوخ، دین را ضعیف میكند. اگر بخواهیم مثل شصت هفتاد سال پیش، بگوییم خانمها صحبت نكنند، آنها را از مسجد دوری میدهیم. برقراری ارتباط، راه دارد، شیوه دارد. اینها را در یك مراكز آموزشی به طور مستمر در كنار درس روحانیت باید آموزش داد. نباید منتظر نظام آموزشی حوزه ماند كه طلبهی پایهی نه و ده، مكاسب را تمام كرده تازه میخواهند برای او دورهی تبلیغی بگذارند. آنهم به شكلی كه الآن میبینیم: طرف میرود یك درسی میخواند و یك نمرهای میگیرد مثل دانشگاه. این راهش نیست. نیروهای ما از آن ابتدا باید تربیت شوند. تربیت یعنی آدم همه چیز زندگیاش متناسب با این هدفها بشود؛ حتی خورد و خوراكش.
اگر این كار را بكنیم، مطمئناً ظرف ده سال آینده، یك تعداد مثل مرحوم فلسفی و مرحوم كافی اما با شیوهی امروزی و با زبان امروز، داریم.
حوزهای كه بیشترین تمركز را بر روی فقه و اصول دارد، چگونه میتواند وارد این عرصهها شود؟ آنهم مسئلهای مثل هنر كه هنوز نسبت به آن خیلی كار نشده است.
من آگاهانه اینها را از هم تفكیك كردم. گفتم حوزه ما اگر بخواهد اصلاح بشود، چهل پنجاه سال كار دارد ولی به طور ضربالعجلی میتوان دورههای آموزشی اینطوری گذاشت.
با همینها آیا مخالفت نمیكنند؟
در آستانهی انقلاب، بخشی از حوزه نسبت به انقلاب مخالفت كرد. امام میخواست حرف حق بزند اما بخشی از این حوزه مخالفت كرد. در این مورد هم طیف سنتی حوزهی ما مخالفتهایی خواهد كرد، اما این مخالفتها نمیتواند جلوی كارهای اصولی را بگیرد، فقط روند را كُند میكند. اینقدر باید گفت و كمك كرد و نیرو پرورش داد تا اینها را جا انداخت. میكشد تا رفته رفته این استحاله صورت بگیرد. من به این تئوری رسیدم كه اصلاح حوزه با استحاله ممكن است، با انقلاب ممكن نیست.
اینقدر باید جریان تحولخواهی در حوزه رشد كند و فراگیر شود كه خود به خود تحول ماهیت در حوزه صورت بگیرد. اگر الان بگویید میخواهیم كتب درسی حوزه را تغییر بدهیم، جلوی شما میایستند و نمیگذارند.
بگویید میخواهم فلان درس را تدریس كنیم، نمیگذارند... الحمدلله خدا كمك كرد و حدود هفت هشت سال است كه ما ادبیات فارسی را در حوزه تدریس میكنیم. یكروزی این برایمان فقط یك آرزو بود. الان كتاب شده است و دارد تدریس میشود. اگر بخواهیم حوزهی ما متكامل و متحول شود، باید به همین شكل عمل كنیم.
امام جرأت كرد در آستانهی هشتاد سالگی آن فتوا را در مورد شطرنج داد. بعد مرحوم احمد آقای خمینی كه تقریباً چند ماه پس از فوت حضرت امام مصاحبهی مفصلی با روزنامهی كیهان كردند كه خیلی اساسی و مهم بود. آنجا ایشان گفتند: «امام تا دو سال قبل از فوتشان، دربارهی برخی نظراتشان تقیه میكردند!» جوانهای ما باید یاد بگیرند كه یك آدم اینقدر موقعیتشناس است كه تا دو سال قبل از فوتش، تقیه میكند كه جامعه بههم نریزد.روحانیان جوان چون در فضای حوزه هستند، احساس نكنند كه نمیتوانند كار كنند. ضمن حفظ حرمتها و دور از بی ادبی، میشود تحول پیدا كرد. چیزی كه حوزه را زمین خواهد زد، بی ادبی است. من اگر به مراجع تندی و تحكم كنم و ناروا بگویم، هم آنها من را دفع میكنند، هم من نمیتوانم كار اصلاحی كنم. من طلبه واقعاً باید خودم را كوچك و شاگرد این بزرگوارها بدانم. هرچه باشد نزد اینها درس خواندهام و در این حوزه بار آمدهام. این بندگان خدا این ضعفشان است، یك ضعفهایی هم ماها داریم. باید كمك كنیم به هم.
اگر آثار خیر این حركت جدید دیده شود، بزرگان هم میآیند همراهی میكنند. برای اولین بار در ماه مبارك رمضان امسال، سه نفر از مراجع ما حاضر شدند بیایند چهره به چهره با مردم در تلویزیون سخن بگویند. چرا؟ چون نتیجه اش را دیدهاند. میدانند وقتی با مردم چهره به چهره سخن بگویند، اثرش خیلی بیشتر است تا آنكه در پستو بخواهند اطلاعیهای برای این چیزها بدهند.
نسل جوان ما به جای حرف زدن، میتواند بیاید منبرها را پربار كند، آموزشها را در دفتر تبلیغات و جاهای دیگر، تقویت و كاملتر كنیم. الآن دیگر روحانیت سنتی مسئول نیست، بیشتر بزرگواران جوان هستند و میتوانند بیایند به جای پرداختن به امور آماری، نگاه آثاری پیدا كنند.
ادامه دارد...
منبع: پایگاه اطلاع رسانی تبیان به نقل از khamenei.ir
افزودن دیدگاه جدید